جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


همسر تو، هم‌سر تو


همسر تو، هم‌سر تو
بسیاری از انسان‌ها گمان می‌کنند ازدواج، غایت و نهایت همهٔ آمال و خواسته‌های آنان است و مدت‌ها آرزوی یافتن همسری ایده‌آل را در ذهن می‌پرورانند. آرزوئی که در اغلب موارد، برآورده نشده باقی می‌ماند! اگر با دقت بیشتر، به اطراف خود نگاه کنیم با زوج‌هائی روبه‌رو می‌شویم که اگر چه در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند اما اصلاً احساس خوشحالی و خوشبختی نمی‌کنند. زندگی اغلب آن‌ها یکنواخت و کسالت‌بار است و هیجان و جذابیتی ندارد و حتی گاه بسیار خشن و غیرقابل تحمل می‌شود اما آیا این زوج‌ها، هرگز در آرزوی داشتن همسری دلخواه یا ایده‌آل نبوده‌اند؟
جای تأسف است که خیلی از زن و شوهرها، تنها به خاطر فرزندانشان در زندگی مشترک باقی می‌مانند یا از ترس سرزش اطرافیان و ملامت‌های اجتماعی به زندگی ادامه می‌دهند. تعدادی از زن و شوهرها نیز به خاطر نداشتن امکانات مالی، زندگی را تحمل می‌کنند و بعضی از آن‌ها تنها به ظاهر با هم زندگی می‌کنند و در حقیقت تنهایند و هر یک کار خود را می‌کند و همراهی، هم‌فکری یا هم‌دلی میان آن‌ها وجود ندارد. با این اوصاف آیا به‌نظر شما داشتن یک ازدواج خوب و مناسب که تا حد زیادی برای هر دو طرف رضایت‌بخش باشد در عالم واقعیات، غیرممکن است؟ و آیا داشتن همسری که در کنار او انس، مهربانی و درک متقابل را بتوان تجربه کرد، تنها یک خواب و خیال است؟
در یکی از آیات لطف الهی این‌چنین آمده است: ”برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در بر او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار نمود و در این امر برای مردم اهل تفکر، علم و حکمت حق آشکار است.“ (سورهٔ روم، آیهٔ ۲۱)
می‌دانیم که اکثر ما از این کلام آسمانی، فاصله زیادی داریم، اما علت چیست و چرا ازدواج‌های رایج در جوامع کنونی، حداقل احساس انس و آرامش را در طرفین، ایجاد نمی‌کند؟
یکی از علت‌ها، کلیشه‌ای شدن امر ازدواج است. در جامعهٔ ما در بسیاری از موارد، ازدواج تبدیل شده به جمع‌آوری تعدادی اثاثیهٔ جدید و مدرن که در یک آپارتمان چیده می‌شود و دو نفر از روی هیجان کاذب، اجبار خانواده، پیشگیری از حرف‌ها و مزاحمت‌های آتی مردم، با هم به آنجا پناه می‌برند! در این کلیشه بیشتر، مسائل ظاهری اهمیت دارد: چهره خوب، امکانات مالی خوب، وسایل خوب، منزل خوب، تحصیلات خوب و...
در واقع برای کاری که تداوم آن به درون و باطن افراد مربوط است، ما به ظاهر اکتفا می‌کنیم و می‌خواهیم با معیارهای مربوط به ظاهر، جوابگوی باطن و درون خود باشیم به‌همین دلیل هم دیری نمی‌گذرد که انواع مسائل و مشکلات و ناسازگاری‌ها آشکار می‌شود. غیر از وسایل و لوازم منزل و قیافه و شغل و تحصیلات خوب، چیزهای دیگری هم برای زندگی مشترک لازم است!
امروزه متخصصان زیادی، تحت عناوین روانشناس و... سعی دارند اصول برقراری ارتباط مؤثر میان زن و شوهرها را آموزش دهند و کتاب‌های زیادی برای تشخیص و حل مشکلات روابط زناشوئی نوشته و تنظیم کرده‌اند که برخی حاصل سال‌ها تجربه و تحقیق روی زوج‌های گوناگون بوده است. در واقع افراد زیادی به‌عنوان متخصص، برای حفظ تداوم خانواده‌ها، پیشگیری از طلاق و تبعات آن و در نهایت حفظ سلامت جامعه، دست‌اندرکارند تا زن و شوهرها همدیگر را بهتر درک و بهتر با هم ارتباط برقرار کنند، شناخت بیشتری از همدیگر پیدا کنند و...
اما اینک این سئوال مطرح می‌شود: وقتی دو نفر که همدیگر را درک نمی‌کنند، نمی‌توانند ارتباط سیال و متقابلی داشته باشند، و همدیگر را نمی‌شناسند، اصلاً چرا با هم ازدواج کرده‌اند؟! باورش سخت است ولی متأسفانه کمتر انتخابی در جامعهٔ ما، به اندازهٔ انتخاب همسر، دستخوش مؤلفه‌های تصادفی، کلیشه‌ای و مادی شده است. در هر شراکت دیگری، احتیاط بیشتری صورت می‌گیرد، احتیاطی که در ازدواج، یعنی در طولانی‌ترین زمان شراکت زندگی‌مان کاملاً نادیده گرفته شده است.
● انتخاب همسر
اما ببینیم در انتخاب همسر چه مؤلفه‌هائی را باید در نظر داشته باشیم. قبل از هر چیز:
در انتخاب همسرت خود نهانی‌اش را ببین نه خودنمائی‌اش را، که اکثر افراد فریب خودنمائی‌ها را می‌خورند.
ما نه تنها فریب خودنمائی‌ها را می‌خوریم بلکه اکثراً درگیر و شیفتهٔ همین خودنمائی‌ها هستیم. نماهای ظاهری با ابعادی وسیع و چشمگیر!
این نماها تنها مسائل مادی نظیر آنچه که گفته شد را در بر نمی‌گیرد بلکه بسیار فراتر از آن است. تصاویر و نقاب ظاهری که ما از انسان‌ها می‌بینیم، اغلب آن‌ها را به‌عنوان افرادی قدرتمند، مهربان، فهیم، راستگو، صادق، بزرگ‌منش، مستقل و با اعتماد به‌نفس ارائه می‌دهد. اما آیا باطن و پشت نقاب آن‌ها هم همین است؟
در واقع وقتی فقط به ظواهر توجه می‌کنیم پشت نقاب همدیگر را نمی‌بینیم، درست مثل آن است که نقاب را به‌عنوان همسر، انتخاب می‌کنیم نه خود فرد را و البته بعداً ناچاریم با خود فرد زندگی کنیم، چون سرانجام نقاب برداشته می‌شود و چهره حقیقی رخ می‌نماید.
خود نهانی می‌تواند نه تنها شامل بخش‌هائی از شخصیت و ویژگی‌های فرد باشد که ناخواسته، نداشته، یا به‌دلیل شرایط خاص موجود و خلاصه بدون غرض و منظور، از دیگری پنهان مانده، بلکه شامل مواردی نیز می‌شود که عمداً جلوی آشکاری آن‌ها گرفته شده است و فرد چون می‌داند مقبولیت فردی یا اجتماعی او با روشن شدن چنین ویژگی‌هائی مخدوش می‌شود به عمد جلوی بروز آن‌ها را گرفته تا شانس خود را برای ازدواج از دست ندهد. از طرفی برخی صفات و ویژگی‌ها هم هستند که اصولاً دریافت و درک آن‌ها نیازمند بررسی عمیق‌تر و باطنی‌تر است و شاید برای خود فرد نیز تا مدت‌ها پنهان بماند، نظیر قصدها و اهداف درونی و حقیقی افراد در زندگی، اینکه نگاه آن‌ها به زندگی و حیاتشان چگونه است؟ حرکت حقیقی آن‌ها چه سمت و سوئی دارد و نهایتاً قابلیت‌ها و نقاط ضعف آن‌ها چیست و چه اثری بر رسیدن آن‌ها به هدف دارد؟
به‌نظر می‌رسد ازدواج خطرناک‌ترین جایگاهی باشد که در آن بتوان به ظاهر فرد بسنده کرد.
● اما چگونه می‌توان خود نهانی را دید؟
در این زمینه، نظریه‌های زیادی موجود است که عمدتاً مشاهده دقیق، تحقیق و پرس و جو از نزدیکان فرد، مشورت با افراد صاحب‌نظر، معاشرت‌های هدفمند و کنترل‌شده را دربر می‌گیرند، اما مهم‌تر از همه آن است که باید مراقب باشیم گول تصاویر ظاهری همدیگر را نخوریم.
خوشبختانه در انتخاب همسر، علائم کلیدی‌تری هم وجود دارد، چون این انتخاب تفاوت‌های عمده‌ای با سایر انتخاب‌های زندگی دارد.
در زندگی بیشتر انتخاب‌ها یک‌طرفه‌اند، یک نفر بنابر ایده‌آل‌ها، سلیقه و تمایل خود چیزی را که متناسب با خود می‌داند انتخاب می‌کند مثلاً شغل، رشته تحصیلی، مکانی برای مسافرت، آپارتمانی برای اجاره یا... را انتخاب می‌کند، اما انتخاب در ازدواج دو طرفه است و در نتیجه تناسب‌ها هم باید دو طرفه باشد، یعنی هر دو نفر باید احساس کنند که به آنچه می‌خواهند دست یافته‌اند و هر دو باید تناسب و تفاهم را حس کنند وگرنه ازدواج آن‌ها مفهوم حقیقی ازدواج را نخواهد داشت. اما ببینیم طرفین در چه زمینه‌هائی باید با هم تناسب داشته باشند و در کل، همسر، حائز چه ویژگی‌هائی باید باشد.
”همسر تو، هم‌سَر و هم‌سرّ و همسرای توست. همسرت هم‌سفر و هم صراط و هم‌سُرای تو است و هم‌سُرا، هم‌ساز و هم‌نواز و هم‌آواز است.“
همسر تو، هم‌سر تو است. همسر می‌تواند کسی باشد که در امور مربوط به سر، همسو و شبیه توست. همانند تو فکر می‌کند، درک می‌کند، تصور می‌کند، می‌بیند، می‌شنود، برداشت می‌کند و تصمیم می‌گیرد و کلاً تفکر، تعقل و دریافت‌های ذهنی‌اش نظیر، هم‌سنخ یا مکمل توست. همسر می‌تواند هم‌شأن، هم‌مرتبه و هم‌رتبه باشد. کسی است که از نظر خودآگاهی و شعور هم‌مرتبه توست و از نظر سایر ویژگی‌ها هم، هم‌رتبه با توست. همسر، هم‌سِر و همراز است. او محرم رازهای توست و آنچه از خدا پنهان نیست از او هم نباید و نمی‌تواند پنهان بماند و همه چیزهای نهان را می‌توان بر او آشکار کرد. در حضور او نیازی به نقاب زدن نیست. لازم نیست، قسمت‌هائی از وجودت، از خلق و خو و آمال خود را پنهان کنی. چون او خود تو را می‌خواهد نه نقابت را. همسر واقعی، هم‌سر است. او هم‌ساز و هم‌نواز و هم‌آواز است. با شما هم‌آهنگ است، همهٔ فعالیت‌ها، خواسته‌ها، هدف‌ها و همه وجودش با شما هم‌خوانی دارد و ساز مخالف نمی‌زند.
رابطهٔ ما با همسر، یک رابطهٔ پویا و توأم با محبت و همدلی است. یک تعامل دوجانبه است که بدون هم‌فضائی، محقق نمی‌شود. پس بیائید این رابطه را تبدیل به یک رابطهٔ مرده و شرطی شده نکنیم. به هر که از راه می‌رسد، به‌عنوان همسر، آری نگوئیم. سفرمان را با کسی که همسفر حقیقی‌مان نیست، متوقف کنیم و به‌جای رسیدن به قله، خود را با یک انتخاب غلط، به پرتگاه نیستی نیندازیم.
کنفوسیوس می‌گوید: ”کسی را که هم‌تراز و هم‌ساز تو نیست، به دوستی نپذیر.“ همسر یک دوست دائمی است، پس او نیز باید هم‌تراز و هم‌ساز باشد. او در همه چیز با ما شریک و همراه است. اگر زندگی را همچون سفری به وسعت عمرمان در نظر بگیریم مقصد و راهش، در این سفر، همانند ماست. او همسفر دائمی ما خواهد بود، پس بهتر است در این راه همراه و پشتیبان یکدیگر باشیم.
رکسانا خوشابی
منبع : ماهنامه طمطراق


همچنین مشاهده کنید