پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

آیا در اسلام تنبیه بدنی زن ها جایز است؟


آیا در اسلام تنبیه بدنی زن ها جایز است؟
پیش از شرح و توضیح آیاتی كه درباره تنبیه بدنی بانوان است، و پذیرش یا نپذیرفتن این موضوع ، بیان پیشگفتار لازم است:
تنبیه بدنی زن از پدیده های اجتماعی، بدون محدودیت زمانی و مكانی است و در تمامی جوامع و فرهنگ ها وجود دارد. چنان كه ویژه روستائیان نبوده، حتی در پیشرفته ترین جامعه ها دیده می شود، تا بدان حد كه اكنون در اروپا « جمعیت زنان كتك خورده » تأسیس شده، به دفاع و چاره جویی می پردازند. در فرانسه دو میلیون زن از شوهران خود كتك خورده اند ، یعنی یك چهارم شمار زنان.(۲)
از این رو شماره تلفنی در اختیار بانوان قرار گرفته تا به طور رسمی از آنان حمایت كند.
● تبارشناسی
تنبیه بدنی بانوان ، ریشهٔ بشری داشته، در شمار بیماری های اجتماعی و ناهنجاری های روانی است و برای درمان آن مشاركت و همفكری جامعه شناسان و روان شناسان و رهبران مذهبی لازم است. بنابراین می باید آیه ۳۴ سوره نساء را در فضای مردم شناسانه و روانی و مذهبی بازخوانی كنیم.
● توجه به شرایط زمان و مكان
تحلیل تاریخی، و روان شناسانهٔ این حكم برای پی بردن به معنای درست آیه، نیز حكمت و هدف دستور الهی لازم است. بنابر برخی تفسیرها از آیه ، تنبیه زن توسط شوهر روا است اما برخی از قرآن پژوهان و مفسران، این برداشت را نپذیرفته ، توجه به شرایط زمان و مكان حكم را ضروری می دانند. در پاسخ ، نظر كسانی كه تنبیه بدنی را نمی پذیرند، به همراه دلیل های آنان آمده ، معنای مورد قبولشان گزارش شده است.
● محل نزول
این آیه در مدینه نازل شد.(۳) پیشتر و در مكه، زنان كتك می خوردند و شكایتی نداشتند و آن را توهین به خود و خارج از عرف و فرهنگ مردمان نمی دانستند. چگونه توهین شمرده می شد، در صورتی كه دختران را زنده به گور می كردند؟! نیز نذر می كردند پسران را قربانی خدایان كنند!(۴)
اما در مدینه جنبشی به پا خاست كه زن گرایانه بود و بر ضد فرهنگ مكه به شمار می آمد.
● اوضاع مدینه، سه سال پیش از نزول آیه
بنابر اسناد تاریخی، زنان مدینه شهرنشین بودند و از آزادی افزون تری نسبت به زنان مكه برخوردار بودند.
اینان بر مردان چیره بودند و اگر توسط شوهران تنبیه بدنی می شدند، به دستور و اجازه پیامبر (ص) اجازه قصاص داشتند ، یعنی می توانستند در عوض، شوهران خود را تنبیه كنند.(۵) پیامبر مایل بود فرهنگ زنان مكه را همچون فرهنگ بانوان مدینه كند و تنبیه بدنی توسط شوهران را از میان بردارد، از این رو مردان را از كتك زدن زنان منع می كرد (۶) و می فرمود: «اینان را كتك نزنید».(۷)
نیز درباره مردانی كه همسران خود را می زدند، می فرمود: «این مردان، نیكان نیستند».(۸)
حتی پیامبر فرمان قصاص برای مردانی صادر می كرد كه زنان خود را كتك می زدند.
اما به رغم دستور پیامبر ، همچنان فرهنگ تنبیه بدنی بانوان ادامه داشت. بنابر روایتی آخرین موردی كه پیامبر به نفع زنان دستور به قصاص و كتك زدن شوهران داد، حبیبه دختر زید یا خوله دختر محمد بن مسلمه (همسر سعد بن ربیع) بود اما این بار دستور پیامبر اجرا نشد، زیرا آیه ۳۴ سوره نسا فرود آمد و حكم قصاص مردان لغو شد.
● آیا به راستی در قرآن حكم به تنبیه شده است؟
چگونه در قرآن حكم به تنبیه بدنی زن داده شده، در حالی كه خداوند آیات را «شفا و رحمت» قرار داده است و رابطه دو زوج را از آیات الهی و نشان رحمت و مودت می داند و عفو و گذشت را سرمایه بزرگ انسان دانسته و فرمان می دهد كه حتی بدی را به نیكی پاسخ دهید: «ادفع بالحسنهٔ السیئهٔ» نیز به مردان فرمان می دهد كه با زنان خود به نیكی رفتار نمائید: «و عاشروهن بالمعروف». روایات بسیار از پیامبر اسلام در مورد مهربانی و عطوفت به زنان وارد شده و مردان را از زدن زنان باز داشته ، حتی در احكام فقهی برای زدن زنان كه منجر به آسیب مانند كبودی بدن شود، دیه تعیین شده است.
دین اسلام زندگی خشونت بار و وضع نكبت بار زنان را در زمان جاهلیت دگرگون كرد و اینان را از زنده به گور شدن یا محرومیت از حقوق اجتماعی و مالی رهایی بخشید ، نیز میان زن و مرد تبعیض (نه تفاوت) ننهاد، یعنی براساس عرف و فرهنگ زمانه، امتیازات را عادلانه میان زن و مرد تقسیم كرد. مثلاً اگر در ارث، مردان بر زنان ، به ظاهر برتری دارند، از آن روست كه سرپرست زنان بوده، افزون بر پرداخت نفقه ، می باید مهریه بانوان را بدهند، چنان كه زحمات زنان در سال های زناشویی، بی اجر و مزد نمی ماند، بنابراین زیادت و برتری یك طرف (مردان) در برابر حقوق طرف دیگر (زنان) قرار می‌گیرد و گویا برتری در میان نیست.(۹)
گفتیم فرهنگ زنان مدینه متفاوت از زنان مكه بود، از این رو زنان بر ضد شوهران می شوریدند و نافرمانی می‌كردند. این وضع جامعهٔ مسلمانان را دچار نابسامانی كرده بود. تا سه سال (پیش از نزول آیه) پیامبر می كوشید به سود زن و بر پایهٔ مساوات حكم كند و خداوند بدین وضع راضی بود اما بر اثر وضع بحرانی جامعه، حكم عوض شد، مبادا از آزادی سوء استفاده شده، جامعه به تنش زایی و انفجار برسد!
‌● نزول آیه به هنگام جنگ اُحد
دگرگونی حكم در شب اُحد پیش آمد كه شبی بسیار سخت بر مسلمانان بود. اینان در دشوارترین برههٔ زمانی بوده، گرفتار ترس و بحران بودند. بیم آن می رفت اسلام توسط مشركان از بین رفته، مسلمانان نابود شوند. یهودیان و منافقان در داخل مدینه و مشركان، بیرون از آن شهر، در كمین مسلمانان بودند. در چنین وضعی، كنار گذاشتن اختلافات داخلی میان مسلمانان و اتحاد زن و مرد بسیار لازم بود. خداوند به منظور وحدت و سلامت امت، آیه ۳۴ و ۳۵ نساء را فرود فرستاد. قرار بود همان مردانی به جهاد بروند و دین و دینداران را حفظ و حمایت كنند كه مهاجر و اهل مكه، با همان فرهنگ نسبتاً زن ستیز بودند، پس خداوند بدین مصلحت بسیار مهم (واقعیت و شرایط زمانه) حكم را عوض كرد، و از پاشیدگی و گسست امت (با توجه به تهدیدات داخلی و خارجی) جلوگیری به عمل آورد اما دگرگونی حكم بدان معنا نبود كه بر زنان ، ستم و جفایی شود، بلكه زن فقط در برابر تعهدی كه با ازدواج ، آن را پذیرفته، بازخواست می شود، یعنی اعمال زناشویی ، نه خانه و بچه داری.( این مسئله در پایان به طور تفصیلی بیان می شود).
● مقصد شریعت
بنابر آنچه گفتیم روا شمردن تنبیه بدنی زنان ( آن هم پس از مراحلی و با شرایطی) فقط به سبب اوضاع دشوار اجتماعی است. مقصد و هدف شریعت (دین) از وضع هر حكمی، مصالح و منافع جمعی (امت) است، از این رو در قضاوت در مورد هر حكمی می باید مصلحت جمعی را در نظر گرفته، به منافع صنف و گروهی بسنده نكرد.
● تأثیر احكام فقهی قرن دوم و سوم در روند حركت بر ضد زن
فقه اسلامی در سده های دوم و سوم شكل گرفت و بر همان منوال و شیوهٔ قرن نخست ادامه یافت. روایات به زنان حكم می كرد در برابر مرد فروتن بوده ، در صورت سرپیچی از درخواست مرد در مورد همبستر شدن و اعمال زناشویی تنبیه گردند. این احكام طبق فهم و بینش اجتماعی و مردم شناسانه شكل می گرفت، و این فرایند ، همان است كه در آغازبحث اشاره كردیم كه در صدور هر حكمی، اوضاع جامعه شناسانه و روان شناسانه تأثیر دارد.
به رغم آن كه فقیهان ( با توجه به فهم و فرهنگ مردم و جامعه) حكم به تنبیه بدنی همسر كردند اما آن را مقید ساختند كه «خون آلود» نباشد و «عضوی را نشكند و اثری به جا نگذارد».(۱۰) تنبیه نمی بایست خشن و دردآور باشد و نمی باید لطمه بزند.
در تمامی كردار و اعمال شرعی می بایست به هدف و مقصد خداوند (كه حكم می نهد) توجه كرد، از جمله در مورد تنبیه بدنی با شرایطی كه برشمردیم و پس از نتیجه نگرفتن از مراحل پیشین (پند و نصیحت كردن، قهر كردن و همبستر نشدن با زن) نوبت به تنبیه بدنی می رسد اما چنان كه در آیه بعد می خوانیم به دنبال هیچ راهی برای سرزنش و توبیخ آنان نمی باید بود و بهانهٔ بیخود نمی شود گرفت! نشوز به معنای سركشی در برابر مسئول خانواده است و از نظر برخی اسلام شناسان كتك زدن می باید با پارچه بهم تنیده و یا با دست باشد، نه با تازیانه و عصا.(۱۱)
در آیه ۴۴ سوره ص آمده است: «و خذ بیدك ضغثاً و لا تَحنَث؛ به ایوب گفتیم: بسته ای از ساقه های گندم ( یا مانند آن مثل شاخهٔ نازك خرما) را برگیر و با آن ( همسرت را ) بزن و سوگند خود را مشكن».
زدن همسر توسط حضرت ایوب ، خطا و جرمی بر ضد زن شمرده نمی شد چون اذیت و آزاری ندید و تحقیر نشد، گرچه همسرش كارناپسندی انجام داده بود. از این رو اگر در جامعه ای ، زدن اهانت و آزار به شمار آید و فرهنگ مردمان آن را نپذیرد، نباید صورت گیرد.
خداوند در پایان آیه، شوهران را از همین مقدار اندك نیز باز می دارد و می فرماید: «ان الله كان علیّاً كبیراً؛ خدا والای بزرگ است» یعنی شوهران را نسبت به ستم بر زنان تهدید می كند، كه اگر زنان نمی توانند ستم را از خود بردارند و از خویش دفاع كنند، اما خدای بلند مرتبه و بزرگ به جای زنان قصاص و حق خواهی خواهد كرد.(۱۲)
● نپذیرفتن تنبیه بدنی
شایان ذكر است برخی اسلام پژوهان تنبیه را روا نمی دانند و آن را انكار كرده اند.(۱۳) قاضی ابوبكر درباره آیه می گوید: «زن را كتك نزند و اگر به وی امر و نهی كرد، ولی او اطاعت نكرد، فقط بر او خشم گیرد».(۱۴) یعنی معتقد است از نظر خداوند، ضرب (زدن) مباحی ناخوشایند است، نه اینكه باید به كار گرفته شود. زدن امری خطرناك است و تعیین حدودش دشوار می باشد، افزون بر آن كه قانون شرع اجازه نمی دهد كسی به نفع خود حكم و داوری كند. نیز زدن نمی باید اهانت و ضرر تلقی شود. از این رو دولت اسلامی اگر پی برد شوهران كیفر شرعی را درست و به جا اجرا نمی كنند و بر حدود آن آگاه نیستند، می باید آنان را از به كارگیری این كیفرمنع كند و متخلفان را مجازات كند، تا آزار رساندن به همسران خطر ساز نشود، به ویژه آن جا كه انگیزه و بهانهٔ تنبیه بدنی، سست و بی پایه باشد.(۱۵)
این گروه از اسلام پژوهان ضرب مورد اشاره در آیه را به معنای زدن نمی دانند، بلكه می گویند: به معنای جدایی شوهر و ترك خانه و دوری از زن و خانواده است، چنان كه وقتی میان پیامبر و همسرانش اختلاف پیش آمد و اینان به نصیحت رسول خدا عمل نكردند، پیامبر برای یك ماه از آنان جدا شد و به مكانی به نام «مشربه» رفت و از زن و خانه دوری گزید. پیامبر هیچ گونه آزار جسمانی به آنان نرسانده، كتك شان نزد و تحقیر و سرزنش شان نكرد. اگر زدن و آزار جسمی و روحی خواستهٔ خدا و راه حلی ثمربخش بود، پیامبر نخستین كسی بود كه به دستور خدا عمل می كرد اما كسی را نزد و بدان اجازه یا دستور نداد. افزون بر آن كه هر گاه قرآن خواست «زدن» را تجویز كند، تعبیر به «ضرب » نكرده ، بلكه «جَلد» آورده ، مانند : «الزانیهٔ و الزانی فاجلدوا كلَّ واحد...» (۱۶)● آیا جواز تنبیه برای همه زمان ها و مكان ها ست؟
حال با صرف نظر از این تفسیر،اگر تنبیه بدنی از آیه فهمیده شود، سؤال این است آیا انسان ها كه در فهم مقصود و منظور خداوند در قرآن دچار خطا می شوند می توانند این حكم را جاری كنند، تا روز قیامت ، در تمامی اقشار اجتماع، شرق و غرب، بر هر زنی با هر سطح فرهنگی؟ آیا نمی باید شرایط اجتماعی ، سیاسی و مردم شناسانه را كه بر آیه چیره بود و سبب صدور چنین حكمی شد، در نظر گرفت؟ آیا این حكم به سبب آن نبود كه جلوی فتنه ها و بحران ها ( با توجه به فرهنگ و ظرفیت فكری مردمان) گرفته شود؟!
اگر بپذیریم روا دانستن تنبیه بدنی آن هم پس از مراحل و با شرایطی – كه در آیه بیان شده – برای برهه و اوضاع خاصی بود، مثلاً در شرایط زمانی و فرهنگی كه توهین به زن محسوب نمی شود پس می توان نتیجه گرفت: هر گاه این وضع از بین رود، حكم نیز از میان خواهد رفت! چنین برداشتی نه از ارزش آیه می كاهد و نه تفسیری فراتر از اهداف سازنده و مثبت و بشر دوستانهٔ قرآن است.
این فهم از آیه اگر چه مطابق با ظاهر آیه قرآن نیست، اما با آیاتی كه فرمان به برخورد نیك با همسر می دهد و پیوند بین زن و مرد را مودّت و دوستی و رحمت می داند، سازگارتر می نماید.
● سخن پایانی:
حكم تنبیه بدنی با صرف نظر از شأن نزول آیات و تفسیرهای مختلفی كه در مورد آیه ۳۴ سوره نساء آمده است، باید صرفاً به عنوان یك حكم حقوقی مورد لحاظ قرار گیرد از این جهت كه هر كس حق دارد از راه قانونی برای دستیابی حق خود اقدام نماید . اگر بخواهیم از نگاه ارزش های اخلاقی به آن نگاه كنیم، با توجه به آیات قرآن می توان استنباط نمود كه گذشت و اغماض بهتر و شایسته تر است، اما گذشت از حقوق نمی تواند یك قاعده و قانون كلی قرار گیرد.
در ادامهٔ پاسخ ، تنبیه زن را از جایگاه حقوقی، به تفصیل بررسی می‌كنیم (البته با این باور كه از قرآن، تنبیه برداشت می‌شود).
تنها مورد تنبیه، نشوز است.
نشوز آن است كه زن در مقابل تكلیف اختصاصی‏اش نسبت به شوهر بدون هیچ عذر موجهی سرپیچی نماید.
جالب این است كه اگر زنی از انجام كارهای خانه، بچه‏داری و... سرباز زند شارع مقدس هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمی‏تواند در این موارد واكنش نشان دهد.
بنابراین آیه فوق در مورد با بسیاری از مسائل اختلافی زوجین ساكت است و هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده جز در موردی كه زن با پیمان ازدواج، تعهد به آن را ملتزم شده است.
نشوز امری برخلاف حقوق مرد است و برای رویارویی با آن بهترین راه این است كه پیش از مراجعه به دیگران، مشكل را در داخل خانه حل نمود، ولی اگر چنین چیزی میسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن دیگران می‏رسد كه در آیه بعد سالم ترین راه آن عنوان شده است.
حل مسأله نشوز در داخل خانه نیز به اشكال مختلفی انجام پذیر است و جالب این است كه خداوند از ملایمترین راه‏ها شروع نموده و در صورت تأثیر گذاری آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است. از این رو در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است.
چنین روشی حكیمانه‏ترین شیوه در حل مشكلات زوجین است.
لیكن اگر زنی در برابر اندرزها و نصایح شوهر سر تسلیم فرود نیاورد و همچنان بر سرپیچی از حقوق زوج پایداری ورزید چه باید كرد؟
در اینجا نیز خداوند راه دومی را پیشنهاد نموده است كه از حد برخورد منفی عاطفی بالاتر نمی‏رود و آن خودداری از همبستر شدن با وی می‏باشد.
در اینجا نیز اگر مشكل حل شد دیگر كسی حق پیمودن راه سوم را ندارد، امّا اگر زن در چنین وضعیتی نیز سرسختی نشان داده و حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید چه باید كرد؟
در اینجا چند راه قابل تصور است: أ) در مقابل نشوز زن به كلی ساكت بود یعنی مرد حقوق خود را نادیده انگارد هر چند سالیان دراز این برنامه ادامه یابد.
چنین چیزی براساس هیچ منطقی قابل الزام نیست و اختصاص به مرد هم ندارد، یعنی در هیچیك از نظام‌های حقوقی جهان نمی‏توان صاحب حقی را مجبور كرد در برابر حقوق خود ساكت شود و دم نزند، یعنی از نظر اخلاقی، آن هم در موارد خاصی می‏توان چنین توصیه‏ای نمود ولی نباید بین مسأله حقوقی و اخلاقی خلط كرد.
از طرف دیگر نشوز زن اقسامی دارد كه برخی از آنها مسلّماً به زیان خود او هم تمام می‏شود و بر مرد لازم است كه به عنوان مدیر كانون خانواده، كنترل هدایتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد..
ب) راه دیگر آن است كه مرد از هر طریق ممكن حقوق خود را به دست آورد. چنین چیزی را هرگز شارع اجازه نمی‏دهد و برای گرفتن حق، روش‌های معیّنی وضع نموده ، زیرا در غیر این صورت ممكن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم دیگر به بار آید.
ج) راه دیگر آن است كه مرد با مراجعه به دیگران اعم از مراجع قضایی یا افراد ذی‏نفوذ دیگر حقوق خود را بگیرد.
چنین چیزی اگر چه ممكن است حق مرد را تأمین كند ولی هنوز با امكان حل مشكل در داخل خانه بهتر است چالش به بیرون كشیده نشود، زیرا فاش كردن مسائل داخل خانه آسیب‏های فراوانی برای خانواده به بار می‏آورد كه در اینجا جای ذكر آن نیست، لذا خداوند حكیم راه ممكن را پیشنهاد می‏نماید.
د) راه دیگر آن است كه مرد اندكی قاطعانه‏تر از برخورد منفی عاطفی برخورد نماید. از این رو قرآن مجید به عنوان آخرین راه حل ممكن در داخل خانه مسأله «ضرب» را مطرح نموده است.
البته این مسأله نیز حدودی دارد كه هرگز با آنچه در اذهان عمومی یا تبلیغات مسموم مطرح می‏شود، سازگاری ندارد.
دربارهٔ با حدّ و چگونگی زدن، علامه مجلسی (ره) در بحار الانوار، ج ۱۰۴، ص ۵۸ روایتی از فقه‏الرضا (ع) نقل نموده است كه «والضرب بالسواك و شهبه ضرباً رفیقاً؛ زدن باید با وسایلی مانند چوب مسواك و امثال آن باشد» آن‌ هم با مدارا و ملایمت. ظاهر روایت فوق به خوبی نشان می‏دهد كه «ضرب» باید در پایین‏ترین حد ممكن باشد و هرگز نباید اندك آسیبی بر بدن وارد كند. وسیله‏ای كه در این روایت اشاره شده چوبی بسیار نازك مانند چوب سیگار، سبك و كم ضربه است.
نكته دیگری كه از آیه به دست می‌آید این است كه دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نباید به آن مداومت بخشید، زیرا به دنبال این عمل دو واكنش احتمال می‏رود:
یكی آن كه زن به حقوق مرد وفادار شود، در این صورت قرآن می‏فرماید: «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلا؛اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مدارید.» یعنی، اگر زن در برابر حقوقی كه بر آن پیمان بسته است تسلیم شد دیگر مقابله با وی ظلم و تجاوز است.
واكنش دیگر آن است كه همچنان سرسختی نشان دهد و كانون خانواده را گرفتار تزلزل و بی‏ثباتی نماید، در این‌ باره در آیه بعد فرموده است: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اَللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اَللَّهَ كانَ عَلِیماً خَبِیراً؛ اگر خوف گسست در بین آن دو یافتید، پس از ناحیه مرد و داوری از بستگان زن برگزینید، اگر از پی آن خواستار صلاح باشند خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد كرد، همانا خداوند دانا و آگاه است.»
قرآن مجید در آخرین مرحله، گشودن گره را به دست نزدیكان و بستگان قرار می‏دهد تا مسئله با سلامت هر چه بیشتر روال خود را طی كند و برای اینكه حقی از هیچ‌ یك از طرفین زایل نشود و تبعیضی رخ ننماید فرموده است كه از هر جانب داوری برگزیده شود و با رعایت حقوق و مصالح طرفین، مشكل را برطرف نمایند.
خلاصه در این حكم شرایط زیر دیده می‏شود:
۱ ) اختصاص به مورد سرپیچی زن از تكلیف خود و حقوق مسلّم مرد دارد؛ حقوقی كه با پیمان ازدواج، زن وفاداری خود نسبت به آن را متعهد شده است؛
۲) در راستای حل مشكل در داخل خانه و خودداری از بروز آن در خارج از منزل وضع شده؛
۳ ) سومین مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پیشین روا نیست.
۴) حد آن نازل‌ترین مرتبه ضرب است و نباید موجب كمترین آسیبی بر بدن زن شود؛
۵) موقتی است و چه دارای نتیجه مثبت و چه منفی باشد باید به زودی از آن دست كشید.
دیدگاه شارع نسبت به زدن همسر، نگرشی منفی است و نصوص زیادی در نهی از این عمل وارد شده است. این روایات همه در زمانی بیان شده كه خشونت علیه زنان از توهین و فحاشی تا ضرب و جرح و حتی قتل را شامل می‏شد، و اسلام آنها را تحریم كرد و مستوجب مجازات فقهی و قضایی در دنیا و عذاب آخرت دانست.
پی نوشت ها :
۱ – برداشتی آزاد از دو مقاله نشریه پیام زن، شماره های ۱۳۶ و ۱۶۰ با اجازه سردبیری.
۲ – كانال دوم تلویزیون فرانسه، به نقل از مجله پیام زن، شماره ۱۶۰.
۳ – تاریخ یعقوبی ، ج۱، ص ۲۵۰.
۴ – ابوالأعلی مودودی، روح المعانی، ج۵، ص ۲۵.
۵ – التحریر و التنویر ، ج۵، ص ۴۲؛ التفسیر الكبیر، ج۱۰، ص ۹۰، البته برخی این گزارش را نمی پذیرند.
۶ – المنار، ج۵، ص ۷۶؛ روح المعانی، ج۵، ص ۲۵.
۷ – تفسیر ابن كثیر، ج۱، ص ۵۰۴.
۸ – همان؛ المنار، ج۵، ص ۷۶.
۹ – فخررازی، التفسیر الكبیر، ج۱۰، ص ۸۲.
۱۰ – تفسیر ابن كثیر، ج۱، ص ۵۰۴.
۱۱ – تفسیر الكبیر، ج۱۰، ص ۸۷.
۱۲ –همان، ص ۹۱.
۱۳ – التحریر و التنویر، ج۵، ص ۴۳. اینان می گویند ضرب به معنای دوری و ترك زن برای مدتی محدود است.
۱۴ – احكام القرآن، ابن عربی ، ج۱، ص ۴۲۰.
۱۵ – التحریرو التنویر، ج۵، ص ۴۳.
۱۶ - نور (۲۴) آیه ۲
منبع:www.pasokhgoo.ir
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید