جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


آوار بر روی فنجان چای


آوار بر روی فنجان چای
كتاب های بسیاری به واقعه «۱۱ سپتامبر» پرداخته اند، اما كمتر كتابی همچون كار جی. مك اینرنی توانسته است به قلب هدف بزند.
این كتاب كه «زندگی خوب» نام دارد حتی با طرح و عكس روی جلدش نیز ضربه ای سنگین و قاطع به خوانندگان وارد می كند و مدتی بعد از پنجمین سالگرد واقعه ۱۱ سپتامبر، چنین طرح و نوشته ای مناسبت و تأثیرگذاری فزون تری یافته است.
این طرح را كه چیپ كید تهیه كرده، فنجان ها و ظرف هایی را نشان می دهد كه گرد و خاك انفجار ۱۱ سپتامبر با قشر محسوسی بر روی آن نشسته و بر پس زمینه آن نمایی محو شده وجود دارد از برج های دوقلوی مركز تجارت جهانی در نیویورك كه هدف حمله و انفجاری مهیب قرار گرفت و نام نویسنده به شكلی تار و محو شده بر دل ساختمان نشسته است. گویی جملگی در حال محو شدن در متن این رویداد هستند.
این نخستین كتابی است كه مك اینرنی در هفت سال اخیر نوشته و فنجان نیم پر، نیم خالی روی جلد از زندگی ناتمام شخصیت های این قصه جدید در پس زمینه انفجار و مرگ حكایت می كند و برخلاف فیلم «یك زندگی ناتمام» كه آن را لاسه هالستروم سوئدی با بازی رابرت ردفورد ساخته است، وقایع قصه نه براساس دل سپردن یك پدر بزرگ به نوه جدیدش بلكه ارتباط سست و محو شدنی یك سری انسان پیر و جوان با عامل حیات و زندگی استوار است و مك اینرنی همچون بیشتر اوقات داستانش را تیزبینانه و جامعه شناسانه نوشته و البته قلم نقادانه اش دولت متجاوز آمریكا را از تیزی خود مصون نگه نداشته است.
«یك زندگی خوب» كه از چندی پیش در سطح جهان عرضه شده، ما را بلافاصله به روزهای بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر یعنی پائیز ۲۰۰۱ می برد. شخصیت لوك كه قرار بوده صبح روز حادثه ضمن صرف صبحانه با همكارانش در مركز تجارت جهانی یك گفت وگو و رایزنی شغلی داشته باشد آن روز صبح دیر به محل می رسد و در نتیجه زنده می ماند، ولی باید شهامت دیدن مرگ دوستانش و خیل عظیمی از مردم را در دل خود ایجاد كند. مك اینرنی در كنار شخصیت لوك تعداد زیادی از شخصیت های حاضر در رمان سال ۱۹۹۲ خود به نام «آبشارهای روشنایی» را هم آورده و تكرار كرده است.
برخی می میرند، بعضی زنده می مانند. فرقی نمی كند. او عامل ترس و زندگی بی ثبات را در لابه لای كلماتش برروی كاغذ می دواند و باعث هراس و اعجاب خواننده هایش می شود. كسی نمی داند چه كسی مرده و چه كسی زنده است. آدم های او مانند وضعیت منهتن و حجم چشمگیری از سطح شهر نیویورك در ساعات پس از انفجار درهم و مبهم اند. ما ماجراها را از دریچه دید لوك می بینیم. او متوجه شده است كه مردم عادی قربانی خشونتی شده اند كه دولت كشورش با طراحی و بنیانگذاری خشونت در سایر كشورها، خود باعث و بانی آن بوده است. برای او فرقی نمی كند قراری كه او برای ارتقای شغلی و كاری خود گذاشته بود، به خاك و خون كشیده شده است. از ساختمان خون می چكد. خیلی های دیگر نیستند و او كه ظاهراً مانده نیز به لحاظ روحی دیگر مرده است.
نوشته ها و خطوط مك اینرنی مثل طرح ترسیم شده چیپ كید نافذ و خطرناك است. هر دو می توانستند مانند بسیاری از هنرمندان دیگر طالب خلق آثاری تازه درباره ۱۱ سپتامبر به گنجینه عكس ها و یادبودهایی رجوع كنند كه پس از آن واقعه، دست اندركاران شهرداری نیویورك و هنرمندان مرتبط با این نهاد آن را تهیه كرده اند.
چیپ كید در آستانه سال ۲۰۰۷ می گوید: «قاشق های تیره و یك فنجان چای كه گرد و خاك روی آن ریخته، چیزی بود كه من از یك عكس ادوارد كیتینگ در سال ۲۰۰۱ وام و الهام گرفتم.
شاید شماری از مردم به سرعت موضوع را نگیرند، اما حسن قضیه این است كه با خواندن قصه مك اینرنی به تدریج و آرامی فلسفه آن را درك خواهند كرد و می فهمند كه قضیه از چه قرار است. آن موقع متوجه خواهند شد این گرد و غبار از كجا آمده و چرا بر فنجان ها نشسته است.» حتی در پشت جلد كتاب جدید مك اینرنی نیز چیپ كید عكس یك سری پیراهن را كه بر رخت آویز سوارند و به طور ردیف در كنار هم به چوب رختی آویزان اند فراروی بینندگان گذاشته است، اما اینجا هم نه لباس ها بلكه حجم غلیظ گرد و غبار بر روی آنها است كه جلب نظر می كند. اینجا منهتن است. جای همیشه شیك، اعیان زده و بی مسئولیتی كه با دست درازی های دولتمردان آمریكا به سایر كشورها آماج حملات انتقامجویانه كسانی قرار گرفته است كه دیگر از این دخالت ها به تنگ آمده و عملیات انتحاری را آخرین راه حل یافته اند.
لوك شخصیت اول قصه مك اینرنی تا پایان زنده می ماند، اما وجود او فقط محملی برای زنده ماندن خاطرات كسانی است كه در روز ۱۱سپتامبر و بسیاری از روزهای دیگر خدا، قربانی خشونت شده اند. روح لوك تا پایان قصه به پرواز درنمی آید، اما مك اینرنی با هنرمندی تحسین برانگیزی و با ترسیم زندگی او از «زندگی در مرگ» و بهتربگوییم «مرگ در زندگی» سخن می گوید. فرضیه او همچون بسیاری از نویسندگان و نظریه پردازان كنونی جهان این است كه دنیا در روز ۱۱سپتامبر متوقف شد و زندگی از حركت باز ایستاد و دیگر و هرگز به روزهای قبل باز نمی گردد و دیگر چیزی نخواهد شد كه پیشتر بود. همچون یك فنجان زیبای چای كه آوار بر آن ریخته باشد.
همانطور كه پیشتر نوشتیم فقط مك اینرنی نیست كه كارهای جدیدش درباره بزرگ ترین واقعه سالهای دهه جاری در هفته های اخیر عرضه شده است، ولی شاید هیچ یك از كارهای دیگر صراحت كلام و تحلیل های توأم با بی پروایی وی را در بر نداشته و تكرار نكرده باشند. یك كار صریح دیگر در این زمینه، كتاب جدید جاناتان سافران فوئر است، اما این كتاب نه نوشتاری بلكه مجموعه ای از عكس های تكان دهنده برداشته شده از روی ۱۱سپتامبر و تبعات آن است و جسدهای آویزان و مرگ های دلخراش از آن می بارند. از همه تندتر و تأثیرگذارتر پیكر انسانی است كه از بالای ساختمان و درون یكی از طبقات در حال پرت شدن به سمت پایین است.
سپس به كتاب «نوشته بر دیوار» كارلین شارون شوارتز می رسیم كه او نیز به جای محكوم كردن حمله كنندگان به مركز تجارت جهانی كسانی را در دولت آمریكا به باد انتقاد گرفته كه با خشونت ورزی چاره ای جز مقابله به مثل برای دیگران باقی نگذاشته است. آدم های كتاب او در جست وجوی زندگی ای هستند كه پس از واقعه ۱۱سپتامبر به واقع مرده است اما مرگ آن به طور رسمی اعلام نشده است. روی جلد كتاب او نیز گلدانی پر از گل را می بینیم كه فنس و حصاری زندان مانند آن را در بر گرفته است. نسخه ای دیگر از آن كتاب نیز به بازار آمده است كه به جای آن عكس، تصویری از جنوب منهتن غرق در تاریكی شبح وار و سرشار از نمادهای مرگ بر روی آن حك شده است. اینجا همان مكانی است كه لوك و سایر آدم های مك اینرنی هم در آن گام برداشته و بوی مرگ را با تمام وجود حس كرده اند. پنج سال و اندی پس از آن واقعه زندگی هنوز نه در منهتن و نه در سایر جاهای دنیا به حالت عادی بازنگشته است و به نوشته مك اینرنی تفحص و كنكاش لوك و «لوك»ها در این راستا تا ابد ادامه خواهد یافت و «زندگی های مرده» استمرار خواهد داشت.
مترجم: وصال روحانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید