جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

آموزش و پرورش کودکان و آن روی سکه


آموزش و پرورش کودکان و آن روی سکه
شاید عنوان این موضوع که آموزش و پرورش کودکان در کشور ما به‌طور عمده به انباشتن انبوهی از اطلاعات درذهن دانش‌آموزا و بازپس‌گیری آن‌ها در موقعیت خاصی تحت عنوان ”امتحان“ محدود شده، خیلی حرف نو و برجسته‌ای نباشد، ولی سخن گفتن درباره ”خلاقیت“ علاوه بر آن‌که، نمایشی از آن روی آموزش و پرورش ماست، ارائه تصویری جدید از چگونگی آموزش در یک جامعه توسعه‌یافته و بالنده تلقی می‌شود. آنچه در این مقاله آموزشی فراهم آمده، ارائه ده راهبرد علمی در زمینه چگونگی پرورش خلاقیت در میان فراگیران است، که در کلاس‌های درس برای معلمان و آموزشکاران خلاق مفید خواهد بود.
درباره چگونگی پرورش خلاقیت دانش‌آموزان، تاکنون روش‌ها و راهبردهای علمی فراوانی ارائه شده و آزمایش‌ها و فعالیت‌های کاربردی خاصی نیز اعمال شده است. این مقاله در پی آن است که راهبرد علمی در پرورش خلاقیت و راه‌های رشد و توسعه تفکر خلاق و بالنده را که منجر به پرورش خلاقیت می‌شوند، برای خوانندگان خود ارائه کند و در این راه، سیر مقاله بدین ترتیب خواهد بود که هر یک از ده روش با توضیح مختصری درباره هر یک و ارائه مثال‌هائی خاص تشریح خواهد شد.راه‌های پرورش و رشد خلاقیت بدین گونه‌اند:
● احترام به سئوال‌ها:
سئوال، در واقع انعکاسی از مغز تشنه‌ای است که می‌خواهد با دریافت جواب از فردی که بهتر از او می‌داند، خود را سیراب کند. اگر چه احتیاج باید فوراً برآورده شود، ولی کمی مکث بین سئوال و جواب، غالباً می‌تواند افکار و ایده‌های مفیدی برای مباحث به‌بار آورد.
● جواب، باید کودک را به سئوال‌های تازه هدایت کند:
مربی باید هنگام جواب دادن به هر سئوال کودک، او را به‌سوی معماهای تازه‌تر بکشاند تا ذهن خودآگاه یا ناخودآگاه، مشغول کنکاش و جستجو باشد. روی این اصل، از به‌کار بردن کلماتی از قبیل بلی، خیر، البته، هرگز، مطمئناً و امثال آن باید اجتناب شود. این نوع جواب‌ها چشمه جوشان کنجکاوی کودکان را ارضاء نمی‌کند، به‌علاوه به او می‌آموزد که برای هر مسئله و مشکلی در زندگی، فقط به‌دنبال یک راه‌حل بگردد و از امکانات مختلف و متعددی که ممکن است برای حل آن مشکل وجود داشته باشد، غافل بماند.
سئوال، انعکاس کنجکاوی‌های ذهنی کودک است و پاسخ باید بین معلومات تازه و معلومات قبلی کودک ارتباط برقرار کند. پاسخ‌های ذکر شده، هیچ‌گونه ارتباط محکمی بین سئوال کودک و معلومات قبلی او برقرار نمی‌کند و در واقع سئوال فرد بی‌جواب می‌ماند.
● ایجاد فضای مناسب در کلاس:
در کلاس درس باید فضائی آزاد فراهم کنیم که مشوق کاوش‌های کنجکاوانه یادگیرندگان باشد. بایلر می‌گوید: ”اگر می‌خواهید دانش‌آموزان، مبتکر و مستقل‌اندیش بار آیند، باید محدودیت‌ها و قید و بندهای آموزشی در کلاس درس را به حداقل کاهش دهید.“
اگر دانش‌آموزان نگران شکست در فعالیت‌های یادگیری خود باشند یا این‌که پاسخ‌های نادرست آنان در کلاس با تمسخر معلم و دیگر دانش‌آموزان مواجه شود، دانش‌آموزان در حل مسائلشان در کلاس به‌نحو خلاق موفق نخواهند بود.
● احترام به عقاید عادی کودکان:
باید به کودکان نشان دهیم که عقاید آنان باارزش است. لازم است که والدین و مربیان نه تنها درباره امور و مسائلی که به کودک مربوط می‌شود، بلکه درباره مسائل و امور خانه و مدارس که دخالت کودک در آن‌ها شایسته است از او نظر بخواهند و عقاید او را هم مثل عقاید بزرگ‌ترها در حضور خود کودک به بحث و گفتگو بگذارند.
● احترام به عقاید غیرعادی کودکان:
کودکانی که به نوعی خلاقیت آن‌ها برانگیخته شده است، روابط و مفاهیمی را می‌بینند و درک می‌کنند که والدین و مربیان آن‌ها ممکن است درک نکنند و گاهی چنان عقایدی را مطرح می‌کنند که بزرگ‌ترها قادر به ارزش‌یابی و جایگزینی آن نیستند، ترغیب کودکان به ابراز عقاید نو و غیرعادی همراه با قدردانی از آن‌ها، اصولی هستند که در تربیت خلاقیت باید مورد نظر باشند. این نکته را باید در نظر داشت که اگر آمادگی قبلی برای احترام به عقاید و افکار غیرعادی را نداریم.
نباید بروز و ظهور آن افکار را تشویق کنیم. زیرا بی‌اعتنائی نسبت به این‌گونه عقاید، ضرر و زیانش بیشتر از آن است که ابراز نشود.
● ستایش اندیشه‌های مفید و بیان آزاد دانش‌آموزان:
معلم به این منظور می‌تواند در جلسات درسی خود، فرصتی را برای اظهارنظر آزاد مربیان عقاید و اندیشه‌های متنوع در اختیار دانش‌آموزان قرار دهد و اندیشه‌ها و عقاید و آزاداندیشی آن‌ها را مورد ستایش قرار دهد. همه روانشناس وجود فضای آزاد آموزشی را که در آن ابراز عقاید مختلف دانش‌آموزان با تأیید و خوشروئی معلمان و دیگران مواجه می‌شود، یکی از عوامل مهم رشد استقلال فکری می‌دانند.
● تکمیل کردن اشیاء و امور ناکامل:
یکی دیگر از روش‌های پرورش خلاقیت، این است که از کودکان بخواهیم جملات ناتمام، داستان‌های ناکامل و نقاشی‌ها و تصاویر نیمه‌تمام و مبهم و حتی اشیاء نیمه‌کاره را کامل کنند. کودک در چنین مواردی، سعی می‌کند منتهای ابتکارات خود را برای تکمیل مطالب یا شیء ناتمام به‌کار برد. برای مربی محتوای قسمت تکمیل شده نباید چندان مهم باشد، بلکه:
▪ روش و چگونگی تکمیل در درجه اول اهمیت قرار دارد.
▪ تکمیل کردن، قوای خلاقه کودک را به‌کار می‌گیرد.
▪ کودک اندوخته معلومات خود را به بار می‌آورد.
▪ کودک اندوخته معلومات خود را تجربه می‌کند.
▪ کودک اندوخته معلومات خود را چنان ترکیب می‌کند که مکمل شیء موجود باشد.
● بیان شرح حال و موفقیت اندیشمندان.
کودکان و نوجوانان رفتار و اعمال شخصیت‌های محبوب و سرشناس را تقلید می‌کنند.
بنابراین معلم می‌تواند از این توانائی یادگیرندگان در تشویق و تحریک اندیشه‌های آنان حداکثر استفاده را ببرد. به قول برونر: احتمال کمی وجود دارد که دانش‌آموزان به روش‌های تفکر شهودی خود اعتماد کنند، مگر اینکه افراد بزرگ‌تر از خود را که در آن نوع تفکر، به موفقیت دست یافته باشند را دیده باشند.
● تجارب کودکان را محدود نکنید:
علاوه بر شرایط معمول و موفقیت‌های متداول آموزش رسمی، برای دانش‌آموزان فرصت‌های تازه و متنوعی نیز فراهم آورید. به‌عنوان مثال:
▪ در درس علوم، از دانش‌آموزان بپرسید اگر نیروی جاذبه وجود نداشت، چه اتفاقاتی برای انسان می‌افتاد؟
▪ بیشتر سئوال‌ها را با ”چگونه، به چه طریق“ شروع کنید تا دانش‌آموزان به طرح فرضیه بپردازند، به استنباط دست بزنند و اطلاعات خود را برای تبیین پدیده‌های تازه به‌کار برند.
▪ سئوال‌هائی مطرح کنید که تعداد زیادی، جواب داشته باشند. سئوال‌هائی که تنها یک جواب داشته باشند، به ”تفکر همگرا“ می‌انجامد. اما سئوال‌هائی که دارای جواب‌های زیادی باشند، مشوق ”تفکر واگرا“ هستند.
● به تخیلات کودکان احترام بگذارید:
تخیل و تفکر زیربنای خلاقیت انسان است، زیرا هر اندازه شخص بتواند راجع به موضوعی تا آن‌جا که ممکن است مطالب تازه در ذهن خود بپرورد، به همان اندازه امکان انتخاب او بیشتر است، اما تخیلی که زیربنای خلاقیت است محدود می‌باشد و در آن امکانات اجرائی مطالب پرورده شده مورد نظر قرار می‌گیرد. تورنس می‌گوید: تفاوت عمده بین فکر تخیلی بیماران روانی و فکر خلاق شخص سالم در این است که:
▪ بیمار روانی جلوی قوه تخیل خود را رها می‌کند و هرگز در صدد وارسی و تجدیدنظر تخیلات خود برنمی‌آید.
▪ شخص سالم، تفکر خلاق خود را محدود می‌سازد و فقط درباره موضوع معینی به ایده‌آرائی می‌پردازد و هر چند گاه یک‌بار ایده‌های خود را ارزش‌یابی می‌کند و فقط به‌دنبال ایده‌هائی می‌رود که او را آسان‌تر به هدف می‌رسانند.
این مطالب در مورد تخیلات بزرگسالان صادق است، ولی تخیل کودکان گرچه نامحدود و بدون وارسی است، ولی از نوع تخیل بیمارگونه نیست، نقاشی‌ها و تصاویر، گفتار و حرکات بدون مقدمه کودکان در جای خود نوعی ”خلاقیت ابتدائی“ است.همچنین باید اذعان داشت که:
خلاقیت و نوآوری یک امر و نیاز زیربنائی زندگی است و آن‌چنان‌که بعضی‌ها فکر می‌کنند دشوار نیست، این موضوعی است که همواره و در همه جا باید بر آن تأکید ورزید.
مسئله در نفس خلاقیت و نوآوری نیست بلکه منظور این است که آیا شما می‌خواهید که نوآور و خلاق باشید یا خیر؟ اگر به دقت به ابداعات و نوآوری‌ها دقیق شویم، درمی‌یابیم که مبنای خیلی از آن‌ها را واقعاً ایده‌های بسیار ساده تشکیل می‌دهند و اغلب هم نتایج ارزنده‌ای به‌همراه می‌آورند، خلاقیت و نوآوری در اداره کلاس درس، مدرسه، اماکن، ادارات، جوامع، خانه خانواده و ... نقش چشم‌گیری ایفاء می‌کند. نوآوری و خلاقیت نقش بزرگی در تاریخ بشریت بازی کرده و می‌کند. نوآوری و خلاقیت با عزم، تصمیم و اراده یک شخص خلاق شروع می‌شود که سعی می‌کند با در هم شکستن ایده‌های معمولی و موجود در این عصر و زمان چیز جدیدی ارائه دهد یا بسازد. لذا همواره باید تأکید کرد که خلاق بودن برای اشخاص بسیار بااهمیت است. زیرا این افراد خلاق هستند که به تاریخ شکل و به جهان جهت می‌دهند.
رشد خلاقیت با کاوش و بررسی وضعیت و طرح برخی سئوال‌ها شروع می‌شود: آیا من همه سعی خودم را به‌کار برده‌ام یا خیر؟ آیا شرایط موجود ایده‌آل است یا خیر؟ آیا روش بهتری می‌توان یافت؟ چنین سئوالاتی، خلاقیت‌های نهفته وجود انسان‌ها را بیدار و تحریک می‌کند و هر چه بیشتر کاوش کنیم، نتایج بهتری حاصل خواهد شد، وقتی ما از زاویه جدیدی چیزی را می‌بینیم، نسبت به مسائل آن آگاه می‌شویم و این مسائل، ما را در جهت پیشرفت و سازندگی پیش می‌برند. تمامی زندگی، یعنی داشتن ایده‌ها و اندیشه‌های نو و فعالیت‌های بکر و تازه در راستای تحقق آن.
منبع: فرهنگ و تعاون
رقیه نوروزی
منبع : سایر منابع


همچنین مشاهده کنید