پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

فقه نگاه به تصویر


فقه نگاه به تصویر
از آن جا كه در روزگار ما, تصویر و رسانه های تصویری(تلویزیون, ویدئو و سینما) گستردگی و بینندگان بسیار یافته اند, بحث از احكام نگاه به تصویر از بایستگی بیش تری برخوردار است. بویژه این كه, گاه, در پاره ای از گفتارها و نوشتارها و در پاره ای از انجمنهای هنری, سخن از برداشتن حد و مرزها و بازدارنده های شرعی نگاه به تصویر و فرق آن با خود شخص در خارج, به میان آمده است. این امر, نگارنده را بر آن داشت كه به شرح, درباره یكسانی و نایكسانی احكام نگاه به تصویر و خود شخص به بررسی بپردازد.
در بخشی از این نوشتار, تلاش شده است كه با پرداختن به نقش (نگاه) در پیوندها و بستگیهای اجتماعی و اثرگذاری و نقش آفرینی آن, بحث از نظر اعتقادی, جایگاه خود را بیابد.
●در بخشهای دیگر, دو مقوله فقهی در كانون بررسی نهاده شده است.
۱)آیا احكام نگاه به تصویر, با احكام نگاه به خود شخص, یكسان است, یا نایكسان؟
۲)از آن جا كه تصویر در سنجش با خود شخص, ویژگیهایی دارد, پاره ای از احكام نگاه, با در نظر گرفتن ویژگیهای تصویر, مورد بررسی قرار می گیرد.
پیش از پرداختن به بحث, بایسته است كه موضوع بحث: تصویر, دقیق شناسانده شود: تصویر:
(تصویر آن بخش از نشانه های دیداری است كه بر متنی مادی, چون فیلم, كاغذ, چوب, سنگ, كرباس, خطوط, شیارهای الكترونیك یا لیزری و… ثبت شده باشد.)۱
دلالت تصویر بر معنی, بر نظامی از نشانه ها و قراردادها استوار است. بر این اساس, تصویر در سه هنر نقاشی, عكاسی و فیلم به حقیقت می پیوندد.
بنابراین, تصویری كه قطعه ای شعر در ذهن شنونده نقش می كند, تصویر نیست, از مقوله (انگاره) است.
همچنین تصویرگری خداوند برای آفریدگان مادی از این تعریف خارج است. صورت گری و مصوّر بودن خداوند كه در آیاتی از قرآن كریم به آن اشاره شده, در عالم تكوین و در آفریدگانی است كه در خارج وجود دارند, در وجود و هستی آفریده هاست:
(صورت گری خداوند در موجودات, نمایاندن ویژگیهای ظاهری و شكل ظاهری جسم و هیأت آنهاست.)۲
در حالی كه تصویر, در معنای مورد نظر این نوشته تقلیدی از آفریده های است كه وجود خارجی دارند.به عبارت دقیق تر, آن جا كه به واقعیت خارجی می پردازد, نسخه ای (دقیق یا آزاد) از عالم خارج است:
(تصویر به این اعتبار, به معنای چیزی ساخته انسان است; نظامی از نشانه هاست و همواره بیانگر غیاب موضوع .)۳
گونه های تصویر, بر اساس ترتیب پیدایش تاریخی, عبارتند از: نقاشی, عكس و فیلم.
نقاشی سطح اعم از شیشه, چوب, سنگ, كاغذ, پارچه و… است كه بر آن لایه هایی از رنگ وجود دارد. در تصویر نقاشی, شكلها و رنگها, در كنار هم, سامان دهی شده اند.۴
عكس, حلقه میانی بین نقاشی و فیلم شمرده شده است; همچنان كه از نظر پیدایش تاریخی نیز چنین است; چرا كه عكس از سویی مانند نقاشی تصویر ثابت است و از سوی دیگر, مانند فیلم از دوربین بهره می برد. و به این دلیل می تواند از موضوع به گونه واقع نمایانه حكایت كند.
فیلم, با عكس در دستگاه دوربین یكسان است و وجه جداشدگی آن دو, در حركت كنندگی فیلم است. از نظر ما هوی, فیلم, عكس متحرّك شمرده می شود.۵
۱)یكسانی و نایكسانی در حكم
احكام پنجگانه تكلیفی: واجب, مستحب, مباح, مكروه و حرام, هنگامی كه به امور تعلق می گیرند, مسأله فقهی را می سازند. در مسأله فقهی ما با سه عنوان رو به رو هستیم: حكم, متعلق حكم و موضوع. حكم, همانا عبارت است از یكی از احكام پنج گانه بالا و متعلق حكم, آن عملی است كه حكم به آن تعلق گرفته است و موضوع آن, چیزی است كه حكم و متعلق بر آن بار می شود. به عنوان مثال, یكی از مسأله های مورد بحث این است كه: نگاه به بدن زن مسلمان حرام است, در این جمله, حرام بودن, حكم و نگاه كردن, متعلق حكم و بدن زن مسلمان, موضوع حكم است. احكام دائر مدار گزاره ها و موضوعهاند و در صورت دگرگونی موضوع, حكم پیشین, درباره موضوع جدید صدق نخواهد كرد.به دیگر بیان, دلیلهایی كه در مثل, حرام بودن نگاه به بدن زن مسلمان را ثابت می كنند, تنها درباره موضوع مورد نظر, یعنی زن مسلمان دلالت دارند و موضوع دیگر, مانند بدن مرد مسلمان را در بر نمی گیرد. بازنمود و نمایاندن دایره موضوع و بیان حد و مرز آن در پاره ای از جاها و موردها, از سوی شارع و در بسیاری از موردها به عرف واگذار شده است.
آنچه كه در بحث یكسانی و نایكسانی احكام نگاه به تصویر, با نگاه به شخص اهمیت دارد, اختلاف موضوع است; چرا كه در نگاه به تصویر, موضوع حكم, تصویر و در نگاه به شخص, موضوع, وجود خارجی است. گرچه نگاه به تصویر و نگاه به انسان, هر دو, از مقوله تصور حسی اند و متعلق حكم در آنها (نگاه) است, لیكن موضوع آن دو, جداست.
جدایی و ناسانی دو موضوع: (تصویر) و (موجود خارجی) از دیدگاه عرف خاص و با دقت عقلی, به دلیل فرق و جدایی چیستی آن دوست. در نگاه به موجود خارجی, آنچه كه نگاه به آن صورت گرفته, موجود خارجی واقعی است كه بارزترین ویژگی آن حجم داشتن است. موضوع هم, واقعی است. به خلاف نگاه به تصویر كه متعلق نگاه, متنی مادی است كه بارزترین ویژگی آن, همواری و همسان بودن آن است. گرچه با دقت فلسفی, دو بعدی بودن امری انتزاعی و ذهنی است و در عالم خارج, جز حجم و جسم سه بعدی وجود ندارد و به همین دلیل, تصویر نیز, خود, دارای حجم است, اما موضوعی كه به تصویر در آمده, با حجم خود, در آن حضور ندارد و از این روی, تصویر دو بعدی شمرده می شود. یعنی تصویر از بعد سوم و بعد حجم ساز موضوع, در خود بی بهره است, به خلاف پیكره یا نقش برجسته.۶ متن تصویری می تواند به طور كامل, تقلیدی از موضوع واقعی باشد و می تواند ا ز خیال آفریننده تصویر سرچشمه گرفته باشد.
در هنرهای زنده نمایشی, مانند اپرا و تئاتر, ناسانی و فرق بنیادین هموار و همسان بودن وجود ندارد و تنها خیالی بودن جهان متن و فرق آن با جهان خارجی, وجه جداشدگی نگاه به هنرهای زنده نمایشی از نگاه به عالم واقع است. لیكن همچنان كه گذشت, تصویر مورد نظر این نوشته, در برگیرنده هنرهای زنده نمایشی نمی شود و تنها در سه قلمرو: نقاشی, عكاسی و فیلم نمود می یابد.
بنابراین, از دیدگاه فلسفی و از نگاه عرف خاص, دو موضوع موجود خارجی و تصویر, از نظر چیستی و ماهوی, با هم فرق دارند.
در عرف عام و نزد توده مردم نیز, دو موضوع جدای از هم شمرده می شوند. از باب مثال: بین تصویر شخص و خود او, فرق گذاشته می شود. از این روی, نه در عرف خاص و نه در عرف عام, دو موضوع یكسان شمرده نمی شوند.
اما در دیدگاه شارع نیز, به یكسانی و یگانگی تصریح یا اشاره ای نشده است. در تمامی آیات و روایاتی كه درباره احكام نگاه وارد شده است, موضوع, وجود خارجی و انسان در خور دید در عالم خارج است. و به تصویر اشاره ای نشده است. بویژه این كه دو گونه از تصویر; یعنی فیلم و عكس در زمان پیامبر و ائمه وجود نداشته و گویا نقاشی از انسان نیز رواج نداشته است. برای همین جهت, احكام نگاه به تصویر را می توان از مسائل نوپیدا و جدید دانست.
البته دلیلهایی درباره نكوهش تصویرگری و نقاشی از جانداران: (انسان یا حیوان) وجود دارد كه این دلیلها بر مكروه بودن وجود تصویر, در برابر نمازگزار حمل شده است. در این دلیلها,اشاره ای به فروع مورد بحث در احكام نگاه, نشده است; بلكه حكم نقاشی, به طور كلی, بیان گردیده است. از این روی, پس از حكم به جایز بودن تصویرگری, احكام نگاه به تصویر مطرح خواهد بود.
دلیلهای حكم نگاه به تصویر
از دلیلهایی كه می توان برای سریان احكام نگاه به وجود خارجی, به نگاه به تصویر بدان استدلال كرد, فرازهایی از آیات حجاب است. در فرازی از آیه ۳۱ سوره نور خطاب به زنان مؤمن آمده است:
(وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ ویحفظن فروجهنّ ولایبدین زینتهنّ الاّ ما ظهر منها.)
و به زنان باایمان بگو:چشمهای خود را از (نگاه هوس آلود) فرو گیرند و فرجهای خود را حفظ كنند [و عفاف پیشه كنند] زینتهای خود را جز آنچه از آن آشكار است, آشكار نسازند.
در این آیه زنان باایمان از آشكار كردن (ابداء) زینتهای خود, جز آنچه كه به ناچار آشكار می شود, بازداشته شده اند.
ابداء, در لغت از ریشه (بُدوّ) , آشكار شدن بدون قصد و اختیار را گویند.
و ابداء, به معنای نمایان و آشكار ساختن است, در برابر پنهان داشتن; همان گونه كه در دو آیه شریفه زیر نمود یافته است:
(واعلم ما تبدون وما كنتم تكتمون.)۷
می دانم آنچه شما می نمایید و پیدا می دارید و آنچه را كه نهان می دارید.
(وان تبدو ما فی انفسكم او تخفوه یحاسبكم به اللّه.)۸
و اگر نمایان سازید آنچه در دل دارید, یا پنهان سازید, خداوند شمار آن را داند.
و زینت همچنان كه در تهذیب اللغه و مفردات راغب آمده به معنای هر آن چیزی است كه به وسیله آن زیبایی پدیدار می شود.
در مصباح اللغه آمده است:
(زان الشیء صاحبه زیناً من باب سار, وأزانه أزانهٔ: مثله, والاسم الزینهٔ.)
از این عبارت چنین بر می آید كه زینت اسم مصدر و به معنای (زیبایی) است.
همچنین نویسنده كتاب: التحقیق فی كلمات القرآن الكریم, همین معنای اسم مصدری, را برگزیده است, آن جا كه می نویسد:
(فظهر انّ حقیقهٔ الزّینهٔ عبارهٔ عن حُسن فی ظاهر شیء سواء كان بالعرض او بالذات.)
از آیات قرآن, آن جا كه واژه زینت به كار برده شده, چنین برمی آید كه زینت, به معنای اول (ما یتزیّن به) است.
در قرآن كریم, زینت گاه در امر واقعی (مادی محسوس یا معنوی) و گاه در امری غیرواقعی و خیالی به كار برده شده است. همچنین گاه به عنوان امری عرضی و گاه به عنوان امری ذاتی و از اجزای شیء به كار برده شده است.
اما زینت واقعی مادی در آیه :
(انّا زیّنا السّماء الدّنیا بزینهٔ الكواكب.)۱۰
ما, آسمانها را به آرایش ستارگان بیاراستیم.
و زینت واقعی معنوی در آیه:
(ولكنّ اللّه حبّب الیكم الایمان وزیّنه فی قلوبكم.)۱۱
ولكن خداوند ایمان را در نزد شما دوست داشتنی كرد و در دلهاتان نیكو بیاراست.
و زینت خیالی و غیر واقعی در آیه:
(وزیّن لهم الشیطان ما كانوا یعملون.)۱۳
و شیطان كارهایشان را به نظر خوب جلوه داد.
اما زینت عرضی در آیه:
(خذوا زینتكم عند كلّ مسجدٍ.)۱۳
هنگام نماز, جامه پوشید و آرایش گیرید.
و زینت ذاتی, مانند آراستن آسمان به ستارگان كه ستارگان, جزئی از آسمان هستند.۱۴
در آیه مورد بحث, زینت, هر دو معنای زینت: عرضی و ذاتی مورد نظر شارع بوده است. همچنان كه در پاره ای از روایات ائمه(ع) زینت به بدن زن تفسیر شده است. و آنچه كه در آیه از پوشاندن استثنا شده, به مچ دست به پایین و گردی صورت و در پاره ای از روایات , مچ پا به پایین تفسیر شده است. از جمله این روایات, روایتی است كه ثقهٔ الاسلام كلینی با سند خود از فضیل نقل می كند كه او درباره ساعد زن از امام صادق(ع) پرسید: آیا آن از زمره زینتی است كه خداوند فرموده كه:
(لایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ.)
زنان, جز برای شوهران شان زینتهای خود را ننمایانند.
حضرت فرمود:
(نعم ما دون الخمار من الزینهٔ و مادون السّوارین.)۱۵
بله, زیر مقنعه و از دست بند به بالا, از جمله زینتهاست.[كه زنان نباید جز برای شوهرانشان آشكار كنند.]
در روایت دیگری كه در كتاب قرب الاسناد, نگاشته عبدالله بن جعفر, از مسعدهٔ بن زیاد نقل شده است كه گفت: من از امام جعفر صادق(ع) شنیدم كه در پاسخ پرسش درباره آنچه كه از زینت زن ظاهر می شود[ما ظهر منها] فرمود:
(الوجه و الكفیّن.)۱۶
صورت و كف دستان.
سند دو روایت یاد شده, صحیح است. همچنان كه ظهور دارند, بدن زن, زینت شمرده می شود. و در پاره ای از روایات نیز, زینت, به زیور تفسیر شده است و آنچه كه از حكم واجب بودن حجاب در آیه جدا شده, انگشتر, دست بند و سرمه است. از جمله كلینی با سند صحیح خود از زراره از امام صادق(ع) نقل می كند كه امام درباره این بخش از آیه شریفه:(الاّ ما ظهر منها) فرمود:
(الزینهٔ الظاهرهٔ الكحل و الخاتم.)۱۷
زینتی كه [بناچار] ظاهر می شود, سرمه و انگشتر است.
به گونه سربسته و برابر این روایات, زینت در آیه قرآن به معنای زینت ذاتی: بدن زن و زینت عرضی: زیورهایی كه زنان, به كار می برند: گلوبند, انگشتر, دستبند و… است.
درباره مفاد این دو دسته روایات, و اندازه ای كه زنان می توانند از زینت خود را برای نامحرمان و محرمان, آشكار سازند, بحثهایی وجود دارد كه از مجال بحث ما خارج است.
به هر حال, در آیه شریفه:(ولایبدین زینتهنّ الاّ ما ظهر منها.)
زنان با ایمان از آشكار كردن بدن خود برای نامحرمان بازداشته شده اند.
و نمایش تصویر بدن زن, از نمونه های آشكار كردن است و با تصویر, بدن به گونه تصویری آشكار می شود و زیباییهای پنهان آن دیگر پوشیده و پنهان نخواهند ماند. و همچنان كه در امر (اكرم العالم) می توان برای اكرام برخه های گوناگون در نظر گرفت و اكرام را به گونه های گوناگون انگاشت, برای ابداء بازداشته شده در آیه نیز, دو برخه می توان در نظر گرفت:آشكار ساختن خود بدن و آشكار كردن تصویر بدن. براین اساس, تمامی احكام (نگاه) در نگاه به تصویر نیز جاری خواهد بود.
در این استدلال, می توان خدشه كرد و آن این كه: با نظر دقیق, موضوع بازداشتن از ابداء, زینت (بدن و زیورها)ست, چه زینت به معنای اسم مصدری(زیبایی) باشد و چه به معنای آنچه كه بدن را به آن می آرایند.به خلاف (اكرم العالم) كه موضوع در برخه ها و بخشه های گوناگون اكرام, عالم است و فرقی در موضوع وجود ندارد. بر این اساس, فراتر رفتن از موضوع (وجود خارجی) به تصویر آن, نیاز به دلیل دیگری دارد, تا با آن بتوان ثابت كرد كه خواست شارع, آشكار نشدن زینتهای زن, حتی به شكل تصویری است. دلیلی مانند حكمت جعل پوشش, درباره تصویر نیز صدق می كند, در صفحه های بعد در این باره سخن خواهیم گفت.
از جمله دلیلهایی كه می توان برای گسترش موضوعی بدان استدلال كرد, نتیجه گیری عنوانی فراگیر از پاره ای از روایات است, تا تصویر را نیز در بر بگیرد.با این بیان: تصویر, (حاكی) از موضوع به تصویر در آمده است. زیرا همچنان كه گفته شد, تصویر جانشین موضوع است و در نبود موضوع, از آن حكایت می كند. و همان گونه كه كشف و برداشتن پوشش از بدن جایز نیست, برداشتن پوشش در تصویر نیز جایز نیست و نگاه كردن به آن نیز حرام است. زیرا موضوع واجب بودن پوشش, در پاره ای از دلیلها, عبارت است از: (آنچه كه توصیف گر زینتهای زن است.)
اما دلیلهایی كه می توان این عنوان ذهنی: یعنی (آنچه كه توصیف گر زینتهای زن است) را از آن نتیجه گیری كرد, به شرح زیر است:
۱)كلینی با سند خود از حفص بن بختری از امام صادق(ع) روایت كرده است كه حضرت فرمود:
(لاینبغی للمرأهٔ ان تنكشف بین یدی الیهودیهٔ والنصرانیّهٔ فانهنّ یصفن ذلك لازواجهنّ.)۱۸
سزاوار نیست كه زن [مسلمان] در حضور زن یهودی و زن مسیحی حجاب خود را بردارد; زیرا آنان این را برای همسران خود توصیف می كنند.
سند حدیث صحیح است و كلینی آن را به دو طریق از ابن ابی عمیر و او از حفص بن بختری و حفص از امام صادق(ع) نقل كرده است كه هر دو طریق صحیح هستند. افزون بر وی, صدوق در من لایحضره الفقیه, این روایت را از حفص بن بختری نقل كرده است.
براساس این روایت, زن مسلمان باید از برداشتن حجاب خودداری كند; زیرا زنان اهل كتاب كه درباره حجاب پروایی ندارند, از زیباییهای بدن او نزد شوهران خود سخن می گویند و این توصیف كلامی, همان حكایت گری است كه از مقوله كلامی به شمار می رود. به عبارت دیگر, با توصیف كلامی, تصویری ذهنی از زن و ویژگیهای او در ذهن شنونده پدید می آید و زن مسلمان, نباید خود را در عرضه گاه تصویرگری كلامی قرار دهد.
روشن است كه اهل كتاب بودن حكایت گر و حكایت شونده, ویژگی در حكم ندارد و در هر جا كه زن مسلمان گمان برد در عرضه گاه بیان زیباییهای خود برای نامحرمان قرار می گیرد, حكم صادق است. همان طور كه اگر زن مسلمان به این نتیجه برسد كه زن اهل كتاب, به این كار نخواهد پرداخت, حكم پیش گفته بار نخواهد شد.
به دیگر سخن, جمله (فانهنّ یصفن ذلك لازواجهن) به منزله علت حكم است و هر جا كه علت به وجود نیاید, حكم شامل آن نمی شود و هر جا كه علت به وجود آید, حكم ثابت است, حتی اگر وصف كننده زیباییهای زن مسلمان, زنِ اهل كتاب نباشد; یعنی علت, حكم را می گستراند و یا ویژه می سازد.
اگر توصیف كلامی جنبه حكایت گری از زیباییهای زن دارد, بی گمان و به طور قطع, حكایت گری تصویر, بارزتر و آشكارتر است و اولویت قطعی عرفی دارد.
در دلالت این روایت بر مطلب اشكالی وجود دارد و آن این كه: واژه (لاینبغی) بر حرام بودن دلالت ندارد و بنا بر قول مشهور, بیش از مكروه بودن را نمی رساند. شماری از فقیهان نیز, بر این باورند كه دلالت بر حرام بودن دارد. حتی اگر به اجمال باور داشته باشیم, دو احتمال مكروه و حرام كنار می روند و فرومی افتند و مقتضای اصل, براءت و روایی برداشتن حجاب در نزد زنان غیر مسلمان خواهد بود. بر این اساس, حرام بودن برداشتن حجاب را با این روایت, نمی توان ثابت كرد.
۲)در روایت دیگری, شیخ صدوق با سند خود از جابربن یزید جعفی از امام باقر(ع) در شمار احكام ویژه زنان نقل می كند كه حضرت فرمود:
(لایجوز للمرأهٔ ان تنكشف بین یدی الیهودیهٔ والنصرانیه, فانّهنّ یصفن ذلك لازواجهنّ.)۱۹
مراد و معنای این روایت, همان مراد و معنای روایت صحیحه حفص بن بختری است, جز این كه در آن واژه (لایجوز) آمده است كه دلالت بر حرام بودن دارد و اشكالی كه بر دلالت روایت حفص بر حرام بودن وارد بود, در آن وجود ندارد. لیكن سند روایت صحیح نیست. درباره احمد بن حسن قطان توثیق یا مدحی وجود ندارد و اگر مبنای ثقه بودن تمامی مشایخ شیخ صدوق را بپذیریم, با این وجود جعفر بن محمد بن عمّاره و پدرش, هر دو, ناشناخته اند. بنابراین, روایت اشكال سندی دارد و درخور اسناد نیست و تنها در صورت وجود دلیل معتبر دیگری, می تواند به عنوان تأیید كننده باشد.
۳)از جمله دلیلهایی كه می توان برای استنباط عنوان فراگیر: (آنچه كه نمایان نگر زیباییهای زن است) بدان استدلال كرد, فراز پایانی آیه ۳۱ سوره نور است:
(وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ ویحفظن فروجهنّ ولایبدین زینتهنّ الاّ ما ظهر منها ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ ولایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ او آبائهنّ او آباء بعولتهنّ او ابنائهنّ او ابناء بعولتهنّ او اخوانهنّ او بنی اخوانهنّ او بنی اخواتهنّ او نسائهنّ او ما ملكت ایمانهنّ او التّابعین غیر اولی الاربهٔ من الرّجال او الطّفل الّذین لم یظهروا علی عورات النّساء ولایضربن بارجلهنّ لیعلم مایخفین من زینتهنّ وتوبوا الی اللّه جمیعا ایّه المؤمنون لعلّكم تفلحون.)
در فراز پایانی این آیه, از زنان با ایمان خواسته شده است: پاهای خود را بر زمین نزنند, تا آنچه از زیورهاشان پنهان داشته اند, دانسته شود. در زمان نزول آیه, زنان پاهای خود را با خلخال و… می آراسته اند كه با كوبیدن پا بر زمین, از آن صدا بر می خاسته است. در آیه, زنان مؤمن از این كار بازداشته شده اند و همچنان كه درصدر آیه, از آشكاركردن زینت بازداشته شده اند, از نمایاندن و بیان آن و آگاه كردن بر آن نیز بازداشته شده اند. این مطلب همچنان كه درباره زیورها صدق می كند, درباره بدن به گونه رساتری صادق است.
محقق اردبیلی در تفسیر این آیه در كتاب (زبدهٔ البیان) می نویسد:
(و هنگامی كه زنان از آشكار كردن صدای زیورها [یی كه خود را به آنها آراسته اند] بازداشته شده اند, پس از آن كه از آشكار كردن [خود] آنها بازداشته شده بودند, دانسته می شود كه بازداشتن از نمایاندن جای زیورها [بدن] رساتر صورت گرفته است.)۲۰
چرا كه آشكار كردن صدای زیورها, توجه شنونده را به جای زیور و بدنی كه آراسته به زیورهاست, جلب می كند و در واقع, از نشان دادن ابزار زینتی بازداشته شده است كه بر روی بدن و به همراه آن باشد, وگرنه نگاه به ابزار زینتی, به خودی خود و بدون بدن, حرمتی ندارد. از این روی در این فراز از آیه به گونه ای رسا, از آشكار شدن بدن نیز بازداشته شده است. و برخاستن صدا, گونه ای حكایت گری و اعلام كنندگی از زینت و جای آن, یعنی بدن دارد كه از مقوله صوت است و در اثر آن تصویری علمانی و ذهنی از بدن آراسته شده به زینت, در ذهن شنونده پدیدار می شود. اما اعلام گری در تصویر با دقت فلسفی و عقلی و با نظر مسامحی عرفی بارزتر و شدیدتر و روشن تر است و تصویر مصداق آشكارتر حكایت گری است.
بر این اساس, شارع خواسته است هر آنچه كه به گونه ای حكایت از بدن زن می كند و به وسیله آن زینت او, اعلام می شود, مانند صدای خلخال نیز پوشیده بماند, گرچه بدن به همراه وسیله زینتی, به چشم دیده نشود. و بازداشتن در (لایضربن) بازداشتن تحریمی است و به دنبال بازداشتنهای تحریمی دیگر كه در ابتدای آیه وارد شده, آمده است و از آن جا كه دلالت نهی بر حرمت بالوضع است, وحدت سیاق اقتضای تحریمی بودن نهی اخیر را دارد. بر این اساس, شنیدن چنین صدایی نیز جایز نیست. با توجه به این نكته كه استماع و (گوش دادن) با سماع و (به گوش خوردن) فرق دارد, (استماع) گوش سپردن و به اصطلاح دل دادن به صدا, امری اختیاری است و جایز نیست; اما (سماع) تنها به گوش خوردن صدا, امری غیر اختیاری است كه در این صورت بی اشكال است.
با این بیان, دایره واجب بودن پوشش, گسترده تر شده است و افزون بر بدن, شامل هر آنچه كه به گونه ای اعلام كننده بدن و زیورهاست نیز می شود. این عنوان, تصویر اصطلاحی و همچنین تصویر افتاده و بازتاب یافته در آب, آینه, شیشه و… را در بر می گیرد. با قرارگرفتن این عنوان در حكم واجب بودن پوشش, تمام احكام نگاه كه بر وجود خارجی بار است, بر آن نیز بار خواهد بود.
افزون بر توسعه موضوعی, برای یكسانی حكم نگاه به تصویر, با حكم نگاه به شخص, همچنین می توان به حكمت تشریع احكام نگاه, یا به دیگر سخن, توسعه حكمی۲۱ نیز استدلال كرد.
در روایتی كه شیخ صدوق در دو كتاب علل الشرایع و عیون اخبار الرضا با سندهای بسیار از محمد بن سنان از امام رضا(ع) نقل كرده است, حكمت تشریع احكام نگاه بیان شده است كه این حكمت, در مورد تصویر نیز صدق می كند. این روایت, پاسخ نوشتاری امام(ع) به پرسشهای محمد بن سنان است كه بخشی از آن درباره احكام نگاه است, به شرح زیر:
(وحرّم النظر الی شعور النساء المحجوبات بالازواج والی غیرهنّ من النساء لما فیه من تهییج الرجال ومایدعو الیه التهییج من الفساد والدخول فیما لایحلّ ومالایجمل, و كذلك ما اشبه الشعور. الاّ الذی قال اللّه تعالی (والقواعد من النّساء اللاّتی لایرجون نكاحا فلیس علیهنّ جناح ان یضعن ثیابهنّ غیر متبرّجات بزینهٔ.) (نور, آیه۶۰) ای غیر الجلباب فلابأس بالنظر الی شعور مثلهنّ….)۲۲
و نگاه به موی زنانی كه ازدواج كرده اند و [نیز] زنان دیگر, حرام شده است; زیرا كه این امر, سبب برانگیخته شدن مردان می شود. و [نیز سبب] آنچه كه برانگیخته شدن[شهوت] انسان را به آن وا می دارد, مانند فساد و چیزی را انجام دادن كه حلال و نیكو نیست. و همچنین نگاه به آنچه كه از زاویه برانگیزانندگی, مانند موست [حرام است] مگر [نگاه] به آن زنانی كه خداوند تعالی فرموده است: (و زنان از كار افتاده ای كه امید به ازدواج ندارند, گناهی بر آنان نیست كه لباسهای [رویین] خود را بر زمین بگذارند, در حالی كه در برابر مردان, خود آرایی نكنند) یعنی با غیر از مقنعه خودنمایی نكنند. پس نگاه به موهای مانند آنان اشكالی ندارد….)
شیخ صدوق این روایت را با سه سند از محمد بن سنان نقل می كند. بهترین سند, روایت سه تن: علی بن احمد بن عبدالله برقی و علی بن عیسی و ابوجعفر محمد بن موسی برقی از محمد بن علی ماجیلویه, از احمد بن محمد بن خالد, از پدرش [محمد بن خالد], از محمد بن سنان است. این سند تا محمد بن سنان صحیح است. به خلاف دو سند دیگر كه در یكی محمد بن علی كوفی است كه ناشناخته است و در دیگری علی بن عباس است كه ضعیف و غالی بوده است.
اما درباره محمد بن سنان در میان رجال شناسان و فقیهان, اختلاف نظر وجود دارد. شماری از جمله شیخ مفید, ابن قولویه, علی بن ابراهیم, علامه حلی, ابن شعبه و ابن طاووس او را موثق دانسته اند و شماری كه همگی از پیشینیان صاحب نگارش در رجال هستند, از جمله نجاشی, كشی و شیخ طوسی او را ضعیف و غالی دانسته اند.۲۳ از امام جواد(ع) در آخر عمر آن حضرت در مدح و تأیید محمد بن سنان روایت صحیحی نقل شده است۲۴ و این برای رد بسیار دروغ گو بودن او كافی است. از همین روی, بسیاری از بزرگان از اصحاب ائمه(ع) از او روایت نقل می كرده اند. شاید منشأ ضعیف دانستن او در نقل حدیث, دو نقلی است كه از او وجود دارد: روایاتی كه نقل كرده, از كتابهایی گرفته كه از بازار خریده است. یعنی روایاتی كه به واسطه از امام نقل كرده, خود از راوی نشنیده, یا راوی برای او روایت نكرده است. اما روایت مورد بحث, پاسخ نوشتاری امام به پرسشهای اوست و از این اشكال به دور است.
نجاشی, پرسشهای او را از امام رضا(ع) معروف معرّفی می كند.۲۵
گفته شد: امام جواد(ع) او را مدح گفته و وی را تأیید كرده است. بنابراین, نقلهای از روی دو دلی و دورویی او در زمان امامت امام رضا(ع) یا صحیح نیستند, یا این كه او دوباره آگاه شده, به گونه ای كه امام جواد(ع) با آن عبارات از وی تمجید كرده است. افزون بر این, گفته شماری از علمای رجال از جمله نجاشی: (به روایتی كه محمد بن سنان, به تنهایی نقل می كند و از سوی شخص دیگر نقل نشده, نباید اعتماد كرد). درباره این فراز از حدیث صدق نمی كند; زیرا مضمون آن را روایات دیگری تأیید می كنند. همچنین گفته شماری درباره غالی بودن او نیز, در روایت مورد بحث, گسستی وارد نمی كند, زیرا روایت یاد شده درباره شأن ائمه(ع) نیست, تا شبهه غلو در آن خدشه پدید آورد. بنابراین, حتی اگر به ثقه بودن راوی اعتقاد نداشته باشیم, روایت وثاقت دارد و در خور اعتماد و استناد است.
اما دلالت حدیث: شكی نیست كه نگاه به تصویر نیز, مانند نگاه به وجود خارجی, سبب برانگیختگی شهوانی می شود و همان گونه كه نگاه به بدن, می تواند انگیزاننده غریزه جنسی باشد و انسان به این گونه و در حدّ نگاه خود را ارضا كند, نگاه به تصویر نیز انگیزاننده است وگونه ای از ارضا را به دنبال دارد. بنابر این, حكمت یاد شده درباره تصویر نیز, صادق است و احكام نگاه, بی هیچ فرقی درباره تصویر نیز جاری خواهد بود.
اما این شبهه كه نگاه به تصویری كه اندكی از موی جلوی سر را در مَثَل می نمایاند, چگونه می تواند انگیزاننده شهوت باشد, با توجه به این مطلب, از میان خواهد رفت; زیرا:
نخست آن كه: این شبهه به تمامی درباره وجود خارجی نیز صدق می كند و باید در احكام پوشش و احكام نگاه به وجود خارجی مورد بحث قرار گیرد و تصویر, پیروی از بحث یاد شده خواهد بود.دو دیگر: در وجود خارجی و به پیروی آن در تصویر, خواست شارع, آشكار نكردن زینت است, حتی آشكار كردن اندك آن, پذیرفته نیست مگر آن زینتی كه آشكار می شود (دست و گردی صورت). استثنای این جاها نیز, به دلیل برداشتن عسروحرج بوده است وگرنه در صورت امكان و برابر موردها و شرایط, پوشش آنها نیز امری خوشایند و پذیرفته است, گرچه واجب نیست; همان گونه كه از سیره قولی و فعلی حضرت زهرا(س) چنین مطلبی به روشنی به دست می آید.
از آن حضرت نقلی به این معنی وجود دارد: برای زن, حتی بهتر است كه مردی او را نبیند. با این كه بانویی با چنین دیدگاه, در مسجد پیامبر برای دفاع از ولایت امیرالمؤمنین(ع) حضور می یابد و سخنرانی می كند و یا در برخورد با سلمان, همو كه بالاترین درجه ایمان را دارد و لقب (از اهل بیت بودن) را یافته است, گردی صورت خود را نمی پوشاند, به گونه ای كه روایاتی از سلمان درباره زردی رخ زهرا(س) از گرسنگی شدید نقل شده است.
در تشریع اسلامی, این امر, یعنی از میان برداشتن و از بین بردن امر ناخوشایند و ناشایسته, از اساس, نمونه هایی دارد. همچنان كه در حرام بودن شراب, قطره ای از شراب نیز حرام است, با آن كه در این اندازه, از بین برنده عقل و فسادآفرین, كه در روایات به آنها اشاره شده, نیست. سرّ این مطلب شاید همان كندن ریشه فساد از بن و اساس و برداشتن آن از میان مسلمانان است. امر درباره پوشش زن و به پیروی آن در تصویر نیز چنین است.
به هر حال, از روایات بسیار حكمت تشریع پوشش و احكام نگاه, به دست می آید كه همان جلوگیری از انگیختگی شهوت و جلوگیری از ارضای نامشروع جنسی (در حد نگاه) و پیامدهای آن است.
از جمله این روایات است:
۱)كلینی با سند خود از ابی جمیله, از امام باقر و امام صادق(ع) نقل كرده است كه آن دو بزرگوار فرمودند:
(ما من أحد الاّ وهو یصیب حظّاً من الزّنا. فزنا العینین النّظر وزنا الفمّ القبله و زنا الیدین اللمس, صدق الفرج ذلك او كذب.)۲۶
كسی نیست جز این كه بهره ای از زنا برده است; چرا كه زنای دیدگان نگاه كردن است, و زنای دهان بوسیدن است, و زنای دستان لمس كردن; فرج آن را تصدیق كند یا تكذیب نماید. [به زنای فرج بینجامد, یا نینجامد.]
سند روایت به ابی جمیله, صحیح است و مفاد آن این است: هر یك از اعضای نامبرده به گونه ای ارضای جنسی دارند كه این ارضای جنسی, گاه از غیر راه طبیعی و مشروع است كه در لغت عرب و نیز در اصطلاح آیات و روایات, به آن زنا گفته می شود; چرا كه زنا از ریشه (زَنَیَ) با ریشه (زَنَأ) هم ریشه بوده و از آن بر گرفته شده است و معنای مشترك این دو ریشه, خارج شدن از مسیر طبیعت و حق است. و زنا نیز, خارج شدن از راه حق و مشروع و دست یازی به آبرو و جایگاه فرد است.۲۷
۲)شیخ صدوق از ابن ابی عمیر, از كاهلی, از امام صادق(ع), نقل می كند كه آن حضرت فرمود:
(النظرهٔ بعد النظرهٔ تزرع فی القلب الشهوهٔ, وكفی بها لصاحبها فتنهٔ.)۲۸
نگاه [دوباره] بعد از نگاه [قبل] شهوت را در قلب كشت می كند و برای به فتنه انداختن نگاه كننده كافی است.
سند صدوق, به كاهلی صحیح است و مفاد صحیحه كاهلی, این است كه: حكمت پرهیز از نگاه كردن جلوگیری از به شهوت انگیخته شدن و به فتنه افتادن فرد نگاه كننده است.
۳) شیخ صدوق از هشام بن سالم, از عقبه, از امام صادق(ع) روایت می كند كه حضرت فرمود:
(النّظرهٔ سهم من سهام ابلیس مسموم من تركها للّه عزّوجلّ لا لغیره, اعقبه اللّه ایماناً یجد طعمه.)۲۹
نگاه تیری از تیرهای مسموم شیطان است. كسی كه آن را برای خداوند عزیز و بلندمرتبه و نه برای دیگری, ترك كند, خداوند به دنبال آن ایمانی به وی خواهد داد كه طعم آن را خواهد یافت.
سند روایت صحیح است و مفاد آن این است كه: شیطان انسان را وسوسه می كند و بر می انگیزاند تا نگاه حرام انجام دهد و نگاه حرام, به منزله تیری مسموم است كه بر قلب انسان می نشیند و اگر این تیر بر قلب ننشیند و انسان گناه انجام ندهد, طعم یك نوع ایمان را خواهد چشید. در غیر این صورت, نفس در اثر وسوسه شیطان به شهوت گرفتار می شود.
۴)در روایت دیگری از شیخ صدوق از رسول خدا(ص) همین معنی نقل شده كه آن حضرت فرمود:
(یا ایّها النّاس انّما النّظرهٔ من الشیطان, فمن وجد من ذلك شیئاً فلیأت أهله.)۳۰
ای مردم! همانا نگاه از شیطان است. پس كسی كه در اثر آن در خود چیزی یافت [انگیزش جنسی شد], با همسر خود نزدیكی كند.
در این روایت, بر برانگیخته شدن شهوت در اثر نگاه اشاره شده است. گرچه این نگاه, به ورای حجاب زن و دست و صورت او افكنده شده باشد; اما نگاه شهوت آلود باشد.
این روایت در (الفقیه) به صورت مرسل آمده و ضعف ارسال دارد و در كافی نیز سند آن ضعیف است۳۱; از این روی, به عنوان تأیید كننده است. با این كه این روایات از نظر درونمایه و مفهوم, متضافرند و نیاز به بررسی سندی ندارند.
نگاه به تصویر زن ناشناس
از روایت جابرین یزید جعفی و نیز از آیه شریفه:
(لایضربن بارجلهنّ لیعلم ما یخفین من زینتهنّ.)
چنین بر می آید كه تصویر گری كلامی در روایت و اعلام زینت از راه صدا, در صورت شناخته بودن زن نزد مرد است و زن ناشناس و ناشناخته را در بر نمی گیرد. چه در روایت جابر, وصف كلامی زن غیر ناشناس مورد نظر نیست, بلكه مفاد روایت این است كه زن مسلمان كه در پوشش زینتهای خود كوشش می ورزد, به وسیله وصف كلامی و بیان زیباییهای او, پوشش او, مخدوش می شود و گویا كه پوشش او برداشته شده است. روشن است كه این امر, درباره زنی كه نزد فرد نامحرم شناخته شده است صدق می كند و زن ناشناس را در بر نمی گیرد. همچنین در آیه برخاستن صدای زینت از زن شناخته شده, به گونه ای كه حكایت از زینت پنهان او كند, بازداشته شده است.
به دیگر سخن, صاحب عكس در روایت و آن كه زیباییهای او حكایت می شود در آیه,شناخته شده باشد و تصویر با شخص در نزد نامحرم, درخور برابرسازی باشد. این, با شناخته بودن زن صورت پذیر است. از این روی, در تصویر نیز, آن كه تصویر از اوست, باید نزد بیننده شناخته شده باشد و سریان حكم به زن ناشناس بی دلیل است; مگر آن جا كه تصویر, شهوت انگیز باشد و نگاه به آن نگاه شهوانی و از روی لذّت باشد كه در هر صورت, به حقیقت پیوستن این امر, تصویرگری و نگاه به تصویر جایز نخواهد بود.
عموم تعلیل, در روایت محمد بن سنان نیز در آن فرضی است كه زن خود در ظرف خارج حضور عینی دارد و منظور الیه قرار گرفته است. اگر این ادعا در وجود خارجی تمام باشد, در تصویر نیز, تنها در صورتی كه برابرسازی بین تصویر و صاحب تصویر, نزد بیننده انجام بگیرد, تمام خواهد بود. یعنی بیننده بداند كه این تصویر, بسته به این زنی است كه در ظرف خارج با پوشش است و به این گونه به زینتهای پنهان او پی ببرد. در غیر این صورت, تصویرگری و نگاه به تصویر تا زمانی كه برانگیخته شدن شهوت را در پی نداشته باشد, بدون اشكال خواهد بود.
●به خاطرآوردن در ذهن
درباره به خاطر آوردن بدن زن شناخته شده در ذهن نیز, دو دلیل: آیه حجاب در سوره نور و روایت جابر بن یزید جعفی, بر جایز نبودن آن دلالت دارند.
زیرا مفاد آیه حجاب: (ولایضربن بارجلهنّ لیعلم مایخفین من زینتهن) گرچه درك و فهم حسی زینت از راه صدای خلخال و زینت است و انگاشتن در مرحله حسی از مقوله (انفعال) و اثرپذیری صرف است; اما درك كردن بدن به همراه وسیله زینتی, یعنی ساق پایی كه بر آن خلخال است, از مقوله اختراع و خلق ذهنی منتسب به حس است و انگاشتن در مرحله خیالی; یعنی به خاطر آوردن آنچه كه در حافظه [خیال] انسان است, آن جا كه از روی اراده و خواست باشد, از مقوله كشف است و شخص از بَر كرده های خود را در خزانه به یاد سپرده شده های ذهن [خیال] كشف می كند. بر این اساس آفرینندگی و پدیدآوری صورت ذهنی كه در آیه به آن اشاره شده, نیاز به تلاش ذهنی بیش تری دارد. به دیگر سخن, در به یادآوردن, رسیدن به تصویر ذهنی آسان تر و روشن تر است و از این روی, مصداق بارزتر مورد نهی شده در آیه حجاب است.
روایت جابربن یزید جعفی, به عنوان یاری كننده می تواند باشد, زیرا جایز نبودن برداشتن حجاب زن مسلمان نزد زنان اهل كتاب, به دلیل وصف كلامی زینتهای او, از سوی آنان نزد دیگران است. و این بیان زیباییها, تصویری ذهنی در شنونده پدید می آورد كه تشكیل آن نیاز به آفرینندگی و تلاش ذهنی بیش تری نسبت به یاد آوردن شخص در ذهن دارد; چرا كه همچنان كه گفته شد, به یادآوردن از مقوله كشف است و حكایت گری آن از موضوع خارجی آسان تر و روشن تر است.
ضمن این كه اگر به خاطر آوردن شخص شناخته شده به قصد لذّت بردن باشد, ادله حكمت تشریع حرام بودن نگاه به زن, شامل آن شده و همچنان كه گذشت, عموم تعلیل این مورد را نیز در بر خواهد گرفت.
نقش نگاه در پیوندهای اجتماعی
احكام نگاه در دیدگاهی كلی خود بخشی از احكام سامان دهی پیوندهای زن و مرد به عنوان دو جنس در جامعه است كه نگاه به سامان دهی نظام خانواده نیز دارد. این احكام برخاسته از نظام اجتماعی دین است ونظام اجتماعی نیز, با نظام تربیتی دینی در پیوند است. (نگاه به عنوان آغازگر پیوندها و بستگیهای زن و مرد, (نظامی اجتماعی) و نظام تربیتی اسلام; یعنی دیدگاه عام نسبت به انسان و آرمان و هدف او در هستی, در یك كل به هم پیوسته درهم پیچیده اند و در دیدگاهی مجموعی و پیوسته جای می گیرند.
نگاه نامشروع, حتی اگر به زنا و پیامدهای تباهی آفرین آن نینجامد, خود در خانواده و در جامعه به طور كلی دارای اثرهایی است. وجود پوشش مناسب اسلامی و نبود نگاه نامشروع جاذبه های همسران را برای یكدیگر در خانواده, نگه می دارد و بنیان آن را استوار می سازد و جاذبه های بیش تری پدید می آورد. در ضمن, جامعه را نیز از گرفتار شدن و درگیر گردیدن تلاشها و تكاپوهای سالم اجتماعی با پدیده ها و تلاشهای تخریبی و ناسالم می رهاند; چرا كه نگاه نامشروع جامعه را ناسالم و ناامن می كند و در تلاشهای سالم اجتماعی, گسست پدید می آورد.
افزون بر این در روی آوردن جوانان به تشكیل خانواده و ارضای سالم و مشروع جنسی, گسست پدید می آورد.
به گفته شهید مطهری:
(تفاوت آن جامعه كه روابط جنسی [چه نگاه, چه لمس و…] را به محیط خانواده محدود می كند, با اجتماعی كه در آن روابط آزاد مجاز است, این است كه ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت است و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت.)۳۲
نگاه نامشروع, افزون بر این كه فی نفسه دارای اثر وضعی در انسان و جامعه است, همان گونه كه در روایت محمد بن سنان آمده, زمینه انجام دیگر كارهای نامشروع نیز هست. كارهایی مانند زنا, قتل, برهم خوردن نظام خانواده, گسست در تربیت درست فرزندان و… در روایتی از مسیح(ع) نقل شده كه:
(هر زنی كه به خود عطر بزند و بیرون رود تا دیگران عطر او را ببویند, در حكم زناكار است.)۳۳
بوی خوش, صدای خوش آهنگ و دل فریب و حضور جلب كننده,آغاز پیوندی ناسالم و نامشروع و نگاه نامشروع, پاسخ رویارو به آن است.
در روایت دیگری از مسیح(ع) نقل شده است:
(لاتكوننّ حدید النّظر الی ما لیس لك, فانه لن یزنی فرجك ماحفظت عینك.)۳۴
هیچ گاه با نگاه برّان و تیز به آنچه كه برای تو نیست [و بر تو حلال نیست] نگاه نكن; چرا كه فرج تو تا زمانی كه چشمت را حفظ كنی, هرگز زنا نخواهد كرد.
بنابراین, هر آنچه كه به گونه ای دعوت به ارضای نامشروع برای هر عضوی دارد, نكوهش شده و غیر جایز است. این حدود و احكام اجتماعی, ریشه در نظام تربیتی اسلام; یعنی نگرش به دنیا و انسان و نقش انسان در هستی دارد. دنیا مقصد نیست; جای ماندن و قرار گرفتن نیست. دنیا در بینش وحی, جاده است, جای گذر است و همه وظیفه دارند در این راه غباری به پا نكنند, ناز نفروشند و جلوه گری نكنند و دیگران را به خود فرا نخوانند.
تبرُّج زن, همین جلوه كردن خود و خود را در چشم جنس مخالف نشاندن است. تبرّج و جلوه گری بازداشتن دیگران از پیمودن راه و نگاه, بازماندن و به هرز رفتن و هلاكت است.
شاید انسان در محاسبه بازتاب رفتار خود دایره محله و شهر و قلمرو نسل, بستگان و فرزندان خود را در نظر بگیرد. شاید به كسانی كه به حرام آلوده اند برخورده باشید كه هنگام ازدواج, از چند محله آن سو تر, از غیر صنف خود, یا حتی از شهر دیگری همسر بر می گزینند و شرطهای سخت می گذارند و وسواس زیادی به خرج می دهند. به این خیال كه فسادی كه به پا كرده اند, در محله یا در محیط محدود آنها می ماند, در حالی كه با نگاه واقع بینانه, انسانها با یكدیگر در پیوندند و فساد در محل و سرزمینی نمی ماند و اگر بنا شد كه فساد وجود داشته باشد, به سرزمینهای دیگر سریان می یابد و پس از گذشت یك یا چند نسل, همه گیر خواهد شد, تا جایی كه دریا و خشكی از آن در امان نخواهد نماند:
(ظهر الفساد فی البرّ والبحر بما كسبت ایدی النّاس.)۳۵
با توجه به این نكته است كه در روایتی آمده است: خداوند به موسی(ع) وحی كرد:
(لاتزنوا فتزنی نساؤكم و من وطئ فرش امرء مسلم, وطئ فراشه. كما تدین تدان.)۳۶
زنا نكنید, تا موجب زنا كردن با زنانتان شود و هر كه بر بستر مردی كه تسلیم حق شده گام نهد, بر بستر او گام نهاده خواهد شد. كه همان گونه كه رفتار كنی, با تو رفتار خواهد شد.و با این نگرش است كه امام صادق(ع) می فرماید:
(عفوّا عن نساء الناس, تعفّ نساءكم.)۳۷
درباره زنان مردم عفت بورزید, تا زنان شما نیز عفت بورزند.
كه در جامعه آنچه كه ارزش زاست و ارزش را استوار می سازد, عمل انسان است و عمل او شعاع دارد و دیگران را در پرتو خود می گیرد.
همان گونه كه فساد در جامعه گسترش عرضی دارد, گسترش طولی در نسلهای بعدی نیز دارد.و چه بسا در نسلهای بعد, بازتاب مهلك و فراگیر خود را نشان بدهد. این نكته ای است كه در قانون گذاری و تشریع, در نظر گرفته شده است. برشهای سریع زمانی و نگاه به پیامدهای امور, گاه تا چند نسل بعد, در پاره ای از روایات حكایت از این دید همه جانبه و محیط بر اجتماع و بر تمامی نسلها دارد. در روایتی از امام رضا(ع) نقل شده كه آن حضرت فرمود:
(حرّم الزنا لما فیه من الفساد من قتل النفس و ذهاب الانساب و ترك تربیهٔ الاطفال و فساد المواریث و ما شبه ذلك من وجوه الفساد.)۳۸
زنا حرام گردیده است; زیرا در آن فسادهایی مانند قتل و از بین رفتن نسبها و ترك تربیت كودكان و از بین رفتن ارث و مواریث و امور فاسدی همانند اینها وجود دارد.
با این دید است كه در روایتی از علی(ع) نقل شده است:
(فرض الله…ترك الزنا تحصیناً للنسب و ترك اللواط تكثیراً للنسل.)۳۹
خداوند ترك كردن زنا را به خاطر حفظ نسبها و ترك كردن لواط را به خاطر تكثیر نسل واجب فرمود.
توجه به گسترش طولی و عرضی فساد در نسلها و جامعه ها, دقتها و سخت گیریها را توضیح می دهد كه اگر درباره فسادی فتح باب شد, و اگر چیزی,گرچه به گونه ٌ جزئی و محدود جایز شمرده شد, در سطح جامعه و در حال حاضر به دلیل پیوندها و بستگیهای گسترده و سریع در سطح جامعه ها گسترش خواهد یافت و در چند نسل به فسادها و تباهیهای فراگیر و وحشت زا دگر خواهد شد. امری كه اكنون جامعه های غربی دچار آن هستند. افزون بر این , توجه به مقامها و گستردگی روحی افراد نیز می تواند شرح دهنده احكام نگاه باشد; چرا كه برای راه رفته ها, هر توجهی به غیر حق و هر بی توجهی به امر حق, و گرچه اندك و ناچیز, خسارت و هلاكت است. به قول بزرگی سفر كرده, برای ما كه مانند لاك پشت حركت می كنیم, سنگ های بزرگ راه, بازدارنده های خطرناكی نیستند كه از آنها می گذریم; اما برای آنان كه با شتاب به پیش می روند, مانند اتومبیل, از سرعت زیاد برخوردارند, سنگ كوچكی كافی است تا سبب انحراف از مسیر و نابودی را فراهم كند. آنان كه نه تنها به بررسی رفتارها, كه به بررسی خطرها و حالتها می پردازند, به دقتها و ظرافتهایی می رسند.در نظر آنان, هر حالت و خطری خود به طور كامل گویاست و حكایت از كژراهه روی وجودی دارد, حتی اگر به عملی نینجامد. یا هر عمل كوچكی جلوه دارد و حكایت از نارساییهای در درون دارد, حتی اگر به رفتارهای بزرگ تر كه جلوه و نمودی تام دارد, نینجامد. برای همین, وسوسه ها در حدی دیگر و در گستره دقیق تری برای آنان معنی دارد. دستورهایی مانند: ابتدا نكردن در سلام به زن جوان, نشستن در جایی كه گرمای نشستن زن را هنوز در خود دارد و… ناظر به این نكته است.
فرعهای نگاه به تصویر
ییادآور شدیم كه نگاه به تصویر, دارای احكام یكسان با نگاه به شخص است. در یك تقسیم كلی می توان آنچه را كه نگاه به آن تعلق می گیرد [جاهای بدن] از نظر حكم نگاه بدان به دو نوع تقسیم كرد:
۱)جاهایی كه نگاه به آن, یا تصویر آن, به طور مطلق حرام است, مانند نگاه به شرمگاه زن و مرد.
۲) جاهایی كه نگاه به آن, یا تصویر آن, به طور مشروط حرام است كه خود به دو بخش درخور تقسیم است:
الف)نگاه به جاهایی از بدن زن كه پوشاندن آن بر زن مسلمان واجب است, به شرطی كه زن خود حرمت نگه دارد و نسبت به حجاب و پوشش دقت و توجه داشته باشد.
ب)در تمامی اعضای بدن (به جز شرمگاه) چه مرد باشد,چه زن,و در صورت زن بودن, چه زن برای خود حرمت نگه دارد و چه حرمت نگه ندارد, جایز بودن نگاه كردن, بستگی به لذّت بردن و ریبه نداشتن است و در صورت قصد لذّت و ریبه, جایز نیست.
آنچه كه در بحث نگاه به تصویر نیاز به بحث اضافه ای دارد دو بحث است:
۱)حرمت نگه داشتن زن برای خود.
از پاره ای از روایات به دست می آید كه در اثر نبود حرمت و حریم برای زن, نگاه به بدن او جایز است. این حریم نداشتن, گاه از باب عدم و ملكه است; یعنی زن, شأن حریم داشتن را دارد; اما خود حریم نگه نمی دارد و بنابراین حرمت و حریمی ندارد, مانند زن مسلمانی كه به حجاب بی توجه است و گاه از باب تناقض است; یعنی زن شأنیت حریم داشتن را ندارد, مانند زنان اهل ذمه. بنابراین می توان گفت: جامع این دو نوع, حرمت نداشتن و حریم داشتن است.
درباره زنانی كه خود حریم خود را نگه نمی دارند و نسبت به پوشش خود بی توجه هستند, روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است:
(لابأس بالنظر الی روؤس اهل تهامه والاعراب و اهل السواد و العلوج لانهم اذا نهوا لاینتهون.
قال: والمجنونهٔ و المغلوبهٔ علی عقلها لابأس بالنظر الی شعرها وجسدها ما لم یتعمّد ذلك.)۴۰
نگاه كردن به سر زنان اهل تهامه و بادیه نشینان, اهل سواد و كفار اشكالی ندارد;زیرا زمانی كه از این كار[نپوشاندن سر] بازداشته شوند, نمی پذیرند.
و فرمود: نگاه كردن به موی سر و بدن زن دیوانه و آن كه عقل خود رااز دست داده است, اشكالی ندارد; تا زمانی كه قصد لذّت بردن از آن نباشد.)
سند روایت صحیح است و مفاد آن این است كه: به طور كلی, زنانی كه اگر آنان را به داشتن حجاب امر كنند, به این دستور پای بندی نشان نمی دهند و پوشش موی سر را نمی پذیرند. اینان, چه مسلمان باشند, چه كافر, حرمتی ندارند و می توان به عنوان مثال به موی سر آنان نگاه كرد. همچنین زن دیوانه حرمت و حریمی از این نظر ندارد; زیرا او نیز حریمی برای خود قائل نیست. و نگاه به موی سر و بدن او, به شرط آن كه قصد لذّت بردن نباشد, اشكالی ندارد. در سند شیخ صدوق به حسن بن محبوب در علل الشرایع, به جای لفظ (علوج) (كفار) اهل ذمه ذكر شده است. لیكن با توجه به دو روایتی كه درباره اهل ذمه وارد شده است, زنان اهل ذمه از اصل حرمت و حریمی ندارند. نقل كافی دقیق تر است و نقل شخص شیخ صدوق(ع) در (الفقیه) صحیح است. به هر تقدیر, علت حكم, نپذیرفتن نهی و حریم نگرفتن برای خود است و موارد ذكر شده ویژگی ندارند و به عنوان ذكر نمونه اند.
بنابر روایات دیگری, همچنین نگاه به زنان اهل ذمه, یعنی زنانی كه معتقد به دیگر ادیان الهی هستند و در قلمرو حكومت اسلامی زندگی می كنند, جایز است. از جمله در كتاب قرب الاسناد,با سند خود از امام صادق(ع) از پدرانش از امام علی(ع) نقل شده است كه:
(لابأس بالنظر الی روؤس نساء اهل الذمه.
و قال: ینزل المسلمون علی اهل الذمهٔ فی اسفارهم و حاجاتهم و لا ینزل المسلم علی المسلم الاّ باذنه.)۴۱
نگاه كردن به [موی] سر زنان اهل ذمه اشكالی ندارد.
و فرمود: مسلمانان می توانند در سفرها و هنگام حاجاتشان (بدون اجازه) بر اهل ذمه وارد شوند و حال آن كه مسلمان جز با اذن مسلمان بر [خانه و محل بیتوته ] او وارد نمی شود.
مفاد صحیحه ابی البختری این است: زنان اهل ذمه حرمت و حریم زن مسلمان را در مورد پوشش ندارند و نگاه كردن به جاهایی از بدن, غیر از صورت و كف دستهای او جایز است.
در صحیحه سكونی نیز, این مطلب به روشنی بیان شده است. سكونی از امام صادق(ع) نقل كرده است: رسول خدا(ص) فرمود:
(لاحرمهٔ لنساء اهل الذمهٔ ان ینظر الی شعورهنّ و ایدیهنّ.)۴۲
زنان اهل ذمه, از این نظر كه به موی سر و دست آنان نگاه شود, حرمت و حریمی ندارند.
بر اساس این دو روایت, این حكم از احكام ویژه به ذمی بودن زنان اهل كتاب و محروم كردن آنان از این حق و حریم است. همچنان كه اهل ذمه در موردهای دیگری نیز از پاره ای حقوق فرد مسلمان, بی بهره اند.
همان طور كه از مفاد این روایات بر می آید, افزون بر جاهایی كه حكم حجاب و پوشش آنها را در بر نمی گیرد, جاهایی از سر و دست, یعنی اعضایی كه زنان یاد شده, خود به طور معمول به پوشاندن آنها نمی پردازند, نگاه بدانها جایز است, بویژه جاهایی كه به طور معمول نگاه به آنها سبب برانگیختن شهوت می شود. این حكم برای برداشتن عسر و حرج از مسلمانان در پیوند خود با زنان در جاها و محفلهای گوناگون است و گرنه خواست شارع وجود ستر و پوشش است و برای برداشتن عسر و حرج, همین اندازه بسنده می كند و فراتر از آن جایز نیست.
نكته دیگر, توجه به علت ذكر شده در روایت اول است كه (اگر آنان از نگه نداشتن پوشش اسلامی بازداشته شوند, نمی پذیرند.) كه هنر از آن جا كه فرهنگ ساز است و فیلم به طور خاص, رسانه است نباید خود به عاملی برای دعوت به منكر تبدیل شود و در عرف عوامل تولید این بی توجهی دایره گسترده تری پیدا كند. بر این اساس, تعهد فیلمساز و دقت او بر جریان تولید و نیز نهادهای نظارت بر پخش و نمایش فیلم, می توانند به عنوان عاملی برای واداشتن زنان به نگهداشت موازین و پوشش عمل كنند و به سالم سازی محیط هنری و فراورده های هنری كمك برسانند.
۲)نگاه از روی لذّت و ریبه.
نگاه از روی تلذّد و تعمّد و ریبه در هر فرضی حرام است; به چهره و كف دستهای زن باشد, یا به دیگر اعضای او; زن خود حریم نگه دارد یا حریم نگه ندارد. پیش از پرداختن به دلیلهای بحث, شرح سه مفهوم (تلذّد), (تعمّد) و (ریبه) لازم است.
تلذّد, یعنی طلب لذّت كردن, چرا كه از معانی باب تفعّل (طلب كردن ) است و تلذّد به معنای طلب لذّت كردن. چیزی كه هست در موضوع مورد بحث ما, مراد طلب لذّت جنسی است.
بنابراین مقصود از نگاه تلذّدی, نگاهی است كه برای لذّت جنسی بردن انجام می گیرد.
اما تعمّد, همچنان كه در كتابهای لغت از جمله اقرب الموارد, مجمع البحرین, لسان العرب, ذكر شده به معنای قصد كردن است: تعمّد الشیء: ای قصده, و مراد از نگاه تعمّدی در مطلب مورد بحث ما, نگاهی است كه به قصد لذّت جنسی بردن صورت می گیرد و شامل هر نگاه تعمّدی و از روی قصد نمی شود.
و ریبه همچنان كه در كتابهای لغت آمده, به معنای آشفتگی و نگرانی نفس است و نگاه ریبه نگاهی است كه در اثر آن نفس انسان از نظر جنسی دچار آشفتگی, , پریشانی و نگرانی می شود و از حالت امن و آرامش [از نظر جنسی] خارج می شود. سید محمد كاظم یزدی در عروهٔ الوثقی۴۳ امام خمینی در تحریرالوسیله۴۴ ریبه را به خوف از واقع شدن در حرام و در كشف اللثام۴۵ به ترس از به فتنه افتادن تفسیر كرده اند. بر اساس این تفسیرها, را مرحله ای قبل از افتادن در حرام و نگاه از روی تلذّداست و شامل ترس از نگاه كردن از روی تلذّد می شود و از همین روست كه بسیاری از فقیهان , بین تلذّد و ریبه فرق گذاشته اند. از جمله در نهایه۴۶, تحریر الاحكام۴۷, قواعد الاحكام۴۸, الروضهٔ البهیه۴۹, اصباح الشیعه۵۰, مفاتیح الشریعه۵۱,كشف اللثام۵۲ و تحریر الوسیله۵۳.
نگاه از روی عمد, لذّت و ریبه, شرح دهنده روایاتی است كه نگاه را تیری از تیرهای شیطان شمرده اند. این نگا,ه نگاهی است كه برای لذّت جنسی بردن صورت می گیرد; چه نگاه اول باشد, در موردهایی كه انسان می داند زن مورد نظر, در چه حالتی است و نگاه او تنها برای لذّت بردن است و چه نگاه دوم باشد كه این در جاهایی است كه انسان با نگاه نخست, متوجه جاذبه جنسی زن می شود. در این هنگام, نگاه دوم نگاه از روی لذّت است, یا احتمال عقلایی وجود دارد و ترس آن هست كه سبب به فتنه افتادن نگاه كننده شود. صحیحه كاهلی, كه پیش از این ذكر شد, همین نكته را بیان می كند كه نگاه پس از نگاه اول شهوت را در قلب كشت می كند و برای به فتنه افتادن نگاه كننده كافی است. در این صورت كه انسان احتمال می دهد كه با نگاه دوم به فتنه خواهد افتاد, باید از آن پرهیز كند. روایت مسیح (ع) كه پیش از این ذكر شد, كه (با نگاه تیز و برّان به زنان دیگر نگاه نكن) اشاره به همین نكته دارد كه ادامه نگاه و دقت نظر برای لذّت بردن و از روی قصد لذّت جنسی بردن است و باید از آن پرهیز كرد. و نیز تعبیر(پر كردن چشم از حرام) كه در روایتی از امام صادق(ع) از پدرانش, از آن بازداشته شده است, اشاره به همین معنی دارد.
روایت چنین است: شیخ صدوق, با سند خود از حسین بن زید از امام جعفر بن محمد صادق(ع) از پدرانش نقل كرده است كه:
(ومن ملأ عینیه من حرام ملأ الله عینیه یوم القیامهٔ من النار الاّ ان یتوب و یرجع.)۵۴
كسی كه چشمان خود را از حرام پر كند, خداوند چشمان او را در روز قیامت از آتش پر خواهد كرد, مگر این كه توبه كند و برگردد.
بر اساس این روایت, ادامه نگاه و پركردن چشم از نگاه برای لذّت جنسی حرام, سبب عذاب در روز قیامت است.
در پیوند و بستگی بین زن و مرد (محرم با نامحرم و محرم با محرم) تعبیرهای نگاه برای لذّت بردن و نگاه از روی عمد, در روایات وجود دارد; لیكن تا اندازه ای كه نگارنده جست و جو كرده, تعبیر ریبه وجود ندارد. تنها در پاره ای از روایات, از جمله صحیحه كاهلی تعبیر ( به فتنه افتادن) وجود دارد كه آن نیز حكایت از افتادن در فعل حرام دارد; اما اگر ریبه به آشفتگی و پریشانی كه نفس در اثر نگاه از روی لذّت پیدا می كند و از حالت آرامش و امن خارج می شود, تفسیر شود, به دو مفهوم تلذّد و تعمّد نزدیك می شود. در این صورت, گرچه سه تعبیر: تلذّد و تعمّد و ریبه از نظر مفهومی با یكدیگر فرقها و ناسانیهایی دارند, لیكن از نظر مصداقی مشترك هستند و به یك نگاه, به اعتبارهای گوناگون, عنوانهای تلذّد و تعمّد و ریبه صدق می كند و دلیلهای یاد شده, شامل نگاه ریبه نیز خواهد بود.نگاه از روی لذّت, عمد و ریبه, بدون هیچ استثنایی جایز نیست و این حكم, نگاه به تمامی زنان و تمامی اعضای بدن آنان را, به جز شرمگاه, كه نگاه به آن در هر صورت(از روی لذّت و بدون آن) جایز نیست,در بر می گیرد. دلیلهای این سخن, در لابه لای بحثهای پیشین, بیان شد,مانند: صحیحه عبّاد بن صهیب و روایاتی كه از نگاه به طور كلی یا از نگاه دوم, بازداشته اند.
و نیز آیه شریفه:
(قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهن.)۵۵
به مؤمنان بگو كه دیده هایشان را فرو گیرند و [خیره نگاه نكنند].
كه دلالت بر خیره نشدن و پر نكردن نگاه است كه قدر متیقّن آن نگاه از روی لذّت و شهوانی نكردن است.
اما درباره نگاه ریبه, به صورت و كف دستها كه از حكم پوشش معاف شده اند, آیه شریفه می فرماید:
(به مؤمنان بگو دیده هایشان را فرو گیرند.)
و نیز روایاتی كه زنای چشم را نگاه دانسته اند, دلالت بر جایز نبودن آن دارد. دلیلهایی كه دلالت بر واجب نبودن پوشش چهره و دستان [از مچ به پایین]برای زنان و دلالت بر واجب نبودن پوشش بدن مردان می كنند, بیان گر جایز بودن نگاه بدون لذّت هستند و شامل نگاه از روی لذّت نمی شوند.در روایتی از امام كاظم(ع) نیز, این مطلب به روشنی بیان شده است. كلینی با سند خود از علی بن سوید نقل می كند: به امام كاظم(ع) گفتم:
(من به نگاه كردن به زن زیبا گرفتار هستم, در حالی كه نگاه كردن به او من را به شگفتی وا می دارد.)
حضرت فرمود:
(یا علّی! لا بأس اذا عرف اللّه من نیّتك الصّدق و ایّاك و الزنا فانّه یمحق البركهٔ و یهلك الدین.)۵۶
ای علی! وقتی خدا نیّت صدق و راستی تو را در[این امر] بشناسد, اشكالی ندارد. و بپرهیز از زنا[به وسیله چشم] كه همانا زنا بركت را از بین می برد و دین را نابود می كند.
سند روایت صحیح است و بر اساس آن, حضرت به علی بن سوید, كه از بزرگان اصحاب است, می گوید: نگاه او به زنانی كه بناچار با آنان معاشرت و برخورد دارد, اگر به قصد ارضای جنسی نامشروع; یعنی زنای با چشم نباشد و در نگاه خود نیّت صدق و درستی داشته باشد, اشكالی ندارد, گرچه نگاه, او را به شگفتی درباره زیبایی زن وا دارد!
بنابراین , نگاه برای لذّت جنسی بردن, جایز نیست. این امر در تصویر, بویژه در فیلم, دارای نكته هایی است.
نگاه به قصد لذّت, در وهله اول, در نگاه فیلم به موضوع مطرح است. زاویه دوربین, حركت, یا ایستادن دوربین, تدوین, گفت و گوی فیلم و به طور كلی تمامی پدیده های شنیداری و دیداری كه در نگاه لذّت جویانه به موضوع نقش دارند, می توانند نگاه دوربین را به موضوع, نگاه از روی لذّت عمد و ریبه كنند. همچنان كه گذشت در موردهایی می توان به زنان بدون پوشش اسلامی نگاه كرد. اما در این موردها نگاه دوربین نباید از روی لذّت باشد. همچنان كه گذشت, پاره ای جاهای بدن, بیش تر و نزد عامه مردم, شهوت برانگیز است, نگاه به آن جاها ,نگاه از روی لذّت خواهد بود, حتی اگر دوربین, نگاه شهوت انگیزانه نداشته باشد. نگاه دوربین می تواند حتی به زنی كه به ظاهر پوشش اسلامی دارد نیز شهوت انگیزانه باشد. آنچه كه گذشت در مرحله تولید تصویر و تولید فیلم به طور خاص است. اگر نكته های یاد شده در یك نقاشی, یا عكس و یا فیلمی نگهداشته نشده باشد, نمایش آن برای مردم جایز نیست.
نكته ای كه باید در این جا به آن توجه داشت, این است كه: در این باره نظر عرف عام ملاك است . یعنی ممكن است تصویری از نظر هنرمند, یا هنرمندان تولید كننده آن, یا منتقد و كارشناس هنری, سبب برانگیختن شهوت نباشد و نگاه به آن نیز از روی لذّت و شهوت نباشد, اما از آن جا كه نمایش تصویر, بویژه فیلم, جنبه عمومی دارد, ملاك عرف عام و عموم مردم است.
به دیگر سخن, شهوت انگیز بودن تصویر, امری است كه از سوی بیننده درك می شود, گرچه در اثر نبود سواد بصری كافی, از چگونگی عمل نكردن عناصری كه در این امر نقش دارند, آگاهی نداشته باشد. كه از دیدگاه تحلیل گرایانه هنری نیز, چگونگی رسوب تصویر در بیننده, به گونه عام, معیار تعیین كننده نگاه شهوانی تصویر از نگاه غیر شهوانی آن به موضوع است. از این روی, در این باره باید به عرف سلیم, به دور از زیاده روی و كوتاهی, بازگشت. افزون بر این كه بعید به نظر می رسد كه در عرف خاص هنرمندان و كارشناسان و منتقدان هنری نیز, این امر حقیقت داشته باشد و زیباییها, جاذبه ها و جلوه های خود را از دست بدهند. بنابراین, اختلاف نظر احتمالی بین عرف خاص و عرف عام, وجود ندارد. و چه بسا عرف خاص, شگردهای نگاه شهوانی, در مَثَلْ دوربین را در فیلم بهتر و روشن تر باز بشناسد. بله ممكن است تصویری برای یك هنرمند, یا كارشناس و منتقد هنری, به دلیلهای گوناگون, جنبه شهوانی خود را از دست بدهد, كه این از فرض مورد بحث ما, یعنی نمایش برای همگان خارج است.
پس از بی اشكال بودن تصویرگری و نمایش آن برای دیگران كه ناشی از نگاه غیرشهوانی به موضوع بود, در مرحله بعد ممكن است نگاه بیننده خاص, از روی لذّت باشد كه این مسأله ای فردی است و فرد باید مانند نگاه به شخص از آن پرهیز كند و حدود معیارهای نگاه را نگهدارد.
●شك در شهوانی بودن نگاه
در جاها و موردهایی درباره شهوانی بودن نگاه شك وجود دارد, چه نگاه هنرمند به موضوع و چه نگاه بیننده خاص به تصویر, و معلوم نیست كه آیا نگاه هنرمند به موضوع شهوانی است یا بیننده ای خود نمی داند كه نگاه او به تصویر شهوانی است, یا نه, در این گونه موردها, برابر (اصالهٔ الحلّ) نگاه مباح و جایز است. بر اساس اصالهٔ الحلّ, كه درباره شك در موضوع جاری است, تا زمانی كه حرام بودن چیزی به دست نیامده باشد, حلال است و در فرض مورد بحث نیز, پس از روشن شدن اصل حكم نگاه شهوانی به تصویر, در مصداق و فردی از آن شك وجود دارد كه مجرای اصالت حلیّت است.
البته در این موردها, احتیاط امری پسندیده است; چرا كه احتیاط و انجام ندادن,انسان را از ضرر و هلاكت احتمالی می رهاند. به تعبیر پاره ای از روایات ائمه(ع) شبهه ها و موردهای مشكوك, به منزله مرزهای بین حلال و حرام است و كسی كه بر روی مرز گام می زند و بر روی مرز راه می رود, از این كه در محدوده حرام واقع شود, ایمن نیست.
نویسنده:حمید مشكات
پی نوشتها:
۱. از نشانه های تصویری تا متن, بابك احمدی۱۷/ ـ ۱۸, چاپ دوم, نشر مركز, ۱۳۷۵.
نویسنده در این اثر بر این عقیده است كه می توان هنرهای زنده نمایشی , مانند: تأتر, اپرا, رقص و پانتونیم را نیز جزو نشانه های تصویری شمرد; چرا كه اگر چه بر متن مادی ثبت نمی شود و به این اعتبار, نشانه های تصویری نیستند; امّا در (جهان متن) حضور دارند و به این اعتبار, نشانه های تصویری بشمارند.
۲. التحقیق فی كلمات القرآن الكریم, حسن مصطفوی, ج۲۹۹/۶, وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی, چاپ اول, ۱۴۱۶هـ.
۳. از نشانه های تصویری, تا متن۱۹/.
۴. تحلیل آثار هنری, جان كانادی, ترجمه ع. شروه, انتشارات شباهنگ, چاپ دوم, بهار ۱۳۷۸.
۵. حركت در فیلم, واقعی نیست. پدیده فای روشن می كند كه انسان چگونه هنگام نمایش, فیلم را حركت كننده درك می كند. در واقع انسان در رودر رویی با عكسهایی (قابهایی) كه به سرعت ۲۴ قاب در ثانیه نمایش داده می شود, خیال حركت می كند.
۶. ممكن است انسان با چشم, یا با كمك ابزاری, تصویر را سه بعدی ادراك كند. ادراك سه بعدی تصویر, دو بعدی بودن آن را در عالم خارج, نفی نمی كند. عكسهای گرافیك سه بعدی كه پس از مدتی خیره شدن, حجم می یابند و همچنین فیلمهای سه بعدی كه با ابزارهای ویژه, مانند عینك های مخصوص, در خور دیدن هستند, از این نمونه اند.
۷. سوره بقره, آیه۳۳.
۸. همان, آیه ۲۸۴.
۹. التحقیق فی كلمات القرآن الكریم, ج۴/ ماده زین.
۱۰. سوره صافات, آیه ۶.
۱۱. سوره حجرات, آیه ۷.
۱۲. سوره انعام, آیه ۴۳.
۱۳. سوره اعراف, آیه ۳۱.
۱۴. التحقیق فی كلمات القرآن الكریم, ج۴, ماده زین.
۱۵. وسائل الشیعه, شیخ حر عاملی, ج۱۴,۱۴۵, ابواب مقدمات النكاح و آدابه, باب ۱۰۹, ح۱, داراحیاء التراث العربی, بیروت.
۱۶. همان ۱۴۶/,ح۵.
۱۷. همان,ح۳.
۱۸. همان ۱۳۳/,ابواب مقدمات النكاح و آدابه,ح۱.
۱۹. همان ۱۶۳/, باب ۱۲۳ از ابواب مقدمات النكاح و آدابه.ح۱.
۲۰. زبدهٔ البیان فی احكام القرآن, محقق اردبیلی, تحقیق محمد باقر بهبودی۵۴۸/, مكتبهٔ الرضویه.
۲۱. توسعه حكمی به این معناست كه موضوع جدید (در مثل تصویر در بحث ما) موضوع مورد بحث در دلیلهاست. توسعه حكمی, با استناد به علت حكم , كه گاه باعث توسعه موضوع حكم می شود, صورت می گیرد.
۲۲. عیون اخبار الرضا(ع) , محمد بن علی بن حسین بن بابویه, تصحیح مهدی حسینی لاجوردی, باب ۳۳, ح۱, جهان; علل الشرایع, محمد بن علی بن حسین بن بابویه, باب ۳۶۴,ح۱, مكتبهٔ الداوری.
۲۳.معجم الرجال الحدیث,ابوالقاسم موسوی خوئی, ج۱۶,ذیل محمد بن سنان ابوجعفر الزاهری, مركز نشر آثار الشیعه, چاپ چهارم, ۱۴۱۰هـ.
۲۴. همان.
۲۵. رجال النجاشی, احمد بن علی بن احمد نجاشی, تحقیق موسی شبیری زنجانی, شماره ۸۸۸, محمد بن سنان, مؤسسهٔ النشر الاسلامی.
۲۶. وسائل الشیعه, ج ۱۳۸/۲۰, باب ۱۰۴ از ابواب مقدمات النكاح و آدابه,ح۲.
۲۷. التحقیق فی كلمات القرآن الكریم, ج۳/ ذیل كلمه زنی.
۲۸. من لا یحضره الفقیه, محمد بن علی بن حسین بن بابویه, تصحیح و تعلیق علی اكبر غفاری, ج۴, ح۴۹۷۰, مكتبهٔ الصدوق ,۱۳۹۳هـ.
۲۹. همان,ح۴۹۶۹.
۳۰. همان,ح۴۹۷۵.
۳۱. كافی, محمد بن یعقوب كلینی, تصحیح و تعلیق علی اكبر غفاری, ج۵, باب ان النسّاء اشباه, ح۱, دارالكتب الاسلامیه, چاپ سوم ۱۳۶۷ش.
۳۲. مسأله حجاب, شهید مرتضی مطهری ۷۵/, صدرا.
۳۳. میزان الحكمه, محمد محمدی ری شهری, ج۲۴۲/۴, ذیل زنا, مكتب الاعلام الاسلامی, چاپ چهارم, ۱۳۷۲ش.
۳۴. همان.
۳۵. سوره روم, آیه ۴۱.
۳۶. میزان الحكمهٔ, ج۲۴۶/۴.
۳۷. همان.
۳۸.همان.
۳۹. همان۲۴۰/.
۴۰. وسائل الشیعه, ج ۱۴۹/۱۴, باب ۱۱۳ از ابواب مقدمات النكاح و آدابه,ح۱.
۴۱. همان ۱۴۹/, باب ۱۱۲ از ابواب مقدمات النكاح و آدابه,ح۲.
۴۲. همان ,ح۱.
۴۳. عروهٔ الوثقی, سید محمد كاظم یزدی طباطبایی, ج۸۰۲/۲.
۴۴. تحریر الوسیله, روح اللّه الموسوی الخمینی, ج۲۴۴/۲, مؤسسه مطبوعاتی دارالعلم.
۴۵. كشف اللثام, فاضل هندی, ج۸/۲, چاپ سنگی.
۴۶. جوامع الفقهیه۳۵۵/, انتشارات كتابخانه آقای مرعشی نجفی, ۱۴۰۴هـ.
۴۷. تحریر الاحكام, كتاب النكاح ۴/.
۴۸. قواعد الاحكام, حسن بن یوسف بن علی بن مطهّر حلی, كتاب النكاح, چاپ سنگی.
۴۹. الروضهٔ البهیه, شهید زین الدین جبعی عاملی, تصحیح و تعلیق محمد كلانتری, دارالعالم الاسلامی.
۵۰.سلسلهٔ ینابیع الفقهیّه, به كوشش علی اصغر مروارید,ج۳۹۸/۱۸, مؤسسه فقه الشیعه و الدار الاسلامیه.
۵۱. مفتاح الشریعه, ج۳۷۴/۲.
۵۲. كشف اللثام, ۸/۲.
۵۳. تحریر الوسیله, ج۲۴۴/۲.
۵۴. وسائل الشیعه, ج۱۴۲/۲۰, باب ۱۰۵ از ابواب مقدمات النكاح و آدابه,ح۱.
۵۵. سوره نور, آیه ۳۱.
۵۶. وسائل الشیعه, ج۲۳۱/۲۰, باب ۱, از ابواب النكاح المحرم و ما یناسبه ح۳.
منبع:فصلنامه فقه ،‌شماره ۳۲
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید