سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

دموکرات ها و میراث دیپلماسی جنگ طلبان


دموکرات ها و میراث دیپلماسی جنگ طلبان
آیا دیپلماسی آمریكا با انتخابات اخیر این كشور تغییر مسیر می دهد؟ این پرسش هرروز دهها شبكه ماهواره ای و مؤسسه مطبوعاتی در ایالات متحده است . از هفتم نوامبركه جناح موسوم به بازها نخستین طعم یك شكست بزرگ را چشیدند تاكنون كارشناسان داخل وخارج آمریكا در پی فهمیدن جواب این سؤال سرنوشت ساز هستند.
گو این كه سال های طولانی، افكارعمومی جهان اختلاف اصولی میان جمهوریخواهان ودموكراتها برسر سیاست خارجی این كشور را جدی نمی گرفتند اما در این مرحله علی الظاهر ،این تفاوت بسیار مهم وحیاتی شده است و یك چرخش نگاه در شبكه تصمیم گیران واشنگتن می تواند در این سوی جهان بازتابی از جنگ تاصلح رادرپی داشته باشد.
مسأله اول این است كه باید در یابیم آیا دموكرات ها و كارت های امتیازی كه آنها در انتخابات هفتم نوامبر بدست آوردند قدرت ایجاد یك دگرگونی در میدان دیپلماسی این كشور دارد یانه ؟پیش از پاسخ به سؤال حاضر، باید دید كه جمهوریخواهان تا چه حد از كارتهای دو مجلس سنا و نمایندگان-در ۶سال دوران یكه تازی بوش-بهره جسته اند. برای خلاص شدن از سیاست میلیتاریستی نومحافظه كاران، صرف اراده دوبازوی پارلمانی ایالات متحده كافی است یاآنكه تغییر طلبان باید به فكر یافتن اهرمهای مكمل نظیر افكار عمومی یاشركای اروپایی و.... باشند
اگر دموكراتها اراده رویارویی با دیپلماسی بازها را داشته باشند كنگره این كشور مجموعه ای از اهرمها را برای مداخله در سیاست خارجی پیش بینی كرده است كه مهمترین آن تصویب بودجه طرحهای بین المللی این كشور ،انتصاب مدیران ومقامهای كلیدی مرتبط با امور دیپلماسی، تصویب معاهدات استراتژیك این كشور و در نهایت تشكیل كمیته های تحقیق و مؤاخذه از مسئولان دولت آمریكا درباره بحرانهای جهانی است.
در حال حاضر برخورداری دموكرات ها از اكثریت قاطع در مجلس نمایندگان و اكثریت نسبی در سنا به تنهایی می تواند در تصویب مجموعه ای از طرحها ویا پیشنهاداتی كه مستقیماً مسیر سیاستهای خارجی این كشور را متحول كند نقش داشته باشد. با نگاه به این زاویه ازنقش دو مجلس نمایندگان و سنای آمریكا در اعمال سیاست خارجی است كه جهان منتظر تغییراتی در روابط خارجی آمریكا كه منافع مردم این كشوروامنیت جهانی را بیش از پیش تأمین نماید، هستند.
آنچه روشن است در این عرصه یعنی دست بردن در اصول سیاست خارجی شاهد نوع پیچیده تری از رقابت و چالش خواهیم بود. برخی از نشانه هاوترفندهای این رقابت اكنون در رفتار كارگزاران كاخ سفید دیده می شود مثلاً آنها به این ترفند جالب توسل جسته اند كه تحول در سیاست خارجی به بهای نادیده گرفتن اصول ثابت نباید صورت گیرد واضافه می كنند: تغییر، همان به كارگیری نرم افزارها است پیش از آنكه به دگرگونی در سخت افزار نیاز باشد یا آن كه می گوینددر دوره جدید فقط به نوعی ترمیم و بازسازی روابط آمریكا بابرخی كشورها نیاز داریم مثلاً به رقیبان دموكراتشان توصیه می كنند كه صرف بازسازی روابط باچین، روسیه یا فرانسه و آلمان ودولت های خاورمیانه كفایت می كند.
جمهوریخواهان برای گریز از یك تغییر عاجل كه شهروندان آمریكا بر دوش دموكرات ها گذاشته اند صورت مسأله را كه همان شكست پروژه كاخ سفید در جنگ به اصطلا ح مبارزه با تروریسم است پاك نمی كنند بلكه آنها به ساده سازی ماجرا دست می یازند.
این در حالی است كه به گواهی آرشیو و اسناد سیاست خارجی آمریكا كمتر رئیس جمهوری به اندازه بوش دوم با این میزان از مسأله بحران در میدان دیپلماسی روبه رو بوده است.مسائلی كه فقط عناوین آنها برای درك وضعیت مخمصه گونه سران نو محافظه كاران كافی است: گرفتاری نیروهای آمریكا در عراق و تنفر جهانی ناشی از نسل كشی در عراق، مسائل هسته ای كره شمالی ،جنگ بی سرانجام در افغانستان، بحران فزاینده فلسطین، چالش پرهزینه با ایران و چگونگی تنظیم روابط با چین، روسیه و اروپا از جمله میراث سیاست خارجی پرزیدنت بوش است .
به هر حال ،گذشته سیاست خارجی آمریكا نشان داده است كه متناسب با فشارهای داخلی و خارجی، مواضع دولتهای حاكم در آمریكا تغییر می كند.نمونه زنده این قضیه در ذهن آمریكایی ها جنگ ویتنام یا ترك خصومت با چین یا صلح ومصالحه واشنگتن با رقیب دیرینش در كرملین است. هم اكنون جهان بشدت در نفرتی فزاینده از مدیریت مراكز قدرت سیاسی و نظامی قرار دارد وسیاستگذاران سیاست خارجی آمریكا نیزدر كانون این اعتراضات واقع شده اند.همه خواهان یك چرخش در نگاه كاخ سفید هستند . عده ای برای پیشبرد چنین خواسته ای در جنبشهای آمریكای لاتین ، شمشیر از رو بسته اند اما برخی دیگر برای رسیدن به این هدف، به ابزارهای نرم چانه زنی متوسل می شوند. در این حال گمان عده ای از ناظران بر این است كه برانداختن بنیادهای دیپلماسی كاخ سفید به تلاش گسترده وعزم راسخ نیاز دارد. چرا كه لطماتی كه سیاستهای یكجانبه گرایانه آمریكا در خاورمیانه، جنگ علیه افغانستان و عراق بر جای نهاده در كوتاه مدت غیرقابل جبران است.
فقط خطه خاورمیانه نیست كه در عطش یك تغییر شب تار خود را سحر می كنند بلكه مردم كشورهای اروپا نیز حرف و حدیث های بسیار سر این سیاستها دارند. بر پایه نظرسنجی هایی كه به عمل آمده اكثر مردم اروپا مخالف سیاستهای خارجی جورج بوش هستند. نكته حائز اهمیت این است كه دو سوم مردم انگلیس، تنها متحد وفادار آمریكا در اروپا، مخالفت خود را با سیاستهای بوش اعلام كرده ا ند. ۸۰درصد مردم فرانسه و آلمان نیز با سیاستهای بوش مخالف بودند.
اروپایی ها با ملاك میزان مقبولیت بوش در داخل آمریكاخواهان تنظیم سیاست تازه ازسوی دیپلمات های خود در قبال كاخ سفید هستند و در رسانه های خود دائماً این بحث را پیش می كشند كه میزان محبوبیت بوش به كمتر از ۳۰درصد رسیده است. مردان اروپا
می دانند كه در گذشته هیچ رئیس جمهوری در آمریكا به چنین وضعی دچار نشده است. حتی نیكسون پس از ماجرای واترگیت به این اندازه مورد انتقاد نبوده است. در كشورهای اسلامی وضعیت بوش فاجعه بارتر است كه بر اساس نظر سنجی ها بیش از ۹۰درصد مردم مخالف سیاست های آمریكا هستند. حمایت سنتی و ادامه دار آمریكا ازحملات تازه اسرائیل جو ضد آمریكایی در خاورمیانه را به اوج رسانده است چنان كه الجزیره در گزارش تحقیقی خود آورده است كه تنفری كه هم اكنون مردم منطقه نسبت به آمریكا دارند در ۵۰سال گذشته بی سابقه است.در این میان مسأله ایران به صورت یك لقمه گلوگیر برای واشنگتن در خاورمیانه در آمده است . نومحافظه كاران در قبال تهران چنان عمل كرده اند كه در نگاه جهان اسلام، كوتاه آمدن ایران در برابر زیاده خواهی بوش به امری غیر ممكن تبدیل شده است .
در این راستا مسأله هسته ای ایران فوری ترین چالش بر سر راه سیاست خارجی دموكراتها تلقی می شود آنها ناگزیرند برای عبور از چاله هایی كه دیپلماسی بوش كنده است ابتدا راه چاره ای برای نحوه كاهش تنش با تهران بیابند. دموكرات ها شاهد این واقعیت بودند كه بسیاری از سناتورهای طراح سیاست تحریم ایران در انتخابات اخیر با رأی مردم آمریكا طرد شدند چنان كه سناتورسنتروم از جمله حامیان گروه تروریستی منافقین كرسی جمهوریخواهان را به باب كیسی از دموكراتها واگذار كرد.در چنین شرایطی ناظران خاورمیانه می گویند اقتضای به قدرت رسیدن دموكراتها در مجلس های سنا و كنگره، نرمشی است كه لاجرم باید در سیاست خارجی آمریكا در برابر ایران نمایان شود.
بدترین اتفاق این خواهد بود كه آنها ریسك ورود به میدان پرتنش سیاست خارجی را برای خود هموار نكنند و به راهی روند كه رسانه های هوادار نومحافظه كاران آرزو می كنند، یعنی سرگرمی در وضعیت اقتصادی و بهداشت داخلی وامور بیمه ودستمزد را بر بحران حیثیتی ارتش آمریكا یا تلفات مرگبار این كشور در عراق وافغانستان ترجیح دهند.
از همین روست كه تاكنون توپخانه تبلیغاتی جمهوریخواهان رهبران حزب دموكرات را به بی برنامگی در سیاست خارجی متهم می كنند و نوید می دهند كه این حزب سیاست تدافعی در برابر عراق اتخاذخواهد كرد.رسانه های متعلق به جمهوریخواهان حتی ادعاهای تندتر از این دارند آنها می گویند دموكراتهانیزدر تنظیم وتصویب سیاست جنگ طلبانه بوش نقش داشته اندوآنچه در دوره بوش اعمال شده ربطی به این حزب و آن حزب ندارد.ادعای دیگر آنها این است كه دموكرات ها درمواقع بحران تصمیمات سرسختانه تر از رقیبان خود می گیرند. به سرمقاله های نیویورك تایمز نگاه كنید كه چگونه از دیپلماسی رجال دموكرات تصویر سیاهی می سازد و می گوید: سیاست آمریكا در برابر رژیم آپارتاید، علیرغم همه شعارهای تند علیه آپارتاید در آمریكا در دوران آقای كارتر كه پرچمدار دفاع از حقوق بشر بود اعمال شد و آزمایش هسته ای آفریقای جنوبی نیز در زمان حاكمیت و با حمایت دولت كارتر انجام گرفت. ضمن اینكه حتی رسانه های این جناح نیز حاضر به افشای برنامه های اتمی آفریقای جنوبی نشدند و می افزاید حمایت آمریكای دوران دموكرات ها از آپارتاید به حدی بود كه دولتمردان آمریكا تا سال ۱۹۸۵ حاضر به دیدار با رهبران كنگره ملی آفریقا نشدند و همواره مخالفت خود را با مبارزات مردم سیاه علیه آپارتاید اعلام می داشتند.
با این زمینه سازی ها بود كه آقای تونی استون سخنگوی كاخ سفید گفت: جهانیان پیروزی دموكراتها را جشن نگیرند و تغییری در سیاست خارجی آمریكا حاصل نخواهد و دو حزب دموكرات و جمهوریخواه در كنار دولت در پیشبرد سیاست خارجی با استفاده از تمامی ابزارهای نرم و سخت و در چارچوب امنیتی پیش خواهند رفت. اما همین جار وجنجالها خود گویای عمق نگرانی جناح بازها است.گویی آنها از كنه اندیشه های حریف برای براندازی سیاست كاخ سفید باخبر شده اند وبه هر بها و هر بهانه ای كه شده می خواهند این اتفاق را به تأخیر اندخته یا مشمول تفاهم سازند. نكته ای كه دولتمردان كاخ سفیدودوستان ومتحدان آنها حاضر به پذیرش آن نیستند این واقعیت است كه اساساً مقوله تغییر و ضرورت دگرگونی استراتژی بوش از جعبه طرحهای دموكراتها درنیامده كه با مصالحه یا مماشات آنها این عطش تغییر خواهی فروكش كند بلكه رویگردانی از میراث دیپلماسی بوش یك فرایند طولانی را دراذهان عمومی جهان ومنطقه طی كرده وعاقبت به باور غیر قابل برگشت خود آمریكایی ها درانتخابات هفتم نوامبر تبدیل شده است.
بنابراین حتی اگر دموكرات ها هوس مصالحه بر سر این خواسته جهانی را درباره عدول وعبور از سیاستهای زیانبار نومحافظه كاران پیداكننددر عمل قادر به پیاده كردن آن نیستند به این دلیل بسیار آسان كه، آنها می دانند امضای این سیاستها یعنی سقوط ازسكویی كه با رأی هفتم نوامبر به دست آورده اند. در این مسیر، همراهی دموكرات ها با خط وخطوط بوش یك نقض غرض تاریخی خواهد بود كه چگونه حزبی بازی برده را در نیمه نهایی به باخت كامل تبدیل می كند. لذا آنها به نوامبر ۲۰۰۸می نگرند وقتی كه پس از دوبار باخت همراه با تحقیر حریف را در چنگ خود گرفته اند.
خبرها نیز گواه و تصدیقی بر این ادعاها هستند كه دموكرات ها نه تنها علائمی از مماشات به سمت حریف شكست خورده خود نفرستاده اند كه حتی در تلاشند تا آهنگ ناكامی او را در باتلاق بحرانهای جهانی سرعت بخشند.حمله سیاسی آنها به زمین حریف درست از همان نقطه ای آغاز شده كه شش سال قبل نومحافظه كاران بازگشتند یعنی بحران عراق.
قرار نا نوشته این است كه دموكراتها تغییر سیاست خارجی آمریكای عصر بوش را ازتاختن به نتیجه عملكرد او و یارانش در عراق شروع كنند. با نگاه به ده ها خبری كه هر روز از زبان مقامهای تصمیم گیر این جناح بر خروجی رسانه های آمریكایی می نشیند باید گفت بوی این تغییر سیاست چند روزی است كه در فضای منطقه استشمام شده است. فقط تیم بیكر نیست كه گزارش او به تابلو و نماد تغییر عصر دیپلماسی نو محافظه كاران تبدیل شده است بلكه دراین راستا، سران حزب دموكرات ها با ده ها دیپلمات نام آشنا از سفرای آمریكا و انگلیس و فرماندهان ارشد بوش در بغداد وكابل گرفته تا طرف های اروپایی و اعراب منطقه بویژه سوری ها سرگرم مذاكره شده اند .
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید