پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


جهانی شدن جهانشمول نیست


جهانی شدن جهانشمول نیست
می گویند: عصر، عصر جنبش های ناگهانی است. عصری كه برخی بر تغییرات فرهنگی تأكید دارند، برخی بر دگرگونی های اقتصادی و تغییر در نظام تولید و بازاریابی،. . . برخی هم تحولات را به امور مالی شركت ها نسبت می دهند. بدون شك، دگردیسی های دوران جدید بسیار گسترده و حائز اهمیت است. انسان این عصر در بزرگراه های اطلاعاتی قدم می زند، گفت و گو می كند و به فراسوی مكان و زمان می رود و به قله های آمال و آرزوهایش صعود می كند. اما در جریان این فراز و نشیب ها، چالش هایی وجود دارد كه دراثر رویارویی با موج های جدید جهانی شدن، پدید آمده است. چالش هایی كه شاید در دوره مدرن به آن ها كمتر توجه شده. چالش هایی كه ریشه در حركت شتابان سرمایه های جهانی در قالب شركت های چند ملیتی دارد. امروز توسعه یافتگی منوط به گسترش شهرها ست. شهرها گسترش می یابند و به تعبیر دكتر مظفرصرافی استاد دانشگاه شهید بهشتی، این شهرها هستند كه می توانند در بسط و گسترش جامعه مدنی و محیطی خلاق كه به قابلیت شكوفایی استعداد ها در جهان می انجامد، یاری رساند. مسیر توسعه برگشت ناپذیر است، اما پیامدهای منفی ناشی از پیشرفت هم قابل كتمان نیست. نابسامانی هایی كه شاید ریشه در شیوع فرهنگ مصرف داشته باشد. فرهنگ مصرف در شهرها هر روز و هر ساعت از سوی دستگاه های برنامه ساز تبلیغ می شود و به تبع آن كمپانی های عظیم كوكاكولا، مك دونالدو. . . روز به روز فربه تر می شوند. حاصل این شرایط چیست؟ پاسخ این سؤال را در گفت و گوی ما با دكتر صرافی، در ادامه دنبال كنید.
به نظر می رسد كه تعریف توسعه مسیر پر فراز و نشیبی را پیموده است. زمانی توسعه را معادل رشد اقتصادی در نظر می گرفتند و بسیاری از كشورها در تلاش برای رشد تولید ناخالص ملی و یا درآمد سرانه خود بودند. پس از مدتی كه ناكارآمدی این الگو مشخص شد، تعاریف و اصول دیگر مورد توجه قرار گرفت، برای نمونه به كاهش نابرابری های اقتصادی و تغییر الگوهای تولید، توزیع و مصرف اهمیت داده شد. امروز از توسعه انسانی و توسعه پایدار و رشد امكانات برای همه افراد بشر سخن به میان می آید. به نظر شما امروز چه الگویی از توسعه قابل پیگیری و پیاده كردن است و كدام رهیافت می تواند در كشورهای در حال رشد به نتیجه برسد؟
همان طور كه شما هم اشاره كردید امروز، یك شعار فراگیری به نام توسعه وجود دارد كه هر كشوری به دنبال دستیابی به آن است. برای دستیابی به توسعه راه های مختلفی وجود دارد، ولی در مورد آرمان و اهداف آن و این كه چه چیزی توسعه تلقی می شود، درحال رسیدن به توافقی بین متخصصان این رشته هستیم. برای نمونه شاخص درآمد سرانه باید درحد قابل قبولی باشد و یا توزیع درآمد حتماً لحاظ شود. چرا كه مسأله فقر، بیكاری و . . . برای جوامع بشری مسأله ای مهم و قابل توجه است. از طرف دیگر یك سری حساسیت های زیست محیطی وجود دارد كه انتظار می رود جوامع به آن توجه نمایند، زیرا لازم است استفاده جوامع از مواهب طبیعی، سبب تخریب و آلودگی محیط زیست نشود. این یك توافق كلی است كه در حال رسیدن به آن هستیم.
●آقای دكتر آیا فرایند جهانی شدن در این روند موثر نیست؟
بله. به نكته مهمی اشاره كردید. فرایند كلانی، به نام جهانی شدن در حال رخ دادن است كه بر ایده ها و الگوهای توسعه هم تأثیر گذاشته است. از مهم ترین پیامدهای جهانی شدن، مسأله انحصار و كوچك شدن گروه های بهره مند از توسعه است. یعنی مفهوم فرایند جهانی شدن دارای ویژگی هایی است كه پهنه توسعه را لزوماً گسترده نمی كند و قشرهای بهره مند از توسعه را افزایش نمی دهد.
●من فكر می كنم مصداق عرایض شما در شهرها بیشتر نمود پیدا می كند تا روستاها. . . چون اكثر روستاییان بر اساس اقتضا و نوع معیشتشان، هزینه های زندگی شان محدود است و كمتر در میان قشرهای روستایی شكاف طبقاتی دیده می شود، در صورتی كه موج های جهانی شدن نخستین تأثیر خود را بر روی زندگی قشرهای شهری خواهد گذاشت. آیا شما این ایده را قبول دارید؟
بالطبع این گزینشی برخورد كردن توسعه در دوران جهانی شدن، مسأله ای است كه در شهرها بیشتر به چشم می خورد و مطرح می شود كه البته این موضوع به تغییر كاربری ها و ساختار شهرهای امروزی برمی گردد. ما از ابتدای انقلاب صنعتی وقتی می خواستیم شرایط زندگی در یك شهر را بهبود ببخشیم به بهبود و افزایش كارآیی روند تولید در آن می پرداختیم. در آن دوران تلاش می كردند كه در شهر تولید صنعتی را بالا ببرند و از این طریق شغل و درآمد ایجاد كنند. بتدریج تلاش شد مشاغل جنبی كه مشاغل وابسته به تولید را ایجاد می كردند، گسترش یابد تا اقتصاد رونقی گرفته و اجتماع شهرها به وجود آید. وقتی شهرها تكوین پیدا می كردند، شهرداری ها می توانستند مالیات بیشتری بگیرند و خدمات مورد نیاز را به شهروندان ارائه دهند. اما با گذر زمان ما به دوره ای رسیدیم كه به «مدیریت گرایی» معروف است، در این دوران شهرها دیگر مكان های تولید متمركز قلمداد نمی شدند بلكه مدیریت و تخصیص منابع در آن ها كلیدی شد به طوری كه باید با تدبیر و اندیشه منابع را طوری اختصاص می دادند كه شهرها رونق گیرند.
بر همین اساس، ما دیگر شاهد رشد شهرهایی مثل شیكاگو و منچستر نیستیم، كه همانند دوران انقلاب صنعتی كارخانه های عظیم نساجی و خودروسازی در آن ها رشد كنند بلكه شهرها به مراكز مدیریتی تبدیل شدند. در دهه های اخیر شهرها یك پرش دیگر داشته اند و تفكر ما را در مورد برنامه ریزی شهری دستخوش تغییر كرده اند. بعد از تولیدگرایی و مدیریت گرایی امروزه شهرها مهد كارآفرینی شده اند و تلاش برنامه ریزان شهری این است كه محیط شهر طوری طراحی و تنظیم شود كه كارآفرینی را رونق دهد.
با توجه به انقلاب انفورماتیك و در حاشیه قرار گرفتن الگوی تولیدگرایی و حذف تدریجی مشاغل صنعتی، الگوی كارآفرینی تا چه حد توانسته است به نیازهای امروزی جوامع بشری پاسخ دهد؟
امروز، راهكارهای بسیار زیادی برای تخصیص منابع و افزایش تولید پیشنهاد شده است. وقتی از كارآفرینی صحبت می كنیم، در واقع می خواهیم با ایجاد محیط مناسب از قابلیت های همه بازیگران توسعه حداكثر استفاده صورت گیرد.
ما باید كنشگران فعالی را در اختیار داشته باشیم كه سرزنده و پویا در راستای پیشرفت و ترقی گام برمی دارند و هدفشان تولید خلاق باشد نه چیز دیگر. ما نباید هرگز نیرویی را حذف كنیم بلكه باید با رهیافت كثرت گرایی زمینه رشد مردم سالاری را در جهان فراهم نماییم. تا همه نیروهای مولد، اعم از مولد فكری و بازویی آزادانه به كار خلاق بپردازند. این جمله برای من خیلی جذاب است كه یكی از اندیشمندان گفته است، ما در قرن نوزدهم با امپراتوری هایی سر و كار داشتیم كه جهان را در سیطره خود داشتند. بر همین اساس، قرن نوزدهم را قرن امپراتوری هایی نام نهادند كه سردمدار نهادها و نیروهای اجتماعی جهان محسوب می شوند، ولی در قرن بیستم با دولت - ملت ها سر و كار داریم. دولت - ملت ها نهادهای پیشتاز و سردمدار در قرن گذشته بودند و قرن بیست و یكم، قرن شهرها اعلام شده است. زیرا شهرها به صورت محرك جهانی عمل می كنند و پایه اساسی برنامه ریزی و سیاستگذاری ها، تلقی می شوند.
●شاید هم علت اصلی پر رنگ شدن نقش شهرها به الگوهای جهانی شدن مرتبط باشد؟
بله. در واقع موج جهانی شدن، شهرها و قشرهای گسترده شهرنشینی را گلچین می نماید و آن ها را از ثروت و آسایش مادی بهره مند می سازد. شهرها همچنین می توانند نقش خاصی در راستای تحقق عدالت اجتماعی و حفاظت محیط زیست ایفا كنند، كه این دو از اركان اصلی توسعه پایدار هستند. در بحث رشد اقتصادی همه پذیرفته اند كه شهرها پیشتاز توسعه ملی هستند اما در این كه چه رسالتی برای عدالت اجتماعی و حفاظت محیط زیست دارند، پرسش های بسیاری وجود دارد.
●عده ای معتقدند بسیاری از نابسامانی و ناكارآمدی ها از شهرها نشأت می گیرد و می گویند اگر قرار است ما محیط زیست را حفظ كنیم، بهتر است شهرها نباشند یا تا جای ممكن تحلیل روند، نظر شما در این مورد چیست؟
بله. عده ای بر این اعتقادند كه اگر شهرها نباشند و یك نوع بازگشت به روستاها و هنجارهای سنتی صورت گیرد، بشر آسوده خواهد شد. این افراد دچار حس نوستالژیك شده اند و تأكید دارند كه زندگی قدیم خیلی جذاب تر است. اما نظر من دقیقاً برخلاف این ایده است. عقیده دارم كه اتفاقاً برای روبرو شدن با وجهه منفی جهانی شدن، رسالت ویژه ای بر عهده شهرهاست. همین جمله ای كه می گوید قرن بیست و یك قرن شهرهاست، منظور این است كه كانون های رشد و تولید در قرن بیست و یك شهرها خواهند بود و دیگر این كشورها نیستند كه باهم رقابت می كنند و توده یكپارچه اقتصاد مولد را به وجود می آورند بلكه هر شهر برای خود، اقتصاد خاص خودش را دارد.
اندیشمندان زیادی مانند هابرماس و گیدنز به زیبایی، تحولات قرن جدید را مطرح می كنند. آن ها می گویند: ما در دوران جدید شاهد شكل گیری منظومه هایی هستیم كه خود را از فضای یكپارچه جهان جدا می كنند، درست شبیه یك مجمع الجزایر در یك اقیانوس . . . . البته لازم است این را اضافه كنم كه در این باره گزینشی عمل كردن جهانی شدن بسیار حائز اهمیت است. این انتخاب محدود نمی تواند همه را دربر گیرد. در نتیجه شهرها و مكان های خاصی كه دارای این ویژگی هستند، برگزیده می شوند و در پارادایم رشد قرار می گیرند و بقیه در یك حاشیه و انزوایی می افتند كه برایشان چندان هم سودمند نیست.
●آیا شهرها می توانند این نقش را عوض نمایند؟
ببینید قبل از هر چیز باید بدانیم كه یك تفاوتی بین تئوری های قبلی كه در مورد مركز - پیرامون مطرح می شد، با نظریاتی كه اكنون ارائه می شود، وجود دارد. وقتی یك شهر در حال توسعه است به نسبت حوزه نفوذی كه دارد، منابع آن ها را به سمت خود جذب یا درخود حفظ می كند یا به مراكز جهانی انتقال می دهد. اما امروز ممكن است این مكانیسم در شهرها دیده شود اما لزوماً نمی توان گفت كه به قیمت جذب منابع پیرامون حاصل شده است. امروز دیگر شهرها كانون های مولدی هستند كه در بسیاری از موارد چندان هم به مواد خام و اولیه نیازمند نیستند، در حالی كه در گذشته متكی به حومه خود بودند.
شما فقط كافی است كه به ارزش افزوده ای كه امروزه در فعالیت هایی مانند IT نهفته است توجه كنید. ملاحظه می كنید كه این فعالیت ها، مواد اولیه بسیار كمی مصرف می كنند و بیشتر ارزش افزوده آن ها در تولید دانش و دانایی محور بودن اقتصاد این فناوری ها است. از همین رو اگر توسعه ای در جهان در حال اتفاق است در شهرهاست و لاجرم خود این شهرها هم می توانند نقش های مختلف و متنوع را ایجاد كنند و وظایف گوناگون را به عهده گیرند و راه حل های مختلف از جمله در حیطه حل مسائل محیط زیست و. . . ارائه دهند.
یكی از نتایجی كه توسعه شهرها به دنبال داشته است كه یكی از مهم ترین آن ها شكاف طبقاتی و شكاف دیجیتالی است. آیا به نظر شما این روند در عصر جدید تشدید نشده است؟ و شهرها به مكان هایی خاص مبدل نشده اند كه در آن ها، عده ای از سودهای سرشار برخوردار می شوند و در برابر عده كثیری فاقد امكانات اولیه و رفاهی هستند و در بدترین شرایط ممكن زندگی می كنند
با نظر شما موافقم. اگر امروز توسعه ای در جهان به وقوع می پیوندد، فضاهای محدود و معدود را شامل می شود و در درون این فضاها نیز اقشار محدودی از توسعه بهره مند می شوند. به اصطلاح توسعه به صورت كاملاً گزینشی اتفاق می افتد، امروز در اثر روند جهانی شدن قدرت های بی مكانی ظهور كرده اند كه به دولت خاصی تعلق ندارند و نمی توان ملیت آن ها را تعیین كرد. اگر به بازارهای بورس جهان نگاه كنید، ملاحظه می كنید كه سهام این شركت ها به صورت مواج در بازارهای جهانی عرضه می شوند و یك شركت چند ملیتی بیشترین بهره و سود را از آن می برند. این شركت ها در تولیدی كه در مكان های مختلف انجام می شود، مشاركت می كنند و نسبت به مكان تعصب و تعلق خاصی هم ندارند و اهمیتی برای پایداری محیطی قائل نیستند. چون هدف اصلی این شركت ها باز تولید سرمایه است. سرمایه است كه باید روز به روز انباشته تر و انباشته تر گردد. بر همین اساس در هر كجای دنیا كه تولید به صرفه تر باشد، به آن نقطه از جهان كوچ می كنند. به واقع، این اقتصاد كوچ رو است كه در عصر جدید به انباشت بیشتر سرمایه ها كمك می كند. سرمایه مانند یك جیوه سیال است كه روی سطح زمین حركت می كند و هر جایی كه حفره هایی برای جذب وجود داشته باشد، به آن جا سر می خورد.به نظر من همین نبود تمركز سرمایه در مكان خاص و سرعت بالای گردش پول در جهان مانع رشد و توسعه كشورهای فرودست شده است. زیرا اگر شیوه تولید و نظام های اقتصادی، انسانی طراحی و تدوین شود توسعه برحسب گروه های انسانی به جلو می رفت در حالی كه ما امروز شاهد عكس این قضیه هستیم!
بدون شك، محلیت و مكان مند بودن، یكی از مبانی اساسی تعلق و تعهد به مكان و مردم است و همین شرایط است كه موقعیت بهتری به مردم می دهد تا شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی خود را تغییر دهند. اولویت بخشی به حقوق انسان ها بستری است كه توسعه پایدار را محقق می سازد. از سوی دیگر، جهانی شدن با روند فعلی محیط زیست را هم تهدید می كند. چون ویژگی اقتصاد این است كه به مكان تعلق ندارد و سرمایه حركت می كند. پیامد همه این ها تهدید عدالت اجتماعی و تعمیق شكاف بین اقشار در جوامع است. به نظر من جهانی شدن برخلاف اسمش جهان شمول نیست، چون فرصت های برابر را برای همگان به ارمغان نمی آورد.
●راه مقابله در برابر این روند جهانی نابرابر چیست؟
شاید بتوان از نقش جدید شهرها در بهبود این روند نام برد. شهر در سیر تاریخی خود، شیوه های نوین اداره جمع را عوض كرده، اگر به منشأ تمدن ها و مدنیت بپردازی، برایتان روشن خواهد شد كه این واژه ها از شهرها نشأت گرفته است. امروز هم شهر، این رسالت را برعهده دارد كه برای قدرت های بی مكان، الزاماتی را تعیین كند. در واقع اگر فرایند جهانی شدن در شهرها در حال شكل گیری است، شاید لازم است، گفته شود كه كاركرد جدید شهرهای مدرن، پاسخگویی اجتماعی به سرمایه های جهانی است و توجه به عدالت بین نسلی كه در طول زمان باید گسترش یابد. در واقع ما باید در برنامه ریزی های شهری حفظ محیط زیست، نیازهای نسل های آینده و . . . را در نظر بگیریم. همانطور كه در ابتدای عرایضم گفتم تحول نگاه به شهر از تولیدگرایی به مدیریت گرایی و از مدیریت گرایی به شهر كارآفرین، موضوع بسیار با اهمیت و حساسی است. شهرها باید كارآفرینی را با تعهدات اجتماعی درهم آمیزند و چهره جدیدی از توسعه كه به ارتقا ی سطح كیفی زندگی انسان ها مؤثر است، ارائه دهند.
●منظورتان از ارتقای كیفی، همان بالا بردن سطح بهره مندی ها از توسعه و دستیابی به نقش خلاق و سازنده اقشار جامعه است؟
بله. شهرها می توانند در گسترش جامعه مدنی و محیطی خلاق كه به قابلیت شكوفایی استعدادها در جهان و اهداف سازنده بینجامد، یاری برسانند. امروز دیگر واضح است كه سرحدات ظرفیت كره زمین پر شده است این را می توان از گزارش های سازمان ملل هم مشاهده كرد. آمارها نشان می دهد كه چرخشی در مسیر توسعه جهان از سال ۱۹۸۵ دیده می شود كه از آن تاریخ به بعد هر چه توسعه اتفاق می افتد، در حال كاستن از سرمایه های طبیعی است. متأسفانه مسیرهای بازگشت ناپذیری در تخریب و تهی سازی منابع در حال طی شدن است. امروز كشورهای اروپای غربی و آمریكای شمالی الگوهای توسعه ای را كه پیاده می كنند، از بیشترین توان ظرفیت زمین استفاده می شود و فاجعه هنگامی رخ می دهد كه ۵ میلیارد نفر متعلق به جهان توسعه نیافته نیز به توسعه دست یابند.
یكی از گزارش های سازمان ملل در این خصوص اشارات جالبی دارد كه در این گزارش آمده كه: اگر جهان را دهكده ای فرض كنیم كه هزار نفر در آن زندگی می كنند، از این هزار نفر ۱۵۰ نفر در یك منطقه غنی و سرشار از ثروت در آسایش زندگی می كنند و ۷۸۰ نفر در فقیرترین منطقه این دهكده با سخت ترین مشكلات دست و پنجه نرم می كنند و ۷۰ نفر در حال گذار هستند و یا از گروه اغنیا به گروه فقرا و یا بالعكس منتقل می شوند. ۲۰۰ نفر از این هزار نفر، ۸۶% درصد ثروت را در اختیار و نیمی از اهالی دهكده با روزی كمتر از ۲ دلار زندگی می كنند و در جهان واقعی نیز ۳۵۸ نفر از ثروتمندترین مردم جهان، برابر با ۳ میلیارد فقرای جهان دارایی و ثروت دارند.
جالب این است كه این شكاف در حال تشدید شدن است. یعنی ۲۰ درصد فقیرترین مردم جهان، ثروتشان از ۲‎/۳ درصد به ۱‎/۴ كاهش یافته است و یا ۲۰ درصدی كه بالاترین درآمد را داشته اند ثروتشان از ۷۰ درصد به ۷۶ درصد رسیده است. این نشان دهنده این است كه ما نسبت به انجام تغییراتی برای برهم زدن این روند، باید حساس و پیگیر باشیم. در این زمینه شهر رسالت مهمی بر عهده دارد. شهر فقط بشارت دهنده توسعه جدید نیست بلكه بشارت دهنده تغییر است و سازمان های اجتماعی نوین و پیچیده ای می تواند به وجود بیاورد كه قدرت چانه زنی و رویارویی با چالش های جهانی شدن را در سطح محلی داشته باشد و گرنه سطح محلی به سطحی خرد، ناتوان و ضعیف تبدیل می شود كه هیچ گونه قدرت رویارویی با این چالش ها را ندارد. از مهمترین چالش ها همانطور كه گفته شد، این است كه چگونه هم سرمایه های جهانی را حفظ كنند و هم محیط زیست حفظ شود. یعنی اگر شما برای سرمایه های جهانی محدودیت ایجاد كنید، سرمایه به جای دیگر منتقل می شود، زیرا سرمایه گریز پا است. در نتیجه گاهی نقش دولت ها تا سطح دریوزگی سرمایه جهانی، سقوط می كند و برای به دست آوردن امتیازات جذب سرمایه جهانی به تاراج منابع ملی می پردازند و به منافع درازمدت توجه نمی كنند و با دادن امتیازهایی به قیمت از دست دادن منابع طبیعی و تضعیف قابلیت های محیطی، مزیت نسبی ایجاد می كنند.
●شما یك سیر تحول را مشخص كردید كه ما از دوره تولیدگرایی به دوره مدیریت گرایی و بعد كارآفرینی رسیدیم، گویا مرحله آخر هم در قرن ۲۱ دیده می شود، بحث مصرف گرایی است. در این پارادایم جدید و رسانه های جمعی به دنبال این هستند كه انواع الگوهای مصرف را ترویج می كنند و مردم را تشویق به مصرف گرایی می كنند. من می خواستم بدانم كه چگونه می توان برای مصرف گرایی هم كه بیشتر نشأت گرفته از شهرها است، یك چارچوب و محدودیت ایجاد كنیم، ضمن این كه اتخاذ این سیاست می تواند با اصل منطق سرمایه داری در تضاد باشد؟
شهرها از مشوقان و مروجان مصرف گرایی هستند ولی یكی از روندهایی كه می تواند این جریان را تغییر دهد، خود شهرها هستند. یعنی به موازات این كه ما می گوییم، شهرها كانون های مصرف گرایی هستند از طرف دیگر می توانند كانون های مصرف بهینه باشند. یعنی الگوهایی كه برای بهینه سازی مصرف و برای كاهش مصرف و از همه مهمتر تغییر الگوی مصرف می توانیم داشته باشیم، نقطه شروع آن از شهر است. یعنی در شهر است كه ما می توانیم تكنولوژی جدیدی برای كاهش مصرف بیندیشیم و یا شیوه های جدید پالایش آب های زائد را بیافرینیم و یا شیوه های جدید در حمل و نقل ایجاد كنیم كه به ازای هر نفر، میزان كمتری از انرژی را مصرف كند. هر كدام از اینها در شهر اتفاق می افتد، یعنی شهر می تواند اشاعه دهنده ضد مصرف گرایی و اشاعه دهنده نگرش جدیدی باشد، ولی من فكر می كنم مهمترین مسأله ای كه می تواند این تب را كاهش دهد، این است كه ما نگاه جدیدی به سبك زندگی داشته باشیم و در آن مشخص كنیم كه مفهوم رفاه و خوشبختی چیست؟ آیا فهرست بلند بالایی از كالا است كه برای ما خوشبختی می آورد یا این كه پاسخگویی به نیازهای ما است كه خوشبختی به همراه دارد كه این نیازها مادی و معنوی هستند. امروزه می بینیم كه هر چه فهرست كالا گسترده شود، الزاماً به معنای آسایش فكری و امنیت روانی نیست. برای نمونه، در مطالعاتی كه صورت گرفته است یكی از شاخص های مهم، توسعه تعداد اتومبیل در یك جامعه بیان شده است. این یكی از آرمان های مصرف گرایی است كه یك شهروند هر سال اتومبیل خود را عوض كند. ولی مطالعات بسیاری نشان می دهد كه اتومبیل زمان میزان رفت و آمد را تقلیل نمی دهد بلكه اغلب زمان رفت و آمد انسان را افزایش داده است.
انتظار می رفت وقتی كه اتومبیل اختراع شد، این توانایی را داشته باشد كه سرعت پیاده ۳‎/۵ كیلومتر در ساعت را به ۳۵ كیلومتر در ساعت تبدیل كند. یعنی این زمان را به یك دهم كاهش دهد. یعنی به جای یك ساعت در عرض ده دقیقه رفت و آمد كنیم. در حالی كه واقعیت این است كه وقتی شما به اتومبیل شخصی وابسته می شوید در ذهنتان هم، زمان را در نظر می گیرید و با طی كردن مسافت طولانی تر به نیازهای خود جواب می دهید. پیروی از این الگو سبب شده كه سرانه مصرف انرژی به ازای هر نفر بالا برود و مصرف مواد اولیه برای ساخت اتومبیل هم بیشتر شود. اما در شهرسازی معاصر یكی از شعارهای اولویت بخشی به حمل و نقل عمومی است، چون صرفه اقتصادی بیشتری برای كل جامعه خواهد داشت.
●به نظر می رسد كه روند جهانی برای كشور جهان سوم فقط از طریق مزیت نسبی طی می شود؟
جوزف استیگلیتز می گوید: «یك مورد از دست یافتن به توسعه در جهان مشاهده نمی شود كه در آن دولت ها نقش بازی نكرده باشند». لازم است به این مسأله فكر كنیم چون الآن بسیار متداول شده است كه می گویند دولت دیگر نقشی ندارد و مرزهای اقتصادی در حال برداشته شدن است ولی باید توجه كرد كه همچنان رسالت دولت برای تأمین كالاهای عمومی و شكست انحصار بازار، برای حفظ محیط زیست و . . . در سر جای خود پابرجا است. وقتی یك كارشناس برجسته جهانی این حرف را می زند نشان می دهد كه ما باید نقشی را برای دولت قائل باشیم كه همین كنترل هایی است كه شما می فرمایید و مواظب و مراقب منافع جمع باشیم؛ هنگامی كه منافع فرد در حال كاركردن بر ضد منافع جمع است، این رابطه باید روزی به نفع منافع جمع تنظیم شود. در این زمینه امروز صحبت از یك حكمروایی جهانی محیط زیست است. یعنی اكنون طبق پروتكلی، مبادله گونه های گیاهی و جانوری در معرض انقراض در جهان ممنوع است. پس می توان یك سری كنترل های جهانی برای این كار اعمال شود تا منابع هر منطقه حفظ شود و در حدی مصرف شود كه قابلیت باز تولید داشته باشد در مورد جنگل ها پاك تراشی نشود. این یك نقش جهانی است و یك نقش هم برای دولت است و یك نقش هم برای شهرها قائل می شوند. یعنی وقتی جامعه مدنی قوی باشد، مردم اجازه نمی دهند منابع محیطی شان تخریب شود.
●شهرها بیشتر به محل سوداگری و تجارت مبدل شده اند. وقتی با چنین روندی در شهرها مواجه هستیم كه سوداگری در آن ها به شیوه های گوناگون باز تولید می شود، چگونه می توانیم یك نقش جهانی حفاظت از محیط زیست برای آن قائل شویم؟
من متوجه نیستم كه چرا سوداگری را به محل نسبت می دهید و چرا به افراد نسبت نمی دهید؟
به دلیل این كه منشأ آن از شهرهاست، ما در جوامع روستایی شاهد چنین مدل سوداگری هایی نیستیم؟
درست است. این مشخص است كه كسی كه بالاترین سرمایه و قدرت را دارد در شهرها مستقر می شود ولی بالاترین سرمایه ها و قدرت های مردمی هم در شهرها به سر می برند كه یك نیروی آلترناتیو هستند.
●تعبیر دیگری كه از جهانی شدن مطرح می شود، شهری شدن است. یعنی جهانی شدن همان شهری شدن است و این شهری شدن در یك روند باعث لطمه به عدالت اجتماعی و محیط زیست شده است. شما می فرمایید كه شهرها می توانند برخلاف این جریان عمل كنند. مكانیسم این عمل چگونه خواهد بود و چنین امری چگونه محقق می شود؟
در بحث های هابرماس موضوعی با عنوان منظومه پسا ملی مطرح می شود كه مجموعه ای از كوچك هایی است كه دور هم جمع شده اند و توانایی های بزرگ پیدا كرده اند و یا وقتی اقتصاددان فرهیخته ای مثل شوماخر مطرح می كند كه توسعه، كوچك سازمان دادن در درون سازمان های بزرگ است. به چنین مفاهیمی نظر دارند ما باید بدانیم كه چگونه یك كلان شهر بزرگ را كه در آن هویت های اجتماعات محلی در شرف نابودی است، حفظ نماییم. حفظ قلمروها، مجموعه های كوچك، توجه به تعلق های مكانی و نظام ارزش های اجتماعات بسیار حائز اهمیت است. البته این كار احتیاج به مالكیت و كنترل منابع دارد. این به معنی دموكراسی و مردم سالاری محلی است كه از سوی شهرها این نقش قابل اجراست. این چیزی نیست كه از روستاها آغاز شود. چون در مقابل این قدرت های بزرگ روستاهای پراكنده، توانایی چانه زنی ندارند و این در شهر است كه مكان با قدرت در مقابل قدرت بی مكان به وجود می آید. كاستلز در كتاب جامعه اطلاعاتی به خوبی نشان می دهد كه دو جریان داریم كه از یك طرف جهانی شدن است كه در حال رخ دادن است و از طرف دیگر جریان های محلی است كه یك تمایل و گرایش بزرگ نامیده می شود، برای این كه با منافع و زندگی روزمره مردم ارتباط دارد. امروز بسیاری از محققان به این نتیجه رسیدند كه اجتماع محلی باید بر منابع خود كنترل داشته تا قابلیت و توانایی بهتری در عمل داشته باشد.
این جا بحث مالكیت پیش می آید و به نظر می رسد در راستای بحث شما باید تعاونی های محلی گسترش پیدا كنند.
این ایده درستی است ولی علاوه بر مالكیت، مسأله حكمروایی بسیار مهم است، یعنی دولت برای اجرای حكم هایش باید با بخش خصوصی و جامعه مدنی در تعامل باشد و باید طوری شرایط را فراهم كند كه هر كدام از آن ها به درستی نقش خود را ایفا كنند و قواعد بازی به گونه ای باشد كه این تعاملات برقرار شود.
مهرداد ناظری - روزبه زعفرانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید