شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


پدرسالاری


پدرسالاری
جامعه‏شناسان و مردم‏شناسان ، الگوی غالب در روابط خانوادگی را الگوی «پدرسالاری» دانسته‏اند. مهم‏ترین شاخص‏هایی كه برای این الگو ذكر می‏شوند عبارتند از: ریاست پدر بر خانواده، پدر نَسَبی (انتقال نسب از طریق پدر)، پدر مكانی (رفتن زن پس از ازدواج به خانه شوهر) و پدر نامی (انتقال نام خانوادگی از پدر به فرزندان )).
در برابر این الگو، الگوی «مادرسالاری» قرار دارد كه با شاخص‏های ریاست مادر، مادر نَسبی، مادر مكانی و مادر نامی تعریف می‏شود. در فرهنگ معاصر غرب نیز الگوی «برابری طلب یا دموكراتیك» ترویج و تشویق می‏گردد كه بر حسب آن، زن و شوهر از حق مساوی و قدرت تصمیم‏گیری برابر در امور خانوادگی برخوردارند. روشن است كه تعریف‏های یاد شده از ویژگی نوع ایده‏آل برخوردارند و از نظر عینی، نمی‏توان مرز قاطع و تعیین‏كننده‏ای بین این الگوها مشخص كرد.
در ایران و دیگر كشورهای اسلامی، همانند سایر ملت‏های جهان، الگوی پدرسالاری سابقه‏ای دیرینه دارد و برخی آموزه‏های اسلامی مانند قوّامیت مردان بر زنان و تفكیك نقش‏های اقتصادی زن و مرد، كه در قرآن كریم بر آن تأكید شده، در تحكیم این الگو نقش مؤثری داشته‏اند. گفتنی است تمایز نقش‏های جنسیتی در دیدگاه اسلام، بر خلاف بسیاری از فرهنگ‏های گذشته و حال، عاری از ارزش‏گذاری متفاوت برای نقش‏های گوناگون است و از نظر ارزشی، می‏توان دیدگاهی را به اسلام اسناد داد كه بر برابری جنسی تأكید می‏ورزد.فقهای شیعه عموما بر این مطلب تأكید دارند كه وجوب شرعی اطاعت زن از شوهر به دو مسئله «تمكین جنسی» و «عدم خروج زن از منزل به غیر اذن شوهر» اختصاص دارد و در خارج از این محدوده، توصیه به اطاعت از شوهر جنبه اخلاقی داشته و آزادی و اختیار زن از نظر فقهی كاملاً پذیرفته شده است.
به هر تقدیر، قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران، طبق ماده ۱۱۰۵ به پی‏روی از شرع اسلام، ریاست خانواده را از خصایص شوهر دانسته؛ همچنان‏كه طبق ماده ۱۱۰۶ نفقه زن را در عقد دایم بر عهده شوهر قرار داده است. با این‏همه، بروز تحوّلاتی در الگوی خانواده پدرمحور در دهه‏های اخیر در ایران، قابل انكار نیست و رواج نومكانی (سكونت زن و شوهر پس از ازدواج در خانه‏ای جدا از خانه بستگان شوهر و خانه بستگان زن) و همچنین كاهش وابستگی اقتصادی زنان به شوهران در نتیجه افزایش میزان اشتغال زنان از شاخص‏های این سیر تحوّلی است.
آنچه در این بحث توجه ویژه‏ای می‏طلبد، تبیین این تحوّلات است. در اینجا، این پرسش مطرح می‏شود كه آیا حركت تدریجی در جهت به رسمیت شناختن جایگاه زنان در خانواده و افزایش برابری زن و شوهر را باید در تقابل با آموزه‏های دینی ارزیابی كرد یا می‏توان تحلیل دیگری در این مورد ارائه داد؟ در پاسخ، لازم است بین گرایش اكثریت پایبند به موازین مذهبی و اقلّیت غیرپایبند به دین تمایز قایل شویم. در مورد گروه اخیر، ادعای تقابل هنجارها و معیارهای رفتاری با آموزه‏های دینی كاملاً موجّه و پذیرفتنی است، اما نسبت به اكثریت آحاد جامعه، نه تنها تقابلی به چشم نمی‏خورد، بلكه می‏توان بسترسازی مناسب برای وقوع این تحوّلات را در خود آموزه‏های مذهبی شیعه به روشنی ملاحظه كرد. در این خصوص، یادآوری دو نكته حایز اهمیت است:
نكته نخست آنكه فقهای شیعه عموما بر این مطلب تأكید دارند كه وجوب شرعی اطاعت زن از شوهر به دو مسئله «تمكین جنسی» و «عدم خروج زن از منزل به غیر اذن شوهر» اختصاص دارد و در خارج از این محدوده، توصیه به اطاعت از شوهر جنبه اخلاقی داشته و آزادی و اختیار زن از نظر فقهی كاملاً پذیرفته شده است. این پشتوانه نظری باعث می‏شود زنان مسلمان تحصیل، اشتغال، مشاركت اجتماعی و مانند این امور را همچون حقوق مسلّم خود در نظر بگیرند و با جدیّت در این راه‏ها قدم بگذارند. واضح است كه این امر نیز به نوبه خود، در ارتقای جایگاه زنان در درون خانواده به دلیل افزایش استقلال اقتصادی آنان تأثیر می‏گذارد.
دومین نكته به مسئله شروط ضمن عقد مربوط می‏شود. به تصریح فقهای شیعه، زن می‏تواند در ضمن عقد نكاح یا هر عقد لازم دیگری، شروطی تعیین كند و شوهر را به پذیرش آن‏ها ملزم گرداند. عده‏ای از فقها حتی این اختیار را برای زن قایل شده‏اند كه وكالت در طلاق را در ضمن عقد نكاح شرط كند. بر حسب همین مسئله، امروزه در قباله‏های رسمی ازدواج، شروط متعددی درج كرده‏اند كه بسیاری از اختیارات گذشته را از شوهر سلب می‏كنند و این امر نیز می‏تواند از شاخص‏های كم‏رنگ شدن نمودهای پدرسالاری در خانواده‏های ایرانی به شمار آید.
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید