شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

بوش تاریخ را دوست ندارد


بوش تاریخ را دوست ندارد
مجله آمریكایی «اینترونش» اخیرا مقاله ای را به چاپ رسانده كه در آن یك مقایسه تطبیقی میان جامعه آلمان و آمریكا انجام داده و به این نتیجه رسیده كه پیشرفت امروز آلمان مرهون درس گرفتن مسئولان این كشور از تاریخ گذشته است. نویسنده این پرسش را مطرح كرده كه معلوم نیست آمریكا كه خود را ابرقدرت می داند چه وقت می خواهد از تاریخ درس عبرت بگیرد. این مقاله را با هم می خوانیم:
دشمنان به شیوه ای می جنگند و ما به شیوه ای دیگر این امر در نهایت ما را مجبور می كند نیروهایمان را به خانه باز گردانیم. آیا این وضع درسی برای ما ندارد؟
این حقیقت تلخ آمریكاییان را آزار می دهد؛ حقیقتی چنان ناخوشایند برای آنها كه مایل نیستند درباره آن صحبت یاحتی فكر كنند. حقیقتی كه سخن گفتن از آن برای رسانه ها بسیار خطرناك است.
آمریكایی ها سالانه ۴۵۰ میلیارد دلار بودجه صرف امور دفاعی می كنند كه تقریباً معادل بودجه نظامی كل كشورهای دنیاست. با این حال، مخارج نظامی نجومی ما قادر به كنترل دشمنان ما در گوشه ای از این دنیا نیست. ارتش قدرتمند ما می تواند دنیا را نابود كند اما قادر به مهار چند نفر نیستند كه در مسیر آمریكایی ها بمب منفجر می كنند.
ما پر هزینه ترین و قدرتمندترین ارتش دنیا را در اختیار داریم اما آیا باید پرسید كه این ارتش می تواند كاری انجام دهد؟
هنگام اقامت در آلمان، این كشور امن و مرفه را با آمریكا مقایسه می كنم. در اینجا شهرهای ویران، كارخانه های تعطیل شده، افراد بی خانمان و گروه های جنایتكار وجود ندارد و نیز مردمی كه رئیس جمهور نادان را برگزینند. آلمان پیشرفت كرده اما این پیشرفت مرهون عبرت گرفتن از اشتباهات عظیمش در گذشته بوده است. امروز آلمان پاداش درس گرفتن از تاریخ را می گیرد. اما آمریكا در حال پسرفت است و از عبرت گرفتن از گذشته زشتش امتناع می كند، از این رو امروزه در آشوب زشت دیگری گرفتار شده است. فاجعه عراق كاملاً قابل پیش بینی بود. می شد از آن اجتناب كرد مشروط بر آنكه آمریكاییان به خصوص جرج بوش و همپالكی هایش به تاریخ احترام می گذاشتند. اما بوش تاریخ را دوست ندارد. تاریخ محدود كننده است و تاریخ از محدودیت ها می گوید.
در حالی كه نیروهای ما در ویتنام شالیزارها را می سوزاندند، از طرف جنگل هدف حمله ویتنامی ها قرار می گرفتند. ما جنگل ها را می سوزاندیم و آنها از شالیزارها به ما حمله می كردند. ما هم شالیزارها و هم جنگل ها را نابود می كردیم و آنها از دهكده ها به ما حمله می كردند. ما دهكده ها را با خاك یكسان می كردیم و آنها از شهرها به ما حمله می كردند. هنگامی كه ما تجمع می كردیم، آنها پراكنده می شدند؛ وقتی ما متفرق می شدیم، آنها دوباره یكپارچه می شدند و حمله می كردند. استراتژی آمریكا، ارتش ما را به مسابقه با ویتنامی ها كشانده بود و اغلب در جایی كه دشمن حضور نداشت - و زمانی می فهمیدیم كه در دام آنها گرفتار شده بودیم - سرانجام مستهلك و خسته تسلیم شدیم و ویتنام را رها كردیم. آیا آمریكا از ویتنام درسی آموخت؟ آیا ارتش تغییر كرد؟
از دیدگاه رسانه های جمعی، مهم ترین درس جنگ ویتنام این است كه آمریكایی ها نباید به روی سربازانشان كه از جنگ باز می گردند، تف بیندازند، درسی كاذب چرا كه آمریكاییان هیچگاه به آن توجهی نمی كنند. از سوی دیگر، از این درس غفلت كردیم كه عبرت های تاریخی در همه جای آمریكا مشهودند اما كسی به آنها توجهی نمی كند. رسانه های آمریكا نیز تاریخ را دوست ندارند. آموختن عبرت های تاریخ مستلزم مطالعه تاریخ است كه ابر قدرت آمریكا انجام نمی دهد. بنابر این، امروز در عراق، گروه مسلح كوچكی - اما نه ابتدایی - به جنگ نامتقارن روی آورده اند و مقابل قدرتمندترین ارتش دنیا ایستاده اند. شورشیان عراقی خود را در معرض قدرت آتش عظیم ما قرار نمی دهند و جستجوهای آمریكاییان برای یافتن آنان در اغلب موارد با شكست مواجه می شود. آنها بر قابلیت تحرك مخفیانه و آمریكاییان بر فن آوری پیشرفته تكیه می كنند. هنگامی كه نیروهای ماحمله می كنند. عراقی ها پراكنده می شوند؛ وقتی نیروهای ما می روند، شورشیان باز می گردند. مخالفان عراقی به شیوه ما نمی جنگند و ارتش آمریكا نیز نمی خواهد به شیوه آنان بجنگد. نتیجه بن بست است. اما در بن بست نظامی، این ارتش كشور اشغالگر است كه تقریباً همیشه شكست می خورد.
آمریكا كه تمایلی به تحمل خسارات مالی و جانی جنگ ندارد - كه هر دو برای ارتش پرهزینه و سربازان مدرن و آسیب پذیر ما عظیم بوده اند - سرانجام به این بن بست خاتمه خواهد داد. اما عراقی ها باقی خواهند ماند، آنجا كشور آنهاست، نه كشور ما.
همه این وقایع در تاریخ نوشته شده است. تاریخی كه ابرقدرت ها از خواندن آن ابا دارند. پس از شكست ما در ویتنام، شوروی به افغانستان حمله كرد تا شكست بخورد. هم اكنون ما نیز در نیمه راه شكست در عراق و احتمالا افغانستان هستیم. ارتش های ابر قدرت ها در شیوه جنگیدن خود تغییری ایجاد نمی كنند حتی زمانی كه شكست می خورند.
حقیقت تلخی كه آمریكایی ها با آن مواجه نمی شوند و رسانه ها تمایلی به پرداختن به آن ندارند این است كه اگرچه ما هزینه هنگفتی صرف ارتشمان كرده ایم، اگر چه ارتش ما از پیچیده ترین و پیشرفته ترین و گران ترین جنگ افزارها در دنیا برخوردار است، اگر چه نیروهای ما ماهرترین هستند، اما ارتش ما در جنگ های فعلی افتضاح عمل كرده است.
اسامه بن لادن و همقطارانش آزادانه در افغانستان و پاكستان جولان می دهند. نظم و امنیت در عراق مستقر نشده و كشور در هرج و مرج كامل قرارداد. نیروهایی با هزینه اندك و تسلیحات ابتدایی به فرماندهان ماحقه می زنند. به شیوه ای می جنگند كه نیروهای ما نمی توانند، شیوه هایی كه فرماندهان مغرور و پرنخوت ما از آن ابا دارند؛ و هنگامی كه نیروهایمان شكست خورده به خانه بازگشتند، ژنرال های ما دوباره مانند زمان پس از ویتنام تقصیر را به گردن «تظاهركنندگان ضد جنگ» «خائن»، «رسانه های مستقل» و «سیاستمداران مخالف» می اندازند اما هیچگاه خود را به خاطر فریب خوردن مقصر نمی دانند.
البته ارتش آمریكا تغییرات اندكی در استراتژی جنگ خود داده است. مدتی اصطلاح «عملیات ویژه» كلماتی كلیدی بودند اما برای نیروهایی كه در صحنه جنگ می جنگند، همه جنگ ها عملیات ویژه هستند. هنگامی كه ما حرف می زنیم. آنها می جنگند. پنتاگون تغییراتی در آموزش سربازان ایجاد كرده اما هیچ تغییری در «شیوه جنگ» رخ نداده است. دشمنان به راحتی بر شیوه های جنگی سنتی ما غلبه می كنند - البته صدام حسین در جنگ خلیج فارس نتوانست اما دنیا شاهد كشتار بود و این درس را گرفت كه دیگر مقابل نیروهای آمریكا، به آن شیوه نجنگد. تجهیزات جدید و گران تر و پیشرفته تری از سوی شركت های اسلحه سازی عرضه شده اما این تجهیزات برای جنگ های نامتعارف امروزین مضحك هستند.
ما بمب افكن های ۲۵۰ میلیون دلاری ۱- B داریم كه در كانزاس خاك می خورند اما سربازانمان در عراق ساده ترین پوشش زرهی برای وسایل نقلیه شان در اختیار ندارند. لشكر دهم ما در افغانستان كه آمادگی جنگ در نقاط كوهستانی را نداشت، از كار افتاد و زمین گیر شد. سربازان در عراق می گویند نمی دانند چگونه در جنگی كه مرزها و دشمن آن مشخص نیست پیروز شوند و فرماندهانشان می گویند بجنگید و آمریكاییان می پرسند چرا سربازانمان كشته می شوند؟ و واشنگتن پاسخی ندارد.
هنگامی كه آمریكا سرانجام از عراق خارج شود - پس از كشتار هزاران هزار نفر مردم بی گناه، پس از این كه مطمئن شدیم كشور به سمت جنگ داخلی ویرانگری سوق یافته و پس از این اینكه در دنیا بدنام شدیم - آمریكایی ها این حقایق تلخ را فراموش می كنند همان طور كه حقایق تلخ ویتنام را فراموش كردند و رسانه ها به سمت پرداختن به فاجعه دیگری در دنیا كه اجتناب از آن كاملاً میسر است هجوم می برند و ارتش آمریكا دوباره بهترین سربازان دنیا را تربیت و آنها را با گران ترین جنگ افزارها تجهیز می كند و ژنرال ها شروع به طرح ریزی اشغال كشوری دیگر می كنند. و اشتباهات وحشتناك آلمانی ها و درس های عبرتی را كه از این اشتباهات گرفتند همگان در تاریخ می خوانند.
شاید همه ما، سیاستمداران، ژنرال ها و شهروندان عادی لازم باشد سفری به آلمان كنیم و ببینیم كه آلمان در چه وضعیتی است. ابر قدرت آمریكا كی می خواهد درس عبرت بگیرد؟
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید