جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

طب و داروسازی در اندلس‏


طب و داروسازی در اندلس‏
این مقاله برآن است كه تاریخچه‏ای مختصر از پزشكی اندلس در عصر اسلا می و نوآوری‏های پزشكان مسلمان در این زمینه را به نحوی اجمالی بازگو نماید و سهم اندلس را در پیشبرد علم طب و داروسازی و نیز انتقال آن به اروپا را ارزیابی كند.
بررسی جایگاه مسلمین در تاریخ علوم و توانمندی‏ها و نوآوری‏های آنان در این عرصه، از مباحث ضروری و مهمی است كه اهتمام بدان موجب تعدیل اندیشه‏ی رایج افراطی در زمینه‏ی تاریخ علم می‏گردد. این مقاله برآن است كه تاریخچه‏ای مختصر از پزشكی اندلس در عصر اسلا می و نوآوری‏های پزشكان مسلمان در این زمینه را به نحوی اجمالی بازگو نماید و سهم اندلس را در پیشبرد علم طب و داروسازی و نیز انتقال آن به اروپا را ارزیابی كند.
● مقدمه‏
شاید بتوان گفت نخستین دانش در میان بشر، و قدیمی‏ترین تاریخ ملل، دانش و تاریخ پزشكی بوده است؛ چرا كه بشر از روزی كه خود را شناخته با درد همراه و با حوادث روبه‏رو بوده و چون جان خود را عزیزترین گوهر می‏دانسته با علاقه‏ی كامل در صدد رفع درد از خود برآ مده است. تاریخ طب از همین زمان شروع می‏شود و اولین فردی كه توانسته درد و بیماری را از خود و یا دیگری برطرف نماید، اولین طبیب بوده است.۱ بدین ترتیب، طب میراث همه‏ی فرزندان آدم است و هر قومی در این میراث سهمی دارد.
طب در لغت عربی به معنای مداوا و درمان بیماری، معالجه (جسم و روح) و نیز سحر و افسون آمده‏۲ و چنان كه بوعلی در آغاز قانون گفته است:
شاخه‏ای از معرفت است كه در حالت‏های تندرستی و بیماری در تن آدمی نظر می‏كند و غرض از آن این است كه با استفاده از وسایل شایسته سلامتی را نگاه دارد یا آن را بازگرداند.
بنابراین، وظیفه‏ی طبابت بازگرداندن یا نگاه‏داشتن در اصطلاح حالت تعادلی است كه تندرستی نامیده می‏شود؛ هم‏چنین در معنای اصطلاحی آن گفته شده كه عبارت است از:
علم به قوانینی كه به سبب آن، احوال بدن انسان از حیث صحت و عدم صحت شناخته می‏شود و صاحب این علم را طبیب می‏گویند.۳
در تقسیم‏بندی علوم، پزشكان مسلمان، علم طب را در زمره‏ی علوم طبیعی دانسته‏اند.۴ علم طب از نخستین علومی بود كه مسلمانان به وسیله‏ی ترجمه، از ملل متمدن اخذ كردند. احادیث منقول از پیامبرصلی الله علیه وآله نشان دهنده‏ی اهمیت این علم است‏۵ كه بعدها در قالب كت اب‏های متعددی از قبیل الطب النبوی از ابن قیم جوزیه، الطب فی الكتاب و السنه از عبداللطیف بغدادی و نیز در میان شیعه به صورت طب الباقر، طب الصادق و طب الرضا (رسالهٔ الذهبیه) تألیف شد. با استفاده و اقتباس مسلمانان از طب سایر ملل و افزودن بر آن، طب موسوم به «ط ب اسلامی» پدید آمد. همان‏گونه كه در شرق عالم اسلام با پیشرفت علم و تمدن، پزشكان بزرگی چون طبری، رازی، مجوسی و بوعلی ظهور كردند، در غرب (اندلس) نیز همین اتفاق افتاد.
در این‏جا برآنیم كه وضعیت علم پزشكی و داروسازی را با اشاره به مهم‏ترین صاحبان این فنون مورد بررسی قرار دهیم و سهم اندلس را در پیشبرد علم طب و انتقال آن به اروپا ارزیابی كنیم.
●علوم پزشكی در اندلس‏
علوم پزشكی در اندلس ریشه در تحقیقات و كشفیات علمای مشرق زمین دارد. اغلب فلاسفه ودانشمندان اندلس طب را كار فرعی خود می‏شمردند و به مشغله‏های دیگر نیز می‏پرداختند. البته در كنار آنها كم نبودند اطبای حرفه‏ای كه آوازه‏ی كار و تحقیقات آنان به اروپا و م شرق رسیده بود.۶ دانشمندانی چون ابن طفیل، ابن رشد، ابن میمون و ابن باجه، با وجود آن‏كه در علوم پزشكی استاد بودند و آثار ارزنده‏ای از خود به جا گذاشتند، بیش‏تر به عنوان فیلسوف شهرت دارند تا طبیب. هم‏چنین ابن خطیب اندلسی كه زمانی وزیر و طبیب دارالخلافه بود، بیش‏تر به عنوان مورخ شهرت دارد تا پزشك.
به طور كلی معالجات پزشكی در میان مسلمانان به دو گونه انجام می‏گرفت: به پزشكانی كه با عمل جراحی (عمل‏الید و الاعمال بالحدید) درمان می‏كردند «جرائحی» می‏گفتند و به پزشكانی كه با خوراك و دارو معالجه می‏كردند، «طبایعی» می‏گفتند. ظاهراً علی‏رغم آن‏كه بیش‏تر پزشكان اسلامی به روش درمان از طریق جراحی اشاره كرده‏اند، ولی برخی از منابع برآن‏اند كه بسیاری از عمل‏های جراحی كه در مغرب و اندلس انجام می‏شده، در شرق عالم اسلامی، به دلیل دشواری، انجام نمی‏گرفته است.۷
● جراحی‏
ابوالقاسم خلف بن عباس زهراوی (د. ۴۰۴ق / ۱۰۱۳م) از بزرگ‏ترین جراحان مسلمان بود. او در نزد مردم قرون وسطای اروپا به اسامی abulcasis و alsaharavius شناخته شده است. زهراوی منسوب به «الزهراء» شهر كوچكی در نزدیكی قرطبه بود كه عبدالرحمن الناصر اموی در سال ۳۲۵ قمری آن را بنا نهاد.۸ شهرت او به واسطه‏ی كتاب التصریف لمن عجز عن التألیف بود كه وی آن را برای كمك به كسانی كه در تركیب ادویه ناتوان بودند۹ و یا كسانی كه به مؤلفات مفصل دست‏رسی نداشتند، فراهم آورده بود. كتاب التصریف دارای سی مقاله در سه بخش است كه عب ارت‏اند از: بخش پزشكی، بخش داروشناسی و بخش جراحی.۱۰ مقاله‏ی سی‏ام آن‏كه اختصاص به جراحی دارد، بیش‏تر مورد توجه واقع شده است. این مقاله دارای سه باب است: باب اول به سوزاندن زخم‏ها اختصاص داده شده است. در آن‏جا درباره‏ی داغ كردن (الكی) با آتش و سوزاندن با داروهای تند بحث كرده است. او تصویر ابزارها و آهنیه‏های داغ كردن و آنچه در دستكاری (جراحی) بدان نیاز است را نیز آورده است. هم‏چنین از سود و زیان داغ كردن و این كه با كدام مزاج سازگار می‏افتد. سخن به میان آمده است‏۱۱ و نیز می‏گوید: «داغ كردن با آتش بهتر از سوزاندن با دوای تند است». او هم‏چنین داغ كردن با ابزار آهنین را بهتر از داغ كردن با ابزار زرین می‏داند. زهراوی در این قسمتِ كتاب، كیفیت داغ كردن و مداوای با آن را از فرق تا قدم ذكر می‏كند. او در این باب، اقسام گوناگون مكواه (= ابزار یا میل داغ كردن) را كه پزشك بر حسب اختلاف موارد باید از آنها استفاده كند نام می‏برد و تصویر آنها را نشان می‏دهد.۱۲
باب دوم كتاب درباره‏ی جراحی است و عنوان آن «بریدن و شكافتن و رگ زدن و زخم‏ها و مانند آن» است. در این باب، اعمالی كه با شكافتن و برش انجام می‏گیرد، به اضافه‏ی بحثی در امراض مربوط به چشم، دندان، عمل سنگ مثانه، فتق و امراض زنان و... مطرح شده است.۱۳ در این قسمت هم، ترتیب درمان با عمل جراحی، از سر، آغاز و به پا ختم می‏شود. زهراوی در این‏جا به شاگردان خود تذكر می‏دهد كه زیان‏های محتمل در این باب (= شكافتن و بریدن) به دلیل آن كه غالباً توأم با خون‏ریزی است، بیش از زیان‏های احتمالی باب پیشین (داغ كردن) است؛ از این رو دقت و احتیاط در این بخش باید بیش‏تر باشد. در این باب، بسیاری از آلات و ابزار جراحی را معرفی می‏كند و گاه تصویر آنها را نیز ارائه می‏دهد.۱۴
باب سوم به دررفتگی‏ها و شكستگی‏های استخوان اختصاص دارد و عنوان آن «الجبر» است. «جبر» به معنای بستن استخوان و معمولاً در برابر «كسر» به معنای شكسته شدن به كار می‏رود و لذا به شكسته‏بند «مجبّر» می‏گویند. زهراوی در این باب، علاوه بر شكستگی‏ها و دررفتگی‏ها، از تخته‏ها و چهارچوب‏ها و قالب‏ها و سایر ابزار و آلاتی كه در شكسته‏بندی از آن استفاده می‏شود، یاد كرده است.
زهراوی در تحقیقات خود در زمینه‏ی كالبدشكافی، لزوم تشریح جسم مرده و زنده، تجزیه‏ی سنگ در داخل مثانه و... كشفیات و آرای تازه‏ای را مطرح كرده است. او توصیف دقیق و عمیقی از بیماری‏های خونی ارائه كرده و به التهابات مفصلی و سل استخوانی توجه كامل داشته است.۱۵
باید متذكر شویم كه «اسپینك» و «لویس» متن عربی مقاله‏ی سی‏ام التصریف را به همراه ترجمه‏ی انگلیسی آن تهیه كردند و دانشگاه كالیفرنیا (بركلی و لوس‏آنجلس) آن را در سال ۱۹۷۳ میلادی در ۸۵۰ صفحه با قطع بزرگ، تحت عنوان instrumentsalbucasis on surgery and چاپ كر ده است.۱۶
از كتب دیگر این مؤلف، متن عربی در دست نیست، ولی ترجمه‏ی لاتینی سه كتاب وی موجود است و یكی از آنها كه در سال ۱۴۷۱ میلادی در ونیز طبع شده، در تهیه‏ی ادویه از معدنیات و مواد حیوانی است و نمونه‏ی قدیم استعمال شیمی در طب است.۱۷ آثار زهراوی در كتابی به نام نق طه‏ی اوج شیمی‏درمانی در طب قرن دهم‏۱۸ نوشته‏ی س. حمارنه مورد بررسی قرار گرفته است.۱۹ لكلرك در كتاب خود، تاریخ طب عرب، شرح مبسوط و جامعی در احوال و كتب زهراوی نوشته و ترجمه‏ی آن به قلم دكتر محمد معین در لغت‏نامه‏ی دهخدا تحت ماده‏ی «ابوالقاسم» درج شده است. این مؤلف، زهراوی را مبتكر چندین عمل طبی و جراحی شمرده كه آنها را به تفصیل بیان كرده است.۲۰
سایر تألیفات زهراوی عبارت‏اند از: تفسیر الأكیال و الاوزان الموجوده فی كتب الطب، المقاله فی عمل الید (كامپل،(campell) هشتاد و نه ترجمه‏ی لاتینیِ چاپ شده و مخطوط از این كتاب را نام برده است)؛ اعمار العقاقیر المفردهٔ و المركبهٔ (تاریخ مصرف داروهای تك و مركب) ، امراض النساء (كه توسط كاسپرولف در سال ۱۵۶۶ میلادی تحت عنوان gynaeia به لاتین ترجمه شده است) و كتاب عن التغذیه.۲۱
تألیفات زهراوی قرن‏های متوالی، به عنوان كتاب درسی علم جراحی در مدارس پزشكی اروپا، از قبیل سالرنو(salerno) ایتالیا، مونپلیه (montpellier) فرانسه و غیره متداول بود۲۲ و در واقع می‏توان گفت زهراوی با كار خود سنگ بنای جراحی را در اروپا گذاشت.۲۳
پزشك جراح دیگری كه در اندلس می‏توان نام برد، فردی به نام محمدبن علی بن فرح، معروف به الشفره از معاصران ابن الرومیه بوده است. این پزشك در جست‏وجوی گیاهان به مناطق دور از دست‏رس جنوب اسپانیا رفت و در وادی آش(guadix) یك باغ گیاه‏شناسی احداث كرد؛ با این حال ، هیچ اثری در گیاه‏شناسی یا مطالب پزشكی از این طبیب به دست نیامده است؛ ولی رساله‏ی كوچكی از او در زمینه‏ی جراحی و مداوای زخم‏ها، التهابات و اورام با عنوان الاستقصا و الابرام فی علاج الجراحات و الاورام؛ در دست است. ری - رنو(h.p.j.r.renaud) در مقاله‏ای با عنوان «محمد الشفره جراح مسلمان شهر غرناطه» در نشریه‏ی hesperiseچاپ ۱۹۳۵ به این رساله اشاره كرده است.۲۴
● طب داخلی‏
ابومروان عبدالملك بن ابی العلاء، ملقب به ابن زهر كه در زبان لاتین از او با avenzoarیاد می‏كنند، در رشته‏ی طب، در فن جراحی همسنگ زهراوی به شمار می‏رفت.۲۵ ابن زهر از بزرگ‏ترین پزشكان در طب بالینی بود. وی طبیب و وزیر عبدالمؤمن موحدی بود و در سال ۵۵۸ قمری / ۱۱۶۲ میلادی در اشبیلیه درگذشت.
امتیاز طبی ابن زهر بر سایر اطبای اندلس به این است كه وی همه‏ی كوشش خود را تنها صرف مطالعه و تحقیق در علم پزشكی كرد. ابن زهر شش كتاب تألیف نمود كه مهم‏ترین آن التیسیر فی المداواه و التدبیر (راه آسان مداوا و پیش‏گیری) بود.۲۶ او اول كسی بود كه از حساسیت اس تخوان‏ها سخن گفت و نیز بیماری‏های پوستی، به ویژه جرب (پیسی) itchmiteرا مورد تشخیص و تفسیر قرار داد و كتاب صعوبات الجرب را در این مورد تألیف كرد.۲۷ برخی او را قدیمی‏ترین انگل‏شناس و نخستین كسی دانسته‏اند كه انگل مولد جرب را معرفی كرده است؛ اگر چه اخیراً گفته‏اند در این مورد احمد طبری بر او مقدم بوده است.۲۸ او هم‏چنین تاول‏هایی را كه در روی پرده‏ی میانه‏ی سینه پیدا می‏شود و به تاول‏های تومور مشهور است، به وضوح معرفی كرد. ابن زهر نخستین پزشكی بود كه به گشودن نای هوایی و تغذیه‏ی مصنوعی (از راه مری و یا به طور مستقیم، وقتی كه مری فلج شده باشد) توصیه كرد. وی درباره‏ی بیماری‏های دیگری كه به بیماری سرطان معده منجر می‏شوند، تعاریف روشنی داشت.۲۹ ابن زهر یبوست مزاج را با انگوری معالجه می‏كرد كه تاك آن را با آب محتوی داروی مسهل آبیاری كرده باشند.۳۰ او از هواداران كالبدشكافی بود و خود استخوان مردگان را مورد تحقیق قرار می‏داد.
در منابع هرجا به طور مطلق «ابن زهر» گفته شده، منظور هموست و این در حالی است كه این لقب، به افراد خاندانی اطلاق می‏شد كه شش نسل متوالی از قرن ۴ تا ۷ قمری پزشكان نام‏دار از آن برخاستند. پزشكانِ این خاندان در دربار سلاطین و امرای بنی‏عباد، مرابطون و موحدون در اندلس و مراكش خدمت می‏كردند. اولین پزشك این خاندان ابومروان عبدالملك بن محمد بن مروان بن زهر بود. او طبیب و فقیه اشبیلی بود. در مصر و قیروان پزشكی را آموخت و مدتی طولانی در این دو شهر اقامت گزید و بعد به اندلس رفت. او سرآمد پزشكان عصر خود بود. یكی از آرای شاذ او این بود كه حمام با آب گرم بدن را بدبو می‏كند و تركیب خلطها را بر هم می‏زند.۳۱ دیگر پزشك معروف این خاندان، ابوالعلاء زهر بن عبدالملك بود. او از چنان مهارتی برخوردار شد كه پزشكان پیش از خود را تحت الشعاع قرار داد و مایه‏ی افتخار مغربیان گردید. ۳۲كتاب‏ها و مقالاتی به او نسبت داده‏اند كه از جمله‏ی آنها كتاب جامع اسرار الطب، درباره‏ی فیزیولوژی انسان به ویژه دستگاه گوارش، درمان و پرهیز و رژیم غذایی است؛ و كتاب مجربات كه موضوع آن اثرها و فواید دارویی اعضای حیوانات، نباتات، درختان، میوه‏جات و سنگ‏ها ست و به ترتیب الفبا تنظیم شده است. از این خانواده، دو زن هم در پزشكی شهرت پیدا كردند كه در حرم‏سرای منصور موحدی طبابت می‏كردند.۳۳پزشك دیگر قرطبه در قرن چهارم هجری، ابن جلجل (بر وزن سنبل = سبك‏روح و خردمند) اندلسی (ت ۳۳۲ ق / ۹۴۴م) بود. شهرت او عمدتاً مدیون كتاب تاریخ الحكما۳۴ و یا طبقات الاطباء۳۵ اوست كه قدیمی‏ترین تاریخ عربی موجود درباره‏ی پزشكان مسلمان است. سال درگذشت وی درست مع لوم نیست. تاریخ تألیف اثرش (۳۷۷ق / ۹۸۷م) كه خود آن را ذكر می‏كند، مسلم است.۳۶
پزشك دیگر، عریب بن سعد قرطبی بود كه در دربار عبدالرحمن سوم و نیز حكم دوم (نیمه‏ی قرن ۴ق / ۱۰م) می‏زیست. شهرت او اولاً به اعتبار نگارش تاریخ مسلمانان (مورها) اسپانیا و افریقا كه بعدها مورد استفاده‏ی ابن عذاری مراكشی قرار گرفت و ثانیاً از جهت پزشكی بود. ا و بیش‏تر در امراض مربوط به زنان در علم جنین‏شناسی تبحر داشت.۳۷ كتاب طبی مهمی كه از او به جا مانده، كتاب خلق الجنین و تدبیر الحبالی و المولدین است.۳۸
ابن وافد (۴۶۷ق / ۱۰۷۵م) پزشك و داروساز اندلسی از اهالی طلیطله بود كه در اروپا به aben gueflt شناخته می‏شد. او از شاگردان ابوالقاسم زهراوی بود و هم‏چنین در طلیطله و قرطبه به فراگیری آثار طبیبان و حكیمان یونانی، از جمله جالینوس و ارسطو پرداخت و در طب و دا روسازی چیره‏دست شد.۳۹ از آثار طبی او می‏توان تدقیق النظر فی علل حاسه البصر و نیز مجربات فی الطب و الوساد فی الطب را نام برد.۴۰ كتابی نیز درباره‏ی خواص درمانی گرمابه به وی نسبت داده‏اند كه ترجمه‏ی لاتین آن در ونیز (۱۵۵۳م) به چاپ رسیده است.۴۱
سایر پزشكان اندلس كه بیش‏ترین شهرت آنان در سایر دانش‏ها (فلسفه، تاریخ و...) است نیز درنوآوری‏های طبی اندلس نقش مهمی ایفا كرده‏اند كه این‏جا به اشاره‏ی مختصری اكتفا می‏كنیم.
ابوالولید بن رشد (قرن ۶ ق / ۱۲ م) به لاتین averroes كه شهرت بیش‏تر او در فلسفه و به عنوان شارح آثار ارسطو است؛ در عین حال، پزشك زبردستی نیز بوده است. كتاب درسی طبی جامع ابن رشد در اندلس به كتاب قانون ابن سینا ترجیح داده می‏شد.۴۲ گفته‏اند كه اولین بار اب ن رشدِ حكیم بود كه نشان داد یك تن دوبار به بیماری آبله مبتلا نمی‏شود.۴۳ تألیفات پزشكی او عبارت‏اند از: تلخیص كتاب الحمیات لجالینوس، تلخیص العلل و الاغراض، تلخیص الاعضاء الاَلمه، تلخیص القوی الطبیعیه، تلخیص المزاج، تلخیص الاسطقسات لجالینوس، تلخیص الخمس مق الات الاولی من كتاب الادویه المفرده لجالینوس، مجموعه‏ی این نوشته‏ها تحت عنوان تلخیصات الی جالینوس ویراسته‏ی دلاكو نثپثیون باثكث دبنیتو در ۱۹۸۴ میلادی در مادرید منتشر شده است.۴۴ كتاب‏های دیگر او در این زمینه عبارت‏اند از: رسائل ابن رشد الطبیهٔ، شرح ارجوزهٔ ابن سینا فی الطب؛ كتاب الكلیات (كه به گفته‏ی رنان، این اثر یك دوره‏ی كامل پزشكی در هفت كتاب است)؛ مقالهٔ فی التریاق؛ مقالهٔ فی المزاج؛ مقالهٔ فی المزاج المعتدل؛ مراجعات و مباحث بین ابی‏بكر بن طفیل و بین ابن رشد فی رسمه للدّواء فی كتابه الموسوم بالكلیات، مسأ لهٔ فی نوائب الحمّی (درباره‏ی تب‏های متناوب)، مقالهٔ فی الحمیات العفن (درباره‏ی تب‏های عفونی).۴۵
فیلسوفی دیگر كه در طب نیز دستی داشت، موسی بن میمون قرطبی (قرن ۶ ق / ۱۲م) بود. او در طب چنان شهرت پیدا كرد كه صلاح الدین ایوبی و پسرش ملك افضل و نیز قاضی فاضل، وزیر مشهور صلاح الدین، به او رجوع می‏كردند. ابن ابی اصیبعه او را در طب «یگانه‏ی روزگار خود» می ‏خواند. مایرهوف در مقاله‏ی «كتب طبی ابن میمون» (۱۷۱-۱۵۲) شرحی درباره‏ی آثار طبی ابن میمون آورده است.۴۶ آثار پزشكی او عبارت‏اند از: مختصرات از كتاب جالینوس، شرح فصول بقراط و فصول موسی كه به گفته‏ی مایرهوف بزرگ‏ترین و مهم‏ترین كتاب طبی ابن میمون است. در این كتاب ۱۵۰۰ كلام از جالینوس و دیگر اطبای قدیم، همراه با ۴۲ نظر انتقادی و تحقیقی نقل شده است كه با جمله‏ی «قال موسی» آغاز می‏شود. افزون بر این نقل قول‏هایی از ابن زهر، تمیمی و ابن رضوان هم در آن دیده می‏شود.
این كتاب شامل ۲۵ فصل است: فصل یك تا سه در آناتومی و فیزیولوژی و پاتولوژی عمومی، فصل چهار و پنج در علم العلامات و تشخیص امراض...، فصل هفت در علم الاسباب، فصل هشت در معالجات...، فصل ده و یازده در تب و بحران‏ها، فصل دوازده تا چهارده درباره‏ی مقیئات و مسهلا ت، فصل پانزده در بیماری‏های زنان، فصل هفده در بهداشت، فصل هجده در ورزش، فصل نوزده در گرمابه رفتن، فصل بیست در رژیم‏های غذایی، فصل بیست و یك و بیست و دو در داروشناسی، فصل بیست و سه و بیست و چهار درباره‏ی آرای جالینوس و فصل بیست و پنج در نقد آرای جالینوس. این اثر با ترجمه‏های عبری و آلمانی و لاتین بارها به طبع رسیده است.
برخی دیگر از آثار پزشكی او بدین قرارند: رسالهٔ فی البواسیر (كه دارای هفت فصل است شامل: هضم غذا، غذاهایی كه در این بیماری باید از آن پرهیز كرد، غذاهایی كه برای این بیماری مفید است، داروهای ساده و مركب برای استعمال داخلی، داروهای موضعی، حمام و روغن مالی، ت دخین و بخور)، رسالهٔ فی الجماع، مقالهٔ فی الربو (آسم) و... .۴۷
طبیب - فیلسوف دیگری كه باید از او نام برد، ابن طفیل اندلسی (قرن ۶ ق / ۱۲م) است. حذاقت و مهارت وی در طب و جراحی ستوده شده است.۴۸ ابن طفیل مدت‏ها در دستگاه ابو یعقوب یوسف بن عبدالمؤمن، عنوان وزیر و طبیب داشت؛۴۹ اما سرانجام طبابت ابو یعقوب را به ابن رشد (ك ه احتمالاً شاگردش بود) واگذار كرد و تنها در سمت وزارت باقی ماند. ابن طفیل در طب تألیفاتی داشت كه از جمله می‏توان از ارجوزه‏ی طبیه نام برد.۵۰طبیب - فیلسوف دیگر ابن باجّه (قرن ۱۶ ق / ۱۲م) است. نام لاتینی شده‏ی او در سده‏های میانه avempace است. او نیز در طب تألیفاتی داشته است.۵۱
ابن خطیب اندلسی (قرن ۸ ق / ۱۴م) پزشك حاذق دیگری است كه شهرتش در ادب و تاریخ بیش از طب است. در قرن ۱۴ میلادی كه در اروپا طاعون شیوع پیدا كرد و مسیحیان آن را كار خدا تلقی كردند، این پزشك مسلمان در رساله‏ای فرضیه‏ی سرایت بیماری را مطرح كرد.۵۲ شاید بالاترین مراحلی كه پزشكان مسلمان در مورد شناخت عوامل بیماری طی كرده‏اند. همان كشف قانون سرایت بیماری باشد. لسان الدین بن خطیب در كتاب خود، مقنعه السائل عن المرض الهائل - كه احتمالاً همان كتابی است كه وی در ترجمه‏ی خود با عنوان الكلام علی الطاعون المعاصر از آن یا د كرده است‏۵۳ - به شبهات درباره‏ی این قضیه پاسخ گفته است؛ علاوه بر آن، ابن خطیب معتقد بود كه میزان تأثیر سرایت بیماری و درجه‏ی سرعت ابتلا به آن منوط به شرایط جسمانی انسان است. با كشف قانون سرایت بیماری توسط مسلمین، عملاً نظریه‏ی شناخت علل بیماری بر اساس اخلاط چهارگانه (نظریه‏ی یونانیان) به كلی فرو ریخت.۵۴
علاوه بر پزشكانی كه ذكرشان رفت، پزشكان دیگری نیز در اندلس بودند كه شهرت كم‏تری داشتند و در این‏جا متعرض نام ایشان نمی‏شویم.۵۵
● داروشناسی‏
تنوع اقلیم و وسعت قلمرو اسلام كه از چین تا اندلس امتداد داشت، مسلمین را بیش از یونانی‏ها با انواع ادویه‏ی مفرده آشنا كرد. اگر چه فارماكولوژی اسلامی بر مبنای یونانی و ایرانی بود، ولی توسط مسلمین گسترش پیدا كرد و نام صدها ادویه‏ی مفرده كه برای یونانی ‏ها مجهول بود، در فارماكولوژی اسلامی وارد شد.۵۶
در اندلس بیش از سایر مناطق اسلامی، كشاورزی و گیاه‏شناسی و داروشناسی پیشرفت داشت. در این مورد، آثار نویسندگانی چون ابن وافد طبیب، ابن بصال طلیطلی، ابوالخیر و ابن حجاج اشبیلی و بالاخره ابن عوام و ابن بیطار قابل توجه است. در قرن پنجم هجری در جاهایی چون طلی طله و اشبیلیه كشاورزان، باغ‏های گیاه‏شناسی برای انجام تحقیقات گیاهی درست می‏كردند. كشاورزی و گیاه‏شناسی با طب و داروسازی رابطه‏ی نزدیك داشت. كتاب عمدهٔ الطبیب فی معرفه النبات لكل لبیب (قرن ۵ ق) از مؤلفی مجهول، اوج این رابطه را نشان می‏دهد.۵۷ دانشمندان مسل مان در این رشته و در پیشبرد كشاورزی در اسپانیا چنان پیشرفت كردند كه فقط در قرن ۱۹ میلادی با توسعه‏ی علم شیمی بر آن سبقت گرفته شد.۵۸
▪ مشهورترین داروشناسان اندلس عبارت بودند از:
ابن جلجل (قرن ۴ ق / ۱۰م) پزشك و گیاه‏داروشناس مشهور اندلس بود. او آثار مهمی در داروشناسی دارد كه عبارت‏اند از:
۱) تفسیر اسماء الادویه المفرده، كه بر كتاب الادویهٔ المفرده، یا الحشائش دیسقوردیس نوشته شده است؛
۲) مقالهٔ فی الذكر الادویه التی لم یذكرها دیسقوریدس فی كتابه كه در واقع استدراك كتاب الحشائش دیسقوریدس است؛ ۳. مقالهٔ فی ادویه التریاق؛ ۴. رسالهٔ فی العقاقیر.۵۹
داروشناس معروف دیگر ابن وافد طبیب (قرن ۵ ق / ۱۱م) بود. وی در كشاورزی و گیاه‏شناسی نیز دست داشت. چنان كه باغ مشهورِ سلطان، زیر نظر او احداث شد. ابن وافد در زمینه‏ی ادویه‏ی مفرده مهارتی تام داشت.۶۰ در غالب منابع آمده است كه وی به روش‏های تغذیه بیش از تجوی ز دارو گرایش داشت و در میان داروها نیز آنچه ساده‏تر بود بر داروهای مركب ترجیح می‏داد و در تركیب داروها نیز به حداقل بسنده می‏كرد.۶۱ مشهورترین اثر او در این زمینه الادویهٔ المفردهٔ است كه به گفته‏ی صاعد اندلسی همه‏ی آموزش‏های طبی دیسقوریدس و جالینوس را در ب ر می‏گرفته و مؤلف بیست سال از عمر خود را بر سر تألیف و تدوین آن گذاشته است.۶۲
بزرگ‏ترین داروشناس در اسپانیای مسلمان، غافقی قرطبی (قرن ۶ ق / ۱۲م) بود كه نظرهای مشروحی درباره‏ی گیاهان اندلسی ارائه داد. او گیاهانی از اسپانیا و افریقا فراهم آورد و نام عربی و لاتینی و بربری آنها را ضبط كرد و وصف آنها را چنان آورد كه می‏توان گفت درست‏ت ر و دقیق‏تر از آن به عربی نیامده است. تألیف اساسی او الادویهٔ المفردهٔ نام دارد۶۳ كه مورد استفاده‏ی ابن بیطار بوده است. به عقیده‏ی مایرهوف، غافقی بی‏تردید داروشناسی نوآور و بهترین گیاه‏شناس قرون وسطی و جهان اسلام بوده است.۶۴ ابن الرومیه (قرن ۶ و ۷ ق / ۱۲ و ۱۳م) ملقب به عشّاب، نباتی و زهری، گیاه‏شناس و داروشناس بزرگ اندلس بود. اصل وی از قرطبه بود و در اشبیلیه متولد شد. وی پس از آموختن علم حدیث، به علم گیاه‏شناسی متمایل شد و برای شناخت و دسته‏بندی نباتات، سراسر اندلس و مغرب و افریقیه را زیر پا گذاشت، پس از آن رهسپار مشرق شد و در مصر و شام و عراق و حجاز به تحقیق و تفحص در نباتات پرداخت و بسیاری از نباتات ناشناخته را دسته‏بندی و غوامض این علم را حل كرد.۶۵ وی برجسته‏ترین گیاه‏شناس مسلمان است كه نباتات ناشناخته را نه فقط از دیدگ اه پزشكی، كه از نظر دانش گیاه‏شناسی نیز مطالعه كرد و توانست زمینه‏ی این علم را توسعه داده، تجارب خود را به وسیله‏ی شاگردانش كه بزرگ‏ترین آنها ابن بیطار است به آیندگان انتقال دهد. او پس از سفرهای دور و دراز در مشرق، به موطن خود باز گشت و دكانی برای فروش گ یاهان دارویی گشود.● ۶۶ آثار او در علم گیاه‏شناسی عبارت‏اند از:
۱) تفسیر اسماء الادویهٔ المفردهٔ من كتاب دیسقوریدس؛
۲) مقالهٔ فی تركیب الادویه؛
۳) الرحله النباتیه، كه مهم‏ترین اثر او بود و در آن انواع گیاهانی را كه كشف كرده بود با ذكر نام و خواص آنها جمع آورده بود؛
۴) التنبیه علی اغلاط الغافقی.۶۷
طبیب گیاه‏شناس دیگری كه باید از او نام برد، ابن عوام اشبیلی (قرن ۶ ق / ۱۲م) است. كتاب او موسوم به كتاب الفلاحهٔ، مهم‏ترین كتاب عربی در این زمینه است. این اثر به همان اندازه كه از نظر ادبی حایز اهمیت و متكی بر نوشته‏های یونانی و عربی است، به همان اندازه ه م بر اساس آگاهی‏های عمیق تجربی و كاربردی نوشته شده است. كتاب الفلاحهٔ طی یك شرح دقیق، ۵۸۵ نوع رستنی را كه ۵۵ نوع آن درخت میوه است معرفی می‏كند. به عقیده‏ی مایرهوف این كتاب را باید یكی از مهم‏ترین رسالات عربی در مورد علوم طبیعی و به‏خصوص علوم گیاه‏شناسی به شمار آورد.۶۸
ابن بیطار مالقی (قرن ۷ ق / ۱۳م) معروف‏ترین دانشمند گیاه‏شناس و داروشناس اندلس بلكه همه‏ی جهان اسلام بود و او را جانشین به حق دیسقوریدس دانسته‏اند.۶۹ ابن بیطار برای تحقیق در انواع نباتات طبی در اندلس، شمال افریقا، مصر، سوریه و آسیای صغیر مسافرت‏ها كرد و نتیجه‏ی آن، دو كتاب معتبر و مشهور در این زمینه است:
۱) المغنی فی الادویهٔ المفردهٔ، كه بر حسب معالجات اعضای بدن و تأثیر درمانی داروها تنظیم شده است؛
۲) الجامع فی الادویهٔ المفردهٔ،۷۰ كه به مفردات ابن بیطار معروف است.
او در كتاب الجامع فی الادویهٔ المفردهٔ، از داروهای ساده كه از مایه‏های حیوانی یا گیاهی یا معدنی به دست می‏آید سخن گفته و تجربیات و تحقیقات شخصی خویش را بر آن افزوده است. ابن بیطار حدود ۱۴۰۰ نوع ادویه‏ی مفرده را - كه ۳۰۰ مورد از آن تازگی داشتند - به ترتیب حروف الفبا نام برده است‏۷۱ شرح این داروها بسیار دقیق نوشته شده و نام‏های مترادف، نام‏های یونانی و حتی اغلب اسم مترادف فارسی، بربر و نام‏های محلی اسپانیولی آنها هم در این كتاب آمده است.۷۲
مفردات ابن بیطار از حیث جامعیت و دقت چنان بود كه از عهد دیسقوریدس تا دوره‏ی رنسانس اروپا شاید هیچ كتابی كه با آن قابل مقایسه باشد به وجود نیامد.
در اسپانیا مطالعات مسلمین راجع به نباتات، نه فقط در كتاب بلكه به ویژه در طبیعت انجام می‏شد.۷۳
● تأثیر طب اندلس بر اروپا
انتقال علوم اسلام به اروپا از سه طریق عملی گردید:
۱) تماس‏هایی كه از زمان صلیبیان بین مسلمانان و غربی‏ها برقرار شد؛
۲) تماس‏هایی كه در سیسیل واقع شد (كه بیش‏ترین تماس‏ها از این طریق بود)؛
۳) تماس‏هایی كه در شبه جزیره‏ی ایبری بین مسلمانان و غربی‏ها برقرار شد، و چنان كه برخی محققان گفته‏اند، ارتباطات اخیر بیش‏ترین نتایج را در بر داشته است.۷۴
در قرون اولیه‏ی نفوذ اسلام به اندلس، فرهنگ شرقی به سوی اندلس جریان یافت. فهرست نام طالبان علمی كه از اندلس به جست‏وجوی دانش، راهی مصر و شام و عراق و... می‏شدند، مؤید این گفتار است. به تدریج اوضاع تغییر كرد و اندلس خود به مرحله‏ی تولید علم رسید و بزرگانی در رشته‏های مختلف علمی، از جمله طب ظهور كردند. دستاوردهای والای مسلمین در اسپانیا، برای فرهنگ اروپای مسیحی، به ویژه پس از سده‏ی دهم میلادی [سوم هجری‏] حایز اهمیت است.۷۵
درباره‏ی اقتباس غرب از فرهنگ و علوم اسلامی، جوزف كامپل(joseph campell) فیلسوف معاصر آمریكا، در كتاب آفریننده اساطیر،(creative mythology) فصلی از تألیف خود را به میراث اسلام leogacy of islamاختصاص داده است. او در این فصل، از ارزش معنوی و علمی فرهنگ اسلا می و چگونگی انتقال آن به اروپا به تفصیل سخن گفته است.۷۶
اقتباس علوم اسلامی از نیمه‏های قرن چهارم هجری آغاز شد و شهر طلیطله مركز عمده‏ی نهضت علمی در این برهه از زمان بود.
● دارالترجمه‏ی طلیطله‏
طلیطله بعد از تسلط مسیحیان به سال (۴۷۸ ق / ۱۰۸۵م) كه مقام خود را به عنوان مركز فرهنگ اسلامی محفوظ داشته بود، راه اصلی برای انتقال ذخایر معنوی عرب به غرب بود. در طلیطله، به همت ریموند اول، اسقف اعظم طلیطله (۵۲۰ -۵۴۶ ق / ۱۱۲۶- ۱۱۵۱م) مدرسه‏ی منظمی بر ای ترجمه تأسیس شد و مترجمان زیادی از آن بیرون آمدند.۷۷ از جمله علمای بریتانیا كه بدانجا راه یافتند، میشل اسكات و رابرت آوچستر بودند. ادلارد آوباث نیز در همین دوران به اسپانیا سفر كرده بود.۷۸ این مترجمان كتاب‏های علمی بسیاری را به لاتین ترجمه كردند.
هنگامی كه پیترونرابل(piter venerable) و ابوت كلونی(abbot of cluny) به دعوت رییس دارالترجمه‏ی طلیطله، رومان سوتاتی(roman of sauvetat) (۱۱۵۱ - ۱۱۲۶م) از آن جا دیدن كردند بیش از هفتاد تألیف از زبان عربی به لاتین ترجمه شده بود.۷۹ در نتیجه‏ی این ترجمه‏ها بسی اری از اصطلاحات فنی عربی به زبان‏های اروپایی راه یافت؛ از جمله كلمه julep (از جلاب عربی = گلاب) به معنای شربت طبی معطر؛ كلمه‏ی rob (همان رب عربی) به معنای عصاره‏ی میوه‏ی غلیظ كه با عسل آمیخته باشد؛ كلمه‏ی syrup(شراب عربی) به معنای آبی كه شكر را به نسبت معینی در آن حل كرده و بعضی مایه‏های طبی بر آن افزوده باشند و كلمه‏ی soda(= صداع) كه در قرون وسطی به معنای سردرد به كار می‏رفت.۸۰
در قرن ششم جریان اقتباس علوم اسلامی به مناطق دیگری مانند فرانسه،۸۱ آلمان، اروپای مركزی و انگلیس‏۸۲ رسید. قرن ششم این ویژگی را داشت كه مترجمانی پدید آمدند كه علاوه بر توانایی‏های زبانی، معلومات علمی تخصصی لازم برای ترجمه‏ی متون تخصصی را نیز داشتند. این د وره آغاز مرحله‏ی تقلید محسوب می‏شود.
شمال غربی افریقا و اسپانیا به ویژه طلیطله كه جرارد كرمونایی و میشل اسكات در آن جا به كار مشغول بودند، در انتقال طب اسلام به اروپا نقش معتبر داشت.۸۳ لازم است ذكر شود كه در این زمان سطح معالجه در اروپا بسیار پایین بود. یادداشت‏های اسامهٔ بن منقذ، یكی از قه رمانان جنگ‏های صلیبی كه درنبورگ drenbourg آن را جمع‏آوری كرده و اصل عربی را به همراه ترجمه‏ی فرانسوی آن منتشر نموده،۸۴ حاكی از این امر است. اسامه شیوه‏ی طبابت پزشكان مغرب زمین را این گونه ترسیم می‏كند:
بنا به خواهش كوتوال فرنگیِ قلعه‏ی منیطره، كه در لبنان واقع است، عموی اسامه، پزشكی را اعزام می‏كند. طولی نمی‏كشد كه پزشك برمی‏گردد و حكایت قابل توجهی را نقل می‏كند. او مجبور بود یك سرباز و یك زن را معالجه كند. سرباز در پای خود دُملی داشت و پزشك مسلمان تد بیری اندیشید كه عفونت‏های آن بالا آمد و دمل باز شد و عفونت به صورت رضایت‏بخشی خارج شد. اما زن دچار بیماری سل بود. پزشك مسلمان رژیم غذایی خاصی را تجویز كرد كه حاوی سبزیجات تازه و فراوان بود. در این‏جا پزشك فرنگی به صحنه آمد. او از سرباز پرسید آیا می‏خواهد با یك پا زنده بماند، یا با دو پا بمیرد. سرباز پاسخ داد می‏خواهد زنده بماند؛ لذا پزشك دستور داد با تبر پای او را قطع كنند. با دومین ضربه‏ی تبر، مرد بیمار جان باخت. معالجه‏ی آن زن بدتر از این بود. دكتر فرنگی گفت: دیوی بر او مستولی شده و باید موهایش تراشید ه شود. این كار انجام شد. بیماری او افزون شد. پزشك گفت كه دیو به داخل سر او وارد شده و سپس شكافی در سر او ایجاد كرد كه جمجمه‏ی وی دیده می‏شد و با آب و نمك مغز را شست‏وشو داد. این زن بلافاصله مرد؛ از این‏رو پزشك عرب از مردم پرسید: آیا [با وجود این پزشك فرن گی‏] نیازی به من هست؟ آن‏ها پاسخ منفی دادند؛ لذا وی به وطن خود برگشت.۸۵
اسامه حكایتی مشابه از زبان گیوم دوبور(guillaume de bures) كه به همراه او از عكا تا طبریه مسافرت كرده بود، نقل می‏كند:
گیوم گفت: در كشور ما و در میان همراهان ما پهلوانی دلیر و تنومند بود كه بیمار گشت و چیزی نمانده بود كه بمیرد. سرانجام دست به كار آخرین علاج زدیم و به یك كشیش مسیحیِ بسیار مقتدر مراجعه كردیم و بیمار را به وی سپردیم. ما ایمان داشتیم كه كافی است او دست به ب دن بیمار گذارد تا بی‏درنگ بیمار شفا یابد. همین كه كشیش بیمار را دید گفت «موم بیاورید». مقداری موم آوردیم و او موم‏ها را نرم كرد و از آن دو گلوله مانند بند انگشت ساخت و هر یك را در یكی از منخرین بیمار فرو كرد. فوراً مریض محتضر جان داد. ما تعجب‏كنان گفتیم: «مرد!». كشیش پاسخ داد: «بله، رنج می‏كشید و من منخرینش را گرفتم تا بمیرد و آرام شود!.۸۶
این قبیل حكایات نشان دهنده‏ی آن است كه به نظر اعراب آن عصر، طب اروپاییان در قبال طب خودشان بسیار وحشیانه و بدوی بود.۸۷
آغازگر جنبشی كه به آشنایی غرب با طب اسلامی انجامید، فردی به نام قسطنطین افریقی (۴۸۰ ق / ۱۰۸۷م) از حوزه‏ی تمدن اسلامی بود. در واقع اروپای قرون وسطی معلومات طبی خود را به ویژه مرهون قسطنطین و جرارد كریمونایی‏۸۸ (۵۸۳ ق / ۱۱۸۷م) بود كه كتب طبی چون: تصریف زه راوی، طب منصوری و قانون بوعلی را ترجمه كردند. ترجمه‏ی قسمت جراحی كتاب التصریف در نیمه‏ی دوم قرن دوازدهم میلادی از عربی به لاتین كه به وسیله‏ی جرارد كرمونایی در شهر طلیطله انجام گرفت و نخستین بار در سال ۱۴۹۷ میلادی در شهر ونیز ایتالیا تحت عنوان libre als ahatavi de cirurgia چاپ و منتشر گردید و سپس در سال ۱۴۹۹ و ۱۵۰۰ دو چاپ دیگر از آن صورت گرفت. چاپ ونیز در سال‏های ۱۵۲۰ و ۱۵۳۲ و ۱۵۴۰ نیز تجدید گردید. نخستین چاپ جدید كتاب، كه در آن متن عربی همراه با ترجمه‏ی لاتینی آورده شده، در سال ۱۷۷۸ در اكسفورد صورت پذی رفته و در سال ۱۸۶۱ ترجمه‏ای به زبان فرانسه از آن شده است. با نشر ترجمه‏های متعدد كتاب التصریف، علم جراحی در غرب در سطح عالی‏تری قرار گرفت و كتاب زهراوی یكی از مهم‏ترین كتاب‏های این فن در دوره‏ی رنسانس شد و تا آغاز قرن هفدهم میلادی در دانشگاه‏های مهم اروپ ا، به ویژه اسپانیا و فرانسه تدریس می‏شد و دانشمندان اروپایی مقالات متعددی درباره‏ی قسمت‏های مهم این كتاب به رشته‏ی تحریر درآوردند.۸۹
در بین چشم‏پزشكان غربی، گی دو شولیاك(cuy de chauliac) (۱۳۶۳م) در دویست موضع، از زهراوی نقل قول می‏كند.۹۰نام وی، در نوشته‏های پزشكی لاتینی به صورت‏های تصحیف شده‏ی زیر فراوان دیده می‏شود: البوكاسیس،(albucasis) ابوكاسا،(abbu cassa) بولكاسیس،(bulchasis) بول كاریس(bulcaris)و غیره.۹۱ بعضی از عملیات مهم جراحی كه به اطبای بزرگ اروپایی منسوب كرده‏اند، در كتاب زهراوی مطرح شده است؛ از آن جمله، مسأله‏ی بندآوردن جریان خون شرایین، كه در قرن شانزدهم، جراح فرانسوی، امبرواس پاره(ambroise pare)بدان شهرت یافت و نیز روش مع روف به «ترند لنبوركی» منسوب به فردریك ترند لنبورك(friedrich trendelenburg) (۱۹۲۴م) از نظر ابوالقاسم زهراوی شناخته شده بود.۹۲ چنان كه گفته شد، نخستین جراحان برجسته‏ای كه در اروپا ظهور كردند، به منزله‏ی شاگردان زهراوی و دیگر جراحان مسلمان بودند. از جمله كس انی كه فن جراحی اسلامی را در اروپا گسترش داد، گی دو شولیاك بود.۹۳ ترجمه‏های مختلف و چاپ‏های متعدد كتاب التیسیر ابن زهر در اروپا، نیز نشان دهنده‏ی رونق این كتاب در مجامع علمی و تأثیر آن در تطور دانش پزشكی در طی قرون وسطی است كه تا رنسانس ادامه داشت.۹۴
مورخان علم طب كشف «قانون سرایت بیماری» را مرحله‏ی مهمی در تاریخ پزشكی به شمار آورده‏اند. ك.سودهف(k.sudhoff) ضمن بررسی پدیده‏های وبا و طاعون در اروپا، به این نتیجه رسید كه اندیشه‏ی سرایت بیماری از آغاز قرن ۱۴ میلادی در اروپا منتشر شده است. بدون تردید، اط بای اروپا این طرز فكر را از اساتید مسلمان خود فرا گرفته‏اند.۹۵
قدیمی‏ترین مدارس پزشكی اروپا در «سالرنو» بود و پیشینه‏ی تاریخی آن مبهم است. مدرسه‏ی قدیمی دیگر پزشكی، احتمالاً شاخه‏ای از سالرنو بود كه در شهر «مونپلیه» واقع شده بود.۹۶ در این شهر جمعیت نسبتاً زیادی از عرب و یهود، هم‏چنین مسیحیان عرب زبان، بودند و در او ایل قرن دهم ارتباط نزدیكی با مدارس عربی در جنوب اسپانیا داشتند. به همین دلیل سهم مونپلیه در توسعه‏ی پزشكی اروپا از طریق ارتباط با عرب‏ها، مهم‏تر از آن است كه عموماً مطرح می‏شود.۹۷
«جراحی» به تدریج و با تأخیر به مدارس پزشكی اروپا راه یافت. پس از سال ۱۱۶۳ میلادی دستوری از كلیسا مبنی بر منع آموزش جراحی در مدارس پزشكی صادر شد. احتمالاً، در اثر گسترش وسیع مطالعات پزشكی، طرز تفكر كلیسا نسبت به جراحی تغییر یافت و لذا در سال ۱۲۵۲ میلادی برای «برنو»، اهل ایتالیا، خلق یك اثر مهم كه chirargica magna نام گرفت، ممكن شد.۹۸
كتاب‏های قدیمی نشان می‏دهد كه پزشكی اروپا در قرن‏های پانزدهم و شانزدهم نیز، وابسته به پزشكی اعراب و امتدادی از آن بوده است.۹۹
نویسنده:زهرا الهوئی نظری
پی‏نوشت‏ها:
*) استادیار دانشگاه الزهراء.
۱. ادوارد براون، تاریخ طب اسلامی، ترجمه مسعود رجب‏نیا، ص ۱۶ و فؤاد سزگین، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ترجمه‏ی محمدرضا عطایی، ص ۴۶.
۲. ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه‏ی طب و جبران مسعود، والرائد، ذیل همان واژه.
۳. حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، ص ۲۰.
۴. ابوعبداللَّه محمد بن احمد بن یوسف خوارزمی، مفاتیح العلوم، ترجمه‏ی خدیو جم، ص ۱۴۷ - ۱۷۳.
۵. در آغاز جلد چهارم صحیح بخاری دو كتاب آمده كه در هشتاد فصل آن، احادیث مربوط به بیمار، بیماری و درمان و... نقل شده است.
۶. فیلیپ خلیل حتَی، تاریخ عرب، ترجمه‏ی ابوالقاسم پاینده، ص ۷۳۷.
۷. مهدی محقق، «طب در اسلام»، مجله فرهنگ، شماره پیاپی ۲۰ و ۲۱، ویژه‏ی تاریخ علم، ص ۲۸۰، به نقل از اخوینی بخاری، هدایهٔ المتعلمین، ص ۵۵۱.
۸. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۳، ص ۱۶۱.
۹. نورالدین آل علی، اسلام در غرب، ص ۳۴۱.
۱۰. فیلیپ خلیل حتی، همان، ص ۷۳۸.
۱۱. مهدی محقق، «زهراوی در كتاب التصریف»، همان، دومین بیست گفتار، ص ۲۸۳؛ آلدومیه‏لی، علوم اسلامی و نقش آن در تحول علمی جهانی، ترجمه‏ی رضوی - علوی، ص ۴۰۴.
۱۲. او تحت عنوان المكاوی، داغ‏كن‏های مختلف را نام برده است؛ از جمله: المكواه الزیتونیه، المكواه المسماریه، المكواه ذات سكینین، المكواه الهلالیه و... ر.ك: مهدی محقق، «الزهراوی در كتاب التصریف»، ص ۲۸۵.
۱۳. علوم اسلامی و نقش آن... آلدومیه‏لی، ص ۴۰۴.
۱۴. از جمله انبویه )cannula(، جفت )forcrps(، زرّاقه )syringe(، ثنَاره )hook(، فاس )pickaxe(، قاثاطیر )catheter( و... (ر.ك: مهدی محقق، همان، ص ۲۸۹ - ۲۹۱).
۱۵. فؤاد سزگین، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ص ۵۵.
۱۶. مهدی محقق، همان، ص ۲۷۹.
۱۷. سیدحسن تقی‏زاده، تاریخ علوم در اسلام، به كوشش عزیزاللَّه علیزاده، ص ۲۴۵.
۱۸. .climax of chemical therapy in ۰۱ th century arabic medicine
۱۹. فؤاد سزگین، تاریخ نگارش‏های عربی، ج ۳، ص ۴۵۷.
۲۰. تقی زاده، همان، ص ۲۴۶.
۲۱. آل‏علی، اسلام در غرب، ص ۳۴۱.
۲۲. فیلیپ خلیل حتی، همان، ص ۷۳۸.
۲۳. آل علی، همان، ص ۳۴۲.
۲۴. آلدومیه‏لی، همان، ص ۴۶۶ - ۴۶۷.
۲۵. مقری، نفخ الطیب من غصن الاندلس الرطیب، ج ۱، ص ۸۹۹؛ فیلیپ خلیل حتی، همان، ص ۷۳۹.
۲۶. دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مقاله‏ی ابن زهر، ج ۳، ص ۶۳۳ - ۶۳۴؛ حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ص ۲۰۳؛ فیلیپ خلیل حتی، همان، ص ۷۳۹ - ۷۴۰.
۲۷. دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مقاله‏ی ابن زهر، ج ۳، ص ۶۳۳.
۲۸. همان‏جا.
۲۹. فؤاد سزگین، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ص ۵۵، به نقل از مقاله‏ی «ابن زهر»، دایرهٔ المعارف اسلامی (انگلیسی)، ج ۳، ص ۹۷۸.
۳۰. عبدالحسین زرین‏كوب، كارنامه اسلام، ص ۵۵.
۳۱. مقاله‏ی «ابن زهر»، دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ج ۳، ص ۶۳۰.
۳۲. محمدبن عبداللَّه ابن ابار، التكملهٔ لكتاب الصله، ج ۱، ص ۳۳۴.
۳۳. دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مقاله‏ی «ابن زهر»، ج ۳، ص ۶۳۵.
۳۴. براون، تاریخ طب اسلامی، ص ۱۳۴؛ قفطی، تاریخ الحكما، ص ۲۶۴.
۳۵. سزگین، تاریخ نگارش‏های عربی، ج ۳، ص ۴۳۷.
۳۶. همان‏جا.
۳۷. آلدومیه‏لی، همان، ص ۴۰۴.
۳۸. سزگین، همان، ج ۳، ص ۴۲۳.
۳۹. قاضی صاعد اندلسی، طبقات الامم، به كوشش حیاه بوعلون، ص ۱۹۵ - ۱۹۶.
۴۰. دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مقاله «ابن وافد»، ج ۵، ص ۶۵ - ۶۶.
۴۱. همان‏جا.
۴۲. تاریخ علم كمبریج، فصل ۵، علم عرب، ص ۳۲۸.
۴۳. زرین‏كوب، كارنامه اسلام، ص ۵۴.
۴۴. دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مقاله‏ی «ابن رشد»، ج ۳، ص ۵۶۴.
۴۵. همان، ص ۵۶۴ - ۵۶۵.
۴۶. همان، ذیل مقاله‏ی «ابن میمون»، ج ۵، ص ۱۳.
۴۷. همان، ص ۱۲ - ۱۳؛ آلدومیه‏لی، همان، ص ۴۲۹ و ۴۳۲؛ قفطی، تاریخ الحكماء، ص ۴۳۶؛ عبداللَّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه‏ی عبدالحمید آیتی، ج ۴، ص ۵۷۹.
۴۸. علی ابن ابی زرع، انیس المطرب، ص ۲۰۷.
۴۹. همان‏جا.
۵۰. دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مقاله‏ی «ابن طفیل»، ج ۴، ص ۱۳۷؛ عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج ۴، ص ۵۷۵.
۵۱. دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مقاله‏ی «ابن باجه»، ج ۳، ص ۷۰.
۵۲. فؤاد سزگین، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ص ۵۶ - ۵۷.
۵۳. احمدبن محمد مقری، نفخ الطیب، تحقیق احسان عباس، ج ۷، ص ۹۹؛ دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مقاله‏ی «ابن خطیب».
۵۴. فؤاد سزگین، همان، ص‏۵۷.
۵۵. ر.ك: فؤاد سزگین، تاریخ نگارش‏های عربی، ج ۳، ص ۴۲۰، ۴۲۱، ۴۲۳، ۴۲۴، ۴۳۷، ۴۵۱، ۴۵۶، ۴۷۹؛ عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج ۴، ص ۵۶۸.
۵۶. زرین‏كوب، همان، ص ۶۱.
۵۷. میراث اسپانیای مسلمان، زیر نظر سلمی خضرا جیْوسی، گروه ترجمه زبان‏های اروپایی، ج ۲، ص ۶۲۱ - ۶۲۹.
۵۸. همان‏جا.
۵۹. سزگین، همان، ج ۳، ص ۴۳۸؛ دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مقاله‏ی «ابن جلجل»، ج ۳، ص ۲۴۳ - ۲۴۴.
۶۰. قفطی، تاریخ الحكماء، به كوشش بهمن دارایی، ص ۳۱۴.
۶۱. دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مقاله‏ی «ابن وافد»، ج ۵، ص ۶۵.
۶۲. صاعد اندلسی، طبقات الامم، ص ۱۹۵ - ۱۹۶؛ قفطی، همان، ص ۳۱۴.
۶۳. حتی، همان، ص ۷۳۵.
۶۴. آلدومیه‏لی، همان، ص ۴۴۹.
۶۵. عنان، تاریخ دولت اسلامی، ج ۴، ص ۵۷۱ - ۵۷۲.
۶۶. ابن ابار، التكمله للكتاب الصله، ج ۱، ص ۱۲۱.
۶۷. دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مقاله‏ی «ابن الرومیه»، ج ۳، ص ۶۰۹.
۶۸. آلدومیه‏لی، همان، ص ۴۴۹ - ۴۵۰.
۶۹. حتی، همان، ص ۷۳۶.
۷۰. الجامع در چهار مجلد به سال‏های ۱۸۷۴ و ۱۸۷۵ میلادی در قاهره به چاپ رسیده است.
۷۱. آلدومیه‏لی، همان، ص ۴۶۵؛ زرین‏كوب، همان، ص ۶۱؛ در كتاب میراث اسپانیای مسلمان آمده «ابن بیطار در كتاب جامع المفردات [الادویه و الاغذیه‏] بیش از سه هزار داروی گیاهی را به ترتیب الفبایی فهرست می‏كند. این اثر به تنهایی بیش از دو برابر انواع گیاهان توصیف شده در كتاب دیسقوریدس را در بر دارد».
۷۲. آلدومیه‏لی، همان، ص ۴۶۵.
۷۳. زرین‏كوب، همان، ص ۶۲.
۷۴. آل علی، همان، ص ۳۴۸؛ آلدومیه‏لی، همان، ص ۴۷۷.
۷۵. لوكاس هنری، تاریخ تمدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، ج ۱، ص ۳۶۷.
۷۶. آل علی، همان، ص ۳۵۰.
۷۷. مونتگمری وات، تأثیر اسلام بر اروپای قرون وسطی، ترجمه و توضیح حسین عبدالمحمدی، ص ۱۰۶.
۷۸. حتی، همان، ص ۷۵۳ و ۷۵۴.
۷۹. آل علی، همان، ص ۳۵۱.
۸۰. حتی، همان، ص ۷۴۱ و ۷۴۲.
۸۱. سزگین، گفتارهایی پیرامون علوم عربی و اسلامی، ص ۱۴۵.
۸۲. حتی، همان، ص ۷۵۵.
۸۳. همان، ص ۷۴۱.
۸۴. براون، همان، ص ۱۰۵.
۸۵. وات، تأثیر اسلام بر اروپای قرون وسطی، ص ۱۱۴ - ۱۱۵؛ براون، تاریخ طب اسلامی، ص ۱۰۶.
۸۶. براون، همان، ص ۱۰۷.
۸۷. همان‏جا.
۸۸. gerard of cremona در سال ۱۱۱۴ میلادی در شهر كرمون به دنیا آمد. در جوانی به اندلس رفت و در شهر طلیطله اقامت گزید و در دارالترجمه‏ی آن، به كار تحقیق و ترجمه‏ی كتاب‏های عربی مشغول شد.
۸۹. مهدی محقق، همان، ص ۲۷۸ - ۲۷۹؛ تقی زاده، همان، ص ۲۴۴ - ۲۴۵.
۹۰. سزگین، تاریخ نگارش‏های عربی، ج ۳، ص ۴۵۷.
۹۱. همان‏جا.
۹۲. فؤاد سزگین، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ص ۶۰.
۹۳. همان‏جا.
۹۴. دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مقاله‏ی «ابن زهر»، ج ۳، ص ۶۳۳.
۹۵. سزگین، همان، ص ۵۷.
۹۶. وات، همان، ص ۱۱۶.
۹۷. همان، ص ۱۱۶ - ۱۱۷.
۹۸. همان، ص ۱۱۷.
۹۹. همان، ص ۱۱۸.
منابع:
- آدومیه لی، علوم اسلامی و نقش آن در تحول علمی جهان، ترجمه‏ی رضوی - علوی (مشهد، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش‏های اسلامی، ۱۳۷۱).
- آل علی، نورالدین، اسلامی در غرب (انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۰).
- ابراهیمی دینانی، غلامحسین، «ابن طفیل»، دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ج ۴.
- ابن ابار، محمدبن عبداللَّه، التكمله الكتاب الصله، به كوشش عزت عطار (قاهره، ۱۹۵۶).
- ابن ابی زرع، علی، انیس المطرب (رباط، ۱۹۷۲).
- ابن منظور، لسان العرب.
- براون، ادوارد، تاریخ طب اسلامی، ترجمه‏ی مسعود رجب‏نیا، چاپ چهارم (شركت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴).
- تقی‏زاده، سیدحسن، تاریخ علوم در اسلام، به كوشش عزیزاللَّه علیزاده (تهران انتشارات فردوس، ۱۳۷۹).
- جبران مسعود، الرائد.
- حتی، فیلیپ خلیل، تاریخ عرب، ترجمه‏ی ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم (موسسه‏ی انتشارات آگاه، ۱۳۶۶).
- خراسانی، شرف‏الدین، «ابن باجه» دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ج ۳).
- -، «ابن رشد»، دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ج ۳.
- خوارزمی، ابوعبداللَّه محمدبن احمدبن یوسف، مفاتیح العلوم، ترجمه خدیو جم (انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲).
- دیانت، علی‏اكبر، «ابن الرومیه»، دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ج ۳.
- رحیم‏لو، یوسف، «ابن خطیب»، دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ج ۳.
- رفیعی، علی - سلیم، عبدالامیر، «ابن زهر»، دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ج ۳.
- زریاب، عباس، ابن میمون، دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ج ۵.
- زرینكوب، عبدالحسین، كارنامه اسلام (تهران، موسسه انتشارات امیركبیر، ۱۳۶۹).
- سزگین، فؤاد، تاریخ نگارش‏های عربی، ترجمه، تدوین و آماده سازی موسسه نشر فهرستگان به اهتمام خانه كتاب (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۰).
- - ، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ترجمه محمدرضا عطایی (مشهد، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش‏های اسلامی، ۱۳۷۱).
- سلمی خضرا جیوسی، میراث اسپانیای مسلمان، گروه ترجمه زبان‏های اروپایی (مشهد، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش‏های اسلامی، ۱۳۸۰).
- صاعد اندلسی، طبقات الامم، به كوشش حیاهٔ بوعلون (بیروت، ۱۹۸۵م).
- عنان، عبداللَّه، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالحمید آیتی (انتشارات كیهان، ۱۳۶۹).
- قفطی، تاریخ الحكماء، به كوشش بهمن دارایی (انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۱).
- لوكاس، هنری، تاریخ تمدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، چاپ سوم (تهران، سازمان انتشارات كیهان، ۱۳۷۲).
- محقق، مهدی، «زهراوی در كتاب التصریف»، دومین بیست گفتار (موسسه‏ی مطالعات اسلامی، دانشگاه مك گیل شعبه‏ی تهران، ۱۳۶۹).
- - ، مقاله‏ی «طب در اسلام»، مجله فرهنگ، شماره پیاپی ۲۰ و ۲۱، ویژه تاریخ علم.
- مقری، احمدبن محمد، نفخ الطیب، تحقیق احسان عباس (بیروت، ۱۳۸۸ق).
- نصر، سیدحسین، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، چاپ دوم (انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۹).
- وات، مونتگمری، تأثیر اسلام بر اروپای قرون وسطی، ترجمه و توضیح حسین عبدالمحمدی (قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۸).
- یاقوت حموی، معجم البلدان (لبنان، داربیروت، ۱۴۰۸).
- یمینی قائشی، زهرا، «ابن وافد»، دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ج ۵.
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید