پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


پیش به سوی آفریقا


پیش به سوی آفریقا
عنوان جدیدترین فیلم سینمایی مرتبط با آفریقا «آتش بگیر» است كه شاید بهترین واژه ها برای توصیف وضعیت سینما و شرایط رو به رشد آن در این قاره باشد.
به واقع صنعت سینما در آفریقا به گونه ای مشتعل شده و آتش شوق، آن را فرا گرفته است. داستانهای زیادی در خصوص آفریقا وجود داردكه فیلمسازان می خواهند آن را روایت كنند و هالیوود هم این روزها به ساختن فیلم های «جدی و سنگین» در این قاره علاقه نشان می دهد و انگار فرمان پیش به سوی آفریقا صادر شده است. فیلم های ساخته شده در این قاره نیز در حال یافتن مخاطبان تازه و فزاینده اند و تحسین جهانیان را هم موجب شده اند. یكی از آنها «تسوتسی» از آفریقای جنوبی است كه سال پیش اسكار برترین فیلم «خارجی» (غیر آمریكایی) سال را گرفت. این فقط سومین بار بودكه یك فیلم از قاره آفریقا این اسكار را تصاحب می كرد و برای نخستین مرتبه بود كه این رویداد در حدود ۳۰سال اخیر شكل می گرفت. در همان سال(۲۰۰۵) و قدری پیش از آن فیلم های دیگر مرتبط با آفریقا مانند «باغبان وفادار» و «هتل رواندا» نیز عرضه شده و به توفیق هم رسیده بودند، با این تفاوت كه این قصه های آفریقایی توسط فیلمسازانی به غیر از این قاره ترسیم شده اند. «هتل رواندا» با داستان بالنسبه دلخراش اش كاندیدایی اسكار را برای دوتن از بازیگرانش (دان چیلا و سوفی اوكوندو) به ارمغان آورد و «باغبان وفادار» از این هم فراتر رفت و اسكار نقش دوم زن را نصیب راشل وایز كرد. فیلم های دیگر ساخته شده درباره آفریقا حضور و بازی ستاره های دیگری مثل ساموئل ال جكسون و ژولیت بینوش را دربر داشته اند واین دو را در فیلم «كشور من» ساخته جان بورمن دیده ایم. فیلیپ نویس كارگردان استرالیایی هم در فیلم خود «آتش بگیر» از درك لوك و تیم رابینز سود جسته است فیلم او داستان یك مرد سیاهپوست است كه در دهه ۱۹۸۰ بر علیه رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی به پا می خیزد، نویس می گوید: «شاید این قصه ها و موضوعات همیشه وجود داشته اند، اما زیر پوسته جامعه قرار گرفته بودند و تفاوتی كه اینك با گذشته دارد، این است كه موفقیت یكی دو فیلم باعث ایجاد زمینه پرورش و ساخت كارهای بعدی شد. این چنین بود كه استودیوها چراغ سبز را برای ساخت آثار بعدی روشن كردند و توانستند در قبال درخواست استودیوهای متقاضی با اطمینان و صراحت واژه بله را بگویند.»
●موجب تحسین
«آتش بگیر» در حالی اكران شده است كه درست چند روز قبل از آن «آخرین پادشاه اسكاتلند»، فیلمی كه به زندگی «ایدی امین» دیكتاتور سابق اوگاندا می پردازد، به نمایش درآمده بود. آن فیلم نیز با استقبال و نظر مساعد كارشناسان و مردم مواجه شده و بخصوص بازی فارست ویتی كر در رل امین در این فیلم موجب تحسین آنها شده و صحبت از كاندیدا شدن او برای جایزه اسكار در میان است. «آخرین پادشاه اسكاتلند» به داستان خیالی ارتباط امین با یك پزشك اسكاتلندی و به واقع دكتر شخصی وی می پردازد و با این كه این وجه از قصه خیالی و غیرواقعی است، اما سایر وجوه فیلم و بخصوص شخص امین و توصیف او، عین حقیقت اند. عظمت آفریقا و رازهای موجود در آن و ناشناخته بودن مردم و فرهنگ این قاره نزد اهالی سایر نقاط دنیا عامل اصلی و عمده ای است كه ساخت فیلمهای سینمایی وسایر آثار هنری را پیرامون این قاره موجه و الزامی و مفید می سازد و جنبه ای حماسی را به این آثار می بخشد. ویتی كر اعتقاد دارد چنان مسائلی سبب می شود حضور و تلاش و ستیز چهره های حقیقی سیاسی مثل نلسون ماندلا و استیو بیكو برای تماشاگران سینما هم جذاب باشد و كارگردانان به آنها بپردازند و چنین موضوعاتی را بپرورانند. ویتی كر می گوید: «در مورد این افراد و مبارزاتی كه برای آزادی و رهایی سیاهپوستان و رسیدن آنها به برابری طبقاتی صورت دادند. یك حالت افسانه ای به وجود آمده است كه البته سزاوار آن نیز هستند. داستانهای آنان نیز به نوعی افسانه و قصه اجتماعی جذاب بدل شده كه سایر اقشار و حتی غیرآفریقایی ها را با دنبال خود می كشد و برای آنها نیز جذابیت و كشش ایجاد می نماید. آنها به خودی خود آدم های بزرگی بوده اند، زیرا با ظلم حاكم بر جامعه خود مبارزه كرده اند و وقتی قصه شان بر پرده عریض سینما تصویر می شود، این قضیه چند برابر انعكاس می یابد و چندین و چند درجه بزرگتر می شود. ماندلا و بیكو كارهای مهمی را انجام داده اند و بدیهی است كه بتوان درباره شان كارهای هنری متعددی را ساخت و قرن ها بعد نیز جوانان و نسل جدید آن آثار را ببینند و بخوانند و به آنها جذب شوند و چنین جذابیتی هرگز رنگ نبازد.»
●ظاهر و باطن
در میان فیلم های جدید مرتبط با آفریقا، باید «بابل» را هم نام برد كه از تعدادی از بازیگران آشنای بین المللی مثل برادپیت و كیت بلنچت بهره می گیرد. این فیلم را باید یك درام چندین و چندملیتی در دل آفریقا و مرتبط با كشورهای مراكش، تونس، مكزیك و ژاپن و مردمان آنها دانست و با این كه شماری از این كشورها چنان كه پیدا است، آفریقایی نیستند، اما داستان متمركز بر روی خانواده هایی است كه بر اثر یك تراژدی رخ داده در صحرای آفریقا با یكدیگر ارتباط می یابند.
«الماس خونی» كه اواسط آذرماه اكران خواهد شد، به زندگی های پرخطر و سراسر درگیری و ریسك در كشور آفریقایی سیرالئون در دهه۱۹۹۰ می پردازد. در این فیلم یك مزدور خارجی (با بازی لئوناردو دی كاپریو)، یك دانشجوی سیاهپوست سال اول(ژیمون هونسو) ویك روزنامه نگار (جنیفركانلی) جملگی .به دنبال پیدا كردن یك الماس صورتی رنگ نادر می روند و چنین چیزی را جست وجو می كنند و در این راه ظاهراً همكاری می كنند، اما در باطن به هم رودست می زنند.
در اوایل سال جدید میلادی (۲۰۰۷) هم «روزهای افتخار» را خواهیم داشت كه متعلق به الجزایر است و از سوی این كشور راهی آكادمی علوم سینمایی و هنرهای تصویری شده است تا در صورت موافقت سران كمپانی كاندیدای اسكار برترین فیلم «خارجی» سال شود. این فیلم كه امسال در جشنواره های كن و ونیز هم پخش شده، درباره مشاركت سربازان شمال آفریقا درامر رهایی بخشیدن خاك فرانسه از اشغال آن توسط آلمان نازی در زمان جنگ جهانی دوم است. جالب این كه بازیگران مرد اصلی فیلم مجموعاً و دركنار هم جایزه برترین بازیگران را در فستیوال معتبر فیلم كن فرانسه بردند.
●تغییر فرهنگ سیاسی
شاید تماشاگران فیلم در سطح جهان پس از شدت گرفتن وقایع سیاسی در كشورهای مختلف و بیشتر شدن برخوردها و ستیزها، فزون تر از گذشته پذیرا و تماشاگر فیلم هایی باشند كه به وقایع بین المللی و از جمله اتفاقات آفریقا می پردازند و فقط به رویدادهای داخلی اكتفا نكنند. ادوارد زویك كارگردان «الماس خونی» نیز بر این باور است كه داستان های خوب هر چه باشند و از هر جامعه ای بیایند، با خانواده ها ارتباط برقرار می كنند و نظر مردم را به خود جلب می نمایند. او می گوید: «فرهنگ سیاسی در سطح جهان تغییر یافته و زندگی های سیاسی جدیدی در سطح دنیا شكل گرفته است و بر همان منوال نیاز به انواع جدیدی از فیلم ها و رویكردهای تازه حس می شود ولی اگر قصه ها خوب و پربار باشند و از اصل و ریشه قوی بهره ببرند قطعاً موفق خواهند شد. در نتیجه من توفیق فیلم های اخیر مرتبط با آفریقا را جدا از این كه مربوط به كدام منطقه از جهان هستند، در ارتباط با این نكته می دانم كه قصه سرایی خوب و داستان پردازی جذابی داشته و به موضوعات ارزشمند و آدم هایی قابل اعتنا پرداخته اند.
و من كلاً معتقدم كه همیشه اشتها و كشش لازم نسبت به این موضوعات و قصه ها وجود داشته و ایراد از كسانی بوده است كه به این موضوعات به طور شایسته و مؤثر نپرداخته اند. فیلم های تأثیرگذار آنهایی هستند كه شما را به سمت و سویی ببرند كه تا به حال گذارتان به آن نیفتاده است و فضای لازم را برایتان خلق كنند. فضاها و كارهای زیادی در ارتباط با آفریقایی ها وجود دارد كه می توان به آنها پرداخت و فیلم های جدید چنین كاری را كرده اند.»
كوین مك دانلد كارگردان «آخرین پادشاه اسكاتلند» نیز می گوید: «اگر فیلمسازان بیش از گذشته به موضوعات مرتبط با آفریقا گرایش نشان می دهند، به دلیل تازه بودن آن برای مخاطبان اروپایی است. آنها نكاتی را یافته اند كه برای خود آنان جدید است و پیشتر به آن چندان توجه نشده است و در نتیجه اینك توجه و علاقه عظیمی را نزدجهانیان موجب گشته است. اگر به آثار هنری ما چه مكتوب و چه تصویری نگاه كنید، می بینید كه كمتر از آفریقا و مردم و فرهنگ این قاره طی آن یاد شده است و این كم توجهی از جانب خود ما بوده است و نه افراد دیگر. تمام فكر و حواس فیلمسازان آمریكایی و حتی اروپایی متمركز بر ساخت كارهایشان در حیطه و محدوده شهرهای خودشان و از جمله نیویورك، لس آنجلس و شاید هم پاریس و رم است و بر سر ساخت فیلم های خود در نیویورك با یكدیگر رقابت دارند و دائماً از خود می پرسند كه كی به نیویورك بازمی گردیم. درست این است كه از خود بپرسند كجا را انتخاب كنیم كه تا به حال كمتر به آن توجه شده است و به كجا برویم كه فیلمسازان قبلاً كمتر در آن مستقر شده باشند. هرچه هست، آفریقا یك مكان بزرگ و تازه و مدیوم و حیطه ای كاملاً متفاوت و به تبع آن جذاب است و می توان درباره مردم آن و زندگی های متفاوت جاری در آنجا كارهای قشنگی را بر پرده سینماشكل داد و این چیزی است كه همگان باید به دنبال آن باشند. در نقطه مقابل می بینیم كه تا به حال ۱۰ هزار فیلم در نیویورك و بیشتر از ۱۰۰ هزار فیلم در لس آنجلس ساخته شده اند و این روند هنوز هم ادامه دارد.»
●یك شاهكار
با این حال و به رغم آنچه برشمردیم اكثر فیلم های هالیوودی ساخته شده درباره آفریقا به زندگی سفیدپوست هایی پرداخته اند كه به آن قاره سفر كرده و به هر دلیل در آنجا ساكن شده و یا دست به كارهایی در آن سامان زده اند. البته در این ارتباط برخی فیلم های فوق العاده هم خلق شده اند كه سرآمد آنها «از درون آفریقا» شاهكار اجتماعی - عاطفی سال ۱۹۸۵ سیدنی پولاك است كه ۷ جایزه اسكار آن سال و از جمله اسكارهای اصلی (برترین فیلم و بهترین كارگردانی) را به دست آورد. آن فیلم از بازی مریل استریپ و رابرت ردفورد در رل های اصلی بهره می برد و داستان زندگی ایزاك دینه سن نویسنده زن دانماركی و كوچ او به آفریقا و ساكن شدنش در كشور كنیا و براه اندازی مزارع بزرگ كشاورزی در آنجاست. این یك اپیك واقعی و فراگیر بود و نماهایی وسیع از آفریقا را هم دربرداشت، اما همان طور كه پیشتر آمد، به جای این كه بر قاره سیاه زوم كند، بر سفیدهای مسافر در آنجا متمركز شده بود.
دیگر فیلمی كه در این ارتباط می توان از آن نام برد، «شكارچی سفید، قلب سیاه» است و آن را كلینت ایست وود ساخته است و درباره كارها و رنج های جان هوستون فیلمساز معروف هنگام ساخت فیلم معروفش «ملكه آفریقایی» در آن قاره است. «فریادآزادی» هم كه در سال ۱۹۸۶ عرضه شد، كاری از ریچارد آتن بورو فیلمساز بریتانیایی درباره استیو بیكو است و او همانی است كه سالها با آپارتاید در آفریقای جنوبی ستیز كرد و این فیلم داستان ارتباط و همكاری بیكو را با یك روزنامه نگار سفیدپوست (با بازی كوین كلاین) توضیح می داد و ایراد در همان جا بروز می كرد، زیرا كاراكتر بیكو در عمل تحت الشعاع همان روزنامه نگار سفیدپوست قرار دارد و بیننده گمان می برد كه این خبرنگار تمام مبارزات را تحت هدایت خود دارد و نه بیكو!
●ظهور فیلمسازان مستعد
با این حال توفیق های اخیر فیلم های آفریقایی در اسكار نشان می دهد كه اگر هم آثاری ساخته شود كه فقط بر زندگی و كار سیاهان مبارز تأكید كند، باز برنده خواهند بود و اگر سفیدها مبنای بیان قصه های سیاهان و رنج های آنان قرار نگیرند، ایرادی نخواهد داشت و تماشاگران به همان شكل و میزان استقبال خواهند كرد. «هتل رواندا» نمونه خوبی است. این فیلم درباره زندگی حقیقی یك مدیر هتل در این كشور آفریقایی است كه طی جنایات و قوم كشی های وسیع در آن سامان در سال ۱۹۹۴ به آواره ها و افراد تحت مخاطره یاری می رساند و به آنها پناه می دهد. «تسوتسی» نیز كه از روی رمان اتول فوگارد ساخته شده، درباره یك خلافكار جزء درآفریقای جنوبی است كه یك روز ناگهان یك بچه را در صندلی پشتی ماشینی كه دزدیده است ، می یابد و همان واقعه پایه گذار تغییر شخصیت و رویه او می شود و وی را به آدمی دیگر و مناسب تر بدل می كند. فیلیپ نویس می گوید: «نه تنها ما باید به مسائل جاری در آفریقا بپردازیم و آنها را به فیلم های تأثیرگذار بدل كنیم، بلكه خود آنها هم فیلمسازان سیاهپوست و مستعد فراوانی دارند كه نیازمند حمایت اند واگر به آنها میدان داده شود، بیش از اینها خواهند درخشید.
آنها در آستانه شكوفایی اند و فقط قدری توجه می خواهند. شاید فایده حضور فیلمسازان غربی در آفریقا این بوده باشد كه موج فیلمسازی را در آنجا همه گیرتر ساختند و مقدمات لازم را برای وسعت كار آفریقایی ها فراهم آوردند و حالا می توانیم چشم امید به ساخت و ارائه فیلم های متعدد و تازه و غنی داشته باشیم.»
ترجمه : وصال روحانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید