جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


دیگران


دیگران
● خلاصه داستان
انگلستان ، جزیره جرسی ، اندکی پس از جنگ جهانی دوم . گریس استوارت در غیاب همسرش با فرزندانش ، « آن » و « نیکلاس » در خانه ای بزرگ اما دورافتاده زندگی می کند . او پس از ناپدید شدن ناگهانی خدمتکارانش ، آگهی استخدامی برای روزنامه فرستاده ، اما پیش از چاپ آگهی ، خانم میلز و دو همراهش ، تاتل و لیدیا به گریس مراجعه می کنند . گریس آنها را با کودکانش که به شدت نسبت به نور حساس هستند ، آشنا می کند و قوانین خشک و عجیب خانه را برای آنها می گوید . « آن » از حضور پسری به نام ویکتور در خانه سخن می گوید ، اما کسی جز او ویکتور را نمی بیند . گریس با تنبیه های مکرر خود میکوشد .
آن را از خیال بافی و ترساندن برادر کوچکش بازدارد و حتی وقتی خود با صداهای عجیب و رفت و آمدهای مشکوک در خانه مواجه می شود ، باز هم می کوشد با مصرف دارو و مراجعه به کشیش جزیره ، مشکل خود را حل کند . او در نیمه راه کلیسا در جنگلی مه آلود ، به جای کشیش ، با شوهرش « چارلز » مواجه می شود که از یکسال و نیم پیش به جنگ رفته بود . چارلز پس از بازگشت به خانه ، درباره حادثه ای که برای گریس و بچه ها روی داده می پرسد ، اما گریس پاسخ واضحی نمی دهد . چارلز ناپدید می شود و رفت و آمدهای موجوداتی که دیده نمی شوند ، گریس را در وحشتی روزافزون فرو می برد . پرده های ضخیمی که از ورود نور به خانه جلوگیری می کردند ، یکباره ناپدید می شوند و گریس ، وحشت زده ، فرزندانش را در اتاقی که پنجره اش را با تخته های سیاهی پوشانده جای می هد .
خانم میلز در برابر اضطراب و وحشت گریس ، آرام و خونسرد رفتار می کند و همین موجب اخراج او و همراهانش می شود . « آن » و نیکلاس شبانه برای یافتن پدر از پنجره اتاقشان به باغ می روند و در انتهای باغ ، با گورهای متعلق به خانم میلز و همراهانش روبرو می شوند . گریس نیز در همین زمان ، پس از نومید شدن از یافتن پرده ها با اتاق خانم میلز می رود و در زیر تختش ، عکس جسد های او ، تاتل و لیدیا را می یابد آن و نیکلاس وحشت زده از خانم میلز و همراهانش می گریزند و به مادرشان پناه می برند .
خانم میلز به آنها می گوید که همه چیز تغییر کرده و آنها باید با شرایط جدید و همچنین حضور مزاحمان کنار بیایند . گریس با شنیدن جیغ آن و نیکلاس به طبقه بالا می رود و چهار نفر را می بیند که گرد میزی نشسته اند . یکی از آنها پیرزنی با چشمانی سفید است که ارواح را احضار می کند . او از « آن » می خواهد حادثه ای را که برایشان رخ داده ،بازگو کند . « آن » می گوید که چگونه مادرش ، او و نیکلاس را در حالت جنون کشته است . گـــریس با عصبانیت به کسانی که گـرد میز نشسته اند ، حمله می برد و آنها را وادار به خروج از خانه می کند . او سپس فرزندانش را در آغوش می گیرد و با آرامش ، چگونگی کشتن آنها و سپس خودش را بازگو می کند .
● کارگردان : آلخاندرو آمنابار
● بازیگران : نیکول کیدمن ( گریس استوارت ) ؛ فیونولا فلاناگان ( خانم میلز ) ؛ کریستوفر اکلستن ( چارلز ) ؛ آلاکینا مان ( آن ) ؛ جیمز
▪ بنتلی ( نیکلاس ) ؛ اریک سایکس ( تاتل ) ؛ الین کسیدی ( لیدیا )
● محصول ۲۰۰۱ آمریکا ، اسپانیا ؛ ۱۰۱ دقیقه


همچنین مشاهده کنید