جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


نفت سیاه بر سر سفره های سفید


نفت سیاه بر سر سفره های سفید
چندی است بازار جهانی نفت افزایش قیمت شدیدی را تجربه می کند. دلیل اصلی این افزایش قیمت ، مازاد تولید نفت کشورهای تولیدکننده و افزایش تقاضای کشورهایی مانند چین و هند بوده است. افزایش قیمت نفت به عنوان منبع اصلی انرژی به اهمیت این ماده دراقتصاد بین الملل افزوده است. هر چندبا پیش بینی رشد اقتصادی درسال های آینده اکثر کارشناسان اقتصاد انرژی به استمرار قیمت های بالاتر برای نفت در آینده ی نزدیک معتقدند ، با این حال گزارش هایی که در خصوص تحولات بازار نفت و گاز منتشر می شود عموماً حاکی از تشدید صرفه جویی ها در مصرف نفت و گاز و تلاش برای جایگزینی حامل های انرژی از یک سو و افزایش سرمایه گذاری ها برای اکتشاف مخازن جدید نفت و گاز از سوی دیگر است و تداوم این فعالیت ها می تواند در سال های آینده روند کنونی قیمت های نفت و گاز را تغییر دهد. اما مهم ترین اثر نوسانات قیمت نفت بر اقتصاد ایران ، در بودجه ی دولت منعکس می شود. هرگاه درآمدهای نفتی کاهش یابد ، مسئولان منطقی عمل می کنند ولی زمانی که این درآمدها افزایش یابد به آن مباهات می کنند و وعده های غیرکارشناسانه می دهند. البته همگان به خوبی می دانند که افزایش یا کاهش درآمدهای نفتی به خودی خود باعث افتخار یک دولت محسوب نمی شود چرا که این درآمدها از محلی تأمین شده است که هیچ ارتباط ساختاری با ارکان اقتصاد ملی ندارد و همین نکته باعث افزایش تقاضا و در نهایت افزایش تورم می شود. دلیل این امر نیز این است که هر کاری به جز سرمایه گذاری خارج از اقتصاد ملی با این درآمدها ، حتی اگر در امور زیربنایی ایجاد شود اگر فساد ایجاد نکند آثار مخرب دیگری خواهد داشت. « بیماری هلندی » یکی از این آثار است که نشان می دهد چگونه افزایش ناگهانی درآمدهای یک بخش در اقتصاد به تضعیف سایر بخش ها ( معمولاً صنعت و کشاورزی ) منجر می شود و با افزایش واردات و کاهش صادرات در یک اقتصاد به بیکاری فزاینده و کاهش تولید داخلی می رسیم. در این مجال به آثار افزایش درآمدهای نفت بر زندگی مردم می پردازیم :
در سال ۱۳۸۴ شاهد اوج گیری درآمدهای نفتی کشور به مرز ۴۵ میلیارد دلار بودیم که بالاترین میزان در طول تاریخ بوده است. این مقدار درآمد گاه ۲ تا ۳ برابر درآمد نفت کشور در بسیاری از سال های انقلاب است و از طرف دیگر مردم هم توقع دارند این افزایش درآمد تأثیر مستقیم بر زندگی شخصی آنان بگذارد. " دکتر قدیری ابیانه " از کارشناسان سیاسی - اقتصادی کشور در تحلیل خود از وضعیت تحقق درآمدهای نفتی ایران و تأثیر آن بر زندگی مردم معتقد است : با توجه به رشد خیره کننده ی درآمدهای نفتی کشور ، مردم بر این باورند که اگر این درآمد عادلانه توزیع شود دیگر نباید شاهد فقر و محرومیت باشیم و باید مشکلاتی چون مسکن ، اشتغال ، ازدواج ، رفاه و تأمین اجتماعی و حتی تفریح و ورزش مردم تأمین گردد. اما این سؤال مطرح است که آیا مردم تصور درستی از میزان این درآمد دارند ؟ آنها چنین تصور می کنند که اگر این درآمد به فرض به هیچ یک از نیازهای اساسی کشور مانند دفاع و امنیت ، عمران و آبادانی ، بهداشت و درمان ، آموزش و سایر نیازها اختصاص نیابد و فقط به طور مساوی بین جمعیت ۷۰ میلیونی کشورتوزیع شود سهم هر ایرانی از آن ، بین ۱۰ تا ۱۰۰ میلیون ریال در ماه خواهد بود. اما این تصور توهمی بیش نیست ؛ توهمی که موجب این سؤال می شود که مسئولان با این درآمد چه می کنند و چرا مشکلات کشور با اتکای به این درآمدها حل نمی شود ؟ اینجاست که سیاه نمایی ها بروز می یابند و بسیاری می پندارند که به آنها و مسائل و مشکلات شان بی توجهی می شود. مردم مناطق مرزی و قومیت ها تصور می کنند که به قوم و استان آنها توجه نمی شود ؛ در حالی که این توهم فراگیر است و همه ی شهرها و استان ها را در بر می گیرد. برای قضاوت صحیح باید واقعیت ها را به دور از توهم شناخت.
●واقعیت درآمد نفت ایران
نعمت نفت ، نعمت بزرگی است که برخی از ملت ها از آن برخوردارند و در این میان سهم کشورهای خاورمیانه از سایر ملل بیش تر و بزرگ تر است. ایران با دارا بودن ۹ درصد ذخایر نفت و ۱۶ درصد ذخایر گاز دنیا در رتبه های اول دارنده ی این منابع مهم اقتصادی است. میزان ذخایر نفتی ایران ۶ برابر کل ذخایر نفتی امریکا و ۸ برابر کل ذخایر نفتی اروپا و حدود ۴ برابر کل ذخایر اروپا و امریکاست. با توجه به این که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران روزانه ۴/۵ میلیون بشکه نفت صادر می کرد و هم اینک این میزان ه حدود ۲/۲ میلیون بشکه نفت کاهش یافته است و از طرفی جمعیت کشور دو برابر شده است و قدرت خرید دلاردر بازارهای بین المللی نیز در این مدت حداقل نصف شده است ، سهم هر ایرانی از ارزش ارز حاصل از صادرات نفت با توجه به عوامل یاد شده به کمتر از یک هشتم قبل از انقلاب رسیده است و از این پس نیز با هر تولد جدیدی ، این نسبت کاهش خواهد یافت. این عوامل عمدتاً به نوع حکومت هم مربوط نیستند و صرفاً عوامل خارجی ( مانند افزایش جمعیت ) در آن دخیل اند.
اگر فرض کنیم که درآمد ۴۰ میلیارد دلاری صادرات نفت در سال ۱۳۸۴ صرف هیچ یک از ضروریات کشور نشود و مستقیماً بین مردم تقسیم گردد با احتساب هر دلار ۹۰۰۰ ریال و جمعیت ۷۰ میلیون نفری کشور ، سهم هر ایرانی از درآمد نفت ماهیانه فقط حدود ۴۲۰ هزار ریال می شود. اگر حدود ۲۰ هزار ریال آن را هزینه های استخراج و صادرات نفت فرض کنیم سهم هر ایرانی از اوج درآمدهای نفتی فقط ۴۰۰ هزار ریال در ماه خواهد شد. طبیعتاً با اتکا به چنین درآمدی که تازه نتیجه ی شکسته شدن رکورد قیمت نفت بوده است ، نمی توان مشکلاتی مانند مسکن ، اشتغال ، ازدواج ، تحصیل ، رفاه و تفریح را رفع کرد. ضمناً باید توجه داشت این بودجه بین همه ی دستگاه ها توزیع می شود و همه ی دستگاه ها بلا استثنا آن را ناکافی ارزیابی و به درستی تأکید می کنند که اگر بودجه ی آنها افزایش یابد خواهند توانست خدمات بیش تر و بهتری را به مردم ارائه نمایند ؛ اما بودجه ی کشور محدود است و نمی توان با اتکا به درآمدهای نفتی همه ی خواسته ها را برآورده کرد.
●درآمد نفت در آینده
اگر درآمد نفت را طی ۴ سال و بلکه ۲۰ سال آینده ( تا سال چشم انداز: ۱۴۰۴ ) ثابت و سالی ۴۰ میلیارد دلار فرض کنیم ، و با این فرض که طی این ۲۰ سال جمعیت کشور افزایش نیابد و در حد ۷۰ میلیون باقی بماند ، اگر این درآمدها صرف هیچ یک از ضرورت های ایران نشود ، به هر ایرانی ۴۰۰ هزار ریال می رسد و به این ترتیب سهم هر نفر در یک دوره ی ۴ ساله کمتر از ۲۰ میلیون ریال و در یک دوره ی ۲۰ ساله مجموعاً کمتر از ۱۰۰میلیون ریال خواهد بود. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که طی سال های آتی منابع نفتی رو به کاهش و جمعیت نیز رو به افزایش است و پیش بینی می شود جمعیت کشور در سال ۱۴۰۴ بین ۹۰ الی ۱۰۰ میلیون نفر باشد ، ضمن آن که درآمد نفتی بخش قابل توجهی از بودجه ی کشور برای تأمین هزینه های ضروری کشور را در ابعاد مختلف تشکیل می دهد. بنابراین همین نسبت ۴۰۰ هزار ریال در ماه به ازای هر ایرانی هم در چند سال آینده امری محال و دور از واقعیت به نظر می رسد.●نفت بر سر سفره ی مردم
با روی کارآمدن دولت نهم و شروع به کار هیأت دولت ، همگان و از جمله مردم مناطق کمتر توسعه یافته انتظار داشتند که دولت مردمی و عدالت گرا به شعارهایش پایبند باشد و در مرحله ی عمل هم به آنها معتقد باشد. یکی از این شعارها « آوردن درآمد نفت برسر سفره ی مردم » بود. گرچه از همان ابتدا برخی کارشناسان بیان کردند که این شعار از پشتوانه ی فکری لازم برخوردار نیست ، اما هیأت دولت با سفرهای استانی خود و برداشت های مکرر از حساب ذخیره ی ارزی نشان داد که دولت به جای امور تئوریک ، به مبانی اجرایی پایبند است.
" غلامحسین الهام " سخنگوی دولت درباره ی بحث آوردن درآمد نفت برسر سفره ی مردم و این که برخی می گویند رئیس جمهوری از شعارهای خود عقب نشینی کرده است و این که ایشان گفته اند : " خود نفت را که قرار نیست بر سر سفره بیاوریم چون بوی بدی داد " ، گفت : بعضی کلمات مفهومی مجازی دارد و رئیس جمهوری تأکید داشته اند که با افزایش قیمت نفت ، مردم باید اثر رشد اقتصادی را در زندگی شان ببینند و پول نفت را نباید در حساب های خاص خارجی نگه داشت که سودش را آنان ببرند. وی در ادامه ی توضیحات در این رابطه به سفرهای استانی هیأت دولت و تلاش برای پیشرفت زندگی مردم اشاره کرد و افزود : در سفرهای استانی بر اساس برنامه ی چهارم ، دولت سرمایه گذاری های فراوانی انجام می دهد که به عنوان نمونه ۹۰۰ میلیون دلار در خراسان رضوی و ۲۰۰ میلیون دلار در استان زنجان برای رفع مشکلات و پیشرفت مردم اختصاص داده شد و این کار در استان ها در حال انجام است و با این معنا آثار نفت در حال آمدن بر سر سفره ها است. وی تأکید کرد : " پول نفت جاری شده است اما با رایحه ی خدمت نه بوی نفت . "
●نفت و دولت نهم
شوک نفتی و افزایش شدید قیمت نفت که درآمد ارزی دولت را به بیش از دو برابر در سال ۱۳۸۴ رساند ، یکی از عوامل خارج از اراده ی دولت بود که در شش ماهه ی دوم سال قبل باعث افزایش شدید درآمدهای ارزی دولت نهم شد و دولت با تکیه بر افزایش درآمد نفت و احتمال تداوم آن در سال ۱۳۸۵ در نوشتن بودجه ی امسال به صورت انبساطی عمل کرد و رشد حجم بودجه های جاری و عمرانی ، تعهد بانک مرکزی برای فروش ۳۰ میلیارد دلار ارز و به تبع آن افزایش واردات انواع کالاها به خصوص کالاهای مصرفی نظیر میوه ، لوازم خانگی و ... را با دست و دل بازی با افزایش بسیاری مواجه کرد.
دولت نهم خواسته یا ناخواسته تن به دور باطلی داده است که عملاً با اهداف و شعارهایش در تضاد است و هزینه ی این آزمون و خطا را فقط و فقط اقتصاد و مردمی می پردازندکه همواره به این شعارها دل خوش کرده اند. سفرهای استانی هیأت دولت و هزینه کردن بی رویه ی منابع صندوق ذخیره نه تنها به افزایش سطح زندگی مردم کمکی نمی کند و نفت را بر سر سفره ی مردم نمی آورد بلکه با افزایش شدید تقاضا و در نتیجه تورم فزاینده و دورقمی ، هم اقتصاد کشور را به جایگاه پایین تری نزول می دهد و هم سفره ی مردم را کوچک تر خواهد کرد. چالش اقتصاد ایران جدال بر سر تزریق ۳۲ ، ۳۶ یا ۴۰ میلیارد دلار درآمد نفتی به پیکره ی بی جان اقتصاد نیست. تزریق هر مقدار از منابع نفتی به اقتصادی که تعیین کننده های اصلی رشد در آن چون کارکرد صحیح و کارآمد دولت و بازار، توسعه ی فن آوری ، توسعه ی کیفی آموزش و مهارت ، بخش خصوصی کارآفرین ، محیط باثبات اقتصادکلان ، نهادهای باکیفیت و تعامل با دنیای خارج ، یا ضعیف و یا تعطیل است ، موهبت منابع را به زحمت آنها تبدیل می کند.
به نظر می رسد بهتر است دولت نهم به جای تخصیص استانی این منابع و پیامدهای منفی آن ، به فکر سرمایه گذاری منابع یاد شده در امور زیربنایی مانند آموزش ، تحقیق و توسعه ، به روز کردن فن آوری و دانش فنی و سایر فعالیت های مولد اقتصادی باشد. با ادامه ی روند موجود دولت در هزینه کرد درآمدهای نفتی ، علاوه بر اتکای بیش تر بودجه و درآمدهای دولت به منابع حاصل از صادرات نفت و گاز و آثار منفی آن به تدریج به سمت و سویی خواهد رفت که مردم با مشاهده ی این وضعیت سطح توقع و انتظارات خود را بالا می برند و آن زمان است که واقعیت رنگ و رویی دیگر خواهد گرفت و توهمات بی اساس به جای منطق اصولی در ذهن ها جای خواهند گرفت.
دولت نهم در حالی روی کارآمد كه قیمت نفت روز به روز بالاتر می رفت و چشم انداز متوسط قیمت نیز كمتر از ۴۵ دلار نبود. پس بهانه ها برای افزایش بیست دلاری قیمت نفت در لایحه بودجه امسال نسبت به سال گذشته تراشیده شد تا بلكه شعارهای رئیس جمهور برای بردن پول نفت سر سفره ها محقق شود ؛گرچه مجلس جرح و تعدیل های فراوانی در سند بودجه ۸۵ اعمال كرد و تلاش كرد آن را به صورتی تصویب كند كه اقتصاد كمترین ضربه را تجربه كند اما مطمئناً بخش عمده ای از اصلاحات مجلس در لوایح متمم بودجه جبران خواهد شد. آن هم به یك دلیل، قیمت بالای نفت. كم نیستند كارشناسانی كه معتقدند قیمت نفت هنوز واقعی نیست و باید با هر بشكه نفت صد دلار معامله شود اما حاصل درآمد صد دلاری برای كشوری چون ایران چیست؟ این روزها كمتر كسی نام حساب ذخیره ارزی را می برد. آشنایی این نام با گوش های ایرانی نیز كم كم رنگ می بازد چرا كه گویا این حساب فقط برای دوره پایین بودن قیمت ها تأسیس شد تا وقتی قیمت ها ركورد را یكی پس از دیگری شكستند، حساب هم بی اثر شود و بی مصرف و به نوار توی بایگانی بپیوندد. شایان ذکر است که در دوران گرانی نفت، کشورهای نفتی مخصوصاً شیخ نشین های حوزه ی خلیج فارس توانستند ذخایر ارزی خود را حتی تا مرز ۱۰۰ میلیارد دلار افزایش دهند اما ایران موفق به چنین ذخیره سازی نفتی نشده است چرا که طی یک سال گذشته بسیاری از این وجوه صرف برنامه های دولت نهم شده است. برنامه هایی که به بیان صاحبنظران اقتصادی بسیاری از آنان صاحب ظرفیت های مولد اقتصادی نیستند.
به یاد داشته باشیم گرچه درآمد حاصل از فروش نفت و گاز، فرصت‌های اقتصادی را می‌آفرینند. نیاز کشورهای جهان به منابع انرژی کشور، سبب گسترش روابط سیاسی و افزایش ضریب امنیتی در صحنه بین‌المللی می‌شود اما منابع نفت و گاز ، منابعی پایان پذیرند و بالاخره روزی به پایان می رسند و اگر نتوانیم تا آن روز از وابستگی اقتصادمان به این منابع بکاهیم ، این " طلای سیاه " را به " بلای سیاه " اقتصاد تبدیل کرده ایم. نفت ثروت نیست ، سرمایه ی ملی همه ی ماست. سرمایه ای که متعلق به تمامی آحاد مردم ، تمامی نسل ها و تمامی دوران هاست. با سیاست های شتابزده و نا به جا این سرمایه ی ملی را از بین نبریم.
سعیده شفیعی


همچنین مشاهده کنید