شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


سرمایه، زمان، انسان


سرمایه، زمان، انسان
زمانی آب، خاك و انسان و زمانی دیگر سرمایه (پول)، ماشین و انسان را عوامل اصلی تولید می شناختند. اما اینك در دورانی كه مسابقه نفس گیر غولهای تولید در جهان برای ثانیه هـا نیز ارزشی حیاتی و تعیین كننده قائل می شوند، به نظر می رسد تنها سرمایه دراختیار انسان «زمان» است و بس زیرا تولید پول، ماشین و تكنولوژی و حتی انسان مشروط و وابسته به صرف وقت و تامین زمان است و تنها سرمایه غیرقابل ذخیره سازی، غیرقابل بازسازی، غیرقابل خریداری و غیرقابل تولید، زمان است.
پس از گذشت دهه های «كیفیت» و «مهندسی مجدد» از سال ۱۹۸۰ تا سال ۲۰۰۰ میلادی، دهه جاری برای جهان علم و فناوری و تولید را دهه «سرعت» می نامند و آینده را از آن كسانی می انگارند كه حتی با اختلاف ثانیه ای از دیگران پیشی گیرند. در یك داستان تمثیلی در مسابقه سرعتی كه بین دو موجود جاندار در جریان بود در لحظه رسیدن به خط پایان (هدف) تشخیص موجود سریعتر آن چنان دشوار بود كه موجودی كه زبان خود را از خط پایان عبور داده بود برنده تشخیص داده شد. داستان امروز انسان در جهان درحال تحولات شتابان كنونی بی شباهت به آن مسابقه خیالی نیست.
سرعت در تحول و دگرگونی در مجموعه شرایط حاكم بر جهان كنونی همه را به چالشی جدی و حیاتی برای سرعت در تصمیم گیری و اقدام فوری طلبیده است. سرعت البته به معنای عجله و اقدام نسنجیده نبوده و زیباترین بیان در این باره تشبیه زیبای امام علی (ع) در چیدن به موقع میوه است كه تأخیر و تعجیل در آن در هر دو حالت دست نیافتن به هدف مطلوب و ناكامی است. بنابراین، مفهوم منطقی سرعت در تصمیم گیری و اقدام، یعنی از دست ندادن فرصتها و تلف نكردن سرمایه ای كه با هیچ قیمتی قابل بازیافت و بازآفرینی نیست.
در اینجا ممكن است این سوال مطرح شود كه با چنین نگرشی جایگاه انسان در فرایند تولید (كالا - خدمات) كجاست؟ قراردادن انسان در جایگاه سرمایه در شركت و حتی لحاظ كردن او به عنوان مهمترین و یا حتی تنها سرمایه سازمان، نگاهی ابزاری به انسان بوده و با فرض جایگاهی بسیار رفیع تر از پول و تكنولوژی هنوز هم او را وسیله ای در خدمت تولید انگاشته ایم درحالی كه انسان نه وسیله و ابزار تولید كه هدف تولید است. تفاوتی نمی كند این انسان در درون شركت مرحله ای از مراحل تولید را عهده دار است و یا اینكه در بیرون شركت تامین كننده نیازهای اولیه یا جانبی شركت و یا اینكه مصرف كننده فراورده تولیدی شركت است.
هركجای این زنجیره كه قرار داشته باشد بایستی هدف باشد نه وسیله. تامین نظــــر و رضایت او و فراهم آوردن زمینه های رشد و بالندگی او هرگونه كه با فرایندهای جاری در شركت مرتبط می گردد بایستی به صورت شفاف و جدی در فلسفه وجودی شركت جاری و نمایان باشد. توجه و دقت در جزئیات جریان امور از مراحل گوناگون تامین و تدارك مواد اولیه و سایر نیازمندیها ورودی به سیستم فراوری شركت گرفته تا فرایندهای متنوع عملیات و تا موارد استفاده و كاربرد خروجیهای سیستم همه و همه نشانگر هدف بودن انسان در تمامی موارد است.
انسانهایی كه در فرایندهای تولید ورودیها و یا فراوری محصولات (كالا - خدمات) شركت و یا انسانهایی كه مصرف كننده فراورده های تولیدشده هستند همگی در گذر مراحل یادشده بایستی رشد كرده، استعدادهای خود را شكوفا سازند و مرتبه ای از مراتب تعالی خود را سپری كنند.
‌ اكنون سوال این است كه چرا سرمایه ارزشمند زمان را به رایگان از دست می دهیم؟
كمتر كسی را دیده ایم كه زمان را ارزشمندترین دارایی خود نداند و هیچ كس كوچكتریــــن تردیدی ندارد كه با تمام سرمایه های مادی موجود در دنیا نیز برگردانیدن حتی ثانیه ای از زمان از دست رفته میسر نیست. با وجود این، چرا تقریباً همه ما كمترین ارزش را برای عنصر زمان و سرمایه زمان قائل هستیم و اینگونه دربه هدردادن آن حاتم بخشی می كنیم و به عنوان نمونه چرا در سازمانهای ما كمترین بهایی برای این سرمایه حیاتی قائل نبوده و در هزارتوی بی قواره سازمــــانـــی خود آن را به رایگان ازدست می دهیم؟ شاید برخی از دلایل اینها باشند:
۱ - زمان تنخواه گردانی است كه صورتحسابهای آن را فعلاً از ما طلب نمی كنند. می توانیم در حسابداری زندگی خود در پایان هر روز خود این كار را بكنیم و یا می توانیم بگذاریم حسابهایمان بر روی هم انباشته شده و موقعی به پای حساب برویم كه فرصتی برای تجدیدنظر و بازاندیشی باقی نمانده باشد. چون كسی از بیرون در این باره از مـا بازخواست نمی كند به ارزش آن توجهی نداشته و با آسودگی خیال آن را خرج می كنیم.
۲ - سبك و سیاق مدیریت ما بر خود یا بر سازمان ناتوان و ناكارا بوده و فاقد صلاحیتهای كافــــی است و توانمندیهای لازم برای تصمیم گیریهای صحیح را دارا نیستیم. آفت رابطه مداری و نبود شایسته سالاری سازمان را از بهره گیری از مدیران لایق محروم كرده و با مدیران ضعیف و ناتوان چرخه تصمیم گیری و اقدام بسیـــار طولانی و دیربازده و كم بازده می گردد. مدیران ناتوان و ناكارآمد علاوه بر اینكـــه خود فاقد توانمندیهای اولیه برای تصمیم گیری و اقدام به موقع هستند قدرت بهره گیری از توانمندیها و شایستگیهای دیگران را نیز دارا نبوده و درعین حال از توزیع قدرت در سازمان هراس دارند.
۳ - سازماندهی غلط و فرایندهای كاری گسسته شده، موجب دوباره كاریهای فراوان و كم بازدهی كارها شده و ازسوی دیگر موجب سردرگمی و بلاتكلیفی نیروهای انسانی درگیر در این فرایندها گردیده و سرانجام علاوه بر اتلاف بی رویه زمان وطولانی شدن زمان انجام كــار، كیفیت كار را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. زمانی كه برای انجام یك كار كه بایستی از نقطه «الف» شروع به و نقطه «ب» خاتمه یابد فرایندی گسسته و مبهم برای مجریـــان متعدد تعریف شده و این فرایندها به گونه ای معقول و منطقی با یكدیگر مرتبط نیستند، حلقه های مفقوده ای در جریان گردش كار ایجاد می شود كه مسئول اجرای آنها و حتی كیفیت انجام آنها مشخص نبوده و سبب تلف شدن زمان و تأخیر در دستیابی به هدفهای موردنظر می گردد.
محمدتقی مشایخی
منبع : ماهنامه تدبیر


همچنین مشاهده کنید