جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


تلخ ترین فصل خدا


تلخ ترین فصل خدا
● «تلخ ترین فصل خدا» یا عصیان شاعرانه ی شاعری در تبعید
«تلخ ترین فصل خدا» گزینه ی از سروده هایی «بیرنگ کوهدامنی» است در قالب های چکامه وغزل. این مجموعه،شعر های سال های پیش از ۱۳۷۹ خورشیدی را دربر می گیرد که خوش بختانه تاریخ و محل سرایش اغلب سروده ها در پای بسیاری از چکامه ها و چامه ها ثبت شده است.نشانه های زمان و مکان های متعدد در پای سروده هایی «بیرنگ کوهدامنی»نشانگر تلاش پیگیر شاعر در سرایش شعر می باشد ،از یکسو و از سوی دیگر نمایانگر آنست که شعر همواره به سراغ شاعر آمده است.
هرچند شمار آثار به چاپ رسیده «بیرنگ کوهدامنی »درمقایسه با تلاش و کوشش شاعرانه اش حد اقل از نگاه کمیت محدود می نماید؛ اما این محدودیت، کیفیت و برجسته گی سروده های « بیرنگ کوهدامنی » را از نظر نمی اندازد.اگر به همین سروده هایی که در« تلخ ترین فصل خدا » آمده ، بسنده کنیم و سیری گشت و گذار شاعر را از زادگاه تا تبعید گاه به بررسی بگیریم ؛ آنجاست که با عصیان شاعرانه ی شاعر آشنا می شویم .عصیانی که پیش از او توسط کسان دیگر در کوره ای از تبعید گاه های دیگر به تجربه گرفته شده است .
و این بار نوبت اوست که در برزخی از تبعید چه پیامی و تجربه ای شاعرانه برایمان می گذارد .اگر این سخن را چندان جدی نگیریم که دوران غزل ودیگر قالب های کهن شعر فارسی دری گذشته است و هم چنان به قالب غزل و دیگر قالب های شعر فارسی بعنوان قالب های پویا و هم قالبی که برایمان جذابیت دارد ایمان داشته باشیم «بیرنگ کوهدامنی» را بیشتر یک شاعر غزل سرا می دانیم . شاعر غزل سرایی که بیشترین بهره ی شاعرانه ی را از جریان های شعری نیمایی و سپید برده است .
با وجودی که می دانیم « کوهدامنی »به شاعران نسل سوم پس از مشروطیت تعلق دارد . نسلی که بسیاری از آن ها، مانند : واصف باختری، محمود فارانی، لطیف ناظمی بیشتر به شعر نیمایی و سیپد رو آوردند. اما«کوهدامنی»و شمار دیگر از این میان بیشتر به غزل و قالب های کهن شعر فارسی وفادار ماندند. اگر « بیتاب» و«بسمل »را نماینده نسل اول بدانیم و « مولانا خسته » و « استاد خلیلی » را نماینده نسل دوم .
« واصف باختری »،« ناظمی »و« فانی»و «بیرنگ کوهدامنی »به شاعران نسل سوم تعلق می گیرند .از این مجموعه «فانی » و « بیرنگ کوهدامنی »بیشتر در گستره ی غزل تلاش شان را متمرکز کردند . « بیرنگ کوهدامنی » هر چند در سرایش به استقلال سبک و بیان خاصی دست یافته است؛اما سایه ی از تاثیر گذاری برخی از شاعران هم چون « هوشنگ ابتهاج سایه » بر شماری از سروده های « بیرنگ کوهدامنی » دیده می شود.
« تلخ ترین فصل خدا » به استثنای چکامه های چندی هم چون: خط عروج، اشراق، نفخه ی موعود، در گذرگاه عشق،دربر گیرنده ی غزل های بیرنگ کوهدامنی است که روایتی از گلایه های روزگار، یادآوری از شکوه فرهنگی وتمدنی ،همراه با نوستالوژی های غربت با ترکیبی از زبان ساده و فاخر ادبی و با اوج از باور های اسطوره یی در راستای ستایش و نیایش خدای روشنایی،خرد وعشق می باشد.
اما در میان این همه کنش و واکنش ها،این عصیان شاعر است که از همه جا سر می کشد و شیرازه ای از باورهای شاعر را بر می آشوبد و شاعر در این سروده ها نه تها در برابر نظم هستی بر می آشوبد بلکه در مواردی به عصیان گر صرفا عصیانگر جا خالی می کند. اگر زمانی به این سروده ی او: « بمن حکایت شب های بی ستاره مگو » که ورد زبان های مابود باور داشتیم ،امروز به عصیان صرفا عصیان نیز او باور داریم چرا که این حقیقت شاعرانه اوست که جوهر و ماهیت سرایش او را بیان می کندو « کوهدامنی» در سروده های خویش به ویژه«تلخ ترین فصل خدا » خویشتن شاعرانه خود را بزبان خویش بیان داشته است و اینک نمونه ی از آن:
هان ای خدا ! چه فتنه در این خانه رخ نهاد؟
تابوت گل به خاک نهد باد بامداد
بر نغمه خوان باغ چه آمد که عاقبت
بگذاشت آشیانه ی خود رابه دست باد
فصل شگفتن تو نباشد به هوش باش
بنگر هزار خوشه ی گندم در انجماد
رخت سفر به سوی دیار دگر برم
بر قول این قبله نمی باشد اعتماد
فریاد ای زمین مخنث زدست تو
ای چرخ خواجه پرور نا مرد از تو داد
سالارعزیزپور
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی آتی‌بان


همچنین مشاهده کنید