پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

سیری در چیستی تفسیر قرآن


سیری در چیستی تفسیر قرآن
نگارنده، پس از ذكر مقدمه ای در اهمیت تفسیر قرآن، به بررسی و تحلیل دیدگاه های تفسیری برخی از مفسران و اندیشمندان قرآنی متقدم و متأخر از جمله علامه طباطبایی، آیت الله جوادی آملی، امام خمینی، امین الاسلام طبرسی، آیت الله خویی، آیت الله معرفت، جلال الدین سیوطی و... پرداخته و در ادامه ضمن تبیین مولفه های اصلی در تعریف تفسیر (مراحل، مبانی و منابع تفسیر) دو تعریف را از دو منظر ارائه كرده است.
A Survey in nature of the Holy Qoran commentary
Mojtaba Montazeri
One of the main subjects in the field of Holy Koran commentary is "nature of commentary ". This paper tries to study this subject. The author begins with an opening, describing the importance of the Korancommentary, and then he presents an explanation along with an analysis about the ideas of the late and contemporary intellectuals such as Allameh Tabatabaee, Ayatollah Javadi Amoli, Emam Khomeini, Amin Aleslam Tabarsi, Ayatollah Khoee, Ayatallah Mahrefat, Jalal-e-deen Soyoti, and etc
Describing the main elements of a commentary (levels, bases, and sources), he presents two definitions of commentary from two different perspectives.
●مقدمه
تفسیر قرآن همانند دیگر علوم اسلامی در حركت از سرمنزل وحی تا به امروز به پیشرفت و سیر تكاملی خود ادامه داده و به صورت دانشی روشمند و گسترده درآمده است. یكی از مهم ترین وظایفی كه از جانب خداوند متعال به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اگذار شده، براساس آیه "و أنزلنا الیك الذكر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفكرون"۱ تبیین و تفسیر قرآن است. لذا پیامبر (ص) نخستین كسی است كه به تفسیر آیات قرآن پرداخته و در طول عمر شریف خود بر این امر اهتمام ورزیده است.
كلمه "تفسیر" در آغاز به شرح كتب و نوشته های علمی و فلسفی اطلاق می شد و مترادف با شرح و بیان معانی آنها بود. از این روی شرح های یونانی و عبری آثار ارسطو را تفسیر می گفته اند. اما رفته رفته این واژه در فرهنگ اسلامی، بیشتر به كتابهای خاصی كه در شرح قرآن كریم نوشته می شد اطلاق گردید.۲ واژه "تفسیر" یك بار در قرآن آمده و آن هم به معنای بیان و شرح است: "ولا یأتونك بمثل الا جئناك بالحق و أحسن تفسیراً"۳ این آیه در پاسخ مشركان مكه كه همواره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد شماتت قرار می دادند و در نبوت و رسالت حضرت، تشكیك می كردند، چنین پاسخ می دهد: "و [كافران و مشركان] برای تو هیچ مثلی نیاورند، مگر آنكه [جوابی] حق و خوش بیان تر برایت بیاوریم." مفسران و دانشمندان علوم قرآنی در اهمیت و شرافت "علم تفسیر" سخنان فراوانی ایراد كرده اند. از جمله مرحوم طبرسی ، مولف تفسیر مجمع البیان، علم تفسیر را اجل علوم می داند.۴
سیوطی، مولف »الاتقان فی علوم القرآن«، نیز معتقد است: "شریف ترین علمی كه انسان به آن مشغول می شود و در آن غور می نماید، علم تفسیر است."۵ وی همچنین در كتاب »الاتقان« از راغب اصفهانی چنین نقل می كند: "ارزنده ترین فنی كه انسان بیاموزد، تفسیر قرآن است."۶ توضیح اینكه: اهمیت یك فن یا به جهت اهمیت موضوع آن است یا از جهت هدف و غرض از آن و یا از لحاظ نیاز بیشتر به آن است و فن تفسیر از هر سه جهت برتری دارد.
زیرا اولاً از جهت موضوع، موضوع آن، كلام خداوند است كه سرچشمه تمام حكمت هاست. ثانیاً از جهت غرض و هدف كه هدف از این فن، شناخت معانی آیات قرآن و مقصود خداوند و رسیدن به سعادت واقعی است و ثالثاً از لحاظ نیاز به آن، از آنجا كه هر كمال دینی یا دنیوی نیازمند علوم شرعی و معارف دینی است و این علوم و معارف نیز متوقف بر قرآن است، لذا از این جنبه نیز تفسیر قرآن بر دیگر علوم و فنون برتری دارد.
حال كه اهمیت علم تفسیر روشن شد به چیستی و ماهیت تفسیر قرآن می پردازیم.
●چیستی و ماهیت تفسیر
الف) معنای لغوی تفسیر
تفسیر از ریشه "فسر" مصدر باب تفعیل است ولغت شناسان معانی متعددی برای این واژه آورده اند كه برخی از آنها عبارتند از: كشف مراد از لفظ مشكل۷ ؛ كشف معنای لفظ و اظهار آن۸ ؛ بیان نمودن معنای سخن۹ ؛ بیان و تشریح معنا و لفظ آیات قرآن۱۰ ؛ كشف معنای معقول۱۱ ؛ اظهار معنای معقول۱۲ ؛ بیان۱۳ ؛ ابانه۱۴ ؛ بیان و توضیح دادن شیء۱۵ ؛ آشكار ساختن امر پوشیده۱۶ ؛ شرح قصه های مجمل قرآن كریم۱۷ و… این نكته هم لازم به ذكر است كه برخی مانند سیوطی در الاتقان و زركشی در البرهان "تفسیر" و "فَسْر" را مشتق شده از "سَفْر" دانسته اند. دلیل آنان بر این ادعا همگونی و تناسب معنای "فسر" و "سفر" (آشكار شدن) می باشد. اما طبق بررسی های انجام شده، این دو واژه، دو معنا و كاربرد متفاوت دارند: "تفسیر" و "فسر" اغلب درباره اظهار معنای معقول و آشكار كردن مطالب علمی و معنوی استعمال می شود و "سفر" در مورد آشكار كردن اعیان و اشیاء خارجی ومحسوس بكار می رود.۱۸
لذا نه تنها تناسب معنایی لازم بین این دو وجود ندارد، به فرض چنین تناسبی، صرف همگونی و تناسب معنایی "سفر" و "فسر" دلیل بر اشتقاق و انشعاب "تفسیر" و "فسر" از "سفر" نیست.
ب) معنای اصطلاحی تفسیر
مفسران و دانشمندان علوم قرآنی، تعاریف متعددی برای "تفسیر" بیان كرده اند كه نقل آنها از چند جهت حائز اهمیت است:
اولاً : آشنایی با دیدگاه مفسر نسبت به "تفسیر" از این جهت كه آیا مفسر، تفسیر را به عنوان یك علم تعریف كرده یا به عنوان تلاش فكری مفسر برای كشف مراد الهی یا چیزی دیگر؟
ثانیاً: وضوح این مسأله كه چرا یك مفسر از تفسیر برخی آیات قرآن، صرف نظر كرده و از پرداختن به آن خودداری كرده است؟ آیا طبق تعریفی كه او از تفسیر ارائه كرده، آن آیات را بی نیاز از تفسیر دانسته یا دلیلی غیر از این مورد نظر بوده است؟
ثالثاً: با بررسی تعاریفی كه از تفسیر نقل شده، می توان به نتیجه مطلوب تری درباره تفسیر و تعریف آن دست پیدا كرد.
قبل از آنكه به بررسی دیدگاه های مفسران و اندیشمندان قرآنی در باب تفسیر بپردازیم، ذكر این نكته ضروری است كه ما براساس ویژگی هایی كه یك تعریف كامل از تفسیر باید دارا باشد به نقد و بررسی آن دیدگاه ها پرداخته ایم. این ویژگی ها كه عبارتند از: مراحل تفسیر، منابع تفسیر و مبانی تفسیر، در مبحث پایانی این مقاله با عنوان "مولفه های اصلی در تعریف تفسیر" آمده است.
۱- امام خمینی
امام خمینی دیدگاه خود را در كتاب "آداب الصلوهٔ" در باب "تفسیر" چنین بیان كرده اند: "به عقیده نویسنده تاكنون تفسیر برای كتاب خدا نوشته نشده است. بطور كلی معنی تفسیر كتاب خدا آن است كه شرح و مقاصد آن كتاب را بنمایاند و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب كتاب باشد. مفسر وقتی "مقصد" از نزول را به ما فهماند مفسر است نه "سبب" نزول، آن طور كه در تفاسیر وارد است. كتاب خدا، كتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و كمال است. كتاب تفسیر نیز باید كتاب عرفانی ـ اخلاقی و مبین جهات عرفانی و اخلاقی و دیگر جهات دعوت به سعادت آن باشد. مفسری كه از این جهت غفلت كرده یا صرف نظر نموده یا اهمیت به آن نداده، از مقصود قرآن و منظور اصلی انزال كتب و ارسال رسل غفلت ورزیده…"۱۹
چند نكته در تعریف امام خمینی از تفسیر حائز اهمیت است:
الف) در این تعریف به هر دو مرحله تفسیر اشاره شده است: عبارت "شرح و مقاصد آن كتاب" بیانگر مرحله اول تفسیر (كاری كه مفسر برای روشن كردن معانی آیات قرآن انجام می دهد) و عبارت "بیان منظور صاحب كتاب" بیانگر مرحله دوم تفسیر (كاری كه مفسر برای تشخیص مراد خداوند از آیات قرآن انجام می دهد) می باشد.
ب) در اینجا به این نكته اشاره شده كه همانطور كه "كتاب خدا"، كتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت است، "كتاب تفسیر" هم باید كتاب عرفانی و اخلاقی و مبین جهات دعوت به سعادت باشد. در واقع رسالت و مقصد اعلای تفسیر، دعوت به سعادت و كمال و در یك كلمه "سعادت" معرفی شده است و این حاكی از اهمیت تفسیر و وظیفه خطیر مفسر قرآن است.
ج) اگر چه تعریف مذكور از وجوه امتیازی كه بیان شد برخوردار است اما مبانی تفسیر كه همان اصول و قواعدی است كه تفسیر صحیح قرآن بر مبنای آن صورت می گیرد، ذكر نشده است.
۲- آیت الله خوی
ایشان در كتاب "البیان" تفسیر را اینگونه تعریف كرده اند: "التفسیر هو ایضاح مراد الله من كتابه العزیز"۲۰: تفسیر، آشكار كردن مراد خدای متعال از كتاب عزیز اوست. در این تعریف اولاً فقط به یك مرحله تفسیر یعنی بیان مراد خداوند اشاره شده و مرحله قبل از آن كه بیان معانی و مفاهیم آیات قرآن است ذكر نشده است و نمی توان تفسیر را منحصر و محدود به یك مرحله كرد. ثانیاً مبنای تفسیر نیز در اینجا مشخص نشده است.
۳- جلال الدین سیوطی:
سیوطی در "الاتقان" تفسیر را چنین تعریف می كند: "تفسیر، فهمیدن شأن نزول آیات و شؤون قرآن و قصه ها و اسبابی است كه در آن نازل شده و سپس دانستن ترتیب مكی و مدنی و بیان محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، خاص و عام، مطلق و مقید و مجمل و مفسر آن و حلال و حرام و وعد و وعید و امر و نهی آن و عبرت ها و امثال آن است"۲۱
این تعریف نیز چند اشكال دارد:
الف) در این تعریف ، فقط به بحث هایی كه داخل در علم تفسیر است ، اشاره شده، آن هم نه همه بحث ها. مثلاً مباحثی مانند مقدم و موخر، مفهوم و منطوق، حقیقت و مجاز، حصر و اختصاص، ایجاز و اطناب، تناسب آیات و سور و بحث هایی از این قبیل كه خود سیوطی در "الاتقان" نیز آورده، در این تعریف ذكر نشده است.
ب) مبنای تفسیر كه مفسر بر اساس آن به مراد الهی دست می یابد نیز در اینجا نیامده است.
ج) همچنین مراحل مختلف تفسیر كه با كشف معنای آیات شروع شده و به كشف مراد الهی ختم می شود در این تعریف، تصریح نشده است.
د) امور یاد شده در این تعریف كه به عنوان تفسیر قلمداد شده، خود تفسیر نیست بلكه مقدمه آن است و از جمله علومی است كه مفسر برای دست یابی به تفسیر آیات از آن كمك می گیرد و از مصادیق علوم قرآنی محسوب می شود.
۴- ذهبی:
ذهبی در كتاب خود "التفسیر و المفسرون" می نویسد: "علم تفسیر، علمی است كه از مراد و منظور خداوند متعال به اندازه طاقت بشر گفتگو می كند و آن شامل تمام معانی می شود كه فهم معنی و بیان مراد متوقف بر آن است"۲۲ در این تعریف، تفسیر به عنوان یك علم معرفی شده و به مراحل مختلف تفسیر نیز اشاره شده است اما در اینجا نیز مبنای تفسیر مورد غفلت قرار گرفته است. ضمناً در این تعریف قید "به اندازه طاقت بشر" آمده است. شاید این قید بیانگر این نكته باشد كه مفسر قادر نیست بطور كامل به مراد الهی دست یابد بلكه به میزان توانمندی خود، به معانی و مقاصد آیات قرآن راه می یابد و این امری است طبیعی كه ذكر آن در تعریف تفسیر ضرورت ندارد.
۵- راغب اصفهانی
راغب در تفسیر خود با عنوان "مقدمهٔ جامع التفاسیر" تفسیر را چنین تعریف كرده: "تفسیر در عرف دانشمندان، كشف معانی قرآن و بیان مراد است. اعم از اینكه به حسب مشكل بودن لفظ و غیر آن و به حسب معنای ظاهر و غیر آن باشد."۲۳
در این تعریف نیز به دو مرحله تفسیر یعنی كشف معانی قرآن و بیان مراد خداوند اشاره شده است اما خالی از اشكال نیست زیرا اولاً مبنای تفسیر مشخص نشده است و ثانیاً این تعریف از صراحت لازم برخوردار نیست زیرا در اینجا دو قید ذكر شده "به حسب مشكل بودن لفظ و غیر آن" و دیگری "به حسب معانی ظاهر و غیر آن" اما مرجع این قیود مشخص نیست. اگر چه می توان توجیهاتی آورد اما صرفاً احتمال است و خود تعریف صراحتی در آن ندارد.
۶- امین الاسلام طبرسی
ایشان در »مجمع البیان« تفسیر را چنین معنا كرده اند: "تفسیر، كشف مراد از لفظ مشكل است."۲۴
اگر چه خود مرحوم طبرسی به صراحت نفرموده كه این تعریف ناظر به معنای لغوی تفسیر است یا معنای اصطلاحی، اما به معنای لغوی تفسیر شبیه تر است تا معنای اصطلاحی آن. شاهد این مطلب آنكه برخی لغت شناسان از جمله ابن منظور در "لسان العرب" و فیروزآبادی در "القاموس المحیط" این معنا را به عنوان معنای لغوی تفسیر آورده اند. اگر هم به عنوان معنای اصطلاحی فرض شود دارای دو اشكال است: یكی اینكه این تعریف اعم از تفسیر قرآن است و اختصاصی به آن ندارد لذا مانع اغیار نیست و دیگر اینكه دلیلی بر محدود كردن تفسیر به "لفظ مشكل" وجود ندارد. زیرا ممكن است الفاظ یك آیه معنای روشنی داشته باشد و از جهت لفظی مشكلی وجود نداشته باشد، اما به دلایل دیگری از جمله فقدان قرائن وشواهد لازم، مقصود گوینده نامعلوم و نیازمند به تفسیر باشد. بنابراین جامع افراد هم نیست. ضمن اینكه مبنای تفسیر هم در این تعریف ذكر نشده است.
۷- آیت الله محمد هادی معرفت
ایشان در كتاب "التفسیر و المفسرون فی ثوبهٔ القشیب" دو تعریف برای تفسیر آورده اند:
الف) "رفع الابهام عن اللفظ المشكل"۲۵: تفسیر رفع ابهام از لفظ مشكل است.
ب) "التفسیر لیس مجرد كشف القناع عن اللفظ المشكل بل هو محاولهٔ ازالهٔ الخفاء فی دلالهٔ الكلام"۲۶: تفسیر، صِرف پرده برداشتن از لفظ مشكل نیست بلكه تلاش در جهت پرده برداشتن از دلالت و مقصود كلام است.
آنچه از ظاهر كلام ایشان برداشت می شود آن است كه احتمالاً تعریف اول، ناظر به معنای لغوی تفسیر باشد. در غیر اینصورت یعنی اگر مراد از آن معنای اصطلاحی باشد همان اشكالات تعریف مرحوم طبرسی در اینجا هم وارد است.آنچه كه احتمال اول را تقویت می كند این است كه تعریف دوم، تفسیر را فراتر از پرده برداشتن از لفظ مشكل دانسته و آن را سعی و تلاش مفسر برای دست یافتن به دلالت كلام معرفی كرده است و این وجه امتیاز این تعریف است. اما در این تعریف هم مبنای تفسیر مشخص نشده است.
۸- علامه طباطبایی
ایشان در "المیزان" تفسیر را این گونه تعریف كرده اند: "التفسیر هو بیان معانی الآیات القرآنیهٔ و الكشف عن مقاصدها و مدالیها"۲۷: تفسیر بیان معانی آیات قرآنی و كشف مقاصد و مدالیل آنهاست.
طبق این تعریف دو مرحله برای تفسیر بیان شده: مرحله اول بیان معانی آیات یعنی معناهایی كه از آیات به خودی خود با قطع نظر از سایر آیات و قرائن دیگر فهمیده می شود و مرحله دوم كشف مقاصد آیات یعنی آن معناهایی كه خداوند از آیات قرآن قصد كرده است.
ایشان تعریف دیگری در كتاب "قرآن در اسلام" بیان كرده اند: "بنابر اینكه معنی تفسیر، محصَّل مدلول آیه می باشد، بحثی را بحث تفسیری می توان گفت كه در محصل معنی آیه تأثیر داشته باشد اما بحث هایی كه در محصل معنی آیه تأثیر ندارد مانند برخی بحث های لغوی و قرائتی و بدیعی این نوع بحث ها تفسیر قرآن نیست."۲۸ در این تعریف برخی از بحث ها مانند "بحث های لغوی" از تعریف تفسیر خارج شده و دلیل آن هم "بی تأثیر بودن این بحث ها در محصل معنی آیه فرض شده است. اما با دقت نظر بیشتر، می توان نشان داد كه بحث های لغوی نیز در فهم محصل معنی آیه موثر است. توضیح اینكه برای دست یافتن به محصل معنی آیه،لازم است ابتدا معنی لغات و واژگان بكار رفته در آیه مشخص شود و برای تشخیص معنای لغات آیه باید از منابع معتبر لغوی بهره یافت. خود قرآن كریم علاوه بر اینكه از منابع تفسیری است یكی از منابع لغوی مفردات قرآن نیز می باشد. زیرا یكی از راه های پی بردن به معانی واژگان قرآن، بررسی موارد استعمال آن واژه ها در خود قرآن است چرا كه در بسیاری از موارد با توجه به قرائن، سیاق و مانند آن، معناهایی كه واژه ها در آن بكار رفته معلوم است و از این طریق می توان پی برد كه یك واژه در چه معناهایی بكار رفته است و حتی در برخی از موارد ممكن است از كثرت استعمال واژه در معنایی، به حقیقت بودن آن واژه برای آن معنا آگاه شویم.
علاوه بر قرآن كریم، روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را هم می توان از منابع لغوی تفسیر به شمار آورد زیرا طبق بیان آیات شریف قرآن، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معلم و مبین قرآن است و بنابراین یكی از راه های دستیابی به معانی واژه های قرآن، بهره گیری از بیان آن حضرت در تفسیر واژه هاست و هر روایت مستند و معتبر نبوی كه درباره معنای واژه های قرآن یافت شود، منبع مناسبی برای فهم واژگان قرآن است. با این توضیح معلوم شد كه "مباحث لغوی" در فهم محصل آیه موثر است و می توان آن را یكی از مباحث مطرح در تفسیر به شمار آورد.
۹- آیت الله جوادی آملی
ایشان در تفسیر "تسنیم" تفسیر را چنین تعریف می كنند: "تفسیر به معنای روشن كردن و پرده برداری از چهره كلمه یا كلامی است كه براساس قانون محاوره و فرهنگ مفاهمه ایراد شده باشد و معنای آن، آشكار و واضح نباشد. قهراً لفظی كه معنای آن بدیهی است، بی نیاز از تفسیر است… بنابراین لفظ مفرد یا جمله ای كه با تدبر و تأمل خردمندانه در آن، مبادی تصوری و تصدیقی روشنی پیدا می كند، نیازمند به تفسیر است و تفسیر آن عبارت است از تحلیل مبادی مزبور و رسیدن به مقصود متكلم و مدلول بسیط و مركب لفظ و تفسیر به این معنا اختصاصی به متون دینی مانند قرآن كریم ندارد. گر چه شرح نصوص قرآن به فن تفسیر معروف شده است."۲۹
ایشان در جایی دیگر از این تفسیر می نویسند: "تفسیر به معنای بیان مدلول های الفاظ و پرده برداشتن از چهره كلمات و جمله های آیات است. بنابراین تبیین حدود، جزئیات و نحوه اجرای آنچه خطوط كلی آن در قرآن كریم آمده، تفسیر نیست مثلاً روایاتی كه حكم اخفاتی بودن برخی نمازها را بیان می كند، تفسیر مفهوم آیه شریفه "أقیموا الصلوهٔ" نیست بلكه مبین حدود جزئی آن است."۳۰
در هر یك از این دو تعریف، نكاتی حائز اهمیت است كه به آن اشاره می شود:
۱- در این تعریف، دو مرحله برای تفسیر بیان شده: مرحله اول "روشن كردن و پرده برداری از چهره كلمه یا كلام" یا "بیان مدلول های الفاظ و پرده برداشتن از چهره كلمات و جمله های آیات" و مرحله دوم "رسیدن به مقصود متكلم" كه همان كشف مراد خداوند از آیات قرآن است.
۲- در این تعریف، دو شرط برای كلمه یا كلامی كه قرار است در تفسیر، معنای آن روشن شود ذكر شده است:
الف) براساس قانون محاوره و فرهنگ مفاهمه ایراد شده باشد.
ب) معنای آن آشكار و واضح نباشد.
مراد از شرط اول این است كه كلمه یا كلام از سنخ معما نباشد بلكه بر محور فرهنگ محاوره و تفاهم ایراد شده باشد یعنی با تأمل و تدبر در آن، مبادی تصوری و تصدیقی روشنی پیدا كند.۳۱
و منظور از شرط دوم آن است كه معنای كلمه یا كلام به خودی خود و بدون عنایت به آیات دیگر قرآن واضح و آشكار نباشد و در غیر این صورت با ارجاع به آیات دیگر طبق "روش تفسیری قرآن به قرآن" معنای آن آشكار می شود. شاهد این مسأله، مطلبی است كه ایشان در جای دیگر این تفسیر (تسنیم،ج ۱، ص ۷۳) آورده اند: "قرآن كریم كه بیانگر خطوط كلی معارف دین است، در تبیین خطوط اصلی معارف دین، كاملاً روشن است. در سراسر قرآن از نظر تفسیری مطلب تیره و مبهمی نیست زیرا اگر الفاظ آیه ای به تنهایی نتواند مطلب خود را بیان كند، آیات دیگر قرآن كاملاً عهده دار روشن شدن اصل مطلب آن خواهد بود…"
۳- در این تعریف "تعیین حدود، جزئیات و نحوه اجرای آنچه خطوط كلی آن در قرآن كریم آمده" خارج از حوزه تفسیر قلمداد شده است. مثلاً اصل وجوب اقامه نماز در قرآن كریم آمده است: "أقیموا الصلوهٔ"۳۲ اما احكام جزئی و نحوه اجرای آن كه تقریباً مشتمل بر حدود چهار هزار حكم فقهی است در قرآن نیامده است كه تبیین اینها بر عهده پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیه السلام) است. طبق این تعریف، تبیین این احكام و جزئیات آن، تفسیر آیه محسوب نمی شود.
۴- نكته بعدی اینكه در این تعریف چنین آمده: "قهراً لفظی كه معنای آن بدیهی است بی نیاز از تفسیر است." اما معیار بدیهی بودن یك لفظ كه آن را از تفسیر بی نیاز می كند ذكر نشده است. ضمن اینكه ممكن است معنای یك لفظ برای شخصی نیازمند كشف و بیان باشد اما برای فردی دیگر بی نیاز از كشف و بیان باشد. در اینصورت بیان آن معنا تنها نسبت به كسی كه نیاز به بیان دارد، تفسیر است. به عبارت دیگر، تفسیر، نسبی است نه مطلق.
مؤلفه های اصلی در تعریف تفسیر
۱- مراحل تفسیر:
الف) مرحله مقدماتی: كشف معانی آیات قرآن
ب) مرحله نهایی: كشف مراد خداوند از آیات
در اینجا، مفسر براساس مبانی معتبر تفسیر كه بیان خواهیم كرد، ابتدا معانی و مدلول های الفاظ و جمله های آیات، و سپس مراد و مقصود خداوند از آیات قرآن را تعیین و تبیین می كند.
۲- مبانی تفسیر:
منظور از مبانی تفسیر، اصول و قواعدی است كه تفسیر صحیح آیات قرآن بر مبنای آن صورت می گیرد و بدون شناخت و رعایت آن، تفسیر صحیح سامان نمی یابد. این اصول و قواعد عبارتند از:
۱. قواعد ادبیات عرب: از آنجا كه معارف قرآن در چهره لغت عربی و ادبیات عرب بر انسان ها نمودار گشته است، عربی بودن قرآن، اقتضا می كند كه تفسیر آن نیز براساس اصول و قواعد ادبیات عرب باشد.
۲. قواعد مشترك محاوره و مفاهمه: قرآن كتابی است كه برای هدایت همگان نازل شده و نور هدایت آن اختصاصی به عصر و اقلیمی خاص یا نژادی ویژه ندارد (ما هو الا ذكر للعالمین)۳۳ بنابراین زبان قرآن، یك زبان جهانی است تا همگان از معارف آن بهره مند شوند و هیچ كس بهانه نارسایی زبان و بیگانگی با فرهنگ آن را مانع فهم قرآن نداند. به تعبیر دیگر، انسان ها گر چه در لغت و ادبیات از یكدیگر بیگانه اند و در فرهنگ های قومی و اقلیمی نیز با هم اشتراكی ندارند، اما در فرهنگ انسانی كه همان فرهنگ فطرت پایدار و تغییر ناپذیر است، با هم مشترك اند و قرآن كریم با همین فرهنگ با انسان ها سخن می گوید. در پرتو همین زبان جهانی و مردمی بود كه اجتماع دلپذیر سلمان فارسی، صهیب رومی، بلال حبشی، اویس قرنی و عمار و ابوذر حجازی در ساحت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) كه ایشان هم پیامبر جهانی بودند، شكل گرفت.۳۴ لذا جهانی بودن زبان قرآن و مردمی بودن آن اقتضا می كند كه تفسیر قرآن نیز براساس قواعد مشترك محاوره و فرهنگ مشترك مردم باشد.
۳. قرائن و شواهد فهم آیات:
این قرائن را می توان به دو دسته تقسیم كرد
الف) قرائن متصل
ب) قرائن منفصل
الف) قرائن متصل: بر دو قسم است:
۱- لفظی: قرائنی كه به كلام پیوسته است و از ابتدا در دلالت الفاظ و عبارات بر مقصود نقش بازی می كند و مراد گوینده را تعیین می كند. منظور از قرائن متصل لفظی در اینجا همان سیاق است. "سیاق" نوعی ویژگی برای واژگان یا عبارت و یا یك سخن است كه بر اثر همراه بودن آنها با كلمه ها و جمله های دیگر بوجود می آید.۳۵ سیاق نیز بر چند قسم است: سیاق كلمات، سیاق جملات، سیاق آیات و سیاق سوره های قرآن.
۲- غیر لفظی: قرائنی كه پس از آنكه الفاظ و عبارات، معنایی را به مخاطب منتقل كرد، در نشان دادن مراد گوینده نقش بازی می كند. منظور از این قرائن، همان "فضای نزول آیات و سور قرآن" است كه مشتمل است بر: سبب نزول، شأن نزول، فرهنگ زمان نزول و زمان و مكان نزول آیات قرآن.
ب) قرائن منفصل: بر دو قسم است:
۱- آیات قرآن: از آنجا كه قرآن، كتابی است كه فصل بندی موضوعی نشده است و همه مطالب مربوط به یك موضوع را یك جا مطرح نكرده بلكه مطالب آن به صورت پراكنده و در سوره های مختلف آمده است و در عین حال، آیات پراكنده آن مرتبط به یكدیگر و ناظر به هم اند، لذا در تفسیر هر آیه ای باید به تمام آیاتی كه با معانی آن ارتباط داشته و احتمال دارد كه در معنای آن آیه تأثیر داشته باشد مراجعه شود.
۲- روایات: البته مراد، روایات معتبری است كه از پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیه السلام) در تفسیر و تبیین آیات به دست ما رسیده است. این روایات نیز به عنوان قرائن منفصل، جزء مبانی تفسیر محسوب می شود.۳۶
۳- منابع تفسیر:
الف) قرآن كریم: خود قرآن به عنوان مهم ترین منبع تفسیر است زیرا قرآن، مفسر و مبین خویش است. قرآن در آیه شریفه "و نزلنا علیك الكتاب تبیاناً لكل شیءٍ"۳۷ خود را "تبیان كل شیء" معرفی كرده است و كتابی كه تبیان هر چیزی است، تبیان خود نیز می باشد و برخی از آیاتش با برخی دیگر تبیین و تفسیر می شود. روش "تفسیر قرآن به قرآن" نیز بر همین مبنا استوار است.۳۸
ب) روایات معصومین (علیه السلام): از آنجا كه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیه السلام)، مفسر و معلم قرآن اند و كلام آنها حجت است، روایات معتبری كه از آنان به دست ما رسیده به عنوان یكی از منابع تفسیر قرآن به شمار می رود. روایاتی كه مربوط به تفسیر آیات است، در جوامع روایی شیعه و اهل سنت آمده است. برای مثال تفسیر "الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور" اثر جلال الدین سیوطی كه معروف ترین مجموعه روایی اهل سنت در زمینه تفسیر آیات است و تفاسیر " نور الثقلین"، "البرهان فی تفسیر القرآن"، "تفسیر فرات كوفی" و "تفسیر نعمانی" كه مشهورترین تفاسیر روایی شیعه می باشند.
ج) عقل: نقش عقل در تفسیر قرآن، نقش ابزاری است یعنی با تحلیل داده های منابع دیگر به بررسی و تحلیل آیات قرآن می پردازد. بنابراین عقل به عنوان متمم منابع دیگر، از منابع تفسیر محسوب می شود. تعبیر دیگری كه از این منبع تفسیری شده "عقل برهانی"۳۹ است كه از گزند مغالطهٔ وهم و از آسیب تخیل، مصون باشد و مراد از عقل برهانی همان است كه با اصول و علوم متعارفه خویش، اصل وجود خداوند و صفات و اسمای حسنای او را ثابت كرده است. پس اگر عقل برهانی، مطلبی را اثبات یا نفی كند، حتماً در تفسیر قرآن باید آن مطلب ثابت شده و مصون بماند.۴۰
آنچه ذكر شده مهم ترین منابع تفسیر است. البته منابع دیگری از جمله منابع لغوی، تاریخی و… هم وجود دارد كه به شرط اعتبار و قطعی بودن می تواند جزء منابع تفسیر قرار گیرد.
●●جمع بندی و نتیجه:
پس از نقد و بررسی دیدگاه های مختلف در باب تفسیر و ارائه مؤلفه های اصلی در تعریف تفسیر، می توان به یك جمع بندی نهایی دست یافت. اما قبل از آن، ذكر این نكته لازم است كه ارائه یك تعریف كامل كه جامع افراد و مانع اغیار باشد امر ساده ای نیست چرا كه هر تعریفی كه از تفسیر ارائه شود، براساس پیش فرضهایی است كه ممكن است در تحلیل نهایی خدشه دار شود. به هر حال دو تعریف می توان از تفسیر ارائه كرد. در تعریف اول "تفسیر به عنوان یك علم" و در تعریف دوم "تفسیر به عنوان تلاش فكری مفسر" مطرح شده است:
۱. تفسیر، علمی است كه به وسیله آن، معانی آیات قرآن و مراد خداوند از آن، با استفاده از منابع معتبر، بر مبنای قواعد ادبیات عرب، اصول مشترك محاوره و مفاهمه و قرائن متصل و منفصل كلام بدست می آید.
۲. تفسیر، عبارت است از كشف و بیان معانی آیات قرآن و مراد خداوند از آن، با استفاده از منابع معتبر، بر مبنای قواعد ادبیات عرب، اصول مشترك محاوره و مفاهمه و قرائن متصل و منفصل كلام.
مجتبی منتظری *دانشجوی رشته الهیات، معارف اسلامی و ارشاد دانشگاه امام صادق علیه السلام - ورودی ۷۶
پی نوشت ها:
۱- سوره نحل، آیه ۴۴
۲- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج ۱، ص ۶۳۵
۳- سوره فرقان، آیه ۳۳
۴- طبرسی، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج ۱، ص ۳۵
۵- ایزدی مباركه، شروط و آداب تفسیر و مفسر ص ۱۹ به نقل از سیوطی، معترك الاقران فی اعجاز القرآن، ج ۱، ص ۱۰۱
۶- سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۵۵۵
۷- ابن منظور، لسان العرب و فیروزآبادی، القاموس المحیط و زبیدی، تاج العروس (ذیل فسر)
۸- طریحی، مجمع البحرین (ذیل ماده فسر)
۹- صفی پور، منتهی الارب فی لغه العرب (ذیل فسر)
۱۰- معین، فرهنگ فارسی معین (ذیل تفسیر)
۱۱- زبیدی، تاج العروس (ذیل ماده فسر)
۱۲- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن (ذیل فسر
۱۳- ابن منظور، لسان العرب و جوهری، الصحاح و طریحی، مجمع البحرین (ذیل فسر)
۱۴- زبیدی، تاج العروس و فیروزآبادی، القاموس المحیط (ذیل فسر
۱۵- ابن فارس، معجم مقاییس اللغه (ذیل فسر)
۱۶- فیروزآبادی، القاموس المحیط و ابن منظور، لسان العرب (ذیل فسر)
۱۷- زبیدی، تاج العروس (ذیل فسر
۱۸- برای اطلاعات بیشتر نك: روش شناسی تفسیر قرآن، ص ۶ تا ۱۰
۱۹- امام خمینی، آداب الصلوه، ص ۱۹۲ و ۱۹۳
۲۰- خویی، سید ابوالقاسم، البیان، ص ۳۹۷
۲۱- سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۱۱۹۱
۲۲- ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۱۵
۲۳- راغب اصفهانی، مقدمه جامع التفاسیر، ص ۴۷
۲۴- طبرسی، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج ۱، ص ۲۰
۲۵- معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج ۱، ص ۲
۲۶- همان، ج ۱، ص۱۴
۲۷- علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۴
۲۸- همان، قرآن در اسلام، ص ۶۲
۲۹- جوادی آملی، تسنیم، ج ۱، ص ۵۲و۵۳
۳۰- همان، ج ۱، ص ۱۴۰
۳۱- برای توضیحات بیشتر ر.ك: تسنیم، ج ۱، ص ۵۳و۱۳۰
۳۲- سوره بقره، آیه ۴۳
۳۳- سوره قلم، آیه ۵۲
۳۴- ر.ك: تسنیم، ج ۱، ص ۳۲ بحث "زبان جهانی فطرت"
۳۵- روش شناسی تفسیر، ص ۱۲۰
۳۶- برای توضیحات بیشتر نك: روش شناسی تفسیر، همین بحث
۳۷- سوره نحل، آیه ۸
۳۸- برای اطلاعات بیشتر نك: تسنیم، ج ۱، ص ۶۱ "تفسیر قرآن به قرآن"
۳۹- جوادی آملی، تسنیم، ج ۱، ص ۵۷
۴۰- برای توضیحات بیشتر نك: تسنیم، ج ۱، ص ۱۶۹ تا ۱۷۴ و روش شناسی تفسیر قرآن، ص ۳۱۱ تا ۳۱۴ و البیان ص ۱۳ به بعد
كتاب شناسی:
۱- قرآن كریم
۲- ابن منظور، محمد بن مكرم بن منظور، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۴۰۸هـ/۱۹۸۸م.
۳- ابن فارس، احمد بن فارس بن زكریا، معجم مقاییس اللغه، قم، دارالكتب العلمیه، بی تا.
۴- ایزدی مباركه، كامران، شروط و آداب تفسیر و مفسر، تهران، امیركبیر، ۱۳۷۶ش.
۵- بابایی، علی اكبر؛ عزیزی كیا، غلامعلی؛ روحانی راد، مجتبی؛ روش شناسی تفسیر قرآن، قم: پژوهشكده حوزه و دانشگاه؛ تهران: سمت، ۱۳۷۹ش.
۶- جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، تفسیر قرآن كریم، قم، مركز نشر اسراء، ۱۳۸۱ش.
۷- جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۰م.
۸- خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، انتشارات دوستان ـ ناهید، ۱۳۷۷ش.
۹- خمینی، روح الله، آداب الصلوه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، خرداد ۱۳۷۸ش.
۱۰- خویی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۴هـ.
۱۱- راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۲۲هـ.
۱۲- راغب اصفهانی، مقدمه جامع التفاسیر، كویت، دارالدعوه، ۱۴۰۵هـ.
۱۳- زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، مصر، المطبعه الخیریه، ۱۳۰۶هـ.
۱۴- زركشی، بدرالدین محمد بن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن، تصحیح: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالفكر، ۱۴۲۱هـ.
۱۵- سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، الاتقان فی علوم القرآن، تصحیح مصطفی دیب البغا، بیروت، دار ابن كثیر، ۱۴۲۲هـ/۲۰۰۲م.
۱۶- طباطبایی، سید محمد حسین، قرآن در اسلام، تصحیح محمد باقر بهبودی، تهران، دار الكتب الاسلامیه، ۱۳۷۶ش.
۱۷- طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۶۱ش.
۱۸- طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران، مؤسسه انتشارات فراهانی، بی تا.
۱۹- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، بیروت، مكتبه الهلال، ۱۹۸۵م.
۲۰- فیروزآبادی، مجدالدین، القاموس المحیط، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
۲۱- معرفت، محمد هادی، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، مشهد، الجامعه الرضویه للعلوم الاسلامیه، ۱۴۱۸هـ/۱۹۹۷م.
۲۲- معین، محمد، فرهنگ معین، تهران، امیركبیر، ۱۳۷۵ش.
منبع : دانشگاه امام صادق (ع)


همچنین مشاهده کنید