جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


دارالفنون جایی برای دیدن، نه آموختن


دارالفنون جایی برای دیدن، نه آموختن
غروب ۲۸ شهریور، من و حدود چهل نفر از دانش آموزان سال های دور دارالفنون، از روی یك تخته نیم بند شده بنایی كه پلی میان خیابان ناصرخسرو و مدرسه دارالفنون بود، سكندری خوردیم و از روی تلی از خاك و راهروی طویلی كه روزی بخشی از بهداری پشت مدرسه دارالفنون بود گذشتیم. اینجا طاق نماهایی با آجرهای تكیده بیرون افتاده اش هیچ نشانی از دارالفنون ۱۶۰- ۱۵۰ سال قبل ندارد.
اما امیركبیر هنوز چشم به راه یكی از جنس خودش مانده است. او سال هاست همین طور یك بند ایستاده كنج اتاق مدیریتی كه آن هم، آن روزها بخشی از بهداری پشت دارالفنون بود. امیركبیر همین جا توی بوم دو متری با كلاه بوقی و سبیل از بناگوش در رفته ایستاده است.
من حتی سنگینی نگاهش را روی دستنوشته های خبری ام حس می كنم، وقتی محمد مهدی اسلامی رئیس پژوهشگاه مطالعات وزارت آموزش و پرورش از موزه و گنجینه اسناد شدن دارالفنون حرف می زند و مهدی پازوكی می گوید: متأسفم كه شش سال رئیس سازمان میراث فرهنگی كشور بودم و یك قران هزینه مرمت دارالفنون نكردم.
وقتی پسر بچه های سال های ۱۳۴۰ و حتی ۱۳۲۶ دارالفنون جمع شدند، رفتیم و در یكی از همان كلاس های درس نشستیم تا آنها بگویند از ناملایمات و آسیب هایی كه ساختار اولیه دارالفنون را طی سال های متمادی تهدید كرد، گله مند هستند و حالا با تبدیل آن به موزه بیشتر از هر وقت دیگر نگران فراموش شدن ماهیت علمی- آموزشی دارالفنون شده اند.
آن روز شاید امیركبیر از توی بوم رنگی اش بیرون آمد و لحظه ای كنار محمدعلی سپانلوی شاعر و محمدعلی نجفی - كارگردان سربداران- و خیلی از نویسنده ها و مترجم ها نشست و افتخار كرد به دارالفنونی كه ماحصل آموزشش این افراد است و حتماً دلگیر هم شد و یادش آمد كه به خاطر همین دارالفنون و ایده های امیركبیری اش سیزده روز قبل از افتتاح دارالفنون در حمام فین كاشان به قتل رسید. ولی حالا دارالفنون از نفس افتاده است و بیشترین نشانش همان سر در كاشی كاری شده و مزین به نام دارالفنون است، همین قدر كه این سر در هم نباشد كافی است تا فراموش كنیم و یادمان برود روزی دارالفنونی داشته ایم.
وقتی ماهیت آن از یك مركز علمی- آموزشی به موزه و گنجینه اسناد تغییر كند، وقتی خبری از آن ایوان های وسیع مقابل پنجاه كلاس دارالفنون نباشد و حدود ۱۳۰ اصله درخت زردآلو، توت، گوجه و شاتوت حیاط وسیع دارالفنون از ریشه درآید، یا ماركوف روسی در سال های ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۳ آنقدر معماری خاص روسی را در مرمت دارالفنون دخیل كند و ایوان های سنتی ایرانی را تبدیل به راهروهایی شبیه مدارس مدرن اروپایی كند یا حتی در سال های ۴۵ تا ۱۳۶۰ كه مدرسه دارالفنون به مركز تربیت معلم واگذار شد، برای ساختن آشپزخانه، سرویس بهداشتی و تأمین سیستم حرارتی و برودتی آنقدر در آن الحاقات اضافی ایجاد شود كه دیگر هیچ نشانی از طراحی میرزا رضای مهندس باشی و ایده های امیركبیر در سال های ۱۲۶۴ هـ.ق باقی نگذارد.
ما امروز دنبال چه می گردیم؟
دارالفنون دوره ناصرالدین شاه؟!
اعتراف یك مسئول
مهدی پازوكی، عضو هیأت علمی سازمان میراث فرهنگی كشور می آید و پشت به تخته سبز و بزرگ كلاس می نشیند.
دارالفنون از پا افتاده او را آنقدر صادق می كند كه بی هیچ دغدغه ای می گوید: در سال ۱۳۷۷ مسئولیت سازمان میراث فرهنگی را برعهده گرفتم، اما متأسفم از اینكه شش سال مدیر سازمان بودم و یك قران هزینه مرمت دارالفنون نكردم.
متأسفانه سهل انگاری میراث فرهنگی كشور نه تنها در مورد دارالفنون بلكه در حفظ، مرمت و حتی شناسایی آثار تاریخی- فرهنگی این سرزمین با تاریخ هفتاد هزار ساله به قدری زیاد بوده است كه عده ای از صاحب نظران معتقدند حدود صد هزار اثر تاریخی- فرهنگی در ایران وجود دارد و عده دیگری معتقدند یك میلیون و پانصد هزار اثر تاریخی- فرهنگی داریم، ببینید تفاوت آراء تا كجاست؟
اگر ایران كشوری به وسعت جزیره كیش و به قدمت كشور نیوزیلند بود، كافی بود تا این سازمان میراث فرهنگی بتواند پیشینه تاریخی- فرهنگی خود را حفظ كند.
پازوكی حرف می زند و رنگ رضایت را می شود توی صورت بچه های دیروز دارالفنون دید. كریمی یكی از همین دانش آموزان می گوید: جانا سخن از جانب ما می گویی و پازوكی ادامه می دهد، البته علاوه بر بعضی تنگ نظری ها، كمبود بودجه سازمان یكی از علل مهم به فراموشی سپردن دارالفنون و دیگر بناها و آثار تاریخی – فرهنگی است، به عنوان نمونه در حدود سال ۱۳۷۷ در استان تهران حدود چهار هزار اثر فرهنگی – تاریخی را شناسایی كرده ایم نكته قابل توجه این كه به عنوان مثال در سال ۱۳۸۰ مجموع اعتبارات مورد نیاز برای این چهار هزار اثر تاریخی حدود یك میلیارد تومان برآورد شده بود و ما به ناچار مجبور بودیم این بودجه را صرف بناهایی كنیم كه متولی نداشتند و از آنجا كه آموزش و پرورش متولی دارالفنون بود بودجه ای صرف آن نشد.
همچنین پازوكی به ویژگی های خاص مدرسه دارالفنون اشاره كرد كه موجب شده است آن جز میراث تاریخی – فرهنگی ایران به شمار آید و گفت: مدرسه دارالفنون نخست به جهت آن كه اولین سیستم آموزش مدرن در ایران بوده است و به آموزش علوم جدید مانند؛ فیزیك، شیمی و... پرداخته و همچنین به دلیل بازسازی و موقعی كه در سال ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۲ ماركوف معمار روسی در دارالفنون انجام داده در فهرست میراث فرهنگی كشور ثبت شده است.
اما متاسفانه در امر مرمت و حفظ آن چندان موفق نبوده ایم، چنانچه در سال ۱۳۸۴ حدود یك و نیم میلیارد تومان برای مرمت دارالفنون اختصاص دادند و قبل از آن كه این بودجه در اختیار مسئولان پروژه قرار بگیرد با انتقال ریاست سازمان این بودجه به ۳۲۰ میلیون تومان در سال كاهش یافت و این در حالی است كه طی یك برآورد كارشناسانه مدرسه دارالفنون برای مرمت و بازسازی و رسیدن به بهره برداری حدود دو میلیارد تومان بودجه نیاز دارد.
پازوكی یكی از دلایل كاهش این اعتبار را عدم بازدید مشایی از دارالفنون عنوان كرد و گفت: تا مسئولان به بازدید دارالفنون نیایند و اوضاع نابسامان آن را نبینند این احساس نیاز را درك نخواهند كرد. چنانچه خود من چند سال مسئولیت سازمان را برعهده داشتم اما به خاطر آن كه مشكلات دارالفنون را از نزدیك لمس نكرده بودم هیچ احساس نیازی برای مرمت دارالفنون هم وجود نداشت، من امیدوارم آقای مشایی بتوانند در اولین فرصت از دارالفنون بازدید كنند تا این ضرورت را هر چه بیشتر درك كنند و بتوانند اعتبار بیشتری برای بازسازی این مكان در اختیار پروژه قرار دهند و اگر این اتفاق نیفتد ما با اعتبارات موجود تنها می توانیم تا آبان ماه عملیات بازسازی را ادامه دهیم و سپس باید منتظر اعتبارات سال آینده بمانیم.
در پایان پازوكی به قانون حفظ و ثبت آثار ملی در قانون اساسی سال ۱۳۰۹ اشاره كرد و گفت: با توجه به این كه این قانون مشتمل بر بیست ماده است و در آن به صراحت به حفظ و مرمت آثار تاریخی – فرهنگی اشاره شده و همچنین مجازات هایی برای متخلفان از این قانون تعیین شده است. اما متاسفانه هنوز در حفظ و نگهداری آثار تاریخی سرزمینی با چنین قدمت و پشتوانه فرهنگی وسیعی با مشكلات عدیده ای مواجه هستیم.
●موزه به جای مدرسه
محمدمهدی اسلامیه رئیس پژوهشگاه مطالعات وزارت آموزش و پرورش درباره كاربری تازه دارالفنون پس از مرمت به عنوان موزه كه زیرنظر پژوهشگاه قرار می گیرد، گفت: دارالفنون با تبدیل شدن به موزه و گنجینه اسناد در آینده نزدیك به مهمترین بخش علمی كشور تبدیل می شود.
پس از پایان كار مرمت دارالفنون و ایجاد موزه و گنجینه اسناد تعلیم و تربیت كشور، در دارالفنون می توانیم اسنادی از نظام آموزشی و تعلیم و تربیت كشور را كه تاكنون از دید دنیا پنهان مانده را به نمایش بگذاریم.
مهدی اسلامیه آمار و ارقامی از تعداد این اسناد و سال های جمع آوری آنها در اختیار ما نمی گذارد و می گوید: با توجه به این كه ۳۱ استان داریم و از طرفی وزارت آموزش و پرورش در هر كدام از آنها اركان های متعددی دارد كه هر كدام به دهها معاونت و سازمان وابسته است و هر كدام اسناد قابل ارایه ای موجود دارند، جمع آوری آنها نیازمند زمان و برنامه ریزی است. از طرفی تا زمانی كه دارالفنون از نظر محیطی و فیزیكی آماده نشود، گردآوری آنها در شرایط نامناسب موجب بروز آسیب های جبران ناپذیری به این اسناد می شود. اما به طور كلی عمده این اسناد متعلق به سال ۱۲۷۵ خورشیدی به بعد است.
محمدمهدی اسلامیه در پاسخ به دانش آموزان دیروز، مبنی بر اینكه چرا دارالفنون تبدیل به موزه می شود؟ ارزش دارالفنون بیشتر از فضا و بنا، مربوط به بخش علمی – آموزشی آن است، گفت: زمانی سطح علمی و آموزش كشور رشد می كند كه ما یك نقشه علمی از نظام آموزشی داشته باشیم و همچنین پژوهش زمانی ارزشمند می شود كه متكی به سند علمی باشد، تا بتوان به آن تكیه كرد بنابراین پژوهشگران، محققان و نویسنده های وابسته به پژوهشكده های كشور می توانند به لوح های فشرده و كپی اسناد دسترسی پیدا كنند و آنها را مورد بررسی و مقایسه قرار دهند. هر چند این پاسخ دانش آموزان سال های ۱۳۴۰ و حتی ۱۳۲۶ را قانع نكرد و آنان مصر بودند كه باید ماهیت علمی – آموزشی دارالفنون حفظ شود و این جا به محل تجمع اهل علم و فن تبدیل شود.
●زنگ تفریح
زنگ تفریح این بار بدون ضرب آهنگ چكش و یك ورقه فولادی زده می شود من و سپانلو، محمود حكیمی، محمدعلی نجفی و خیلی های دیگر كه تا آن روز می توانستم در مجموعه شعرها، داستان ها و فیلم ها پیدایشان كنم، كنار حوض دارالفنون كه حالا خالی از آب قنات شاهی بود ایستادیم و عكس یادگاری گرفتیم.
بعد در یك خلوت كوچك سپانلو را كشاندم به روزهای مدرسه دارالفنون و پرسیدم روزهای مدرسه كتك هم خورده ایم؟
سپانلو خندید و گفت: نه، در دارالفنون معلم ها كتك نمی زدند و خبری از فلك مكتبخانه ها نبود.
و حالا خاطره سپانلو با چاپ مجموعه داستان نیزه های پارس همراه شده كه اولین اثرش را میان همكلاسی ها و با حمایت مسئولان دارالفنون فروخت اما وقتی محمدعلی نجفی كارگردان فیلم سربداران را می برم به روزهای تحصیل رابطه رشته ریاضی و مهندس شدن را با كارگردانی نمی فهمم. اما شاید بتوان شیطنت های نجفی و هرازگاهی فرار و سر از تئاترهای لاله زار در آوردن را كنار كارگردانی سربداران گذاشت.
اما بعضی از آدم ها جان می دهند برای قصه شدن، مثل همین تراب.
خاطره تراب برای همه پسربچه های دیروز دارالفنونی با رشوه پنج قرانی و تراب در را باز كن عجین شده. خانلرخانی، سپانلو، همایون شریفی راد با هم حرف می زنند و می گویند: انگار همین دیروز بود جمع می شدیم مقابل در مدرسه، كنار تراب و داد می زدیم تراب در را باز كن و باز كه نمی كرد، آن قدر جمعیت زیاد می شد و فشار می دادیم تا تراب بیچاره می خورد توی دیوار و در باز می شد و بعد سر از تئاتر لاله زار درمی آوریم.
حالا غروب شده، دیگر نه تراب دربانی است و نه اصلاً دارالفنونی، از روی تلی از خاك و در تاریكی راهرو هایی كه پر از غبار فراموشی ایام شده، می گذریم و امیركبیر را توی بوم رنگی اش با دارالفنونی كه به سختی روی پاها ایستاده تنها می گذاریم، می رویم و بی خیال هوس امیركبیر می شویم كه دنبال یكی از جنس خودش می گردد.
مرضیه سبزعلیان
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید