جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

این حشره موذی ناقل میکروب است ..


این حشره موذی ناقل میکروب است ..
حرف فردید امروز پذیرفتنی تر شده است..
به قیافه اش خوب نگاه كنید! آیا غیر از یك حشره موذی ناقل میكروب می بینید؟! كاندولیزا رایس را می گویم. هم او كه وقتی هواپیماهای آمریكایی ارتش اسرائیل پناهگاه بی پناهان «قانا» از زن و مرد و كودك را با بمب های هوشمند هدف می گرفتند تا مجزره ای از خون و خیانت به پا كنند در پایتخت فلسطین اشغالی در خواب غفلت و شهوت فرو رفته تا برگی دیگر از تیرگی در تاریخ به نام خود، رئیس خود و دولت خود یعنی آمریكای جهانخوار ثبت كند.
كرمك خاكی به تل آویو آمده تا سفیر مرگ باشد ... مرگی كه شبانه و دزدكی بر جان آدمی شبیخون بزند ... مرگی كه دهان باز كند تا كودكان قانا را ببلعد.
حشره موذی ناقل میكروب به منطقه آمده تا جواز قتل دهها انسان بی گناه، تا اجازه كشتار آن كودك شیر خوار یك روزه – ۲ ساله - ۴ ساله – ۵ ساله – ۶ ساله .... دختركی با عروسك پارچه ای كه شب هنگام به سینه فشرده و در آغوش مادری كه وجودش همه اضطراب و دلهره است غنوده را صادر كند.
حشره موذی ناقل میكروب به اسرائیل آمده تا قوت قلب های سیاهی باشد كه بویی از آدمیت نبرده و نشانی از انسانیت ندارند.
آری. حشره موذی ناقل پلشتی ازآمریكا آمده بود، از قلب حضاره و تمدن غرب. از سرزمینی كه داعیه حقوق بشر دارد. از جهنمی كه در آن گرگ لباس میش بر تن كرده تا جامه لیبرال دموكراسی بر قامت جلاد بپوشد ...
خدایش رحمت كند استاد فقید مرحوم دكتر سید احمد فردید كه در سال های دهه ۶۰شمسی از غرب زدگی مضاعف و میوه تلخ آن یعنی كشت و كشتارهای آخر الزمان برای ما می گفت و تاریخ جدید مغرب زمین را دفع فاسد به افسد می دانست.
از كارل پوپر نویسنده كتاب جامعه باز و دشمنانش كه تبدیل به رب النوع حكمت برای خیلی از خودی ها شده حکایت می کرد و از ته دل فریاد برمی آورد که این متفلسف صهیونی امت واحده ابراهیمی و مدینه منوره محمدی را جامعه بسته ای می خواند که به عهد وحشیت و بربریت انسان تعلق دارد و در برابر آن جامعه فلک زده غربی که نماد انانیت و تجسم و تجسد نفس اماره شیطانی است را بر صدر می نشاند و منور الفكر های خود باخته مشرق زمین را به ضیافت ابلیسانه آن فرا می خواند.
استاد می گفت موج این وحشت از کانون غرب که غروب حقیقت است، انتشار یافته و می خواهد بر سر تا سر کره ارض بال شوم جغد نکبت را بگستراند.
او به ما كه در آن ایام جوان بودیم هشدار می داد در مقابل این تقابل به هوش باشیم و راه را بر نفوذ آن سد کنیم.
او اسرائیل را جامعه نمونه همین اندیشه شیطانی می دانست که در مقابل مدینه نبوی سر بر آورده تا عالم و آدم را به کام خود بکشد و بشر را اسیر و گرفتار مزلات افهام و مضلات اقدام خود نماید.
استاد از مكر لیل و نهار می گفت كه صهیونیسم جهانی مصداق بارز و مستند آن بود.
از قوم از آسمان بریده ای می گفت كه در برابر وحی و كتب آسمانی خصومتی مثال زدنی داشت و دستش تا مفرغ به خون صالحان و پیامبران خدا آغشته بود. از سیطره اسم المضل می گفت كه بنا به فلسفه اسم شناسی تاریخ كه خود موسس آن بود، رخ از حجاب بیرون كشیده و در هیئت حزب شیطان یعنی صهیونیسم ظاهر شده است.
استاد انسان حقیقی را آماده گر ظهور می دانست. ظهور مظهر اسم الله اعظم كه چون پرده از رخ كنار می كشید به بركت جمالش بشر مظلوم حق خویش را احقاق می كرد و ظالم و ستم پیشه به جزای عملش می رسید.
او چهار صد سال تاریخ جدید غرب را علت موجده شب روزگاری می دانست که آمریکا و اسرائیل امروز علت مبقیه آن هستند. او این همه را حکایت می کرد و گروهی دانسته و ندانسته برایش لغز می خواندند و بر او خرده می گرفتند و گاهی تا قهر ارتجاعی اندیشیدن و جنون زدگی و هذیان گویی متهمش می کردند.
می گفت غرب زدگی مضاعف حکومت انانیت و نحنانیت شیطان است. ماده ای است مستعد صورت هایی جور واجور. همان شهر فرنگ از همه رنگی که امروز فلسفه سیاسی آن را در لیبرال دموکراسی و تجسد مادی و نظامی آن را در ارتش صهیونیستی، آشکارا مشاهده می کنیم.
می گفت طلسم غول بی شاخ و دم غرب را تنها با نام نامی مظهر اسم اعظم الهی می توانم باطل کرد و مكرش را به خودش بازگرداند.
و من بی پرده می گویم هیچ وقت به اندازه این روزها به صحت و سلامت و درستی تفکر استاد پی نبرده بودم.
این روزها که عملکرد مدعیان دروغین حقوق بشر را می بینم که حق الله و حق الناس هر دو را کتمان می کنند و بر الهامات فجور زده خود نام دموکراسی و آزدی انسان می گذارند و با تشبث به همین منطق درایی ها در قانا آدم می کشند و شبانه خانه ها را بر سر ساکنان بی پناه آن آوار می کنند و باز هم از رو نمی روند! نفاق مدرنی که در كسوت علمانیت فرو رفته و در زیر این نقاب به خانه ابلیس نقب زده و با نهان روشی، كفری تازه در نهاد خود بنیان نهاده و چون خوره به جان افغانستان و عراق و فلسطین و لبنان افتاده است.
امثال حشره موذی ناقل میکروب که با قدم شوم خود به تل آویو بر خون آشامی دژخیم مهر تایید می زند نماد همین اندیشیده اند. بوش و بلر و شارون همه توله های همین اهریمنند؟ هانا آرنت صهیونی یا کاندولیزا رایس آمریکایی هر دو از همین آبشخور ارتزاق می کنند. یکی در فلسفه سیاست و دیگری در عمل سیاسی. هر دو این ها به هم نان قرض می دهند؟ هر دو از تساهل و تسامح دم می زنند. کاندولیزا رایس زیر این بیرق دروغین، در پشت صحنه کشتاری می نشیند که نمونه ای از آن را در قانا همه كاالمعاینه می بینند.
ریشه شرارت را باید در اندیشه عالم نماهایی چون پوپر و سیاست پیشه هایی چون بلر و بوش جست و خشکانید. ریشه شرارت را باید با رفتن در حصن حصین ولایت و حضور در مدار مهدویت و حقیقت قطع کرد. تیشه را باید به ریشه زد. ریشه فسادی که آمریکا و اسرائیل تنها شاخه هایی از آن شجره خبیثه اند.
ریشه غربزدگی که همان غروب حقیقت است را باید سوزاند.
منبع : داور


همچنین مشاهده کنید