پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

پایان ناخوشایند «اردک چلاق» داونینگ استریت


پایان ناخوشایند «اردک چلاق» داونینگ استریت
اینكه نخست وزیر انگلستان یك سال یا هر زمان دیگر از مقامش كناره گیری می كند، در حقیقت مسئله چندان مهمی نیست. تونی بلر از مدت ها پیش حكم آدم بی دست و پایی را پیدا كرده كه سعی دارد با همه وجود به قدرت بچسبد.
زمان كناره گیری تونی بلر دیگر چندان اهمیتی ندارد، خواه این كناره گیری همین الان باشد، خواه در آستانه سال نو و یا تابستان آینده. زیرا تصوری كه در حال حاضر از این سیاستمدار در اذهان عمومی ایجاد شده است بیش از هر چیز تصویر نخست وزیر «امپراتوری متحده» را تداعی می كند.
بلر این روزها تصور عینی همان چیزی است كه در آمریكا از آن به عنوان «اردك چلاق» یاد می شود: در همان حال كه طرح ها و برنامه های بسیار بلندپروازانه دارد اما دیگر پرواز كردن نمی تواند. جناب نخست وزیر این روزها به زحمت و لنگ لنگان برنامه هایش را پیش می برد و تبدیل به موجودی خنده دار شده است.
جالب آنكه بلر خود بر همه این واقعیت ها آگاه است اما همچنان با ناامیدی یك بندباز ناشی بر طناب قدرت چنگ زده و به كرسی ناپایدار نخست وزیری چسبیده است. البته او هم برای خود دلایلی دارد. اولین دلیل همان خودخواهی و هوای نفس است، ویژگی هایی كه ازجمله اساسی ترین وجوه شخصیتی برخی از صاحبان قدرت و سردمداران است. علاوه برآن بلر نیز به مانند بسیاری از اسلاف و همكاران داخلی و خارجی خود معتقد است كه كسی نمی تواند جای او را بگیرد و بدیلی ندارد. او نیز نگران میراث سیاسی و تصویری است كه از خود در كتاب های تاریخ باقی خواهد گذاشت. افزون بر آن جناب بلر در این آرزوی پوچ و مهمل به سر می برد كه در ماه مه آینده نخست وزیری اش ده ساله می شود و چقدر جالب است در آن زمان كناره گیری رسمی اش را اعلام كند
با این حال تونی بلر همچنان بر این نكته پای می فشارد كه كناره گیری وی به وضعیتی می انجامد كه نه فقط سزاوار او نیست بلكه به بی اعتباری دولت انگلستان منجر خواهد شد. البته نمی توان انكار كرد كه خود خواهی ها و انحصارطلبی های بلر كار را به جایی رسانده كه چه بسا با كناره گیری وی امورات روزمره سیاسی دچار وقفه هایی مشكل ساز شود. البته این وضعیتی است كه در مورد برخی دیگر از همكاران اروپایی و غیر اروپایی بلر نیز صدق می كند اما حداقل در مورد آنها این نقص و كمبودهای احتمالی بسیار زودتر تشخیص داده شد. هنگامی كه در اوایل تابستان امسال ژاك شیراك رئیس جمهور فرانسه برای برگزاری نشستی به اصطلاح انگلیسی فرانسوی به لندن آمد و در داونینگ استریت به ملاقات بلر رفت، همه می دانستند كه شیراك در ماه های آخر زمامداری اش تا حد زیادی از قدرت فاصله گرفته تا بدین ترتیب انتقال این قدرت به رئیس جمهور جدید در ماه های آینده با مشكل روبه رو نشود. با همه این احوال حتی برخی از مخالفان سرسخت شیراك نیز عقیده دارند با پایان دوران ریاست جمهوری وی فرانسه از امكان تاثیر گذاری در صحنه های جهانی محروم خواهد شد.
و ظاهرا بلر هم برای خود چنین شٲنی قائل است و روی این تشابه مانور می دهد، با این تفاوت كه نمی خواهد نخست وزیر دست و پا بسته ای باشد كه تنها نظاره گر عقربه های ساعت و گذر زمان تا رسیدن به پایان حكومتش است، بلكه می خواهد خود تعیین كننده این دوران تعلیق باشد، دوران تعلیقی كه انگلستان به نوعی در آن سقوط كرده است. بدین ترتیب كاملا بارز و آشكار است كه هر اندازه این وضعیت بیشتر طول بكشد نه تنها شخص بلر بلكه حزب كارگر و جانشین در نظر گرفته شده برای بلر و همین طور فرهنگ سیاسی انگلستان خساراتی جبران ناپذیر خواهد دید. البته مخالفان بلر كاملا بر این امر آگاهی دارند كه فشار بیش از حد به نخست وزیر برای تعیین زمان كناره گیری نه تنها چهره بلر به عنوان یك دولتمرد را خدشه دار می كند بلكه قدرت عمل وی به عنوان نخست وزیر را نیز به شدت محدود خواهد كرد.
برای پی بردن به افكار بلر كافی است به سفر خاورمیانه ای او در هفته آینده اشاره ای داشته باشیم. بلر تا قبل از اعلام رسمی تاریخ كناره گیری اش همواره بر این مسئله پافشاری می كرد كه مخالفان او متوجه برخی از ظرافت های سیاسی نیستند و عقیده داشت و دارد كه در موقعیت فعلی تنها باید به عنوان مهمانی نه چندان محترم روی كاناپه خونسرد و آرام بنشیند و نظاره گر این باشد كه میزبان هر لحظه در خروجی را به وی نشان می دهد.
آیا بلر واقعا می خواهد تصویر نخست وزیری موفق در تاریخ بریتانیا از خود بر جای گذارد تونی بلر تا به اینجای كار بیش از هر چیز به حزب متبوع خود زیان رسانده است. از چندین سال پیش به این سو شكاف ها و انشعاب های درونی میان اعضای حزب كارگر دیگر شكاف میان به اصطلاح بلریست های اصلاح طلب و سنت گرایان سوسیالیست نیست. در حال حاضر تقریبا همه جناح های درون حزب كارگر، آن پسر بزرگ شده در خانواده بورژوا را به این متهم نمی كنند كه مثلا به ارزش های پرولتاریا خیانت كرده است بلكه او را به دلیل وابستگی و كرنش بیش از حد در برابر رئیس جمهور آمریكا تحقیر می كنند.
اما اینكه آیا جانشین در نظر گرفته شده برای بلر یعنی «گوردون براون» امیدهای چپ گرایان حزب را محقق خواهد كرد یا نه، معلوم نیست. تردید ها و قدرت طلبی های بلر حتی براون را نیز در وضعیت خطرناكی قرار داده است، بسیاری بر این عقیده اند كه براون نیز به مانند بلر به نوعی پادشاه را به نفع نخست وزیر دور خواهد زد و این همان تصوری است كه موجب شده است تیم سابق بلر نسبت به انتخاب براون دچار تردیدهایی جدی شوند. بسیاری هم عقیده دارند كه بلر حتی در صورت كناره گیری همچنان تعیین كننده سیاست های اصلی جانشینش خواهد بود و بدین ترتیب چپ گرایان حزب كارگر همچنان آن جنگ كوچك خود با داونینگ استریت را ادامه خواهند داد.
اما این امكان هم برای حزب كارگر وجود دارد كه بتواند برای اولین بار از داشتن متحدی قدرتمند كاملا مطمئن باشد. در صورت كنار زدن بلر این امكان برای حزب كارگر پیش می آید كه اتحادیه های كارگری را كه روزی به شدت مجذوب بلر بودند، بار دیگر به سوی خود جذب كرده و دوباره از آنها به عنوان مهم ترین پشتیبانان ملی حزب كارگر استفاده كنند. البته درخواست های اتحادیه های كارگری بسیار زیاد است اما بی تردید آنها به هیچ روی خواهان اصلاحات اقتصادی نیستند.
به هر ترتیب در حال حاضر رای دهندگان انگلیسی تنها ناظر این جنگ و دعواهای سیاسی هستند. بسیاری از آنان این نگرانی را دارند كه به این صورت نه تنها فضای كار برای نخست وزیر به شدت تقلیل می یابد بلكه توانایی و ابتكار عمل بریتانیا نیز همراه با آن به طور فزاینده ای كاهش پیدا می كند. هنوز هم بسیاری از مردم انگلستان خواهان همان بلریسمی هستند كه روزی بلر از آن به عنوان سیاست منهای ایدئولوژی طبقات متوسط یاد می كرد.
این عده از طرفداران بلریسم تنها از شخص بلر بیزار شده اند و به همین خاطر خواهان تجلی بلریسم در وجود شخصی جدید هستند یعنی «دیوید كامرون»، یعنی همان كسی كه چندان بار مثبتی در چنته ندارد اما چهره جوان و جذاب رهبری محافظه كاران به شمار می آید.
كامرون اولین كسی بود كه با همه بی رحمی و گستاخی جوانی اش به بلر اعلام كرد دورانش سپری شده است: «جناب نخست وزیر شما یك بار در زمان های دور تجلی آینده این كشور بودید.»
●گام معلق حزب كارگر
این هم ازجمله طنزهای روزگار است كه درست در همان روزی كه نخست وزیر بریتانیا درباره نگرانی هایش نسبت به «خانواده از هم پاشیده» می گفت، در محافل داخلی حزب متبوعش بحث و جدل های شدیدی در مورد جانشینی وی جریان داشت و اخبار آن نیز به بیرون درز كرد. در آن روز ۱۷ نفر از اعضای حزب كارگر در مجلس نمایندگان انگلستان نامه ای را تقدیم هیات رئیسه كردند كه در آن از نخست وزیر درخواست شده بود هر چه زودتر استعفا دهد. بلافاصله پس از قرائت آن نامه چندین نفر از نمایندگان پشت میكروفون قرار گرفتند و برای اینكه هر چه زودتر همكاران معترض خود را آرام كنند، اعلام كردند: «تونی بلر تا یك سال دیگر از نخست وزیری كناره گیری می كند».
چیزی نگذشت كه این خبر مهم سر از نشریه پر تیراژ «سان» درآورد و البته با این خبر تكمیلی كه تاریخ این كناره گیری نیز مشخص شده بود: «تونی بلر در ۳۱ ماه مه سال آینده كناره گیری خود از دبیر كلی حزب كارگر و همین طور آغاز رقابت انتخاباتی درون حزبی و هشت هفته ای را برای تعیین جانشین وی اعلام خواهد كرد و سپس در ۲۶ جولای از مقام نخست وزیری استعفا خواهد داد.»
اما حتی این خبر هم برای خواباندن سر و صداها و هیجانات كافی نبود. صحن مجلس عوام انگلستان شبیه به یك بیمارستان روانی شده بود و از هر سو داد و فریادها بلند می شد. از قرار معلوم قرار بر این بود كه نامه های دیگری هم نوشته شود. یكی از نمایندگان جوان مجلس كه امضایش پای آن نامه بود حتی نمی خواست صبر كند تا با نخست وزیر در این مورد صحبت شود و تنها خواهان اعلام رسمی كناره گیری وی بود.
بخشی از حزب كارگر اعلام كرده بودند كه اگر تونی بلر تاریخ دقیق كناره گیری اش را اعلام كند، احتمالا راضی كننده خواهد بود. اما ظاهرا دیگر هیچ كس به تضمین های وزرا و نمایندگان اعتمادی نداشت و هیچ وعده و وعیدی هم كارساز نبود. با این حال هنوز هم برخی از نمایندگان بر این باورند كه اگر بلر هر چه زودتر از نخست وزیری كناره گیری كند به نفع كشور است. این دسته از نمایندگان غالبا از طرفداران سرسخت گوردون براون به شمار می آیند و خواهان نخست وزیری او هستند. آنها آشكارا اعلام كردند كه برنامه زمانی اعلام شده توسط نشریه سان به هیچ وجه قابل پذیرش نیست و بلر باید حداكثر تا ماه مارس استعفا دهد.
با این حال بلر تا مدتی نسبت به اعلام رسمی زمان كناره گیری خود تردید نشان می داد زیرا از آن می ترسید كه نه تنها تبدیل به آن اردك چلاق بلكه تبدیل به اردكی مرده شود. با این حال تردیدی نبود كه به وجهه و اقتدار وی آسیب هایی جدی وارد آمده است و بی تردید دیگر امكان جلوگیری از زوال قدرت او امكان پذیر نیست.
بلر نیز درست به مانند مارگارت تاچر برای ترك اجباری قدرت تحت فشار است. البته تاچر یا به عبارتی آن «لیدی آهنین» در آن دوران به شدت در برابر آن فشارها مقاومت می كرد و حتی اعلام كرد كه همچنان به كار خود ادامه خواهد داد. و همان مقاومت ها بود كه سران حزب محافظه كار را بر آن داشت تا پیش از سقوط حزب، تاچر را از قدرت دور كنند. اما در مورد بلر وضعیت كاملا به گونه ای دیگر است. بلر در سال ۲۰۰۴ اعلام كرد دیگر برای مقام نخست وزیری كاندیدا نخواهد شد و پیش از پایان دوران قانونی نخست وزیری اش، استعفا خواهد داد. او امید داشت تا شاید این قول و قرارها یك بار برای همیشه به جنجال ها پایان دهد اما نمی دانست این مسئله یعنی اعلام كناره گیری در آن زمان ۲۰۰۴ اشتباهی است كه پیامدهایی سنگین برای وی دربر خواهد داشت.
نگرانی بیش از اندازه بسیاری از نمایندگان عضو حزب كارگر بیش از هر چیز از سوی حوزه های انتخاباتی شان است زیرا نتایج آخرین نظرسنجی ها در حوزه ها برای حزب كارگر بسیار نگران كننده است. حزب كارگر امید دارد تا تغییر و دگرگونی در راس دولت موجب آن شود و به عبارت بهتر این شانس را به آنها بدهد تا بتوانند خود را از قعر جدول نظرسنجی ها نجات دهند و بالا بیایند. با این حال اعضا و سران حزب كارگر این احتمال را هم مد نظر دارند كه چه بسا رای دهندگان تمایلی برای رای دادن به حزبی كه رهبرش سقوط كرده است، نشان ندهند.
با این حال سردمداران حزب كارگر هنوز هم غالبا این احتمال را تكرار می كنند كه یك «جابه جایی دستوری» میان بلر و براون می تواند از فروپاشی درونی حزب جلوگیری كند. به عقیده كارشناسان و ناظران در وضعیت فعلی بلر و براون چاره ای ندارند جز آنكه برای به اصطلاح بازگرداندن طرفدارانشان، به توافقی روشن دست یابند و در عین حال نسبت به جناح چپ و شورشی حزب، كه اینگونه نوآوری ها را برنمی تابند، تجاهل كنند. كنگره آینده حزب كارگر كه در شهر منچستر برگزار می شود می تواند رسیدن به چنین توافقی را ممكن سازد.
با این حال چه بسا دیگر همه این اقدامات حزب كارگر بسیار دیر هنگام باشد. در حال حاضر روابط میان این دو یار پیشین یعنی بلر و براون به شدت تیره و آشفته است و بسامان كردن این روابط اراده ای آهنین و چه بسا فوق بشری طلب می كند. اصولا در وضعیت فعلی و با توجه به آشفتگی بیش از اندازه روابط و مشكلات درون حزبی، نمی توان از حزب كارگر انتظار رفتاری منطقی داشت. فعلا تنها چیزی كه بیش از هر چیز دیگر احتمال آن می رود همان شعله ور شدن جنگی بی امان میان اعضای حزب كارگر است، جنگی كه بیش از همه مواضع ایدئولوژیك و مسائل شخصی در آن دخالت دارد. مرد سوم در این میان همان دیوید كامرون است كه به این وضعیت می خندد. حال این رهبر جوان محافظه كاران است كه می تواند در آرامش شاهد تلاش درونی حزب كارگر باشد.
ترجمه و تنظیم:
محمد علی فیروزآبادی
منابع:
۱ زوددویچه
۲- Zeit Online
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید