شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


نقد همچون درمان


نقد همچون درمان
● یكی دو نكته در حاشیه كتاب خانم مرداك
می توان به سبك منتقدان خشمگین همه این سال ها از همین ابتدای یادداشت تكلیف را مشخص و یكسره كرد، شمشیر را از رو بست و در برابر دو قطعه تئاتری خانم مرداك زبان به نهی و عتاب گشود. به انبار ذهنی و كتاب های موجود نه چندان بسیارمان اگر رجوعی سرسری هم بكنیم با دامانی پر از برهان و دلیل بر ضعف و بدبودن این دو قطعه برخواهیم گشت.
تعاریف مان از گونه ها و رویكردهای مختلف تئاتری را وسط می ریزیم، نظریه هامان در باب جوهر و ماهیت یك اثر تئاتری را به یاد می آوریم و شابلون هامان را به قصد دریافتن میزان انطباق آثار پیش رو با ساختار ها و قالب های از پیش تعیین شده و مشخص بیرون می كشیم. نتیجه به قدر كافی پربار هست.
می توان گفت هر دو اثر گرفتار ضعف شخصیت پردازی اند، هیچ یك از شخصیت ها فردیتی ندارند و فاقد نیات و توانی برای انجام كنش نمایشی اند جدای از این كه شخصیت ها موجد هیچ كنش دراماتیكی نیستند، خود نمایشنامه نویس نیز كوششی برای خلق و پرداخت موقعیت های نمایشی و ایجاد درگیری و رویارویی میان شخصیت ها نكرده است. بدین ترتیب آثار تبدیل شده به متونی بی فراز و فرود، بی كنش و واكنش نمایشی، بدون سیر دراماتیك، با گفت وگوهایی كه به همه این دلایل به مرتبه دیالوگ نمایشی نرسیده اند و صرفا در حد مجادلاتی نظری باقی مانده اند. اینها می تواند كلیات بحث مان باشد و حالا البته می توان ساعت ها و صفحات را صرف بسط و توضیح و تشریح تك تك این حكم ها كرد و برای هركدام شان از دل خود متن بی شمار شاهد و دلیل آورد.
بنابراین وضعیت منتقد تئاتری ساخت گرا در مواجهه با این آثار خانم مرداك مشخص است اما اگر اندكی از این جایگاه علمی و آكادمیك گونه پایین بیاییم و نظری به نمونه های موجود نقد تئاتر در روزنامه ها و مجلات دوروبرمان بیندازیم، اوضاع حتی بسیار بدتر خواهد بود. با معیارها و ملاك هایی كه هر روز از دل صفحات نشریات بر سرمان آوار می شوند دیگر چاره ای نمی ماند جز برخورد فیزیكی با خانم مرداك.
این هر دو قطعه آثاری اند كه تقریبا هیچ ربط مستقیمی به مسائل و مشكلات و مباحث جامعه امروز ما و نه فقط ما كه تمام مغرب زمین هم ندارند، مجادلاتی انتزاعی اند در باب جوهر و معنا و تعریف هنر و دین از مناظر مختلف، كه تعدادی آدم همین جور بی دلیل تصمیم گرفته اند كه درباره شان گفت وگو كنند و همچنان كه بحث بی هرگونه ضرورت و پیشینه مشروعیت بخشی آغاز می شود، در انتها نیز به نتیجه ای نمی انجامد و جایی رها می شود. در هیچ یك از دو اثر نشانه ای از زندگی جاری شخصیت ها و جزئیات اعمال و رفتارشان نیست و به بیان متداول آثار فاقد شور و گرمای زندگی اند. آدم ها انگار هیچ مشكلی ندارند و وسط حرف هایشان در باب نسبت دین و جامعه و ارتباط هنر و اروس حتی لحظه ای هم پا بر زمین نمی گذارند و درباره چیزی متعلق به جهان خاكی پیرامون شان سخن نمی گویند.
نه این كه چرا در بحث پای سیب زمینی و پیاز را پیش نمی كشند، نكته این است كه اینان حتی صحبت و گله از ظلمی یا بی عدالتی بر كسی هم ندارند، خودشان و نویسنده ترجیح می دهند تا به آخر در دریای مجرداتی ذهنی غوطه بخورند ولی نیم نگاهی هم خرج دنیای دون و پلشت گرداگردشان گرداگردمان نكنند. خب، بدین ترتیب می توان یادداشت را همین جا تمام كرد، كتاب را كناری گذاشت، اظهار امیدواری كرد كه همین چاپ نخست دو هزارتایی كتاب هم تا سال های سال تمام نشود و باقی صفحه را نیز با تصویری از جلد كتاب و عكس نسبتا درشتی از آیریس مرداك پر كرد اقدامی كه احتمالا برای همه ازجمله نگارنده همین یادداشت هم جذاب تر و به دردخورتر است.
اما در مقام تجربه ای شخصی، خواندن كتاب خانم مرداك حتی با همین ترجمه پریشان و نه چندان خوبی كه در بسیاری جاها یكسر گنگ و نامفهوم می شود بسیار جذاب و لذت بخش و ضمنا دور از هرگونه ملال و خستگی بود. من كتاب را با اشتیاق خواندم و الان، چند روز پس از خواندنش هم، هنوز هیچ احساس غبن و پشیمانی ای ندارم.
كتاب شامل دو قطعه گفت وگویی است در سنت ادبیات مجادله ای كه از عصر یونان باستان تا به امروز تداوم داشته و دارد. كسانی می نشینند و با هم درباره موضوعی بحث می كنند هركدام نماینده نظر و دیدگاهی اند و در انتها هم نویسنده نتیجه خودش را از مجموعه مباحث می گیرد و دفتر گفت وگو را می بندد. اگر این سنت و قالب ادبی انتخاب متفكرانی بلند پایه و فرهیخته بود كه تاملات خویش را و نیز پاسخ هایشان به انتقادات و شبهه ها و تناقضات مطرح شده از سوی دیگران را به میانجی اش عرضه می كردند اما آیریس مرداك نه از سنخ و رتبه آن متفكران، بلكه گزارشگر نظرات و ایده های پیشینیان و معاصران خویش است.
در نتیجه كتاب حاوی نظریه ای نو یا رویكردی تازه به هیچ كدام از دو موضوع برگزیده اش هنر و دین نیست و تنها گونه ای گردآوری و چكیده كردن نظریات مختلف موجود در باب این موضوعات است. كتاب در مجموع، به یاری زبان آسان فهم و قالب گفت وگویی اش نوعی «فلسفه به زبان ساده» است كه البته در همین حد هم بی اشكال نیست. بحث ها هرازگاه آشفته اند، استدلال ها در مواردی نیمه كاره می مانند و جاهایی هم گفت وگوها از مدار اصلی شان خارج می شوند و به فرعی های بی ربط می زنند. می شود این نكته گیری ها را باز هم ادامه داد و پای اشكالاتی دیگر را نیز پیش كشید اما در نهایت اگر به مباحث نظری این گونه علاقه ای داشته باشید، كتاب در همین شكل كنونی اش هم كماكان جذاب و سودمند و خواندنی است.
نكته اما این نیست كه قطعات گفت وگویی خانم مرداك در جایگاه نمونه هایی از گونه كتاب های «فلسفه به زبان ساده» چندان بد نیست، در تكه نخست این یادداشت به تئاتر و منتقدان تئاتری اشاره كردیم و حالا هم برای پیشبرد بحث باید به خوانش این دو اثر همچون آثاری نمایشی بپردازیم. نكته این است كه من نمی فهمم وقتی خواندن این دو قطعه چنان جذابیتی داشته كه مرا تا به انتهای كتاب برده، پس چرا مثلا اجرای آن بر روی صحنه نمی تواند همین قدر و بلكه به یاری بازیگرانی زبده و اجرایی خلاقانه حتی بسیار بیشتر جذاب و دیدنی باشد. می رسم به اینجا كه مگر همه ساختارها و قواعد تئاتری و نمایشی، از عصر یونان تا حالا، مبتنی و بر پایه ایجاد جذابیت در اثر نبوده اند.
اوج و فرود و كنش و كشمكش و آنتاگونیست و پروتاگونیست و برخورد و گره افكنی و گره گشایی، از ارسطو بگیر تا سید فیلد و لاجوس اگری و سام اسمایلی و بقیه همه و همه انگاره ها و تمهیداتی برای جذاب ساختن آثار و درگیر كردن تماشاگر با نمایش و نگهداشتن او تا به انتها بوده اند. و خب حالا دو نمایشنامه خانم مرداك نزد من دست كم بدون بسیاری از آن تمهیدات، اما تمام این ویژگی ها را دارد: هم جذاب است، هم مرا درگیر مباحثش می كند و هم تا به انتها نگهم می دارد.
آیا اشكالی دارد كسی از مسیرهای پیشتر طی شده نرود و از راهی و طریقی تازه به مقصد برسد شابلون های تعاریف و ساخت های تئاتری برای آموزش آن تمهیدات موجود به نوآمدگان و نوآموزان كارآمدند، اما در حیطه نقد و ارزش گذاری تا كجا می توان به دسته بندی ها و نظم های موجود تكیه داد، وقتی هر روز كس و كسانی می آیند و دقیقا از طریق شكستن و تخطی آگاهانه از همین قواعد و ملاك ها آثارشان را استوار می كنند می شود تا به ابد به تكفیر نشست و ثابت قدم ذره ای از اصول كوتاه نیامد اما آنان كه حتی فقط شنیده ها و شایعاتی حول و حوش تاریخ هنر و تمدن بشری در چنته دارند هم خوب می دانند كه تحول و پیش رفتن آدمی در تمام اعصار جز به میانجی همین تكروی ها و تخطی ها نبوده.
آیا به تعداد آدمیان روی زمین منتقد وجود دارد آیا تفاوت منتقد با دیگران صرفا در این است كه نظرش را می نویسد من ادعا می كنم كه خواندن كتابی همین كتاب خانم مرداك مثلا برایم لذت بخش بوده و بنابراین هرچه هم كه این كتاب مشكل داشته باشد و حرف علیه اش اقامه شود محلی از اعراب نخواهد داشت چون من از نظر حسی از آن خوشم آمده. چنین نگرشی تا چه اندازه قابل دفاع است و هوادار دارد.
اگر همه چیز را به مخاطب و برخورد حسانی او تحویل كنیم آیا دیگر نقد اساسا بی معنا نخواهد بود من ممكن است به هزار و یك دلیل از رنگ سفید خوشم بیاید و عاشق سكوت باشم اما آیا می توان یك ساعت ونیم تصویر ثابت بی نقش و صامت را اثری هنری شمرد فقط به این دلیل كه من احساس خوبی درباره اش دارم
همین جا است كه نقد معنای واقعی اش را می یابد و راهش را از كسانی كه ساده انگارانه شابلون به دست ایستاده اند جدا می كند و از هندسه و ریاضی تعاریف و ساخت ها فاصله می گیرد. تعاریف و ملاك های ارزش گذارانه ما در باب پدیده ها همگی وجهی و صورتی اجتماعی سیاسی دارند. در حوزه علوم انسانی تعریف ها هیچ عینیت و حقیقت قطعی ای ندارند بلكه برآیند نگاه و رویكرد و موضع ما در باب هستی و زندگی و ادامه زیست مانند در هر مورد كه بر پدیده ای خاص متمركز شده. تعریف ها به شدت مرتبطند به جایی و جهتی كه صاحب شان در آنجا ایستاده و ریشه در همین سكونت دارند.
موضع و نظر هركس در برخورد با اثری هنری از جهان بینی و نگاه او به خود و به زندگی مایه می گیرد. هر تعریف و باوری حاصل یك موضع است، حاصل نگر و فهمی خاص از زندگی و آدمی. اگر در زندگی فقط پای چیزی پول می دهیم كه به دردی بخورد و فایده ای داشته باشد دیگر نمی توان عاشق آثار هنری آوانگاردی بود كه انتزاعیاتی بی معنا را درهم می پیچند و روانكاوی هم اصلا برای این پدید آمد كه اگر چنین اتفاقی افتاد كه در خیلی مواقع هم می افتد دلایل را توضیح دهد و چرایی این تناقضات میان فكر و گفتار و كردار ما را تبیین كند.
حالا می توان باز به بحث منتقد بازگشت. از این منظر منتقد كسی است كه می تواند آگاهانه با احساسش در باب هر اثر هنری رودررو شود، این احساس نخستین را كه بالطبع بی واسطه هم نیست و نمی تواند باشد تحلیل و تفسیر كند و سپس بنا به دانش و سویه فكری و عملی اش در برخورد با جهان واقع، بتواند به داوری درباره اثر بپردازد. ما سرشار از ناخودآگاه و امیال سركوب شده و خواسته های منحرفیم و از همین رو است كه نقد اثری هنری برای منتقد راستین نقد خود او و احساسات و غرایزش نیز هست.
ما وقتی به میانجی دستگاهی نظری به نقد اثری می نشینیم دیگر صرفا بازگوكننده احساسات و عواطف مان نیستیم بلكه ضمنا ناقد برخی از آن حس هایی هم هستیم كه در درون مان شكل گرفته اند یا ممكن بوده شكل بگیرند اما با نگره مان به زندگی و آدمی نمی خوانند. هیچ گاه نباید فراموش كرد كه منتقد سوژه ای یكپارچه و به كمال نیست. داوری در باب هر اثری صرفا رو سوی آسیب شناسی دیگران و چیزهای دیگر ندارد بلكه تمرینی در اصلاح، نقد و درمان خود نیز هست. نظریه ها و دستگاه های نظری ابزارهای سرگرمی نیستند، شكل گرفته اند تا پدیده ها را توضیح دهند و قضاوت كنند. این قضاوت بالطبع هر چند از منظرهای گوناگون و به معانی متفاوت به امید جهان و انسانی بهتر است.
نظریه ها و دستگاه های نظری به امید تحقق ایده های خویش شكل می گیرند و منتقدی كه به نظریه ای باور دارد و آن را به كار می گیرد نمی تواند نخستین كسی نباشد كه برای تحقق ایده های آن نظریه می كوشد و روشن است كه نخستین عرصه پیش رو نیز روان خود منتقد است. این چنین است كه نقد در زمانه ما با روانكاوی و روشنفكری گره خورده، روانكاوی نقطه آغاز حركت منتقد در فهم و داوری احساسات و عواطف و غرایز خویش و روشنفكری هدایت گر منتقد در برخورد انتقادی و ایستادن بر موضعی آگاهانه و هدفمند است.
اما ضمنا بنا به خصلت رهایی بخش و اصلاح گرش، نقد دیگر صرفا درون محدوده حوزه خاص یك اثر هنری سینما، تئاتر، نقاشی و غیره باقی نمی ماند بلكه بدل به اثری بینارشته ای می شود كه نمی تواند به خیلی از چیزها بی اعتنا باشد، از ساختارهای موجود در جامعه تا مطالعات فرهنگی تا تاریخ و سنت های پدیدآورنده هر اثر تا... از گذر همین مشاهدات اولیه هم هست كه حالا می توان فراتر از آن نگاه ها و نگره هایی كه در بند نخست این نوشته درباره شان سخن گفتیم، باری دیگر كتاب را خواند، كتابی كه بخش اعظمی از آن درباره همین موضوع داوری و ارزش گذاری است و سپس به نقدش پرداخت. این خودش اما حكایتی دیگر است.
بهرنگ رجبی
آیریس مرداك
ترجمه:اصغر ترابی فارسانی
نشر اختران
چاپ اول ۱۳۸۵
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید