پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی گذرا به برنامه ریزی استراتژیک در سازمانها


نگاهی گذرا به برنامه ریزی استراتژیک در سازمانها
برنامه‌ریزی استراتژیك یكی از اصول و شاخه‌های مدیریت استراتژیك است مدیریت استراتژیك – به طور كلی – مفاهیم بنیادی و اساسی مدیریت اساسی و بنیادی را در سازمانها مدنظر دارد.
در مقاله زیر ویژگیهای برنامه‌ریزی استراتژیك در دیدگاهی اجمالی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
آنچه در ذهن بیشتر انسان‌های توانمند نقش می‌بندد، تصویری از حال و روز كنونی، دورنمایی از آرمان‌ها و برنامه یا استراتژی حركت در مسیر ناهموار دستیابی به آرمان‌ها است. در واقع، استراتژی، هنر خلق ارزشها برای انسان‌ها است و به آن‌ها چهارچوب‌های فكری، الگوهای تصورات و مفاهیم عینی و امكان شناسایی فرصت‌ها برای دستیابی به آینده‌ای بهتر در محیط پویا ارایه می‌دهد. در حالی كه اغلب انسان‌ها، زمان‌های قابل ملاحظه و ارزشمندی را صرف تفكرات آینده‌ی خود می‌كنند، آیا می‌توان این دیدگاه را پذیرفت كه یك سازمان با همه‌ی اجزا و متغیرهایش برنامه‌ای برای آینده نداشته باشد؟
امروزه تغییرات محیطی بنیادی در سطوح فن‌آوری، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به وقوع می‌پیوندد كه همانند ابرهای متراكم و باران‌زا در بالای سر سازمان، هر لحظه ممكن است عناصر سازمانی را آماج رگبارهای سیل‌آسای خود قرار دهند. با این اوصاف، چگونه مدیریت می‌تواند سازمان را از هجوم رگبارهای سیل‌آسا در امان نگه دارد و اصولاً، چگونه قادر است جهت‌گیری آینده و حدود كسب و كار خود را تعیین و تعریف كند؟
حال برای تصمیم‌گیری موضع آینده‌ی یك سازمان،‌ مدیران باید به سه سوال اساسی زیر پاسخ دهند:
۱- حدود فعالیت‌های كسب و كار سازمان در كجا قرار دارد؟
۲- مدیریت سازمان خواهان دستیابی به چه نوع كار و تلاشی است؟ (اهداف سازمان چه هستند؟)
۳- چگونه فعالیتهای سازمانی در شرایط كنونی می‌تواند به جایی كه مدیریت خواهان است، حركت كند؟
(از چه استراتژی باید استفاده كرد؟)
در پاسخ به این سوالات، مدیریت به یك برنامه‌ریزی استراتژیك رسمی نیاز دارد. برنامه‌ریزی استراتژیك، فرآیند تصمیم‌گیری بر روی برنامه‌هایی است كه یك سازمان متعهد انجام آن می‌شود و مقداری از منابع كه به هر برنامه در طی چند سال آینده اختصاص داده خواهد شد. برنامه‌ریزی استراتژیك، با جهت‌گیری بنیادی سازمان در سمت آینده‌ی اهداف، آرزوها و منابع آن حركت می‌كند و این كه چگونه سازمان با جهانی كه در آن فعالیت می‌كند، ‌
در تقابل و تضاد قرار دارد.
●متدولوژی برنامه‌ریزی استراتژیك
روند برنامه‌ریزی استراتژیك اصولاً با تحلیل‌هایی آغاز می‌شود، كه بر روی منابع داخلی سازمان (تحلیل منابع) و محیط خارجی كه سازمان در آن فعالیت می‌كند (تحلیل محیطی)، انجام می‌گیرد.
تحلیل منابع: منابع یك سازمان، مهارت‌های نیروی انسانی، سرمایه‌ها، اطلاعات، مواد اولیه، تجهیزات و ... هستند. یك سازمان، نیازمند توسعه‌ی استراتژی‌هایی از كسب و كار است كه استفاده از منابع را بهینه سازد. این مسأله از این جهت اهمیت دارد كه سازمان برای موفقیت در مقابل بازار و رقبایش، باید به توانمندی‌های خاصی دست یابد كه این توانمندی‌ها، در بطن منابع داخلی نهفته هستند. فرآیند تحلیل منابع كه اصولاً در سطوح منابع انسانی، منابع مالی و منابع عملیاتی سازمان صورت می‌گیرد، باید منجر به شناخت ضعف‌ها و قابلیت‌ها یا توانمندی‌های سازمانی شود.
●تحلیل محیطی: محیط،
هر جنبه‌ی خارجی است كه پیرامون سازمان را فرا می‌گیرد. سازمان‌ها همواره با نیروهای خارجی اقتصادی، فن‌آوری، سیاسی و اجتماعی تحت تاثیر قرار می‌گیرند. تحلیل محیطی، یك روش سیستماتیك برای مطالعه و پیش‌بینی نیروهایی است كه تحت كنترل مستقیم سازمان یا صنعت نیستند. علاوه بر نیروهای یادشده، یك سازمان ممكن است از سوی رقبا، مشتریان و تأمین‌كنندگان نیز تحت فشار قرار گیرد. بنابراین، سازمان به استراتژی‌هایی نیاز دارد كه به نحو مناسبی نقاط ضعف و قوت را در برابر تغییرات محیطی شفاف سازد و از سوی دیگر، فرصت‌ها و تهدیدهایی كه از محیط خارج به شركت اعمال می‌شود، شناسایی كند.
●عوامل كلیدی موفقیت:
با انجام تحلیل منابع، نقاط ضعف و قوت سازمان مشخص می‌شوند و با اجرای تحلیل محیطی، فرصت و تهدیدهایی كه برای سازمان پدید می‌آیند، شناسایی می‌شوند. بنابراین، در روند برنامه‌ریزی استراتژیك، سازمان به دنبال بیشینه‌كردن قابلیت‌ها در برابر فرصت‌ها و تهدیدها، و یا كم كردن ضعف‌ها در برابر فرصت‌ها و تهدیدها است. تحلیل نقاط قوت، نقاط ضعف، تهدیدها و فرصت‌ها، باید منجر به شناسایی عوامل كلیدی موفقیت در حوزه‌ی منابع سازمانی و محیط خارجی شود. این عوامل كه تعدادی از آن‌ها نظیر سهم بازار، قدرت فروش، توانمندی ساخت، وسعت خط تولید، قدرت منابع مالی و كیفیت محصول، شناسایی شده‌اند، برای هر سازمان و صنعت خاص متفاوت و در طول زمان متغیر هستند.
●تحلیل ارزش‌ها
گرچه متدولوژی سنتی برنامه‌ریزی استراتژیك با تحلیل‌های منابع داخلی سازمان و محیط خارجی صورت می‌گیرد، اما در این روش، از رسالت‌ها و ارزش‌های سازمانی كه در گذر زمان و در یك محیط پویا تغییر می‌كنند، كمتر نشانی یافت می‌شود. در چنین شرایطی، استراتژی، دیگر مستقر كردن یك سری از فعالیت‌های ثابت برای ایجاد ارزش افزوده و سودآوری سازمان نیست. سازمان‌های موفق كنونی نیاز دارند كه هدف استراتژی سازمان را ماورای نیازمندی‌های تغییرات محیطی و مدیریت منابع دنبال كنند. هدف استراتژی در سازمان‌ها باید این باشد كه شرایطی فراهم آورد تا سازمان‌ها قادر به خلق ارزش‌های حیاتی باشند و آن‌ها را به مشتریانشان تحویل دهند و همچنین باید تضمین شود كه با تغییرات شرایط سازگار است، به طوری كه قادر به افزایش ارزش‌ها در آینده باشد. بنابراین در تحلیل ارزش‌ها، سازمان‌ها به دنبال افزایش ارزش كارهایی هستند كه انجام می‌دهند و طرف توجه آن‌ها، دیگر سازمان یا حتی صنعت آنها نیست، بلكه نفس نظام خلق ارزش آن‌ها است كه بازیگران اقتصادی مختلف، نظیر سازمان‌های حمایت‌كننده و تأمین‌كننده، شركای تجاری، شركت‌های وابسته، هم‌پیمانان و مشتریان برای خلق ارزش‌ها با یكدیگر تشریك مساعی می‌كنند و هدف اساسی و استراتژیك، تناسب و حالت اصلاح‌پذیری دایمی بین توانمندی‌ها و استعدادهای سازمانی و خواست‌های بازیگران است. به عبارت دیگر، اعتقاد و تصور شركت‌های موفق از استراتژی، به عنوان نوآوری سیستماتیك اجتماعی، طراحی مستمر و مجدد سیستم‌های پیچیده‌ی كاری است.
در پایان باید عنوان كرد كه اگر تنها یك سرانجام غیرقابل فرار وجود داشته باشد، این است كه همه‌ی شركت‌ها و سازمان‌های امروزی ناچارند استراتژی‌های خود را از نو تعریف كنند و برنامه‌ریزی برای انجام آن، همانند چراغ روشنگری است كه آن‌ها را در مسیر تاریك و محیط ناهموار و پیچیده‌ی امروزی نجات می‌دهد.
مهندس فرشید اسلام‌دوست - شركت توزیع نیروی برق استان گیلان
منبع : پیک برق


همچنین مشاهده کنید