پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


تلفیق سبکی، تفکر و لذت


تلفیق سبکی، تفکر و لذت
مجموعه داستان های كوتاه و به هم پیوسته استفانو بننی نویسنده معاصر ایتالیایی شاهدی دیگر است بر مدعای بقا و حتی برتری ادبیات داستانی در دنیایی كه تكنولوژی های پیشرفته تصویری می رود تا تمام وقت آزاد بشر را در جوامع پیشرفته بگیرد و از آن بیشتر نقاط قوتی كه در این یادداشت به آنها اشاره خواهیم كرد ثابت می كنند كه هنوز بشر و به خصوص در جوامع پیشرفته تر به ادبیات نیازمند است و ذرات زیادی از وجود او همچنان در انتظار این تٲملات خالی مانده اند.
اگرچه جلوه های ویژه تصویری می روند كه حتی پرده سینما و تلویزیون را بدرند و به صورتی سه بعدی فضای اتاق و سالن سینما را پر كنند اما همچنان در آستانه ذهن بیننده «كپ می كنند» و تكنولوژی بالاتر به معنای تعین بیشتر است و تعین بیشتر به نحو فزاینده ای از میزان مداخله ذهن تماشاگر می كاهد. اما در ادبیات این ذهن خواننده است كه بخش مهمی از واقعیت داستانی را می آفریند و به جرات می توان گفت هربار كه یك داستان خوانده می شود حادثه خلاقانه دیگری به وقوع می پیوندد و هر كس نقشی یا نقش هایی از خود را در این داستان می بیند و آن را بازی می كند.
این قضیه پیچیده ای نیست مقایسه تماشای هری پاتر با خواندن هری پاتر برای هر كودكی آشكار است. اگر هری پاتر از ابتدا به شكل فیلم بیرون می آمد قطعا فقط یك فیلم علمی تخیلی دیگر بود در كنار بسیاران در مجموعه داستان كافه زیر دریا با قهقرایی از امكانات داستان روبه رو هستیم امكاناتی كه نویسنده با دست ودلبازی در برابر چشمان خواننده می گستراند. وقتی نیك می نگری در دوران ما صناعت داستان جز این نمی تواند باشد.
از همان ابتدا كه راوی اول پیرمردی را می بیند كه به زیر آب می رود و نه تنها غرق نمی شود بلكه به كافه ای در كف آب قدم می گذارد كه بسیاری دیگر هم در آنجا به انتظار نشسته اند تا هركدام داستان های مجموعه را روایت كنند. نویسنده حجت را تمام می كند كه با تمام امكانات واقعیت روبه رو خواهید شد و این امكانات متعددند، راوی های متعدد كه چیزی بیش از آئینه های تودرتو را به ذهن می آورند پرداخت فضاهایی جدید با قانونمندی های خاص خود مثل «دلداده مریخی»، «عبور پیرمردها»، «شی میتزه» استفاده صرف از یك تكنیك داستان نویسی قدیمی «گ ناستاسیا» و به پیشواز برخی نویسندگان رفتن «اوله رون» ادگار الن پو و «بریشیلا...» آگاتا كریستی.
نوشتن داستان با استفاده صرف از نقل قول «لولوی آدم ضایع كن». چگونه می توان این همه تنوع و عدم تعین را به شیوه ای به جز ادبیات نشان داد تا جزء جزء زندگی به تامل در آید. و آیا این دوربین لغزان نویسنده كه هرزمان زاویه دید خود را تغییر می دهد و هربار از زاویه ای غیرمتعارف به زندگی می نگرد و زندگی را به زیر چاقوی تشریح نقد و تفكر می خواند ضرورت مبرم انسان امروز نیست اما آن طنابی كه هنرمند را به میانه قلب توده مردم می كشاند چیزی نیست جز همان ملاحت و قندی كه اثر هنری بی آن هیچ است.
داستان تاثیرگذار قبل از هرچیز داستان خواندنی است. داستانی كه خواننده را به دنبال خود نمی كشاند، به او لذت نمی بخشد و او را سرگرم نمی كند به هیچ وجه توانایی صید ساعات فراغت توده مردم را نخواهد داشت آن هم در كنار كشتی های ماهیگیری عظیم الجثه ای همچون سینما و تلویزیون. مجموعه داستان استفانو بننی شدیدا خواندنی است حتی در ترجمه هم كه بسیاری از ملاحت های زبان اصلی را از داستان می گیرد هر كسی با هر سطح فرهنگی آن را می خواند و از آن لذت می برد.
آیا هنر چیزی جز همین تلفیق سبكی و سنگینی تفكر و لذت و... است چرا ادبیات داستانی ما هیچ گاه نتوانسته به این تلفیق دست یابد چرا نویسندگان ما فقط در لحظاتی كوتاه و فقط تا درجاتی توانستند پوسته تنگ حلقه های روشنفكری را بدرند چرا نوشتن برای توده مردم كسر شٲن نویسندگان ما است آیا ما به ادبیات داستانی با خصوصیاتی كه ذكر كردم نیاز نداریم ما كه لقمه نجویده تكنولوژی مدرن را هرچه سراسیمه تر در اختیار می گیریم نیاز به تامل و اندیشه در جزییات زندگی خود و جویدن هرچه بیشتر این لقمه ثقیل الهضم نداریم مجموعه داستان بننی شاهدی است بر این مدعا كه ادبیات هم چنان ضرورت مبرم زمان ماست و می تواند و باید توسط توده مردم خوانده شود. نه با بخشنامه كه با خواندنی تر كردن آثار داستانی.
درباره كتاب «كافه زیر دریا»
كافه زیر دریا، استفانو بننی، ترجمه: رضا قیصریه
بابك زمانی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید