پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


تأثیر خانواده بر نسل‌های آینده


تأثیر خانواده بر نسل‌های آینده
اگر در جامعه‌ای آمار طلاق ناچیز باشد الزاماً به معنای ازدواج‌های موافق و سازگاری زناشویی نیست. بسیاری از زوج‌ها در خانواده‌ای زندگی می‌كنند كه طلاق روانی در آن حكمفرماست. بدین معنا كه هیچ گونه رابطه عاطفی و جسمانی بین زن و شوهر وجود ندارد و زندگی به صورت اجباری و با حداقل تعامل به پیش می‌رود. به همین جهت ضروری است با دیدگاهی آسیب‌شناسانه به علل درون فردی ناسازگاری‌های زناشویی و عدم موفقیت در ازدواج‌ها پرداخته و نقش ویژگی‌های شخصیتی در سازگاری و رضایت زناشویی مورد بررسی قرار گیرد، چرا كه عدم وجود جو سالم در خانواده از موانع اصلی انتقال آداب،‌ رسوم، فرهنگ و ارزش‌های مثبت جامعه به نسل‌های بعدی است.
مسایل گفته سبب شد تا سعید صادقی با راهنمایی دكترعلی اصغر اصغرنژاد پژوهشی با عنوان "بررسی عوامل شخصیتی مؤثر در سازگاری زناشویی" انجام دهد و در آن با استفاده از روش علمی مقایسه‌ای یا پس رویدادی، ۴۵ زوج سازگار و ناسازگار را به صورت نمونه در دسترس در جامعه آماری كه از كلیه زوج‌های شهر اصفهان تشكیل می‌شد، انتخاب كند.
به اعتقاد پژوهشگر، در كشور ما طی دو دهه گذشته ساخت خانواده و روابط بین اعضای آن دچار تغییرات زیادی شده است و بیشتر تحقیقاتی كه توسط متخصصان علوم اجتماعی در زمینه علل سست‌شدن پیوندهای زناشویی صورت گرفته بر متغیرهای كلان از جمله وضعیت اقتصادی، كاهش درآمد خانوار، بیكاری، چالش‌های فرهنگی و اجتماعی تأكید نموده‌اند و آن‌ها را از عوامل مؤثیر بروز ناسازگاری‌های زناشویی و طلاق در ایران دانسته‌اند. هر چند كه نقش این عوامل را نمی‌توان در افزایش طلاق در چند سال گذشته نادیده گرفت اما به نظر می‌رسد از یك سو تأكید بیش از حد بر این متغییرها به عدم شناسایی عوامل مؤثر گسسته شدن پیوندهای زناشویی به ویژه در زوج‌های جوان منجر خواهد شد و از طرف دیگر صرف وجود آمار پایین طلاق در كشور ما نسبت به سایر كشورها نمی‌تواند توجیه منطقی در باب سلامت سیستم بهداشت روان خانواده‌ها و سازگاری زناشویی در بین زوج‌ها باشد، چرا كه در برخی از كشورها نظیر ایران به خاطر مسایل فرهنگی، سنتی و حتی قانونی، طلاق به سادگی امكان‌پذیر نیست. ناسازگاری و عدم رضایت زناشویی پس از ازدواج نه تنها بركنش‌های روانی - اجتماعی زن و شوهر بلكه بر رشد و تحول كودكان و نوجوانان آن خانواده نیز اثرات سوء به جای گذارد.
افزایش آمار فرار دختران از منزل، كودكان‌خیابانی و بزهكاری كودكان و نوجوانان در كشور ما ارتباط مستقیمی با خانواده‌های‌ آشفته و طلاق دارد و نكته مهم‌تر این‌كه عدم جو سالم در خانواده، یكی از موانع اصلی انتقال آداب و رسوم، فرهنگ و هنجارهای جامعه به نسل‌های بعدی است.
هدف اصلی این پژوهش مشخص‌كردن و مقایسه عوامل شخصیتی زوج‌های سازگار و ناسازگار (در حال طلاق) شهر اصفهان و همچنین میزان رضایت زناشویی و ارتباط آن با عوامل شخصیتی است. متغیر مستقل در این پژوهش عبارت است از عوامل شخصیتی زوجین مورد مطالعه و متغیر وابسته عبارت است از سازگاری و رضایت زناشویی. در این پژوهش پس از همتاسازی گروه گواه، پرسشنامه ENRICH اجرا و آنانی كه دارای نمره بالای رضایت زناشویی بودند به عنوان زوج سازگار انتخاب شدند. ابزارهای اندازه‌گیری در این پژوهش عبارتند از فهرست ویژگی‌های دموگرافیك، فرم كوتاه پرسشنامه مسائل مروبط به پربارسازی و تقویت رابطه، ارتباط و خشنودی (ENRICH) ۴۷ سؤالی و پرسشنامه ۱۶ عاملی شخصیت كَـتِل لازم به ذكر است قبل از اجرای پژوهش، كلیه نمونه‌های مورد‌نظر مورد مصاحبه بالینی قرار گرفته و كسانی كه اعتیاد به مواد مخدر داشته یا مبتلا به اختلال روانپزشكی بوده‌‌اند حذف گردیدند.
براساس نتایج این پژوهش مقایسه رضایتمندی زناشویی مردان و زنان سازگار و ناسازگار نشان دهنده آن است كه مردان و زنان سازگار اصفهانی رضایت زیادی از روابط زناشویی خود دارند و بالعكس مردان و زنان ناسازگار نارضایتی شدیدی را از روابط زناشویی خود ابراز داشته‌اند.
مقایسه رضایتمندی زناشویی مردان و زنان ناسازگار اصفهان بر این نكته اشاره دارد كه هر چند از لحاظ رضایت زناشویی، زوجین نارضایتی شدید خود را ابراز داشته‌اند، اما تفاوت معناداری بین مردان و زنان ناسازگار وجود دارد. بدین معنا كه در ناسازگاری‌ها و اختلافات بین زوجین، زنان نارضایتی زناشویی شدیدتری را نسبت به مردان احساس می‌كنند كه این اظهار عدم رضایت شدیدتر با توجه به تفاوت عوامل شخصیتی زنان و مردان ناسازگار قابل توجیه است.
نتایج حاصل از اجرای آزمون t در بررسی میانگین نمرات عوامل شخصیتی مردان سازگار و ناسازگار نشان‌دهنده وجود تفاوت‌های معنا‌دار در ۱۱ مؤلفه شخصیتی یعنی گرمی و صمیمیت، هوش، پایداری‌ هیجانی، همنوایی، جسارت، حساسیت، بدبینی و سوءظن شهودی، نگرانی، خود نظم‌دهی، تنش عصبی اوست. در ۵ عامل شخصیتی سلطه، ظرافت‌كاری، بنیادگرایی و خودكفایی در میان مردان سازگار و ناسازگار تفاوت‌ معناداری بدست نیامد.
در بین زنان سازگار و ناسازگار نیز نتایج حاكی است كه بین ۱۲ مؤلفه شخصیتی گرمی و صمیمیت، هوش، پایداری هیجانی، سرزندگی، همنوایی، جسارت، حساسیت، شهودی، ظرافت‌كاری، نگرانی، خود‌نظم‌دهی، تنش عصبی تفاوت‌ معناداری وجود دارد و در ۴ مؤلفه شخصیتی سلطه، بدبینی و سوءظن، بنیاد‌گرایی و خودكفایی تفاوت معناداری وجود نداشته است.
بنابراین هم در مقایسه گروه مردان و هم در مقایسه گروه زنان ۱۰ عامل شخصیتی گرمی و صمیمیت، هوش، پایداری هیجانی، همنوایی، جسارت، حساسیت، شهودی، نگرانی، خودنظم‌دهی و تنش عصبی مشترك و دارای تفاوت معنادار و هم جهت هستند و تفاوت‌ها مربوط به عامل بدبینی و سوءظن در مردان و عوامل سرزندگی و ظرافت‌كاری در زنان است.
از لحاظ بالینی می‌توان این گونه تفسیر كرد كه گرایش مردان ناسازگار نسبت به مردان سازگار و گروه زنان سازگار و ناسازگار به قطب مثبت بدبینی و سوءظن بیانگر خصیصه‌ای است كه شكل نهایی آن را می‌توان در اختلال پارانویا مشاهده كرد. به عبارت دیگر مردان ناسازگار دارای بدبینی و سو‌ءظن متمایل به حسادت، بدگمان، بدخلق، بی‌انعطاف، خشن و بی‌اعتنا بوده و خود را به منزله افرادی می‌دانند كه دارای رفتار بسیار صحیح هستند. این گونه افراد دارای زمان واكنش نسبتاً كند بوده و علاقه فراوانی به زندگی روانی و درونی از خود نشان می‌دهند.
گرایش زنان ناسازگار قطب منفی سرزندگی نسبت به زنان سازگار و گروه مردان سازگار و ناسازگار حاكی از تمایل به درونگرایی است. زنان بدون سرزندگی اغلب موقر كم حرف، جدی و مضطرب و افسرده به نظر می‌رسند.
نبود ظرافت‌كاری در زنان ناسزگار نسبت به زنان سازگار و گروه مردان سازگار و ناسازگار مؤید كامیابی آسان، بی‌مهارتی و بی‌دست و پابودن آن‌هاست. هر چندان زنان بدون خصوصیت ظرافت‌كاری به دیگران علاقه‌مند هستند اما به دلیل عدم داشتن مهارت لازم در برقراری روابط اجتماعی و اضطراب موجود با مشكلاتی مواجه هستند.
نتایج تحلیل آماری و استفاده از آزمون چند متغیره بر روی گروه مردان در پاسخ به این سؤال كه تا چه حد رگه‌ها و عوامل شخصیتی بر رضایت زناشویی مردان و زنان اصفهانی تأثیر دارد و كدام یك از این عوامل می‌توانند تغییر میزان رضایت زناشویی را تبیین كند، نشان می‌دهد كه هفت عامل شخصیتی شامل پایداری هیجانی، نگرانی، جسارت، بدبینی و سوءظن، خودنظم‌دهی، تنش و سلطه با رضایت زناشویی رابطه دارند و ۵/۶۷ درصد از میزان رضایت از زندگی زناشویی را این هفت عامل تبیین می‌كنند.
از این هفت عامل؛ خودنظم‌دهی، جسارت و پایداری هیجانی رابطه مستقیم با رضایت زناشویی و نگرانی، بدبینی و سوءظن، تنش‌عصبی و سلطه رابطه معكوس دارند. نكته قابل توجه در عوامل شخصیتی مؤثر بر رضایت زناشویی در گروه مردان آن است كه از هفت عامل یاد شده، شش عامل پایداری هیجانی، نگرانی، جسارت، بدبینی و سوءظن، خودنظم‌دهی و تنش عصبی مربوط به عامل مرتبه دوم اضطراب است. عامل سلطه نیز نشان دهنده آن است كه افزایش سلطه و تحمیل خواست و میل خویش بر همسر همراه با لجاجت و خودخواهی میزان رضایت زناشویی مردان را كاهش می‌دهد.
در گروه زنان نیز استفاده از روش‌ آماری چند متغیره نشان می‌دهد كه ۵ عامل شخصیتی حساسیت، نگرانی، شهودی، همنوایی و خودنظم‌دهی میزان رضایت زناشویی را با ضریب ۸/۶۲ درصد تبیین می‌كند كه عوامل حساسیت، همنوایی و خود‌نظم‌دهی رابطه مستقیم و نگرانی و شهودی رابطه معكوس با رضایت زناشویی زنان دارد. بنابراین می‌توان این‌گونه تفسیر كرد كه عامل حساسیت (یعنی بهترین عامل كه ارزش تبیین كنندگی ۴۱ درصد رضایت زناشویی را بر عهده دارد. در رضایت زناشویی زنان بسیار مهم است چرا كه توان ایجاد روابط صمیمانه و احساسی از سوی زنان در سازگاری زناشویی تأثیر بسزایی دارد.
از پنج عامل یاد شده،‌ دو عامل نگرانی و خود‌نظم‌دهی دو مؤلفه اسای در عامل مرتبه دوم اضطراب هستند كه بر این اساس پایین بودن سطح‌ نگرانی و تمایلات افسردگی و باز خورد منفی نسبت به خود و توان خودنظم‌بدهی بالا با رضایت زناشویی همبستگی مستقیم دارند.
دو مؤلفه همنوایی و خودنظم‌دهی نیز مربوط به عامل مرتبه دوم مهار هستند. همنوایی اخلاقی كه حاكی از رشد‌یافتگی هیجانی و احساس مسئولیت است به همراه افزایش خوداحساسی و توانایی كنترل هیجان‌ها و رفتارها در تبیین میزان رضایت زناشویی زنان سهیم‌اند. علاوه بر این گرایش به عینی بودن و جهت‌گیری نسبت به دنیای بیرون رضایت زناشویی زنان را افزایش می‌دهد.
با توجه به نتایج می‌توان مشاهده كرد كه عوامل تبیین‌كننده رضایت زناشویی در مردان و زنان واجد مشابهت در دو عامل نگرانی و خودنظم‌دهی و تفاوت در سایر عوامل مذكور است. بدین معنا كه كاهش نگرانی و توان كنترل هیجان‌ها و رفتارها در مردان و زنان، رضایت زناشویی را افزایش می‌دهد.
براساس نتایج این پژوهش بین رضایت زناشویی زوج‌های سازگار و ناسازگار، (در حال طلاق) تفاوت‌‌های معناداری وجود دارد كه این تفاوت‌ها با داده‌های مربوط به نیم‌رخ‌شخصیتی آنان قابل تفسیر و پیش‌بینی است. زوج‌های سازگار نسبت به زوج‌های ناسازگار از حیث موقعیت اضطرابی واجد‌سازش یافتگی مطلوب‌تری هستند. گرمی و صمیمیت، هوش بالاتر، احساسی‌تر، مهار و كنترل بیشتر رفتار و هیجان‌ها و برون‌گرایی،‌از جمله ویژگی‌های شخصیتی آنان است.
این مؤلفه‌ها می‌تواند از عوامل اصلی رضایت زیاد همسران از روابط زناشویی باشد. این نتیجه با تحقیقاتی كه برارتباط رضایت زناشویی همسران با پایداری هیجانی، افسردگی اختلال‌های اضطرابی و توانایی درك همدیگر تأكید دارند، هماهنگ است.
مقایسه داده‌‌های مربوط به نیم‌رخ شخصیتی زنان و مردان ناسازگار (در حال طلاق) نشان دهنده عدم وجود تفاوت معنادار بین دو گروه است.
به نظر می‌رسد به علت گرایش مشابه زنان و مردان ناسازگار و به قطب‌های منفی عوامل شخصیتی كه سازش‌ هیجانی و اجتماعی آنان را كاهش می‌دهد، ناسازگاری و اقدام به طلاق قابل توصیه باشد. در مورد زنان و مردان سازگار نیز تضاد درعوامل شخصیتی پایداری هیجانی، شهودی و ظرافت‌كاری تفاوت معناردار قابل مشاهده است.
پس شباهت عوامل شخصیتی در گرایش به قطب‌های مثبت می‌تواند سازگاری زناشویی را افزایش دهد.
منبع : فرهنگ و پژوهش


همچنین مشاهده کنید