چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


تغییر چهره


تغییر چهره
● نگاهی به فیلم «چشمان بدون چهره» ساخته ژرژ فرانژو
عصر امروز از برنامه سینما چهار فیلم «چشمان بدون چهره» ساخته ژرژ فرانژو پخش می شود. فیلمنامه این فیلم ۸۸دقیقه ای را كه محصول سال ۱۹۵۹ فرانسه است، پی یر بوالو و توماس نارسه ژاك و كلود ساتت براساس رمانی از ردون نوشته اند. فیلمبرداری فیلم بر عهده یوجین شافتن بوده و موسیقی اش را موریس ژار خلق كرده است. پی یر مراسه، ادیس اسكاب، آلیدا والی، فرانسوا گوترین و الكساندر ریگنالت بازیگران فیلم «چشمان بدون چهره» هستند.
● خلاصه فیلم
پلیس پاریس با معمای قتل دخترانی مواجه شده است كه جسدشان با چهره نابود شده پیدا می شود. با پیدا شدن جسدی دیگر از اداره پلیس با دكتر جنه سیه تماس می گیرند. او كه قبلا ناپدید شدن دخترش را گزارش كرده به پزشكی قانونی می رود و با دیدن چهره جسد، او را دختر خود معرفی می كند. اما در واقع دختر او زنده است. صورت كریستین دختر دكتر جنه سیه در یك حادثه رانندگی له شده است و به همین دلیل خودش را در خانه حبس كرده است. منشی آقای دكتر كه با او رابطه عاشقانه ای نیز دارد دختران جوان را می دزدد تا دكتر جنه سیه با عمل جراحی پلاستیك پوست صورت آنها را به صورت دخترش پیوند بزند. اما هر بار تلاش دكتر جنه سیه با شكست مواجه می شود. در آخرین تجربه، كریستین، هم قربانی را آزاد می كند و هم پس از كشتن لوییز، همان بلایی را سر دكتر جنه سیه می آورد كه سر خودش آمده است.
● درباره كارگردان
ژرژ فرانژو دوازدهم آوریل ۱۹۱۲ در فرانسه متولد شد. شهرت این فیلمساز بیشتر به خاطر مستندهایی است كه در آنها رئالیسم را با سویه ای سوررئالیستی ارائه می كرد. او پیش از ورود به عرصه سینمای فرانسه، برای یك شركت بیمه و همچنین یك كارخانه ماكارونی سازی كار كرد. پس از آن برای خدمت سربازی به الجزایر رفت. در سال ۱۹۳۲ از آنجا بیرون آمد و به تحصیل در رشته طراحی صحنه پرداخت. دو سال بعد فرانژو به همراه هنری لانگلویس، یك فیلم كوتاه ۱۶میلی متری ساخت. در سال ۱۹۳۵ با پانصد فرانكی كه از والدین لانگلویس قرض گرفتند، یك كلوپ فیلم راه انداختند. دو سال بعد آنها به كمك همین كلوپ، سینما تك فرانسه را تاسیس كردند. سال بعد فرانژو مدیر اجرایی اتحادیه بین المللی آرشیو فیلم شد.
در سال ۱۹۴۹ ژرژ فرانژو ساخت ۹ فیلم مستند را آغاز كرد كه به خاطرشان به شهرت رسید. در آغاز كارگردان تازه كار اصل بی طرفی را در ساختن مستندها كنار گذاشت. از نگاه فرانژو فیلم مستند، كاملا شخصی است و بازتاب نگاه سازنده آن است. حتی در آن دسته از كارهای او كه آرام تر به نظر می رسیدند نیز زمینه های اعتراض اجتماعی وجود دارد كه با حس شاعرانه فیلمساز تلفیق شده است. اشغال پاریس توسط نازی ها و روند صنعتی شدن پس از پایان جنگ آشكارا بر كارهای اولیه فرانژو تاثیر گذاشت. اولین مستند او «خون حیوانات» ۱۹۴۹ تصویری وحشتناك از كار روزانه در سلاخ خانه ای در پاریس بود. این فیلم علاوه بر اینكه شدیدا تحت تاثیر اكسپرسیونیسم آلمانی بود همزمان واقع گرا هم بود. بعضی از منتقدین اشاره كرده اند كه صحنه هایی از فیلم كه در آن حیوانات در مسیر مرگ حركت می كنند به اردوگاه مرگ نازی ها اشاره دارد.
فرانژو با فیلم «نگهبانان» ۱۹۵۸ به ساخت فیلمنامه داستانی روی آورد. او در سال ۱۹۵۹، «چشمان بدون چهره» را كارگردانی كرد.
فرانژو با ساخت فیلمی اقتباسی از اثری با عنوان «توماس شیاد» نوشته ژان كوكتو بار دیگر به سبك مورد علاقه اش یعنی سوررئالیسم برگشت. در سال های بعد او بیشتر به كارگردانی در تلویزیون پرداخت. ژرژ فرانژو در اواخر دهه هفتاد فیلمسازی را كنار گذاشت و رئیس سینما تك فرانسه شد. او پنجم نوامبر سال ۱۹۸۷ درگذشت.
● اولین و بهترین فیلم فرانژو
«چشمان بدون چهره» اولین فیلم بلند داستانی فیلمسازی است كه به خاطر مستندهایش به شهرت رسیده بود. این فیلم بهترین اثر او نیز محسوب می شود. فرانژو در این فیلم به تلفیق اكسپرسیونیسم آلمانی و سوررئالیسم می پردازد.
در عین حال حاصل كار از آن دست فیلم هایی نیست كه فقط سینماروهای حرفه ای بتوانند با آن ارتباط برقرار كنند بلكه فیلم جذابیت لازم برای طیف وسیعی از مخاطبان را دارد.
«چشمان بدون چهره» فیلمی در ژانر پلیسی جنایی است و از ابتدای فیلم سه سوی درگیر در این گونه فیلم ها را در اینجا هم می بینیم. پس از گذشت ده دقیقه از فیلم قاتل، مقتول و پلیس همگی در فیلم ظاهر می شوند. سوسپانسی كه فرانژو در فیلم ایجاد می كند از نوع دلهره فیلم های هیچكاكی است.
یعنی دلهره و هیجان به طور مداوم و نه آنی وجود دارد. یك سوم از فیلم كه می گذرد تماشاگر تقریبا مطمئن می شود كه قاتل كیست. بنابراین از اینجا به بعد دلهره از طریق زیبایی روایت تصویری انتقال می یابد.
در این نوع روایت تماشاگر نیز مثل فیلمساز همراه با شخصیت ها در معما شركت می كند و از چند و چون ماجرا باخبر است. به همین علت كارگردان در این نوع فیلم ها باید تلاش بیشتری برای ایجاد هیجان بكند.
در واقع در فیلم هایی مثل «چشمان بدون چهره» سرگرم كنندگی اثر از طریق شكل روایت تحقق پیدا می كند، در شرایطی كه كلید معما به عنوان عامل اصلی جذابیت داستان پلیسی از همان اول لو رفته است. در سی دقیقه اول فیلم «چشمان بدون چهره» مظنون ها معرفی می شوند، بازی های چالش برانگیز فیلم های پلیسی اجرا می شوند و ما كل ماجرای دكتر جنه سیه، دختر و منشی اش را متوجه می شویم. از این به بعد فیلم بر شخصیت پردازی متمركز می شود. اینكه چرا دكتر باید راضی شود با چنان شقاوتی پوست از چهره دختران جوان بكند یا اینكه چرا لوییز او را در این راه همراهی می كند سئوالاتی است كه برای تماشاگر مطرح می شود و او را تا پایان، پای فیلم نگه می دارد.
● بودن یا نبودن
اگرچه مسئله اساسی در فیلم های پلیسی جنایی، هویت است اما این مسئله در برخی از این فیلم ها به شكل بنیادی تری دنبال می شود. در فیلم «چشمان بدون چهره»، كریستین به دلیل اینكه در حادثه تصادف صورتش مخدوش شده، افسرده شده و به بازی پدرش تن می دهد. در حقیقت او صورت خود را مساوی با هویتش تلقی كرده و مخدوش شدن چهره را دلیلی بر از بین رفتن هویتش می داند تا جایی كه حاضر می شود طبق نقشه پدرش تا اطلاع ثانوی هویت اجتماعی اش را به طور داوطلبانه معلق كند.
اعلام مرگ كریستین جنه سیه به معنای حذف او از زندگی عمومی و ادامه حیاتش در انزواست. هر چند كه این حربه دكتر راهی برای شكل دهی هویت جدید كریستین است. جنه سیه پس از بازگشت از مراسم تدفین قلابی دخترش بر بالین او می رود و به او قول خلق صورتی جدید را می دهد. به نظر می رسد نپذیرفتن ماسك از سوی كریستین بیشتر به چالش او در زمینه از دست دادن هویتش برمی گردد. به عبارت بهتر كریستین كه پس از تصادف برای خودش «نبود»، حالا برای دیگران هم «نیست». اما رنج او از واقعیتی است كه پیش رویش نقش بسته است. كریستین زنده است و «نیست» خود را می بیند. او تلاش پدرش برای خلق هویتی جدید را از نزدیك می بیند.
اما وقتی یك بار او با چهره دختر قربانی رو به رو می شود نگاه متفاوتی پیدا می كند. اگرچه واكنش كریستین آنی نیست اما تغییر در وضعیت روحی او همزمان با ادامه فیلم مشخص است. در پایان فیلم كریستین به درك دیگری از هویت می رسد. این بار به جای اینكه صورت كریستین پیوند پوست صورت قربانی را پس بزند خودش به هویت اصلی خود به آنچه بود بازمی گردد. او تصمیم می گیرد رها از جنون پدرش ، با هویت جدید خود به زندگی ادامه بدهد: هویت دختری كه در تصادف زیبایی اش را از دست داده است.
● دو صحنه به یاد ماندنی
یكی از به یاد ماندنی ترین صحنه های فیلم «چشمان بدون چهره» صحنه ای است كه در آن دكتر جنه سیه پوست را از صورت یكی از دختران ربوده شده جدا می كند. مقدمه چینی فیلمساز برای این اتفاق مثال زدنی است. در حالی كه تماشاگر هر لحظه منتظر است دوربین از چهره دختر دور شود. جای دوربین عوض می شود چهره دختر از صحنه حذف می شود اما به محض اینكه تماشاگر مطمئن می شود در فیلم صحنه كشیدن پوست را نمی بیند، دوربین برمی گردد روی صورت دختر قربانی و یكی از شنیع ترین صحنه های فیلم های جنایی در زمان ساخت فیلم خلق می شود.
كار فرانژو در این صحنه آن قدر قوی است كه ۳۶ سال پس از ساخت فیلم، همچنان برای تماشاگر دلهره آور و هیجان انگیز به نظر می رسد. یكی دیگر از صحنه های قابل ذكر فیلم، صحنه نشان دادن چهره مخدوش كریستین است. تا نیمه های فیلم ما چهره كریستین را نمی بینیم. فرانژو تیزبینانه اولین بار چهره كریستین را به ما نشان نمی دهد. او این چهره را به قربانی ای ظاهر می كند كه آرام آرام به هوش می آید و با صورت ویران شده كریستین روبه رو می شود. انتخاب زاویه دوربین، این صحنه را از یك صحنه صرفا آشكاركننده متفاوت می سازد.
● وحشت با زبان شاعرانه
ژرژ فرانژو داستان پلیسی «چشمان بدون چهره» را به زبان خودش روایت می كند. او به وحشت با زبان شاعرانه منحصربه فردش كه در فیلم های مستند او نیز وجود داشت، عینیت می بخشد. «چشمان بدون چهره» در سال ۱۹۵۹ در فرانسه ساخته شد یعنی در همان سالی كه تعدادی از فیلمسازان مطرح موج نو از جمله فرانسوا تروفو اولین فیلمشان را ساختند. اما با وجود اینكه فیلم «چشمان بدون چهره» با استقبال موج نویی ها روبه رو شد، فرانژو فیلمسازی مستقل از موج نو است. شاید یكی از دلایل استقبال موج نویی ها و به خصوص تروفو از فیلم «چشمان بدون چهره»، قرابت های این فیلم با آثار هیچكاك باشد. فیلمسازی كه مورد علاقه موج نویی ها بود. فیلمنامه این فیلم را نیز همان كسانی نوشته اند كه فیلمنامه فیلم درخشان هیچكاك یعنی «سرگیجه» محصول كار آنها است. اما اوج كار فیلم، فیلمبرداری آن است. كار یوجین شافتن و زاویه هایی كه برای گرفتن تصاویر انتخاب كرده است یادآور فیلم های نوآر است.
فرانژو فیلم را در دو فضا روایت می كند. یكی فضای ویلای دكتر جنه سیه و دیگر فضای بیرون. در فیلم، فضای بیرون را بسیار مبهم می بینیم ، فضایی كه به هیچ وجه گشایشگر نیست. اما در داخل ویلا، نور قوی اتاق ها را كاملا روشن كرده است. این تقابل از زاویه ای دیگر هم قابل بررسی است. دنیای جنه سیه در داخل خانه، دنیای آدم هایی است كه هویتی جعلی دارند و در دنیای بیرون جنه سیه با آدم های واقعی روبه رو می شود. ضرباهنگ و مدت زمان فیلم نیز مناسب است.
فیلم داستان را اول قصه بازگو می كند، شخصیت ها را به مخاطب معرفی می كند و با پیشنهاد یك پایان، تمام می شود. بازی های فیلم بسیار درخشان است. بازی ادیس اسكاب در نقش كریستین فوق العاده است. او نقش دختر جوانی را كه پشت یك ماسك اسیر شده به خوبی بازی می كند. پی یر براسیه نیز وحشت، اقتدار و جذابیت را توامان در نقش دكتر جنه سیه باز آفرینی می كند.
مجتبی پورمحسن
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید