پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


جامعه غیر قابل تغییر


جامعه غیر قابل تغییر
شاید غیر منطقی به نظر برسد كه یك كارگردان كانادایی كه تخصص اش ساخت فیلم های تبلیغاتی بوده و برای كمپانی همبرگر سازی معروف مك دونالد نیز كارهای تبلیغاتی می كرده است، به دنبال تهیه فیلمی همچون «فریب دادن دكتر لوئیس» برود. فیلمسازی كه وصف اش در میان است، ژان فرانسوا پولیو نام دارد و این اولین فیلم بلند داستانی او محسوب می شود و به گونه ای آن را باید نمادی از ارزش های خانوادگی دانست كه در ستیز و رویارویی با دشواری های زندگی رنگ می بازد و چیزی كه باقی نمی ماند، ارزش است.
اولین سئوالی كه پیش می آید، این است كه زندگی باید چگونه باشد كه در تعاریف منفی نگنجد. «فریب دادن دكتر لوئیس» این سئوال را مطرح می كند و بر روی آن مانور می دهد، اما جوابی قاطع به آن نمی دهد و در پایان نتیجه می گیرد كه كافی است طرفین از شرایط موجود راضی باشند و حتی اگر فریب و ریایی در كار بود، مهم نیست. شاید هم برای تحلیل هرچه بهتر این فیلم باید به كار ارژینالی اشاره كرد كه استودیوی قدیمی و معروف ایلینگ انگلیس سال ها پیش با همین نام ساخت و به بازار عرضه كرد.
اضافه بر آن بسیاری از نكات به تصویر كشیده شده در فیلم پولیو از یك فیلم كلاسیك سال ۱۹۴۹ الكساندر مكندریك به نام «galore» الهام گرفته شده و می توان در ادامه رفرنس ها و اشارات به «قهرمان محلی» فیلم سال ۱۹۸۲ بیل فورسایت نیز اشاره كرد و در ضمن فیلم های جدید تری را هم كه از كار های قبلی كمپانی ایلینگ نشات گرفته شده است و «بیدار كردن ند» و «هرچه نزدیك تر می شوی» از آن جمله اند مثال آورد و حتی «چكمه های كینكی» نیز كه سال پیش اكران شد، همین حالت را دارد.
«فریب دادن دكتر لوئیس» یك تم و مضمون توام با آرامش و تنبلی دارد. قهرمان و كاراكتر اول آن كه دیوید بوتن نقش او را بازی می كند، نمادی از ارزش های سست جامعه امروز است و بهتر بگوییم مظهر بی ارزشی های حاكم بر جامعه محسوب می شود. او در محل كارش كوكائین می كشد، بیش از حد سریع و خطر ساز رانندگی می كند و روابط او در زندگی خصوصی اش نیز منطقی و صحیح نیست. ورود او به جزیره فقر زده سن ماری لومدرن همانند ورود مسئول مسابقات لاتاری در فیلم «بیدار كردن ند» به صحنه و یا كاراكتر های فیلم «هرچه نزدیك تر می شوی» فضا را برای برخورد عقاید بر یك قالب وسیع اما كمیك مهیا می كند. هر دو طرف ماجرا در عقاید خود سرسخت اند. چه آنهایی كه قرار است در متن قصه به حفظ اصول قبلی و شناخته شده زندگی بشر معتقد باشند و چه افرادی كه مدرن گرایی را بر چنان اصولی ارجح می شمرند. در وسط این ستیز كاراكتر لوئیس را در حالی می بینیم كه در حال انجام ماهیگیری، قدم زدن در دهكده و یا ارج نهادن بر زندگی اجتماعی جاری در جزیره است.
در عین حال قضیه به گونه ای نیست كه بتوانید ادعا كنید درس گرفتن از زندگی لوئیس و نحوه زیست او امكان پذیر است و یا او اصولا امكان چنین چیزی را برای سایرین به وجود می آورد.در نهایت لوئیس جذب محیط شده و به جزیی از آن بدل می شود و از آن تفكیك ناپذیر نیست و به جای اینكه ارزش های ادعایی و نو را به محل بیاورد و آنجا حاكم كند، خودش اسیر و تسلیم موارد و عادت هایی می شود كه از قبل آنجا وجود داشته است.
برخی تحلیلگران فیلم و امور اجتماعی می گویند نباید روی این وجه از فیلم زیاد حساب كرد. زیرا به نظر می رسد اهالی محل گاهی لوئیس را گول می زنند و تظاهر به دوست داشتن چیزهایی می كنند كه در عمل و به واقع برایشان بی تفاوت است و یا برعكس نسبت به چیزهایی سردی نشان می دهند كه به واقع دلخواه و محبوبشان است. در سال های اخیر ژان پی یر ژونه كارگردان فرانسوی توانسته است با كارهایی مثل «دلیكاتسن» و «آمه لی» بسیار بهتر و صریح تر و موفق تر كمدی های اجتماعی خود را با اهدافی جدی عجین سازد، پس چرا پولیو نتوانسته است
● خلاصه داستان
در زمان حاضر به جزیره سن ماری لومدرن در كانادا سفر می كنیم و با آقای دوپره كه یك مدیر صنعتی ظاهرا موفق در منطقه است، آشنا می شویم. او قول می دهد برای محو بیكاری در منطقه یك كارخانه صنایع پلاستیك در آنجا راه اندازی كند ولی یك قانون جاری در منطقه می گوید كه ابتدا باید حداقل یك پزشك در محل مستقر باشد.
در همین راستا است كه سر و كله دكتر كریستوفر لوئیس در منطقه پیدا و تصریح می شود كه او برای اقامتی یك ماهه به آنجا آمده است. با این حال جرمن لساژ كه شهردار محل است به اطلاع اهالی می رساند كه هر كلك ممكنی را سوار خواهد كرد، با این امید كه دكتر فربور را در آنجا نگه دارد. او تلفن دكتر را «شنود» می كند و از این طریق درمی یابد كه او عاشق مواردی مثل موسیقی «جز» و ورزش كریكت است. او همین چیزها و یك زندگی راحت را برای دكتر كه در اصل هم آدم رفاه طلب و خطاكاری است، فراهم می آورد و لوئیس هم آنجا آرام می گیرد و به قایقرانی و یا گردش در سطح جزیره می رود و تلاش می كند با زنی به نام ایو بوچمین كه در همسایگی او زندگی می كند، آشنایی و مراوده داشته باشد.
شهردار از این هم فراتر می رود و برای نشان دادن آزادی ها و شرایط خاص شهر به دكتر لوئیس دستور می دهد كه همه جا موزیك پخش شود، چند غذای پرطرفدار را به «منو»ی غذای جزیره اضافه می كند و موارد رفاهی دیگر را نیز به سطح شهر می افزاید. اما دوپره قبل از به راه اندازی كارگاه شهر ۸۵۰ هزار دلار رشوه می طلبد و پولی را نشانه می گیرد كه در واقع لساژ از بانك سن ماری لومدرن ابتیاع كرده است.
لساژ نه تنها این مشكل را حل می كند بلكه كاری می كند كه دكتر لوئیس سرانجام تصمیم به ماندن در آنجا می گیرد و كلك دیگری كه در این راه می زند این است كه اعلام می كند پسرش مرده است تا لوئیس را كه در اصل یتیم بوده است، همچون یك پسر برای خود جلوه بدهد. وقتی هم كه لوئیس سرانجام از كلك ها و ادعای دروغین لساژ مطلع می شود، تصمیم می گیرد بماند زیرا به آنجا عادت كرده و كارگاه مورد بحث هم باز شده و موجد كار و شغل برای اهالی شده است.
● فریب دادن دكتر لوئیس Seducing Doctor Lewis
▪ محصول: كانادا ۲۰۰۴
▪ كارگردان: ژان فرانسوا پولیو
▪ بازیگران اصلی: ریموند بوكار، دیوید بوتن و بنوا پریره
▪ مدت: ۱۰۹ دقیقه
ترجمه: وصال روحانی
كوین ماهر
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید