شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

قیام ۳۰ تیر، تجلی همبستگی ملی


انقلاب صنعتی اروپا، آسیا را به منزله تأمین كننده مواد خام و اولیه كارخانه های تولیدی غرب، همچنین بازار مصرف كالاهای ساختگی آنان درآورد.
كشف نفت در غرب آسیا باعث تشدید فعالیتهای استعماری اروپاییان به منظور تأمین سوخت كارخانه های خود شد. حاصل این تلاشها در ایران عقد قراردادی موسوم به « دارسی » در زمانه مظفرالدین شاه بود كه به موجب آن دولت ایران در ازای مبلغ اندكی، امتیاز بهره برداری از منابع نفتی جنوب را به مدت شصت سال در اختیار شركت انگلیسی قرار می داد، هر چند این شركت در مدت كوتاهی عدم پایبندی خود نسبت به اجرای قرارداد را نمایان كرد. جنبش مشروطیت، حق حاكمیت ملی را ارمغان آورد و بیداری ایرانیان را موجب آمد. به دنبال گسترش نارضایتی و انزجار عمومی از دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران، مجالس و دولتهای پس از مشروطه، برای بازنگری و اصلاح قرارداد دارسی، پیشنهادهایی ارائه دادند ولی به دلایلی، چون بحرانهای داخلی و وقوع جنگ جهانی اول، نتیجه ای حاصل نشد.
در سال ۱۳۱۲ش/۱۹۳۳م، اسناد این قرارداد به علت آنچه رضا شاه آن را قراردادی استعماری می خواند، سوزانده شد. این اقدام فشارهای دولت انگلیس در سطح جهانی به دولت ایران و تحمیل مجدد قرارداد آن هم با شرایطی بدتر را همراه داشت.
با وقوع جنگ جهانی دوم، دولتهای متفق كه از دستیابی آلمانها به چاههای نفت ایران و حوزه های نفتی اطراف بیم داشتند، ایران را اشغال نمودند و شاه را ناگزیر به استعفا و كناره گیری از قدرت و ترك كشور كردند. سقوط دیكتاتور، تشكیل احزاب و دسته ها و مجالسی را كه كمتر جنبه تشریفاتی داشتند، ارمغان آورد.
در پایان دوره پانزدهم مجلس شورای ملی، لایحه الحاقی نفت به قرارداد ۱۹۳۳ ایران و انگلیس معروف به قرارداد « گس- گلشائیان » توسط « ساعد » نخست وزیر وقت به منظور تصویب به مجلس برده شد، ولی بر اثر فعالیت اقلیت در مجلس این لایحه به تصویب نرسید. تصویب نشدن لایحه باعث به وجود آمدن بحثهای جانبی و كشانده شدن موضوع در سطح جامعه و آگاهی افكار عمومی از ماهیت استعماری قراردادهای پیشین افزون بر مسائل پیشگفته گردید.
"جبهه ملی" كه به تازگی تشكیل یافته بود، اغلب كرسیهای نمایندگی مجلس شانزدهم در تهران را به دست آورد. این نمایندگان به همراه تنی چند از دیگر همكاران، اقلیتی به وجود آوردند كه توسط وكیل اول مردم تهران و رئیس كمیسیون نفت یعنی دكتر مصدق، رهبری می شد. اقلیت مجلس سازماندهی مخالفتهای بعدی را عهده دار شد، اقلیتی كه از سوی روحانیت آگاه به ویژه آیت الله سید ابوالقاسم كاشانی حمایت می شد.
نزدیكی و وحدت نیروهای مذهبی و ملی كه دغدغه استقلال، حفظ حاكمیت ملی و قطع ید بیگانگان از امور داخلی كشور را داشتند، باعث به صحنه آوردن انبوه مردم و سقوط دولتهایی شد كه در برابر اراده ملت ایستادگی می كردند. آن هنگام كسی جرئت رویارویی با خواست مردم را نداشت. مجلس تسلیم اراده مردم شد و نفت را ملی اعلام كرد و در برابر مردم عقب نشینی كرد و دولت ملی دكتر مصدق بر سر كار آمد. اتحاد رهبران نهضت، بسیج و حمایت مردمی را در پی داشت. در سایه این حمایتها، اصلاحات گسترده ای در ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، انجام گرفت.
شورای امنیت سازمان ملل متحد مبدل به عرصه ای برای تحمیل خواست ملت ایران بر استعمار پیر شد. در كشوری كه عزل و نصب وزیران، حكام ولایات، حتی نخست وزیران با نظر اجانب صورت می گرفت و شاه برای سفر به شمال و جنوب قلمروش بایستی نظر مساعد آنان را جلب می كرد، كنسولگری انگلیس و شعب شورای فرهنگی بریتانیا به علت تبدیل شدن به مراكز توطئه های ضد ملی منحل شدند. آنگاه كه مصدق در اعتراض به توطئه های داخلی و كار شكنیهای دربار پهلوی با نقش آفرینی بیگانگان، بر ضد دولت ملی و اعمال محدودیتهایی كه دست وی را در اعاده نظم و امنیت بسته بود استعفا كرد، مردم با بسیج شگفت انگیز آیت الله كاشانی بار دیگر برای عقب راندن عوامل ارتجاع و دفاع از دستاوردهای جنبش به صحنه آمدند و همبستگی خود را با رهبران نهضت اعلام كردند.
در این میان، دشمن به فراست دریافته بود تا وحدت موجود بر قرار باشد كاری از او ساخته نیست از این رو قوام كه روز پس از كناره گیری مصدق بر سر كار آمده بود در اعلامیه ای قول جداسازی سیاست از دیانت را به مردم داد تا به زعم خود، بحران نفت را حل كند و امنیت را برقرار سازد و تهدید كرد در این راه ملاحظه احدی را در هر مقام و موقعیت نكند و مخالفان را به كیفر اعمالشان رساند و روی صدها تبهكار را از هر طبقه به موجب حكم خشك و بی شفقت قانون، قرین تیره روزی سازد.۱
قوام كه سیاستمدار كار كشته ای بود با طرح جدایی سیاست از دیانت به اختلاف افكنی میان عناصر ملی و مذهبی پرداخت. ائتلاف، اتحاد و اتفاقی كه باعث وارد آوردن سهمگین ترین ضربات بر پیكره استبداد و استعمار شده بود، می رفت تا ترك بر دارد.
ملت ایران كه در آن برهه رایحه آزادی، جانشان را نواخته بود، حاضر به تمكین و بازگشت به وضعیت پیشین نبود. كسانی كه با خرید اوراق قرضه از مال خود گذشته بودند، این بار برای تثبیت و حفظ دستاوردهای نهضت، جان بر سر قیام گرو نهادند و با خون خود مهر تأییدی بر سند آزادگی ملت شریف ایران زدند.
قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ زوال دولت مستعجلی را همراه داشت كه مدت زمان كمی از تشكیل آن می گذشت. دولت مردمی با اختیارات ویژه، كلیه روابط خود را با قدرتی كه تا پیش از آن در تمام شئون ملك و ملت دخالت می كرد، قطع نمود. با وجود تمامی مشكلات، سیاست موازنه منفی با حمایت عمومی دنبال می شد. رخدادهای بعدی بسی تأسف آور و پند آموز است.
تجربه قیام ۳۰ تیر كه تجلی همبستگی ملی و پیروزی اندیشه مردمسالاری بر استبداد و استعمار بود، دشمنان داخلی را به شكست اتحاد میان سران مذهبی و ملی نهضت واداشت. خود محوری و ناچیز شمردن سهم دیگران در به ثمر رساندن نهضت و هواهای نفسانی نیروهای انقلابی بر ترغیب مخالفان در شعله ور كردن آتش فتنه و اختلاف افزود. شیاطین و بدخواهان كه سران نهضت ا احاطه كرده بودند، با استفاده از كاستیها و ضعفها، باعث تعمیق شكافهای موجود شدند. دوستیها به كینه مبدل شد و وحدت جای خود را به تفرقه داد. از انشقاق و جدایی نیروهای ملی و مذهبی آتشی به پا خاست كه صدها جوان انقلابی را به كام خود فرو برد. روباه فراری كه از آشیان خود برون خزیده بود، فرصتی یافت تا تیری سهمگین بر نهضت دینی و ملی زند و بعدها آخرین خواسته رئیس دولت ملی را كه همانا خاكسپاری در گلزار شهدای سی تیر بود نیز اجابت نكرد.۲
۱- اعلامیه قوام كه در ۲۷ تیر ۱۳۳۱ ساعاتی پس از رسیدن به مقام رئیس الوزرایی منتشر شد.
۲- وصیت نامه دكتر محمد مصدق: " وصیت می كنم كه فقط فرزندان و خویشان نزدیكم جنازه من را تشییع كنند و مرا در محلی كه شهدای ۳۰ تیر دفنند، دفن نمایند."
منبع : موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران


همچنین مشاهده کنید