پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

خطر چیست؟


خطر چیست؟
هدف این مقاله، یافتن پاسخی برای این پرسش مبنایی است كه از دید امام خمینی(ره)، عمده‌ترین جریان خطرآفرین برای اسلام و مسلمین و بلكه جهان بشریت ـ به ویژه در دوران كنونی ـ كدام است؟ نویسنده محترم در پی آن است تا شیوه‌های برخورد حضرت امام(ره) را با این خطر سهمگین مورد بررسی قرار دهد.
آنان كه به طریق معمول، دربارهٔ اندیشه و زندگانی امام خمینی(ره) داد سخن می‌دهند یا قلم‌فرسایی می‌كنند، بعضی آن حضرت را صرفاً پرچمدار مبارزه با سلسلهٔ پهلوی و حكومت سفاك شاهنشاهی دانسته، سراسر زندگانی و مبارزات آن بزرگ‌مرد را در این محور خلاصه می‌كنند. جریانی كه امام خمینی(ره) در برابر آن قیام كرد و تا آخرین لحظهٔ حیات پربركتش از مبارزه با آن لحظه‌ای غفلت نورزید، نه فقط اسلام و امت مسلمان ایران، بلكه مجموعهٔ فرهنگ، اقتصاد، و اجتماع جهانی را به مخاطره افكنده است.
امام خمینی(ره) از آغاز علنی شدن قیام خویش در سال ۱۳۴۱ شمسی، طیّ نطقی مبسوط، در این‌باره فرمود:
حالا كه خطر وارد شده است؛ و آن، خطر یهود است،۱... آقایان بدانند كه خطر امروز بر اسلام كمتر از خطر «بنی‌امیه» نیست.
هدف این مقاله، یافتن پاسخی برای این پرسش مبنایی است كه از دید امام خمینی(ره)، عمده‌ترین جریان خطرآفرین برای اسلام و مسلمین و بلكه جهان بشریت ـ به ویژه در دوران كنونی ـ كدام است؟ نویسنده محترم در پی آن است تا شیوه‌های برخورد حضرت امام(ره) را با این خطر سهمگین مورد بررسی قرار دهد.
آنان كه به طریق معمول، دربارهٔ اندیشه و زندگانی امام خمینی(ره) داد سخن می‌دهند یا قلم‌فرسایی می‌كنند، بعضی آن حضرت را صرفاً پرچمدار مبارزه با سلسلهٔ پهلوی و حكومت سفاك شاهنشاهی دانسته، سراسر زندگانی و مبارزات آن بزرگ‌مرد را در این محور خلاصه می‌كنند. جریانی كه امام خمینی(ره) در برابر آن قیام كرد و تا آخرین لحظهٔ حیات پربركتش از مبارزه با آن لحظه‌ای غفلت نورزید، نه فقط اسلام و امت مسلمان ایران، بلكه مجموعهٔ فرهنگ، اقتصاد، و اجتماع جهانی را به مخاطره افكنده است.
امام خمینی(ره) از آغاز علنی شدن قیام خویش در سال ۱۳۴۱ شمسی، طیّ نطقی مبسوط، در این‌باره فرمود:
حالا كه خطر وارد شده است؛ و آن، خطر یهود است،۱... آقایان بدانند كه خطر امروز بر اسلام كمتر از خطر «بنی‌امیه» نیست.۲
البته سلطهٔ وحشتناك و همه جانبهٔ یهود و دست‌پروردگان آنها بر مراكز و محافل حساس ایران ‌[آن روز]، از یك سو؛ و اشغال قبلهٔ اول مسلمانان و معراجگاه پیامبر خاتم از سوی دیگر، تهاجمی سهمگین بود كه غیرتمندان جهان نسبت به آن احساس خطر می‌كرده‌اند اما دامنهٔ خطر به همین جا محدود نمی‌شود. سیطرهٔ این جماعت بر اهرم‌های قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و... در جهان، خصوصاًً مغرب‌زمین، و تعقیب استراتژی اشغال سرزمین‌های پهناور و زرخیز اسلامی برای تحقق یافتن شعار «از نیل تا فرات»، توطئه‌ای بزرگ‌تر است كه سایه شوم آن بر سر جهان اسلام سنگینی می‌كند.با آگاهی دقیق و حكیمانه از این واقعیت‌ها بود كه امام خمینی(ره) نوك پیكان مبارزهٔ خویش را به سمت یهود و اسرائیل نشانه گرفت. و هم از این رو بود كه او همهٔ مشكلات جهان اسلام، از جمله ایران زیر سلطهٔ پهلوی را از این زاویه تحلیل می‌كرد:
این جانب، حسب وظیفهٔ شرعیه، به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می‌كنم؛ قرآن كریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملكت و اقتصاد آن در معرض قبضهٔ صهیونیست‌هاست۳ خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذكر دهید. در نوحه‌های سینه‌زنی، مصیبت‌های وارده بر اسلام و مراكز فقه و دیانت و انصار شریعت [را] یادآور شوید.۴
حضرت امام(ره) پرچم مبارزه با برنامه‌ها، اهداف، و عملكرد جنایت‌بار صهیونیسم جهانی را كه در چند محور ذیل قابل تلخیص است، در دستان مبارك خویش گرفته بود:
الف) مسئلهٔ قدس، ب) سلطه بر ایران شاهنشاهی و ایجاد روابط مستحكم و گسترده با رژیم پهلوی، ج) پیگیری استراتژی ایجاد «اسرائیل بزرگ» و اشغال ممالك اسلامی منطقه، با هدف تحقق بخشیدن به شعار دیرینهٔ «از نیل تا فرات»، د) سیطرهٔ همه‌جانبه بر نظام حاكم جهانی.
● مسئله قدس
حضرت امام در تمام دوران مبارزات خویش، مسلمانان را تشویق می‌كرد كه برای آزادی قدس و فلسطین و محو رژیم نامشروع صهیونیستی بكوشند. در دیدگاه ایشان، همواره مسئلهٔ فلسطین در رأس مسائل و مشكلات مسلمین و بزرگ‌ترین مصیبت‌جهان اسلام است:
از مصیبت‌های بزرگ مسلمین، قضیهٔ اسرائیل تجاوزكار است۵
ما می‌گوییم، اسرائیل باید از صفحهٔ روزگار محو شود و بیت‌المقدس مال مسلمین و قبلهٔ مسلمین است۶
غصب فلسطین و كشتار و اخراج و آواره ساختن میلیون‌ها زن و مرد و كودك بی‌دفاع و بی‌پناه فلسطینی، همراه با جنایات وحشتناك و مكرر در آن سرزمین و ویران ساختن صدها شهر و روستا و مكان مقدس مسلمانان و قتل‌عام مستمر كودكان و جوانان به پا خاستهٔ آن سامان، مسئله‌ای نیست كه بررسی آن در یك كتاب یا مقاله بگنجد. از این گذشته، نباید فراموش كرد كه توطئه اشغال فلسطین و ایجاد «اسرائیل» در قلب جهان اسلام، سرفصل توسعه‌طلبی گسترده‌ای است كه متأسفانه هنوز ملت‌های مسلمان از عمق و گسترهٔ آن، آگاهی كافی نیافته‌اند. امروز، حتی جنایات صهیونیست‌ها در سرزمین‌های اشغالی و درد جانكاه میلیون‌ها آوارهٔ فلسطینی در كشورهای مختلف، هنوز برای مسلمانان به خوبی تشریح نشده است. نیز عمق فاجعهٔ اشغال فلسطین و ابعاد توطئهٔ اشغالگران و حامیان جهانی آنها، برای مردم كشورهای اسلامی تفسیر نگشته است.
حضرت امام خمینی(ره)، با تمام وجود، این حقایق را درك كرد و یك‌تنه به مبارزه با اشغالگران برخاست. او همواره مسلمانان، به خصوص رهبران و اندیشمندان امت، را به مبارزه برای نابودی دشمن مشترك اسلام، یعنی رژیم غاصب صهیونیستی، و آزادی سرزمین فلسطین دعوت می‌نمود:
بیش از بیست سال است فریاد كرده‌ایم كه اجتماع كنید و این غده سرطانی را از بین مسلمین بیرون كنید. بیت‌المقدس را از او بگیرید؛ كشورهای اسلامی را از این غدهٔ سرطانی آزاد كنید.۷
حضرت امام نه تنها مصیبت اشغال را در رأس مصیبت‌های جهان اسلام می‌دانست، بلكه معتقد بود كه این مسئله در گستره‌ای فراتر از محدودهٔ زمان یا مكان خاص جای دارد: «مسئلهٔ قدس یك مسئلهٔ شخصی و یك مسئلهٔ مخصوص به یك كشور و یا یك مسئلهٔ مخصوص به مسلمین جهان در عصر حاضر نیست بلكه حادثه‌ای است برای موحدین جهان و مؤمنان اعصار گذشته و حال و آینده؛ از روزی كه مسجدالاقصی پی‌ریزی شد تا آنگاه كه این سیاره در نظام هستی در گردش است. و چه دردناك است برای مسلمانان جهان در عصر حاضر كه با داشتن آن همه امكانات مادی و معنوی، مرأی و منظر آنان، به پیشگاه خداوند متعال و رسولان عالیقدرش این چنین جسارت واقع شود؛ آن هم از یك مشت اوباش جنایتكار! و چه ننگ است برای دولت‌های اسلامی كه با در دست داشتن شریان حیاتی ابرقدرت‌های جهان، بنشینند و تماشاگر باشند كه آمریكا، ابرجنایتكار تاریخ، یك عنصر فاسد بی‌ارزش را در مقابل آنان علم كند و با عده‌ای ناچیز، عبادت‌گاه مقدس و قبلهٔ اول آنان را غصب نموده و با كمال وقاحت در مقابل آنان قدرت‌نمایی كند! و چه شرم‌آور است سكوت در مقابل این فاجعهٔ بزرگ تاریخ...!»۸
● تسلط یهود بر ایران شاهنشاهی
سلطهٔ روزافزون یهودیان و دست‌پروردگان آنها بر ایران شاهنشاهی كه روابط عمیق سران پهلوی با رژیم صهیونیستی از آن حكایت می‌كرد یكی از انگیزه‌های قیام حضرت امام خمینی(ره) در برابر حاكمیت پهلوی بود. در دیدگاه آن حضرت، شاه از كارگزاران صهیونیست‌ها بود كه مأموریت داشت تا زمینه‌های گسترش نفوذ آنها در این كشور اسلامی را فراهم سازد:
اینجانب كراراً خطر اسرائیل و عمال آن را كه در رأس آنها، شاه ایران است گوشزد كرده‌ام. ملت اسلام تا این جرثومهٔ فساد را از بن نكنند، روی خوش نمی‌بینند و ایران تا گرفتار این دودمان ننگین است، روی آزادی نخواهد دید. از خداوند متعال، نصرت مسلمین و خذلان اسرائیل و عمال سیاه آن را خواستارم.۹
بر كسی پوشیده نیست كه ایران به لحاظ موقعیت خاص تاریخی ـ فرهنگی و نیز وضعیت ویژهٔ جغرافیایی ـ اقتصادی، در قرون اخیر، پیوسته دستخوش توطئه‌چینی یهود و دست‌پروردگان آن بوده است. در عصر پهلوی، نهادها و محافل مخفی و قدرتمند صهیونیسم جهانی در تمام شئون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، و اطلاعاتی ـ امنیتی دخالت داشتند. بر اساس مدارك موجود، یهودی‌ها و مأمورانشان سمت‌های حساس كشور را برعهده داشتند. و در جنبه‌های گوناگون، امور را در جهت برنامه‌ها و اهداف خود سوق می‌دادند. به عبارتی، آنان طراح و برنامه‌ریز حكومت پهلوی نیز بودند. هشدارهای عالمانهٔ حضرت امام نسبت به خطر گسترده و فزایندهٔ یهود در آن دوران سیاه، در زمرهٔ معتبرترین مدارك تاریخی جای دارند. این گنجینهٔ گرانبها، همچنین نشانگر مبارزات حماسی بزرگمردی است كه با الهام از فرهنگ عاشورا، به نبرد با دشمن مهاجم برخاست.
امام خمینی(ره)، به پیروی از جد بزرگوارش ـ حسین‌بن علی(ع) ـ زمانی پرچم مبارزه را بر دوش گرفت كه خصم با تمام امكانات خویش، در میدان حاضر بود و همهٔ اهرم‌های قدرت را در دست داشت. در حقیقت، محمدرضا پهلوی به عنوان سركردهٔ مأموران اسرائیل، ایران شاهنشاهی را پایگاه نظامی و جاسوسی صهیونیسم جهانی ساخته بود. در این میان، حضرت امام كه به حقانیت مبارزه‌اش یقین كامل داشت، لحظه‌ای از حركت پیامبرگونه‌اش باز نایستاد: «امروز به من اطلاع دادند كه بعضی اهل منبر را برده‌اند در «سازمان امنیت» و گفته‌اند، شما با سه چیز كار نداشته باشید، دیگر هر چیز می‌خواهید بگویید؛ یكی، شاه را كار نداشته باشید، یكی هم اسرائیل را كار نداشته باشید؛ یكی هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را كار نداشته باشید، هر چه می‌خواهید بگویید. خوب؛ اگر این سه تا امر را كنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟ ما هر چه گرفتاری داریم، از این سه تاست؛ تمام گرفتاری‌های ما. اسرائیل مملكت را به باد می‌دهد. اسرائیل سلطنت را می‌برد؛ عمال اسرائیلی، آقا! اسرائیل دوست اعلیحضرت است؟ یك چیزهایی، یك حقایقی در كار است... می‌گویند از شاه و اسرائیل حرف نزنید. رابطهٔ بین شاه و اسرائیل چیست؟ شاید به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی باشد. این كه ادعای اسلام می‌كند و می‌گوید «من مسلمانم» و بر حسب ظواهر هم مسلمان است، شاید سری در كار باشد..۱۰. افشای نقشه‌های پنهان و خزندهٔ یهود بر ضد دین و امت اسلام، آن هم در زمان اوج قدرت این جماعت در ایران، نه تنها نشانگر بینش عمیق و حكیمانهٔ امام راحل(ره)، بلكه بیانگر مردانگی و همت بلند آن حضرت بود:
اسرائیل نمی‌خواهد در این مملكت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملكت قرآن باشد؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملكت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملكت احكام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه، مدرسه [= فیضیه] را كوبید؛ ما را می‌كوبند؛‌ شما ملت را می‌كوبند؛ می‌خواهند اقتصاد شما را قبضه كنند؛ می‌خواهند زراعت و تجارت شما را از بین ببرند؛ می‌خواهند در این مملكت دارای ثروتی باشند، ثروت‌ها را تصاحب كنند به دست عمال خود؛ این چیزهایی كه مانع هستند، چیزهایی كه سد راه هستند، سدها را بشكنند. قرآن سر راه است، باید شكسته شود؛ روحانیت سد راه است، باید شكسته شود؛ مدرسهٔ فیضیه سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممكن است بعدها سد راه شوند، باید از پشت بام‌ها بیفتند؛ باید سر و دست آنها شكسته شود. برای این كه اسرائیل به منافع خودش برسد، دولت ما به تعبیعت اسرائیل، ما را اهانت می‌كند۱۱
از دیدگاه حضرت امام(ره)، توطئه خزنده و خطرناك یهود برای تسلط بر اهرم‌های قدرت در ممالك اسلامی ـ از جمله ـ نه تنها در دورهٔ سلطنت پهلوی، بلكه در گستره‌ای بس طولانی‌تر جریان داشته است:
عمال اسرائیل در ایران، در هر جا انگشت می‌گذاری، می‌بینی كه یكی از اینها هست: مراكز حساس، خطرناك. این [یهودی]ها آنهایی بودند كه در «شمیران» توطئه كردند «ناصرالدین شاه» را بكشند و مملكت ایران را قبضه كنند. اینها حكومت را از خودشان می‌دانند. اینها در كتاب‌هایشان نوشته‌اند، در مقالاتشان نوشتند: «حكومت مال ماست. باید یك سلطنت جدیدی به وجود بیاوریم و یك حكومت جدیدی به وجود بیاوریم»...۱۲
به منظور شناخت بیشتر بینش ژرف و داهیانهٔ حضرت امام و مبارزات حسین‌وار آن مرد بزرگ با دشمن اصلی، بجاست تا به پاره‌ای از اسناد تاریخی اشاره كنیم.
طبق مدارك موجود، در دوران حساس مشروطه تا كودتای رضاخان، رئیس‌الوزرا (نخست‌وزیر)های دولت‌های مختلف از مأموران شبكهٔ جهانی یهود و به عبارتی دقیق‌تر: سازمان جهانی «فراماسونری» بودند. این عده، هم از لحاظ فكری و هم از جنبهٔ تشكیلاتی، موظف به فرمانبرداری از كارفرمایان خود بودند و در اجرای برنامه‌های سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی آنها از هیچ تلاشی فروگذار نكردند. صرف‌نظر از شخصیت‌های مورد اشاره، وزرا و صاحب‌منصبانی دیگر نیز دارای چنین ماهیت و وابستگی‌هایی بودند كه تشریح عملكرد خائنانهٔ آنان از عهدهٔ این نوشتار خارج است.
اینك، به ماهیت یكی از این‌گونه افراد، به طور گذرا می‌پردازیم. و آگاهان از مسائل تاریخی و سیاسی می‌دانند كه با روی كار آمدن رضاخان، كفالت نخست‌وزیری به یكی از چهره‌ها و مهره‌های رمزآمیز تاریخ معاصر ایران، «محمدعلی فروغی»، واگذار گردید. او در دوران سلطنت رضاخان، چهار بار به نخست‌وزیری منصوب شد. پس از روی كار آمدن «محمدرضا پهلوی» و در دوران اول پادشاهی وی نیز فروغی سه بار به نخست‌وزیری رسید.
ناگفته نماند كه این شخص در دورهٔ قاجاریه هم چندین بار وزیر دارایی، وزیر عدلیه، و وزیر امور خارجه گشته. در برخی دیگر از وزارتخانه‌ها و ادارات مهم آن زمان نیز سمت‌های حساس را دارا بوده است.جالب توجه است كه هم سلطنت رضاخان و هم سلطنت پسرش محمدرضا با نخست‌وزیری فروغی شد. او علاوه بر عهده‌داری مأموریت‌های خارجی، جمعاً پنج بار وزیر امورخارجه، چهار بار وزیر دارایی، سه بار وزیر عدلیه، چهار بار وزیر جنگ، یك بار وزیر اقتصاد ملی، و یك بار وزیر دربار بود.۱۳
با این حال، محمدعلی فروغی بیشتر به عنوان یك دانشمند به جامعه معرفی شده است. خوب است بدانید كه جدّ بزرگ این خانوادهٔ فروغی از یهودیان «بغداد» بوده است، و محمدعلی فروغی، خود، از سركردگان و فعالان سازمان «فراماسونری»، بنیان‌گذار و استاد اعظم «لژ بیداری ایران»، و از خادمان دانشمندمآب یهودیت جهانی در كشور ما بود.۱۴ به طور مختصر باید به این واقعیت اشاره نمود كه نقش و عملكرد چندین بعدی فروغی و امثال او در تاریخ معاصر ایران، بسیار وحشتناك و تكان‌دهنده است. به این سان، جای تأسف و تعجب است كه هنوز جوانان دانشجو و دانش‌پژوه كشور ما، دربارهٔ چنین مهره‌هایی آگاهی كافی ندارند.
یهود،‌ برای دستیابی به اهداف پنهان خود، به انتخاب مقام‌های درجهٔ اول كشور بسیار اهمیت می‌داد. در مورد روی كار آمدن رضاخان، همین اشاره كافی است كه:
صعود سلطنت رضاخان را گامی از سوی صهیونیسم، به منظور تأمین شرایط لازم برای تأسیس «تمدن یهود» در خاورمیانه [و بلكه ایجاد و استقرار سلطنت جهانی یهود] ارزیابی كنیم. این گام توسط «اردشیر ریپورتر»، سرجاسوس انگلیس در ایران، به فرجام رسید و رژیمی ضداسلامی مردم ایران، این نیروی عظیم را از منطقهٔ خاورمیانه بیگانه و منزوی سازد.۱۵
پس از رضاخان، فرزند و ولیعهد او به سلطنت نشست و ادامهٔ نقش و مأموریت پدر به او تفویض شد. در مدت ۳۷ سال سلطنت محمدرضا، سراسر كشور جولانگاه محافل و مأموران «یهودی ـ ماسونی» گردید. اكثر كسانی كه در این مدت به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شدند، یا از دستان و اعضای بلندپایهٔ لژهای فراماسونری بودند و یا از دست‌نشاندگان و مأموران یهود و ماسون؛ در این زمینه نیز به نمونه‌ای اكتفا می‌كنیم:
«امیرعباس هویدا» از نخست‌وزیران معروف دوران سلطنت محمدرضا پهلوی به شمار می‌رفت. او از نوادگان «میرزا یعقوب» یهودی و از بهائیان مشهور و عضو بلندپایهٔ فراماسونری ایران بود. وی از بهمن ۱۳۴۳ تا مرداد ۱۳۵۶، حدود سیزده سال سمت نخست‌وزیری را بر عهده داشت و در میدانی به پهنهٔ ایران‌زمین، یكه‌تازی می‌كرد:
در دوران هویدا، پیوندهای نهان و عیان دربار پهلوی با محافل قدرتمند و چپاولگر غرب و صهیونیسم جهانی، به مستحكم‌ترین شكل خود رسید۱۶
البته میان كسانی چون «فروغی»، «هویدا»، «منصور»، «زاهدی»، «عَلَم»، «اقبال» و «شریف امامی» ـ كه در دوران محمدرضا، نخست‌وزیر بودند ـ و برخی از وزرا و امرا و اشراف‌زادگان ـ كه با محافل پشت‌پردهٔ یهودی ـ فراماسونری ارتباط پنهان و تشكیلاتی داشتند ـ چندان نمی‌توان فرق نهاد زیرا همهٔ این افراد در حد توان و موقعیت خویش، خدمات شایانی به محافل جهانی یهود و خیانت‌های جبران‌ناپذیری به ملت ایران و فرهنگ اسلامی این سرزمین كردند.
این حقایق حساس، هیچ‌گاه از دید امام خمینی(ره) دور نماند. او در دوران سیاه سكوت و سكون با فریادها و پیام‌های حسین‌وار خود، چهرهٔ دشمنان را افشا نمود و لحظه‌ای در مبارزه با آن سستی نورزید:
تأسف بالاتر، تسلط اسرائیل و عمال اسرائیل است بر بسیاری از شئون حساس مملكت؛ و قبضه نمودن اقتصادیات آن، به كمك دولت و عمال دستگاه جبار۱۷
در دیدگاه امام خمینی، هدف اصلی دشمن آن بود كه فرهنگ نورانی اسلام را از صحنهٔ اجتماع بزداید و علمای راستین را در میان مردم منزوی سازد. «سازمان اطلاعات و امنیت» رژیم شاهنشاهی نیز به دستور كارفرمایان جهانی خویش، با تمام توان در این جهت تلاش می‌كرد:
هدف اجانب، قرآن و روحانیت است. دست‌های ناپاك اجانب با دست این قبیل دولت‌ها قصد دارد قرآن را از میان بردارد و روحانیت را پایمال كند. ما باید به نفع یهود آمریكا و فلسطین هتك شویم و به زندان برویم، معدوم گردید، و فدای اغراض شوم اجانب شویم!۱۸
حضور كارشناسان و مشاوران یهودی در رأس دستگاه پهلوی و مراكز حساس تصمیم‌گیری، از دربار گرفته تا سازمان امنیت و هیأت دولت و سازمان طرح و برنامه و رادیو ـ تلویزیون و...، از دیگر مسائل اسفناكی بود كه امام امت آن را افشا كرد:
مشاورین سلاطین سابق علما بودند، «علی‌بن یقطین» بوده است؛ گاهی ائمهٔ اطهار(ع) بوده‌اند. حالا مشاورین چه كسانی هستند؟ اسرائیل! مشاورها از اسرائیل [می‌آیند]۱۹
ایران عصر پهلوی نه تنها پایگاه نظامی ـ جاسوسی یهود و آمریكا بود، بلكه طرح‌ها و برنامه‌های مهم حكومت پهلوی به دست یهودیان و فراماسونرها تدوین می‌شد و برای اجرا به شاه و نخست‌وزیر یا دیگر مقام‌های اجرایی ابلاغ می‌گردید. برنامهٔ انحرافی موسوم به «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و ملت» نمونه‌ای آشكار از همین برنامه‌ها بود. این طرح به نام محمدرضا پهلوی شهرت پیدا كرد؛ اما بر آگاهان پوشیده نیست كه اصول این طرح، همسو با منافع كارفرمایان جهانی محمدرضا و سرمایه‌داران بزرگ بین‌المللی، به سركردگی صهیونیسم جهانی طرح‌ریزی گشت. طبق اسناد موجود، این پروژه به دست یكی از یهودیان سرشناس با نام «والت راستو»۲۰ طراحی گشت. او عضو فعال نهاد نیمه‌مخفی «شورای روابط خارجی آمریكا»، رئیس «شورای برنامه‌ریزی وزارت امورخارجهٔ امریكا»، مشاوره امنیت ملی آن كشور، و یكی از طراحان اصلی جنگ افتضاح‌بار ویتنام بود۲۱ این جامعه‌شناس امریكایی در خانوادهٔ یهودی «ویكتور هارون» به دنیا آمد و مدتی دراز مشاوركاخ سفید بود. حدود یك دهه (۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ م. = ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۹ش.) نام این فرد بر جامعه‌شناسی غرب سنگینی می‌كرد۲۲
در محافل مخفی جهانی، «والت راستو»؛ و در دنیای پیدای سیاست، محمدرضا پهلوی و برخی دیگر به عنوان طراحان «انقلاب سفید شاه و ملت» معروف شدند اما در حقیقت، نهادهای نیمه‌پنهان یهودی ـ كه «راستو» عضوی از آن خانواده بود ـ كارگزاران اصلی این فتنه بودند. چه اندیشه‌مندانه و آگاهانه است این سخن امام خمینی: «این اصلاحات ادعایی [انقلاب شاه] به نفع بازرگانی آمریكا و اسرائیل در ایران بود.»۲۳ در این مورد نیز حضرت امام با بینش عمیق خویش، نوك پیكان مبارزه را به سوی محمدرضا و كارفرمایان یهودی‌اش نشانه گرفت این بزرگ‌مرد مبارز كه مركز جهانی توطئه و فتنه را كاملاً شناخته بود، پس از عتاب‌های مكرر به شاه و صاحب‌منصبان درجهٔ اول كشور، با قدرت و صلابت، به آنان فرمود:
آقا مگر شما یهودید؟ مگر مملكت ما، مملكت یهود است؟۲۴
و آنگاه، علمای اسلام را به میدان این مبارزهٔ سرسختانه دعوت كرد:
خطر اسرائیل و عمال ننگین آن، اسلام و ایران را تهدید به زوال می‌كند. من برای چند روز زندگی با عار و ننگ ارزشی قائل نیستم و از علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین انتظار دارم كه با تشریك مساعی، قرآن و اسلام را از خطری كه در پیش است نجات دهند۲۵۱
در دوران سلطنت پهلوی، صهیونیست‌ها با جدیت تمام به فعالیت‌های خزندهٔ فرهنگی و اطلاعاتی پرداختند و كوشیدند تا اندیشه‌های غیراسلامی و یهودی‌گرانه را در ایران، خصوصاً در میان قشر جوان، رواج دهند. این، خود حقیقتی است قابل تأمل كه متأسفانه كمتر مورد بررسی قرار گرفته است.
طبق اسناد و مدارك تاریخی، پس از شهریور ۱۳۲۰، مجدداً و به تدریج، «یهودگرایی» به شكل روشنفكران غربگرای ایران ترویج شد. [...] طبق اسناد موجود، «یعقوب نیمرودی» در سال ۱۳۳۴ وارد ایران شد و هدایت شبكهٔ «موساد» در ایران را به عهده گرفت. در نتیجهٔ عملكرد اطلاعاتی و سیاسی و فرهنگی سرویس‌های جاسوسی غرب بود كه رژیم پهلوی در دههٔ ۱۳۴۰ به نزدیك‌ترین متحد اسرائیل و بزرگ‌ترین پایگاه صهیونیسم در منطقه بدل گردید. این موفقیت تا حدود زیادی با نام یعقوب نیمرودی و شگردهای زیركانهٔ او پیوند خورده است. یعقوب نیمرودی به عنوان رابط موساد (سرویس «زیتون») با ساواك، نقش تبدیل ساواك به زائدهٔ سازمان اطلاعاتی محدود نبود و وی با هدایت «لرد ویكتور روچیلد» [یهودی] و در همكاری با «شاپور ریپورتر»، مجری طرح‌های پیچیده‌ای در عرصه‌های فرهنگی و اقتصادی، نیز بود. از جملهٔ این طرح‌ها باید به تبلیغ پیشرفت‌های «ملت ستمدیدهٔ یهود» در میانهٔ «دریای توحش عرب» و بهره‌گیری از «ناسیونالیسم ایرانی» به منظور القای پیوندهای باستانی ایرانیان و یهود، همزمان با ترویج «عرب‌ستیزی» اشاره كرد. [... از سوی آنان،] چنین القا شد كه گویا بین آیین كهن ایرانیان و دین یهود، وجوه اشتراك فراوان بوده است؛ و همان‌گونه كه «كورش» منجی «قوم یهود» بود، ایران كنونی نیز باید حامی و نجات‌بخش قوم یهود باشد. روشن است كه این تبلیغات، حرفی جز جدایی مردم ایران از ملل مسلمان منطقه و ایجاد همدردی با مهاجرین یهودی در فلسطین و یا حداقل بی‌تفاوتی را پی نمی‌گرفت. این مشی تبلیغاتی، حرفی جز جدایی مردم ایران از مردم مسلمان منطقه و ایجاد همدردی با مهاجرین یهودی در فلسطین و یا حداقل بی‌تفاوتی را پی‌نمی‌گرفت. این مشی تبلیغاتی، نقش پس پردهٔ «روچیلد»های بریتانیا را در هدایت عوامل ایرانی «اینتلیجنس سرویس» نشان می‌دهد. [در ضمن،‌ باید] توجه داشته باشیم كه برخی از متنفذترین عوامل ایرانی بریتانیا چون «قوام الملك شیرازی» و «ذكاءالملك فروغی» طبق روایت یهودی بوده‌اند.۲۶
حضرت امام خمینی(ره) با آگاهی از همین واقعیت‌ها، پیامبروار هشدارد داد:
اسرائیل در تمام شئون سیاسی و نظامی ایران دخالت دارد و ایران به صورت پایگاه نظامی اسرائیل درآمده و كشور زیر چكمهٔ یهود پایمال می‌شود۲۷
همچنین، امام یك خطر بزرگ فرهنگی را نیز گوشزد فرمود: «ذخایر ما این جوان‌ها هستند. جوان‌های ما را دارند اغفال می‌كنند؛ دارند به آنها تزریق می‌كنند كه هر بدبختی شما دارید از اسلام است.»۲۸
آن حضرت در ادامهٔ همین سخنرانی، دربارهٔ تبلیغات انحرافی و نیات پلید یهود در ایران، فرمود:
در دو روز پیش از این، سه روز پیش از این، در شانزده شهریور، در تهران، «دروازهٔ دولت»، یك بساطی یهودی‌ها درست كردند: چهارصد پانصد نفر یهودی دزد دور هم جمع شدند و غایت حرفشان این بوده است؛ یكی شعاری برای یكی دادند و یك فحش به یكی دادند. آن وقت گفته‌اند: «مجد مال یهود است. یهود برگزیدهٔ خداست. ما ملتی هستیم كه باید ما حكومت كنیم.»۲۹
این، نشان می‌دهد كه در عصر پهلوی، یهودیان بسیار بیشتر از دیگر اقلیت‌ها و حتی مسلمانان، دارای آزادی و اختیار بوده‌اند. بی‌فایده نیست كه به اعتراف یكی از نویسندگان یهودی در این‌باره اشاره شود. «حبیب لوی» نوشته است:
سلطنت این پادشاه بزرگ [رضاخان] انقلاب عظیمی در بهبود وضع آزادی و آسایش یهودیان ایران پدید آورد. و اگر گفته شود كه زمان «رضا شاه كبیر» برای یهودیان ایران نظیر زمان «كورش كبیر» و عصر فرزند او «محمدرضا شاه» نظیر عصر «داریوش اول» گردید، راه اغراق نپیموده‌ایم. آزادی یهودیان ایران و اجرای اعلامیهٔ «بالفور» كه ـ در زمان رضا شاه كبیر بود ـ و اجتماع پراكندگان در زمان محمدرضا شاه، این دو نظر را تقویت و تأیید می‌كند۳۰
یكی از برنامه‌های بسیار مفتضحانه كه با طراحی یهودیان و صرف هزینه‌‌ای هنگفت، در زمان سلطهٔ محمدرضا پهلوی، اجرا شد، «جشن دوهزار و پانصد سالهٔ شیراز» بود:
اطراف مملكت ایران در این مصیبت گرفتار هستند؛ و میلیون‌ها تومان خرج «جشن شاهنشاهی» می‌شود. از قراری كه یك جایی نوشته بود، برای جشن خود تهران، هشتاد میلیون تومان اختصاص داده شده است. این، راجع به خود شهر است. كارشناسان اسرائیلی مشغول به پا داشتن این جشن هستند؛ و این تشریفات را آنها دارند درست می‌كنند: این اسرائیل كه دشمن اسلام است و الآن درحال جنگ با اسلام است؛ این اسرائیل كه «مسجدالاقصی» را خراب كرد ـ و دیگران می‌خواستند ترمیم كنند و روپوشی كنند جرم اسرائیل را ـ؛ نفت از ایران رفته است و در رادیوهای بزرگ دنیا گفته شده است كشتی نفت ایران برای اسرائیل كه در حال جنگ با مسلمین است رفته است. اینها كارهایی است كه برایشان باید جشن گرفت.۳۱
امام خمینی(ره) ضمن نكوهیدن فسادگری‌های شاه و یهودی‌ها در ایران، سكوت برخی از روحانیان و طلاب را به باد انتقاد گرفت و از آنها خواست كه دست‌كم با نوشتن یك نامهٔ اعتراض‌آمیز، با این فسادگری‌ها مقابله كنند:
اگر علمای ایران دسته‌جمعی اعتراض كنند، همه‌شان را می‌گیرند؟ همهٔ علمای ایران را می‌گیرند و اعدام می‌كنند یا تبعید می‌كنند؟! اگر از تمام مملكت ایران، حجت‌الاسلام و آیت‌الله دارد ـ اگر اینها اعتراض بكنند و این مهر سكوت را بردارند و این امضا را ـ كه سكوت آنها امضا حساب می‌شود ـ این مهر را بردارند، سكوت را بردارند، همهٔ آنها را از بین می‌برند؟! آنها اگر می‌خواستند از بین ببرند، اولش خوب بود مرا از بین ببرند. نبردند از بین؛ صلاحشان نمی‌دانند. ای كاش صلاحشان بود! من می‌خواهم چه كنم این زندگی را؟ مرگ بر این زندگی من!۳۲
بزرگ پرچمدار اسلام پابرهنگان و مستضعفان، هرگونه حركت مرموز یهود در كشورهای اسلامی را توطئه‌ای در مسیر تحقق استراتژی توسعه‌طلبانهٔ صهیونیسم و ترویج فرهنگ یهودی ـ بنی‌اسرائیلی می‌دانست. از این رو،‌ بهانه‌های بنی‌اسرائیلی عافیت‌طلبان و دنیاخواهان خاموش را ناموجه شمرد و فرمود:
كفایت می‌كند كه ما جمع بشویم در مسجد كذا و كذا و فقه بخوانیم و اصول بخوانیم، لكن غافل باشیم از همهٔ جهات مسلمین؟ غافل باشیم از این یهود می‌خواهد ممالك اسلامی را قبضه كند؟ تا اینجا برسد؛ تا همه جا برسد؛ این امور را می‌خواهد خراب كند. ما باید غافل باشیم از این؟۳۳
زین‌العابدین صدیق
پی‌نوشت‌ها:
? پژوههٔ صهیونیت، ج۱، مركز فرهنگی ضیاء اندیشه.
۱. صحیفهٔ نور، ج۱، ص۱۴؛ ۱ فروردین ۴۱.
۲. همان، ص۵۲، ۲۸ اردیبهشت ۴۲.
۳. صحیفهٔ نور، ج۱؛ ص۳۴؛ اسفند ۱۳۴۱.
۴. همان، ص۱۲؛ ۱۷ شهریور ۶۱.
۵. صحیفهٔ نور، ج۱۶، ص۳۸؛ ۲۱ بهمن ۶۰.
۶. همان؛ ص۱۲۸؛ ۲۵ فروردین ۶۱.
۷. صحیفهٔ نور، ج۱؛ ص۲۰۷.
۸. همان؛ ص۵۶؛ ۱۳ خرداد ۴۲ (روز عاشورا).
۹. همان؛ ص۵۷؛ ۱۳ خرداد ۴۲ (روز عاشورا).
۱۰. همان، ص۵۴؛ ۱۳ خرداد ۴۲ (روز عاشورا).
۱۱. رحمانی، شمس‌الدین، فرهنگ و زبان، ص۱۲۹ و ۱۳۰.
۱۲. ر.ك: همان، صص۱۷۰ـ۱۲۵، فصل ویژه «محمدعلی خان فروغی». همچنین بنگرید به: كتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۲.
۱۳. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جستارهایی از تاریخ معاصر ایران)، ج۲؛ ص۱۲۴.
۱۴. همان، ص۳۶۷.
۱۵. صحیفهٔ نور، ج۱؛ ص۶۲؛ ۱۸ فروردین ۱۳۴۳.
۱۶. همان؛ ص۲۷؛ ۱۳۴۱.
۱۷. همان، ص۱۱؛ ۱۰ فروردین ۱۳۴۱.
۱۸.Walt Rostow.
۱۹. جهت آشنایی بیشتر با این یهودی، بنگرید به: سایه‌های قدرت از «جیمز پرلاف».
۲۰. فردوست، همان، ج۲؛ ص۳۰۲.
۲۱. امام خمینی: «راه امام، كلام امام»، مصاحبه با روزنامهٔ «السفیر»؛ ۱ بهمن ۱۳۵۷.
۲۲. صحیفهٔ نور، ج۱؛ ص۵۶؛ ۱۳ خرداد ۱۳۴۲.
۲۳. همان؛ ص۷۷؛ ۲۵ اردیبهشت ۴۳.
۲۴. فردوست، همان، ج۲؛ ص۱۲۶ تا ۱۲۸.
۲۵. صحیفهٔ نور، ج۱؛ ص۱۵۷؛ ۱۹ بهمن ۴۹. و همان، ص۴۶؛ ۱۲ اردیبهشت ۴۲.
۲۶. همان؛ ص۹۱ تا ۹۲؛ ۱۸ شهریور ۴۳.
۲۷. همان.
۲۸. لوی، حبیب، تاریخ یهود ایران،‌ ج۳، ص۹۵۹.
۲۹. صحیفهٔ نور، ج۱؛ ص۱۶۸؛ ۶ خرداد ۵۰.
۳۰. همان؛ ص۱۷۰ و ۱۷۱؛ ۶ خرداد ۵۰.
۳۱. همان؛ ص۱۷۰؛ ۶ خرداد ۱۳۵۰.
منبع:ماهنامه موعود، شماره ۶۵
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید