جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


تفکر مثبت به شرط رفتار مثبت


تفکر مثبت به شرط رفتار مثبت
ُاین سخنرانی برای جمعی از خلبانان و خدمه پرواز خطوط هوائی ATW و به دعوت مدیران این خطوط برای بهبود روابط خدمه با مسافرین برگزار شده است. رابینز در این سخنرانی صراحتاً می‌گوید که فقط داشتن تفکر مثبت کفایت نمی‌کند و تفکر مثبت اگر با عمل مثبت همراه نباشد فایده‌ای ندارد!
رابینز: من مادر ترزا را خیلی دوست دارم. منظورم همان راهبه از خودگذشته‌ای است که برای کمک به انسان‌های فقیر سختی‌ها و زحمات زیادی را متحمل شد. او برای من سمبل فردی است که در ضمن داشتن مثبت‌ترین تفکرات رفتار و کرداری فوق‌العاده مثبت داشت و بزرگترین درس مقاومت و اعتقاد و باور را به انسان‌های اطراف خود آموخت.
بارها در جلسات مختلف راجع‌به تفکر مثبت صحبت کرده‌ام. کلمه مثبت‌اندیشی امروز آن‌قدر توسط افراد منفی استفاده شده که احساس می‌کنم به محض شروع صحبت در این خصوص خیلی‌ها نگاهشان را به سمت دیگر می‌گردانند و به خود می‌گویند: ”آها این را قبلاً شنیده‌ام! تونی چیز جدیدی نمی‌گوید!
مثبت‌اندیشی یعنی چشم بستن به روی منفی‌های زندگی و سرگرم نکات مثبت و انرژی بخش شدن! اما مگر می‌شود چنین کاری کرد!؟
اما تفکر مثبتی که امروز راجع به آن می‌خواهم با شما صحبت کنم، تا حدودی با آنچه احتمالاً قبلاً شنیده‌اید فرق می‌کند!
قبل از آن بد نیست کمی راجع‌به علاقه‌ام به مطالعه صحبت کنم. حتماً می‌توانید حدس بزنید که برای آدمی که این‌قدر زیاد و البته تند صحبت می‌کند داشتن حرفی برای گفتن (و حتی‌المقدور حرف جدید) نیازمند مطالعه مستمر و پیوسته است. در این میان من فرهنگ مشوق زمین را هم مطالعه می‌کنم. در خاور دور ضرب‌المثلی است به این معنا که هر اتفاقی که در این عالم رخ می‌دهد براساس یک هدف و حکمت خیر و نیک است. البته در حکایت کلی این حرف درست است اما نکته اینجا است که در هر اتفاقی که در دنیا رخ می‌دهد یک نکته مثبت و مفید و به درد بخور برای دقیقاً من و شما قرار دارد.
شاید در نگاه اول این دیدگاه زیاد چیز مهمی نباشد اما اگر خوب به آن توجه کنیم متوجه می‌شویم که چرا فقط باور کردن این دیدگاه می‌تواند تغییری شگرف در رفتار و اعمال ما داشته باشد. معنائی که من از این نظریه استنباط کردم این است که اساساً هیچ اتفاقی در این دنیا علیه من رخ نمی‌دهد! حتی اگر توسط دشمنان و به قصد عمدی آزار رسانی من صورت گرفته باشد. البته این نظریه برای ما غربی‌ها شاید دست روی دست گذاشتن، ترجمه شود اما اصلاً این‌طور نیست.
خوب به زندگی مادر ترزا دقت کنید. او سخت زندگی می‌کرد. ناراحتی‌های زیادی نیز متحمل می‌شد اما با وجود این راضی بود و این همه آزار و اذیت‌ها را، مهربانی و لطف خالق دنیا ترجمه می‌کرد و اتفاقاً از آن لذت هم می‌برد. عجیب است نه؟ یک نفر در اوج سلامت روانی از رنج روزگار لذت ببرد و حتی راه‌های دور را طی کند و به استقبال رنج برود تا بتواند به دیگران کمک کند و از این راه به صعود و معشوق خود بیشتر نزدیک شود.
البته معمولاً حوادث روزمره در زندگی زیاد سخت نیست ولی باید قبول کرد که همیشه اوضاع بر وفق مراد پیش نمی‌رود و حقیقتش را هم بخواهید اوضاع بیشتر مواقع اصلاً هم مطابق میل و خواسته‌های ما به جلو نمی‌رود چرا که اگر این‌طور بود دیگر زندگی در این دنیا هیجان‌انگیز و زیبا نبود. مثل کتابی بود که قبلاً کسی آخرش را برای ما گفته باشد.
شما ممکن است امروز توی چند پرواز مشکل داشته باشید. مثلاً یکجا سیستم‌های هواپیما دچار مشکل شود و یکجا با تعدادی مسافر پردردسر روبه‌رو شوید و حتی اعلام خرابکاری شود و تمام روز، دچار ترس و هراس باشید. خوب! تفکر مثبتی که الان لق لقه دهان‌ها شده می‌گوید که لبخند بزن! البته قبل از آن نفس عمیقی بکش و بعد به خودت بگو اصلاً چیز مهمی نیست از این اتفاق‌ها همیشه امکان وقوعش وجود دارد. بهتر است به یک خاطره خوش یا فکر مثبت بیندیشم. و بعد...
سؤال من از این به بعد است. خوب بعدش چی! همین‌طوری دهانت را باز کنی و بی‌دلیل بخندی و دردسرها را جدی نگیری! اینکه درست نیست و همه با خود می‌گویند او را ببین!
اصلاً متوجه نیست توی چه دردسری افتاده! یک گوشه نشسته و بی‌جهت می‌خندد. شاید حتی به شما بگویند الکی خوش و همه می‌دانیم که صف الکی خوش اصلاً صفت خوبی نیست!
به‌خصوص اگر کسانی باشند که بخواهند با استفاده از این لقب شایستگی و لیاقت و از همه مهمتر شل آدم را زیر سؤال ببرند.
برمی‌گردم سر سؤال خودم! بعدش چی!؟ خوب تفکر مثبت اختیار کردی و مسئله‌ای که تو را ناراحت می‌کرد را از پنجره جدیدی نگاه کردی و دیدی که می‌توان با آن کنار آمد و زخم و اذیت آن را کم کرد و حتی نادیده گرفت. خوب بعدش چی!؟ به کار قبلی خودمان ادامه دهیم!؟ این که باعث می‌شود مسئله منفی همان‌طور بلاتکلیف در چند قدمی ما منتظر بماند و هر وقت اشتباهی سرمان را برگردانیم مستقیماً با صورت ما برخورد کند!؟ می‌بینید که فقط عوض کردن عینک نگاه به اتفاقات و سبز کردن رنگ شیشه‌ها باعث نمی‌شود قرمزی چهره‌های صبانی مقابل ما از بین بروند. ما باید از این تلاش ذهنی یک قدم جلوتر بگذاریم و دست به یک اقدام و تلاش بزنیم.
خوب انسان از دید عوام دو جور می‌تواند عمل کند. یکی عمل کردن مثبت است و دیگری منفی. یکی هم خنثی و بی‌ربط است که گاهی این سومی بهتر جواب می‌دهد. عمل منفی چطور عملی است. از اسمش معلوم است. عملی است که ضد عمل یا واکنشی منفی را حتماً برانگیزد. مثلاً مسافری به ما و خط هوائی ما توهین می‌کند و سر ما فریاد می‌کشد و ما هم بلافاصله با فریاد از او بخواهیم که سر جایش بنشیند و خفه شود! اینکه معلوم است نتیجه‌اش چه می‌شود. مسافر بلافاصله کاغذ شکایات را برمی‌دارد و براساس اسم و مشخصاتی که روی سینه ما حک شده وقایع را با آب و تاب و احتمالاً امضاء گرفتن از چند آشنا تعریف می‌کند. چه تا از این برگه‌ها که به‌دست بازرسان شرکت بیفتد طبیعی است سلامت رفتاری ما را زیر سؤال می‌برد و بقیه‌اش را هم خود شما بهتر از من می‌دانید.
واکنش مثبت این است که با خود بگوئیم خوب! یک مسافر از مجموعه هواپیما گله‌مند است. بروم ببینم چه نکته مثبتی در این شکایت نهفته است. شاید صبر و استقامت و شکیبائی من در تحمل رفتار مناسب قرار است در مقابل چشمان مسافران و همکاران و شاید بازرسان محض، سنجیده شود. شاید اشکالی در ساختار هواپیما و یا روند پذیرش و پذیرائی و سرویس‌دهی از مسافران وجود دارد که نادیده گرفته شده و من می‌توانم با ردیابی و شناسائی آن خدمات شرکت را بهبود بخشم. شاید...
خوب دقت کنید. ما شروع به اقدام کردیم و همزمان هم دیدگاه مثبت و پنجره نگاه انرژی‌بخش و پرامید و عاری را کینه و سیاهی و منفی بودن را حفظ کردیم و هم این که بیکار نشستیم و برای حل مشکل دست به اقدامی زدیم. روحیه‌ای هم که در برخورد با مشکل برای خود پیشه کرده‌ایم باعث می‌شود بتوانم سریع یا مشکل و به‌وجودآورنده مشکل کنار بیائیم و سریع‌تر نسبت به رفع آن اقدام کنیم. نتیجه چه می‌شود؟ بسیار ساده است! بعد از چند دقیقه، دیگر مورد منفی وجود ندارد و ما یک قدم جلوتر رفته‌ایم. یعنی تجربه‌ای داشته‌ایم که اثربخشی تفکر مثبت توأم با عمل و رفتار مثبت را تأیید کرده که این در درازمدت باعث می‌شود تمام عملکردهای ما معنادار و مفید و قابل تحسین شوند.
دوباره به مادر ترزا و رفتار مثبت برخاسته از دیدگاه‌های مثبتش دقیق شوید. او مثل خیلی از راهبه‌ها درون کلیسا خود را زندانی نکرد و به عبادت مشغول نشد. بلکه عبادت را در عمل مؤثر برای دردمندان و مستمندان معنا کرد و با عمل کردن و اتفاقاً خیلی هم سخت عمل کردن نشان داد که تفکر مثبتش می‌تواند اعمال مثبت فراوانی را باعث شود. خیلی از بیماران به همت تلاش و پافشاری او در دعوت از پزشکان بدون مرز و درخواست دارو از کشورهای ثروتمند در هندوستان درمان شدند و بسیاری از کودکان با آینده تاریک توانستند مدرسه بروند و با تمدن جدید آشنا شوند.
پس راز این جلسه را در عمل در زندگی خود از همین الآن پیاده کنید. تفکر مثبت داشته باشید، اما به آن اکتفاء نکنید بلکه همین الان یک عمل مثبت انجام دهید. لحظه بعد یک رفتار مثبت دیگر و لحظه بعد از آن هم با یک واکنش مثبت به سمت جلو بروید. بعد از مدتی خواهید دید که در دریائی از شادی و آرامش و اشتیاق شناور هستید و هرکس به شما می‌رسد ناخودآگاه آرام می‌شود و خنده شوق بر لبانش جاری می‌شود. شما با اعمال مثبت مستمر خود به یک قطب انرژی عملی مثبت تبدیل می‌شوید و این معنای واقعی مثبت‌اندیشی است.


همچنین مشاهده کنید