شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

اسطوره ای به نام سید حسن نصرالله


اسطوره ای به نام سید حسن نصرالله
در گیرودار بحران ونبردهای فرسایشی منطقه ودر زمانی که هیچکس تصور آن را نمی کرد، شخصیتی ظهور کرد که به زودی تبدیل به اسطوره ای سترگ شد. «سید حسن نصرالله» به تنهایی از قطار تاریخ پیاده شد، او محموله ای بزرگ آکنده از مواد منفجره با خود داشت... خود را منفجر کرد وجهان عرب هم منفجر شد!
نصرالله در دوره ای ظهور کرد که اعراب بیش از همیشه دچار سرخوردگی شده بودند، عقلانیت سیاسی عرب را غباری از رکود ورخوت فراگرفته بود وسردمداران این عقلانیت، روزگار در قهوه خانه ها می گذرانیدند... نصرالله آمد ومعادلات اعراب را برهم زد. ذهنیت وعقلانیت آن ها را دچار تحول ساخت وبا ارائه نسخه ای جدید، به آن ها حرکتی تازه بخشید.
این رهبر مجاهد که وقار خاصی دارد وبه آرامی سخن می گوید وگویی شاعری در زی یک رهبر شیعه است، دروس نظامی را در دانشکده های جنگ نیاموخته وزمان زیادی برای بررسی اندیشه های سیاسی صرف نکرده است. او تنها یک منطق ارائه کرده است: مرگ با عزت برتر از زندگی ننگین در کنار اسراییل است!
مدت ها پیش به زادگاه او در جنوب لبنان سفر کردم. روستای «بازرویه» در نزدیکی شهر صور، اما خانه او را نیافتم وحتی پدرش را که به سبزی فروشی اشتغال داشت ندیدم... گفتند به بیروت رفته و در منطقه کارنتینا مستقر شده که از مناطق محروم ضاحیه است. اطرافیان او این گونه وصفش می نمودند: نسبت به نمازهای پنجگانه مراقبت دارد، کتب شیعی را مطالعه می کند وطالب شهادت است!
طولی نکشید که به دبیرکلی حزب الله رسید، همان جنبشی که قوی ترین ارتش اسطوره ای منطقه را به شکستی ذلیلانه واداشت! بدون هیچ مال وتوشه ای به بیروت آمده بود، در جیب او تنها تصویری از «امام موسی صدر» بود که به غایت او را می ستود والهام بخش او بود...او تنها سه دقیقه امام موسی صدر را پیش از غیاب سوال برانگیزش دیده بود، در آن زمانی که وی را راهی نجف اشرف کرد تا درس طلبگی بخواند. گویی برخی به او گفته بودند تو به درد جنگ نمی خوری وبهتر است به سنگر علم وفقاهت درآیی وسلاح را به اهلش واگذاری!
در نجف اشرف با دروس سید محمد باقر صدر خو گرفت وهمان جا با سید عباس موسوی آشنا شد که هموطن او بود. به زودی پیوند میان سید عباس از بقاع وسید حسن از جنوب سترگ شد واستاد وشاگرد به یکدیگر رسیدند. سید عباس از او خواست درس پنج ساله را در دو سال به اتمام برساند وبه لبنان بازگردد والبته نظر سید عباس صائب بود چرا که همزمان با برافروخته شدن شعله انقلاب اسلامی در ایران، شیعیان وخصوصا طلابی که دل به خط امام خمینی(ره) داده بودند، تحت فشار شدید رژیم صدام بودند.
نصرالله از عراق گریخت وبه وطن خود بازگشت اما بحرانی بزرگ را در کشور خود شاهد بود: رژیم صهیونیستی لبنان را اشغال کرده وبیروت زیر چکمه سربازان اسراییلی به خود می لرزید. ژنرال های اسراییلی در کافه تریاهای خیابان الحمراء غنوده بودند ودر بندر روشه ماهی گیری می کردند ودر کازینوی الجبل قمار می کردند.
هسته های حزب الله از همان زمان شکل گرفت. سید عباس وسید حسن آموزه های اسلام ناب را که در نجف اشرف فراگرفته بودند، در عرصه لبنان عملی ساختند. خود سید حسن به من گفته بود مقاومت تنها در بحران وآتش وخون نضج می یابد... مقاومت گیاهی سرسخت است که شرایط دشوار بیابان وعطش آن را می پروراند!
در همان دوران استادش سید عباس به محضر امام راحل(ره) در تهران رفته واز کربلای لبنان سخن گفته بود وهمان جا کادر حزب الله با امام خود بیعت کردند که در نینوای لبنان عاشورایی بجنگند وعاشورایی شهید شوند! سید عباس به عهد خود وفا کرد و به خیل شهدا پیوست و شاگرد گام در راه استاد نهاد وتصمیم گرفت تا پایان راه از این عهد روی برنتابد...
سید حسن آن زمان جوانی بود که سومین دهه عمر خود را می گذرانید. چندی پیش که او را در شبکه الجزیره در حال مصاحبه دیدم، هیچ تغییری در این رهبر چهل وشش ساله نیافتم جز تعدادی موی سپید در محاسنش واندکی ضخامت در عینکش وکمی اضافه وزن در پیکرش، اما از ابهت و وقار او چیزی کاسته نشده وبلکه افزوده شده بود . تبسم ملیحش همچنان بر لب بود وسخنان رسایش بر عمق جان می نشست! غسان بن جدو مجری الجزیره در توصیف آرامش ووقار او گفت: گویی سید حسن در حالت جنگ بسر نمی برد!
اسطوره نصرالله زمانی به اوج خود رسید که ارتش صهیونیستی را از جنوب لبنان بیرون راند وپس از چندی موفق شد تعداد زیادی از اسرای لبنانی وعرب را از زندان های اسراییل برهاند. این نخستین باری بود که دشمن سرسخت پس از جنگ اکتبر یک سرزمین عربی را رها می کرد، اما این پیروزی آسان به دست نیامد بلکه با جانفشانی ومقاومت ونبرد بی امان حاصل شد. رهبر حزب الله نیز در این جانفشانی سهیم بود وپسرش«هادی» را در این راه داد تا مشعل هدایت در این راه مقدس برافروخته بماند!
چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان، کاتیوشا در برابر تانک ومقاومت در مقابل تجاوز! این بار قواعد بازی تغییر یافت ونقشه های جدیدی در منطقه ترسیم شد. قومیت عربی که پس از جنگ سوئز شکل گرفته بود از هم فروپاشید واین بار طوفان مبارزه از ایران وزیدن گرفت، ایرانی که با یک دست بمب هسته ای وبا دست دیگر آرمان فلسطین را با خود حمل می نمود! جنگ های عربی تبدیل به نبرد دینی شد، قرآن به نبرد با تورات رفت وآیت الله ها به مصاف خاخام ها رفتند!
با این تفاصیل حزب الله نمادی از انقلاب اسلامی ایران است وآمده است تا خلا رهبری در جهان عرب را پر کند. اکنون سید حسن، تنها اسطوره ملت لبنان نیست که قهرمان امت اسلامی وعربی است! حتی در داخل اسراییل عظمت او را می ستایند والبته به همین میزان خواهان مرگ اویند!
با این حال اطراف بین المللی ومنطقه ای در کمین این رهبر اسطوره ای اند واین همه عزت وافتخار را برای او برنمی تابند به ویژه آن که نصرالله شیعه است وسر و سری هم با تهران دارد! برخی نگران آنند که مبادا سید حسن قربانی حسادت ها وخیانت ها شود وبه سرنوشت جمال عبدالناصر دچار شود!
در هر حال نصرالله دستاورد تاریخی خود را تقدیم امت اسلامی وعربی نموده است وعزت وکرامت از دست رفته شان را به آنان بازگردانده است! بی تردید صفحات زرین تاریخ این اسطوره بزرگ را از یاد نخواهد زدود.....
پژوهشگر: فرزان شهیدی
برگرفته از روزنامه الاهرام (۲۸/۷/۲۰۰۶)
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی


همچنین مشاهده کنید