شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


در پرتو خرد


در پرتو خرد
موضوع و مضمون اساسی نوشته های دكتر دینانی، اندیشه وجود است و چهره فلسفی «عقل» درونمایه همه آنهاست. نثرفلسفی دینانی ـ در عین سادگی ـ محتوای موردنظر او را منتقل می كند. گزینش برخی موضوعات از سوی او برای پژوهش، خود گواه این مطلب است كه به مرزهای نو نظر دارند: قواعد كلی فلسفی در فلسفه اسلامی، درخشش ابن رشد در حكمت مشاء، شعاع اندیشه و شهود در حكمت سهروردی، دفتر عقل و آیت عشق و... . كتاب «پرتوخرد» در شمار آخرین آثار فلسفی اوست كه ناشر، آن را در شمار نخستین جلد از مجموعه سهروردی پژوهی به حساب آورده است. این مقاله نگاهی است گذرا بر این كتاب.
«پرتوخرد»(۱) مجموعه ای است از سخنرانی ها و مقاله ها و مصاحبه های دكتر دینانی كه می توان آنها را به شش دسته تقسیم كرد:
۱ - مصاحبه های دكترعبدالله نصری با ایشان درباره برخی فیلسوفان مسلمان: ابوالحسن عامری، غزالی، ابن باجه، ابن طفیل، ابوالبركات بغدادی و مدرس زنوزی. خواندن این مصاحبه ها برای كسانی كه به اندیشه های اسلامی علاقه مندند، بی گمان جذاب و سودمند است. چهار مقاله با نام های «حكمت متعالیه ملاصدرا در آینه حدیث»، «عقلانی بودن اسماء و صفات خدا از دیدگاه قاضی سعید قمی»، «عالم مثل از دیدگاه هانری كربن» و «عالم خیال از نظر ابن عربی و مولوی» نیز در این كتاب هست كه باید آنها را در این دسته به شمار آورد.
۲ - سه گفت وگو كه در آنها استاد دینانی فقط یكی از شركت كنندگان است :«فلسفه و اخلاق»، «تأثیر فلسفه و حكمت متعالیه اسلامی در فلسفه غرب» و «ادبیات مفهومی برای رستگاری». در «فلسفه و اخلاق» به جز دكتر دینانی، آقایان رضا داوری، غلامرضا اعوانی، عباس منوچهری و محمدرضا ریخته گران نیز حضور دارند و در «تأثیر فلسفه و حكمت متعالیه اسلامی در فلسفه غرب»، آقایان كریم مجتهدی، رضا داوری و غلامرضا اعوانی. این دو گفت وگو از پربارترین و عمیق ترین بخش های كتاب اند، اما گفت وگوی سوم آشفته به نظر می رسد. دكتردینانی در این گفت وگو بسیار ستیهنده و بی پروا ظاهر شده اند.
۳ - سخنرانی ها و مقاله ها و مصاحبه ها درباره مسائلی كه دغدغه های همیشگی ایشان اند:«دیدار عشق و عقل در تفكر اسلامی»، «عقل و تجربه دینی»، «سلوك در راه عقل و مسئولیت پذیری»، «فلسفه اسلامی چیست؟»، «فلسفه اسلامی ممكن یا ناممكن؟»، «تفكر فلسفی از ابن سینا تا عین القضات همدانی».
اگر كسی با اندیشه های استاد دكتر دینانی، حتی از دور آشنا باشد، در این زمینه نكته تازه ای در این كتاب نمی یابد، جز این كه در پایان خواندن مقاله «فلسفه اسلامی ممكن یا ناممكن؟» اندكی درباره امكان تركیب فلسفه و اسلام به تردید می افتد. البته در جاهای دیگر كتاب، با تأكید، از «فلسفه اسلامی» سخن گفته اند و حتی در گفت وگوی دیگری گفته اند:«فلسفه اسلامی: نه یك كلمه كم و نه یك كلمه بیش» (ص ۱۲۶).
در این كتاب استدلال اصلی ایشان درباره وجود فلسفه اسلامی این است كه در غرب نیز چیزهایی هست كه «فلسفه مسیحی» و «فلسفه یهودی» شمرده می شود. استاد دینانی می پذیرند كه «دین، دین است و فلسفه، فلسفه»، ولی در عین حال تلاش كسانی چون ابن سینا و ملاصدرا را كه برای آمیختن دین و فلسفه تلاش كرده اند، می ستایند و آن را «معنا بخشیدن به دین برای خود دین» تعبیر می كنند. همچنین از موضعی عالمانه به پیروان «مكتب تفكیك» می تازند، اما از سوی دیگر در پیش كشیدن چنین مباحثی، دست غرب را نیز در كار می بینند(ص ۱۰۹).
رابطه عقل با «تجربه معنوی»، «عشق» و «شهود» از دیگر مسائل مورد علاقه دكتر دینانی است كه در جای جای كتاب مطرح می شوند. استاد دینانی گاهگاهی نیز ـ با عطف توجه به مسائل جاری جهان ـ اشاراتی آورده اند: «نتیجه دین عقلی، ملاصدرا و نتیجه دین شبه عقلی، بن لادن است» (ص ۱۲۵)؛ «اگر علوم امروز، فلسفه نداشته باشد، همین غلط هایی است كه بوش می كند» (ص ۱۲۶)؛«خشونت آریل شارون همین است چون نمی تواند گفت وگو كند.» (ص ۲۰)؛ «گاه به موسیقی غربی گوش كنید ببینید چه حال شیطانی به آدم دست می دهد» (ص ۳۱۶).
۴ - دو مصاحبه كوتاه درباره زندگی مرحوم استاد «سید جلال الدین آشتیانی» و یك سخنرانی درباره «مقام اندیشه نزد مولانا جلال الدین مولوی»: «پیام مولانا برای بشریت عشق و محبت است».
۵ - دو سخنرانی در زمینه «فلسفه تطبیقی» . ویراستار كتاب، این دو سخنرانی را مهم تشخیص داده و در یادداشتش از «تمهیدی مؤثر و خجسته در تطبیق میان فلسفه اسلامی و فلسفه مغرب زمین» سخن گفته است. در یك سخنرانی با نام «سقراط و پرسش وجودی» كه نخستین بخش كتاب هم قرار داده شده است، دكتر دینانی «خودت را بشناس» سقراط را اعلام برائتی از اصالت ماهیت شمرده اند و سپس او را با حلاج مقایسه كرده اند.
به نظر می رسد تصویری كه استاد دینانی از سقراط در ذهن دارند ، برپایه آثار افلاطون نیست و بیشتر از خواندن كتاب های فیلسوفان مسلمان پیشین ناشی شده است .میان سقراطی كه مردم را به بر زبان راندن كلمه توحید و دوری از عبارت اوثان و اصنام دعوت می كند و سرانجام نیز پادشاه وقت او را به جرم موحد بودن می كشد با سقراطی كه افلاطون تصویر آن را ارائه می كند، آن شخصیت زیرك و محكم كه بسیار می پرسد و كم پاسخ می دهد و شیوه بحث كردنش را چنان با توجه به مخاطبش تغییر می دهد كه گاهی از هر سوفیستی پشت هم اندازتر و یاوه گو تر می شود (مثلا در «پروتاگوراس» و در «هیپیاس كوچك») فاصله بسیار است.
در سخنرانی دیگری با نام «خویشاوندی معنوی نیچه و سهروردی» قصد این بوده كه همانندی شخصیت و اندیشه این دو بررسی شود، ولی دكتر دینانی در سخنرانی شان بیشتر بر لزوم به كار بردن صفت «شهید» به جای صفت «مقتول» برای سهروردی و ریشه یابی واژه «هورقلیا» كرده اند:«از آثاری كه كم و بیش از نیچه خوانده ام، می توانم بگویم كه از او معنویت استشمام می شود و كلماتش نشان می دهد كه انسانی معنوی بوده است. همان بوی معنویتی كه من از سهروردی استشمام می كنم، از كلمات نیچه هم به مشام می رسد» (ص ۲۴۷).
و در تطبیق،این اشتراكات را میان نیچه و سهروردی اعلام كرده اند:
۱ - آوردن نام زرتشت :نام مهم ترین كتاب نیچه «چنین گفت زرتشت» است، و سهروردی در حكمت الاشراق دعوی احیای حكمت زرتشت می كند.
۲ - هر دو تنها بوده اند.
۳ - نیچه «اراده معطوف به قدرت» دارد و سهروردی از «اصالت نور» سخن گفته است .البته دكتردینانی روشن نكرده اند كه این دو نظریه را چگونه می توان با هم مقایسه كرد. ایشان به جای «اراده معطوف به قدرت» نیچه، «اصالت وجود» ملاصدرا را بر «اصالت نور» منطبق كرده اند.
۴ - زندگی و سرنوشت هر دو تراژیك است :سهروردی را در زندان «شهید كرده اند» و نیچه ده سال آخر عمرش دیوانه بوده است.
۵ - هر دو خوش بین اند.
۶ - هر دو نسبتاً جوان از دنیا رفته اند (سهروردی در سی و هشت سالگی و نیچه در پنجاه و شش سالگی).
در نیچه ویژگی هایی است كه به خاطر آنها ایرانیان دشوار می توانند بر وسوسه تطبیق او با «رند» و «قلندر» و «صوفی» و «درویش» و عارف غلبه كنند با این همه تصور كردن نیچه در جامه شرقی آسان نیست، حتی اگر كاشف به عمل بیاید كه این بزرگوار پنهانی با حافظ مأنوس بوده، به مولانا ارادت داشته، بر سر فهمیدن فصوص الحكم دماغ می فرسوده، سه تار و دف می نواخته، هر دم با سوز و گدار «یا حق دوست» می گفتند و با قلم دزفولی به زیبایی خط نستعلیق می نوشته است.
۶ - سهروردی پژوهی
درباره این كتاب در یادداشت ناشر چنین آمده: «نخستین نوشته از «مجموعه سهروردی پژوهی» انتشارات مهرنیوشا است. انگیزه طرح این مجموعه، انتشار صحیح و ترجمه آثار سهروردی و یا تألیف نوشته هایی درباره اوست».
از این جا نتیجه می گیریم مهم ترین بخش این كتاب باید دو مقاله «فلسفه نوری سهروردی» و «خمیره ازلی یا حكمت جاودان از نظر سهروردی» و دو سخنرانی «حكمت اشراق (۱)» و «حكمت اشراق (۲)» و مصاحبه «عقل مطرود» باشد، ولی متأسفانه چنین نیست.
انصافاً آقای دینانی در سهروردی پژوهی حق بزرگی بر گردن فرهنگ ایرانی دارند، ولی در آنچه از ایشان در این كتاب آمده هیچ چیز تازه ای نیست.
اینها كه «سهروردی ادامه دهنده حكمت ایران باستان است»، «باید او را «شهید» شمرد نه «مقتول»» «شعوبی (به معنای نژادپرست) نیست»، «می كوشیده نشان دهد كه ریشه فلسفه در یونان نیست»، «عقل و شهود را در كنار هم مطرح می كند»، «فلسفه او دنباله «فلسفه پنهانی» ابن سیناست»، «او را به خاطر ایران دوستی اش كشته اند»، «اگر در جوانی از دنیا نمی رفته حتماً بسیاری كارهای بزرگ دیگر می كرده»، «در فلسفه او اصالت با نور است»، «آیاتی در قرآن است كه نشان می دهد مضامینش را از قرآن گرفته» و ... را آقای دینانی پیش تر در رادیو و تلویزیون و روزنامه و كتاب ها و سخنرانی ها بارها و بارها گفته اند و در همین كتاب هم این مطالب بیش از اندازه تكرار شده است.
اگر قرار است این كتاب نخستین اثر از «مجموعه سهروردی پژوهی» باشد ،این اثر می تواند برای جوانان اندیشه ها و شخصیت سهروردی را جذاب كند و البته باید دانست كه پژوهش درباره سهروردی صرفاً گفتن«ذكر جمیل» او نیست. در اندیشه های سهروردی سخنان شاعرانه و اسطوره ای بسیار است كه باید به دقت نقادی شود، با این وجود مطرح شدن او در جامعه ما می تواند سبب خیر شود. سهروردی ستاینده خرد است اگرچه این خرد كه «پرتو» می تاباند و «چهره دلپذیر»ی دارد تا اندازه ای اسطوره ای به نظر می رسد.
ـــــــــــــــــــــــــ
۱.پرتوخرد، غلام حسین ابراهیمی دینانی، انتشارات مهرنیوشا، چاپ اول۴۶۲،۱۳۸۵،ص.
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید