شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


دریاچه «شورمست» تا دشت «کلوت»


دریاچه «شورمست» تا دشت «کلوت»
تن به راه می دهیم. تعدادمان به حداقل رسیده و هركس به دلیلی از همسفر شدن سر باز زد، كه عمده علت «فشرده بودن» سفر عنوان شد.
جاده هنوز خلوت است كه وارد جاده تودرتو و هفت خوان افسانه ای فیروزكوه می شویم. با عظمت معماری قابل ستایش در دل كوهستان خشن، با یادگارهایی در دل پل ورسك، برش، خمش، كرنش و هزار ها واژه دیگر كه با دیدن پل ورسك و تونل های متعدد در ذهن تداعی می شود.
باری... به پل سفید می رسیم و حال باید دل مست از سرسبزی را به شوق شورمست سپرد. برای دیدار از دریاچه شورمست از مسیری با شیب تند بالا می رویم تا از لابه لای درختان تنومند دریاچه ای را نظاره كنیم كه با ناز چهره در بوریای مواج سبز كشیده و دامن با شكوفه ها و گل های پامچال آراسته چون ماهرویی طناز كه به كرشمه و غمازی عشاق واله طبیعت را پیش می خواند.
ملاحت این تئاتر زیبا را سیلان مه و باران یاری می كند. اینجا به واقع بوی سبزه، بوی باران، بوی خاك... آری بوی زندگی و عشق به مشام می رسد.
سرازیر می شویم به دیار شاهی قائم شهر.
به گرگان می رسیم، شهر یادگارهای كهن، شهر مهاجران از نقاط مختلف كشور با خانه های قدیمی، یادآور پدران و پیشینیان: دالان های سنگفرش شده، خانه های خشتی و كاهگلی خانه تقوی ها و باقری كه زمانی بهر خود بروبیایی داشته اند.
در این بین دیدار با ورزشكاران لذت بازدید را چند برابر می كند. كانونی گرم به گرمی شررهای آتش كوهساران با یادگارهایی زیبا بر دیوار و كتابخانه ای ارزشمند با چهره های جوان و پركار كه حاصل كوه های زیبای نهارخوران و... است. شور صعود سنگ نوردان در سالن سنگ نوردی تو را به وجد می آورد.
دیدن منطقه توریستی نهارخوران و سوسوی چراغ ها با رقص مه كه در پایین دست مناظر بدیعی پدید آورده این روز را به خاطرات می سپارد.
دگر روز با گذر از شهرگرگان چشمانت به مناظر زیبای كوهستانی، درختان نارنج، گل های زرد كلزا canolaخیره می ماند. در بین راه از غاری به نام «خر بس» بازدید می كنیم. از فراز تپه ای چشم انداز وسیع و زیبای مزارع سرسبز و زردرنگ كلزا به راستی كه چشم نواز است، دشت زیبای بهشهر دیدنی است.
به سراغ بندر تركمن می رویم: این یادگار قدیم ایران، با مردمی با چهره های دیگرگون كه حكایت از سیلی سرد روزگاران دارد، مردمانی سختكوش و بی ادعا چون خزر. در اینجا بوی دریا و صدای كبوتران عاشق مدهوش كننده است. سوار بر قایق به سوی «آشوراده» می رویم مكانی كه قبل از این دارای سكنه بوده و از رونق خاصی برخوردار بوده كه حال چیزی جز كوچه های متروك، مغازه های با كركره های مستعمل، در های شكسته كه با وزش باد بر پاشنه، موسیقی ناهنجاری پدید می آورد. و هر دم شاید گذر سگی ولگرد به دنبال ماهی به جا مانده از خروش دریا، نوشته های به جا مانده بر دیوار ها حكایت از تاریخ تخلیه جزیره از خشم و خروش طغیان خزر است. در اینجا یك مركز صیادی و رستوران جهانگردی فعال است. بی اختیار یاد فیلم های غرب وحشی و شهر متروك و عده ای گمشده و دل به سراب زده می افتم.
شما مسافری كه به قصد بازدید از این جزیره زیبا با اسبان سركش و تالاب خاموش می آیی می توانی در رستوران جهانگردی طعم واقعی ماهی تازه را به نیش بكشی. ۲۰ دقیقه ای بر موج های خروشان سوار می شوی تا به ساحل برگردی و در این میان دقایقی مدهوش پرستوهایی می شوی كه شرطی شرط روزگار شده اند و به جای ماهی و دان و حشره پس مانده غذا یا نان را با شیرجه استادانه در هوا می قاپند.
در ادامه سفر به سوی گنبد به راه می افتیم. با برج و بارویی سر به فلك كشیده كه در نوع خود در جهان بی نظیر است آن هم با توضیحات همنوردان خوب شهر كه آن چنان با آب و تاب و شیوا توضیح می دهند كه شما را به واقع به گذشته تاریخ می كشاند.
روز بعد به دیدار بقایای شهر قدیم جرجان و سپس بازدید از مانژ اسبدوانی تركمن صحرا محل برگزاری مسابقات معتبر اسبدوانی با شركت كنندگانی از كشورهای منطقه، به خصوص حوزه خلیج فارس و محل نگهداری اسب های سركش این دیار رفته. ساعت ها شیهه اسبان زیبا را در ذهن مرور می كنیم. فقط می شود گفت: «پیوسته دلتان سبز و شورتان افزون.»
به سوی جنگل تودرتوی گلستان روانه می شویم و در حسرت دیدار حیات وحش آن كه در این مجال نگنجید، فقط بسنده می كنیم به بازدید موزه حیات وحش پارك با نمونه های تاكسیدرمی شده گونه های جانوری و گیاهی منطقه گلستان و كودكان و نوجوانانی كه سرگرم فیلمبرداری هستند پس از جنگل گلستان منطقه «تنگ راه» پیش رو است و دیدن لباس های رنگارنگ عشایر منطقه كه به مسافران نوروزی نان محلی و لبنیات تازه و خوشمزه عرضه می كنند. كودكان خردسال خوشحال از فروش قرصی نان و كسب درآمدی ناچیز به مسافران لبخند زده و با تكان دادن دست بدرقه شان می كنند.
پس از مسافت كوتاهی به طرز حیرت انگیزی به سرعت پوشش گیاهی منطقه عوض شده، كویر نمایان می شود. این از عجایب سرزمین متنوع ایران است. مسیر را با جدا شدن از جاده بجنورد و ادامه مسیر به سمت جنوب تا رسیدن به جاجرم ادامه می دهیم. برای خوردن ناهار وارد تنها پارك كوچك شهر می شویم. چمن سبز پس از دو ساعت عبور از كویر لخت عجیب خودنمایی می كند. نگهبان پیر و خموده پارك با داد و فریاد و سماجت خاصی ما را از چمن به سنگفرش پارك می راند و چون بخشی از وجود خویش از گل ها و چمن این پارك كوچك مراقبت می كند. به راستی كه حق با او بود، چمن در كویر نگین در برهوت است.
وارد سبزوار می شویم تا با شبی استراحت، آماده شویم برای دیدار از كویر بی همتا و شوق دیار شن های روان. آری بی پاپوش می توان از كویر گذشت، بی ستاره هرگز
صبح زود وارد جاده ای می شویم كه گویی تا بیكران كشیده شده. با طی ۳۰۰ كیلومتری به بردسكن در حاشیه كویر می رسیم. شهر كوچك عشق آباد، شهر آب انبارها و بافت گلی و قدیمی. استقبال كنندگان از مسافرین نوروزی با شوق و ذوق تمام و خوشحال از بازدید نوروزی عده ای انگشت شمار به استقبال مان می آیند. عشق آباد شهری است با وزش مدام و ملایم نسیم بهاری و میدانی كوچك با تختی چوبی برای استراحت خستگان و قناتی كوچك و گذرا و آبی زلال و گوارا.
به سوی غرب می رویم ۴۰ كیلومتر بعد باز هم راهی جنوب به سوی طبس. در كنار ما در سمت غرب قله زیبای سرهنگی به ارتفاع ۲۰۹۸ متر خودنمایی می كند. كه با توجه به پستی منطقه قله سركشی به حساب می آید. غروب نشده وارد طبس می شویم، طبس آرمیده در قلب كویر با نخل های سر به آسمان كشیده، بم را یادآوری می كند. زندگی اینجا نیز چون رود جاری است گرچه كم رونق.
جای جای این دیار حكایت از قهر طبیعت دارد، جایی كه كلا بر اثر زلزله سال ۵۷ تخریب شد و حال تولد دوباره یافته و مانده در دل این شنزار روان، یادگاری مانده به جا از قهر بی امان، باغ فرح بخشی است به نام «گلشن» با تنوع رستنی های فراوان با جویباری روان و درختان سبز و شكوفه های رنگین. شگفتا كه در دل این دیار فقر آب، چون دری بی همتا می درخشد. از دیگر دیدنی های منطقه می توان به كاروانسرایی در آن سوی شهر اشاره كرد. با انواع خرمای خشك و ارزان قیمت می توان از خود پذیرایی كرد. و اما حیف است كسی به دیار طبس گام بگذارد و از بازدید منطقه «خرو» چشم بپوشد، آنجا كه در كنار كوه های شنی كویری منطقه ای سبز پدید آمده با چشمه های گوارا، با برج و بارویی كه تو را می كشاند به «صباح»، به مردان قصه های آسمان پاك.
شور جست وجو ما را با خود می برد به اعماق دره، به جست وجوی سدهای خاكی، چشمه های آب گرم در دل زمین، دیوار های ماسه ای، سرو های بلند قامت و كهن، تا تو را دقایقی مات و مبهوت كند. در ذهن نگاه دختر و پسری معصوم را مرور می كنیم كه تو گویی داد سخن دارند.
یك «تنگه واشی فیروزكوه» با ویژگی كویری و صخره های عظیم كلوخی و به مراتب رویایی تر و تجسم خویش در هزاران سال پیشتر. صدای رود پهن و جاری در دل كویر و تك درختی در اوج صخره های بی نظیر و كمی دورتر قله ای كه برفی تنك بر فرازش به تو لبخند می زند. چه زیباست درخشش برف در زیر آسمان بی لك و ابر كویر. كوهستانی صخره ای در منطقه ای مرتفع در۳۰ كیلومتری طبس. سدی در دست ساخت و آبی زیبای دریاچه آن لم داده بر پشت دیواره و تاج بلندش.از طبس نیز می گذریم. چون رود باید شد و رفت. سر ظهر كنار قله تنهای كویری «نای بند» دقایقی استراحت كرده به نظاره این ستون استوار كویر یكی از قلل منفرد كشور می نشینیم. در میانه راه نخلستان و آب معدنی «دیگ رستم» كه حمام روستای كوچك منطقه و استراحتگاه رانندگان ارابه های بزرگ كه خسته از سفر دراز كویر می رسند، قرارگرفته. قسمت زنانه را با دیواری از تنه و پوشال نخل جدا كرده اند. مسیری ۵۰۰ كیلومتری را باید طی كنی تا به كرمان برسی.
كرمان سرزمین مردان و زنان سختكوش كه با صبوری و همت در بستری از ناملایمات، تاریخ این خطه را با جوهر شرف و پایمردی نوشته و نام این دیار را با عزت و بزرگی بر جبین روزگار رقم زده اند.
سال ها قبل دیدنی های شهر و قلل كرمان را بازدید كرده ایم. فقط مانده در حاشیه كرمان به بازدید مردی، به همت كوه برویم آقای تجربه كار كه حاصل سال ها تلاش خود را به طبق اخلاص نهاده، با همت شهرداری موزه ای پدید آورده به نام «موزه دیرین شناسی» كرمان آنجا كه رفته در دل زمان، آنجا كه شبیه كوه و اشكفت های آن و با سلیقه طراحی شده تا جایی باشد برای حفاظت از فسیل های نادر در جهان. از فسیل تخم گونه های كهن و قطعاتی از پیكر دایناسورها گرفته تا بقایای حیوان های ماقبل تاریخ، تا سرخس های خفته در بستر سنگ. راضی از بازدید این دیدنی ها، كوله را به شوق حركت به سوی شهداد بسته، تن به راه ۸۰ كیلومتری مسیر شهداد می دهیم با جاده ای پرپیچ وخم به سوی غرب و سپس شمال و شمال شرقی تا ما را برساند به تونلی در ارتفاع ۲۸۰۰ متری كه در محاصره كویر قرار گرفته. باید پایین رفت، نه صد متر و دویست متر۲ هزار متر تا به شهداد كه از جمله قدیمی ترین پایگاه های تمدن های ایران است و از ۴۵۰۰ سال قبل این ناحیه به طور مستمر محل سكونت و زندگی به شمار می رفته، برسیم. از قدیمی ترین آثار به دست آمده می توان به درفش شهداد با قدمت هزاره سوم قبل از میلاد اشاره كرد. گفته می شود كه شهداد همان «آرتا» و مركز حكومت عیلام بوده و روزگاری در عرصه سیاست از اقتدار خاصی برخوردار بوده است.
شهری كه از دیرپای تاریخ در دامنه شرقی كوه های شمالی و جنوبی حد فاصل دشت لوت و دشت كرمان كه در جنوب غربی آن كوه «كناران» كوه شهداد و در شمال غربی آن بیابان واقع شده، است.
در بدو ورود به شهر تو گویی همه چیز این آخر سفر می خواهد به خاطرات جاودانه بدل شود. مردی مهربان با چهره تودرتو به استقبال می آید كه بوی نخل های سبز می دهد، روان چون رود می گوید و نمی خواهد بی نصیب از این خوان گسترده بازگردیم. نقشه و هرآنچه لازم است بدانیم با گشاده رویی در اختیارمان می گذارند و ما را به بازدید از آسیاب قدیمی دوقلو، بافت خشتی خانه های كویری، شهر كوتوله ها با پنجره و اتاق های كوچك با كوچه های باریك و تنگ دعوت می كند. از شهر می گذریم به سوی كمپ كویری كه باید ۲۰ كیلومتری طی طریق كنیم. یك باره غمم می گیرد. پی چیزی می گردم، پی ریگی، پی لبخندی. ذهن، ذهنم می رود به اینكه نیاید روزی كه نتوان به دیار كوه و...
«از زمانی كه زبان مادری را آموختم زبان دنیای پیرامون خود، زبان اصلی خود، زبان دنیای ماورا را به فراموشی سپردم. از زمانی كه صدای برهم خوردن آهن پاره، صدای گوش خراش ماشین، صدای بی صدای مظلومان، صدای ضجه انسان، صدای ناله حیوان، صدای اخبار حزن انگیز، صدای شكسته شدن و خرد شدن انسان با گوش من آشنا شد، صدای روح نواز طبیعت، صدای آسمان سربلند، صدای بادهای خزان كه از بلندای كوه هایش به گوش می رسد، صدای دلنشین شر شر آبشار، صدای مستانه بلبل و قار قار كلاغ، صدای نبض طبیعت و نوای هستی را به فراموشی سپردم، آن قدر در پستوی نه توی روزمرگی غرق شدم كه خودم را نیز به فراموشی سپردم.» برگرفته از تابلویی در موزه دیرین شناسی كرمان
كلوت ها بزرگترین عارضه های طبیعی كلوخی دنیا و زیباترین و جذاب ترین پدیده های كویر به شمار می آیند كه در اثر فرسایش آبی و بادی طی هزاران سال شكل گرفته اند. آفتاب آخرین رمق های خود را به رخ می كشد و همراه است با رقص ماسه ها بر پهنه این دشت بی كران، رقص ماسه ها چون بازی امواجند بر دریا. كمپ كویری را آراسته اند به آلاچیق هایی از جنس برگ های نخل و حصیر شبیه آلاچیق های عشایرتركمن كه جلوه قشنگی به این محیط داده است. چون شب از راه می رسد به رقص شعله ها پناه آورده و در خود فرومی رویم. آسمان پولك دوزی شده كویر آنچنان غنی و زیباست كه هر بی ستار ه ای خود را در این میان تنها نمی بیند و ای كاش افسانه سراب را ببینی تا بدانی افسانه چیست. از نیمه شب تا صبح صدای باد مدام و بی وقفه آهنگ خوابمان بود و ثمره اش خاكی كه بر روی كیسه خواب ها و صورتمان به یادگار گذاشته بود.
صبح قبل از بر آمدن خورشید دیده می گشاییم، به شتاب، به شوق دیدار نادیده ها: ابرشهر كلوخی در فاصله ۴۰ كیلومتری شرق و شمال شرق شهداد به طول ۱۴۵ كیلومتر و عرض ۸۰ كیلومتر و مساحت بیش از ۱۱ هزار كیلومتر مربع كه باید این عظمت را نظاره كرد تا باور كرد اینجا نگین ایران و زیباترین پدیده كلوخی دنیا است.
در طول مسیر و قبل از رسیدن به شهر كلوت ها درختان بزرگ «گز» كه چنگال در دل ماسه فروبرده و روزی از اعماق خاك و آسمان كم لطف كویر می طلبند، به استقبال تو كه به عشق دیدن آن آمده اید می آیند. هرچه جلو می روی دیگر از رستنی خبری نیست فقط دانه های طلایی ماسه است و شن روان. باید رفت، رفت به قلب كویر. با وارد شدن به منطقه كلوت ها ناخودآگاه محو معماری بی نظیر طبیعت خواهی شد، كه چگونه بی سنگ و رنگ، بی سفال و متال می توان زیبایی آفرید.
جلو دیدگانت هزاران زیبایی رژه می روند هر تل خاك و شنی به شكلی، صدها فسیل، هزاران هزار سنگ سیلی خورده از قهر طبیعت، برج های بلند به شكل خرس، برج پیزا و میلاد، ارگ های خاموش، قلعه های مرموز و پرشكوه، دماغه های كشتی به گل نشسته، رقص موج شن بر سینه كویر. هر چه می رویم هنوز زیبایی هست. آخ كه اینجا سخت زیباست، اینجا دنیایی بكر است برای در خود شدن، خود را كاویدن، به انتهای كویر خیره شدن و به حال كوتاه بینان گریستن.
اینجا، در این پاك بی همتا به یاد همه هستی. زمان و مكان و شهر و دیار را فراموش می كنی، قدم به اعصار كهن به گذشته زمین می گذاری. دریای بی كران را می بینی كه آبش را به تاریخ تكامل بخشیده و خطوطی را نظاره می كنی كه بی شباهت به حد و حدود عمق آب در هزاران سال پیش نیست. بی كران، بی كران، دور، خیلی دور. صدای مرموز سكوت و پشت آن ملودی متن حركت، در اوج هنرآفرینی دشت كلوت: ناله و سپس شلاق خروش باد و خاك چون امواج سهمگین دریای مواج. به راستی كه انسان چه ناتوان و تسلیم است در رویارویی با نیروی عظیم و پرتوان پدیده های طبیعی. لحظاتی توان حركت از آدمی سلب می شود در مقابل تندباد خاك و ماسه. تو گویی این دستانی توانمند بودند كه چنین شاهكارهای معماری را صیقل داده، شكل و عظمت بخشیده اند.
پشت هر پیچ منظره ای در كمین، دشت از پی دشت و ما در هراس از اینكه نكند نتوانیم تا آخر سفر از این عالم رویایی عكس و فیلم به ارمغان بریم. حتی مجال تجدید قوا نمی یابیم، اینجا یك دنیا دیدنی مهیا است. وقتی از كف این دشت با ارتفاع ۳۰۰ متر به بلندای كوهی گلی صعود می كنیم انگار بر جزیره ای افسانه ای فرود آمده ایم. تو گویی از كران تا كران اقیانوس است و آب و تو سرگشته این لحظه ها فقط تعجیل در ثبت آن داری تا كو مجال بازدید دیگر. عده ای از همراهان در گذر از دشت، شباهت به كاروانی دارند با صدای زنگ.
●دره ها دل تنگ
راه ها چشم انتظار كاروانی با صدای زنگ تاب ماندن نداریم. كوچه سار خاطره ها ما را می كشاند همپای همنوردان خوبمان كه ما را به این دیار آورده اند، دو عضو خردسال گروه عاشقانه لذت می برند از این دقایق فراموش نشدنی. در حسرت ترك این دیاریم و ای كاش یك شب، چند شب دیگر می ماندیم.
به استقبال «رودشور» می رویم در دل این بی كران عالم پندار. این رود شورآفرین راه درازی را پیموده تا بدین جا رسیده، مسافتی بیش از ۷۰۰ كیلومتر، چونان ماری خوش خط و خال بر پهنه این سپیددشت خنیاگر، و چون گرما فرا رسد در كنار این نمكزار، زمین قاچ قاچ شده مناظر عجیب و حیرت انگیزی پدید آورده كه می توان آن را به هر چیز تشبیه كرد. از كنار برج های مسكوت می گذریم و برای همیشه به خاطرات می سپاریم این صحنه های جاوید را.
سپاس و درود بر زنان و مردان كویر كه اندوخته های باارزش خویش را پاكدلانه در اختیارم نهادند تا بتوانم با زبانی الكن آنها را نقش بندم بر این سطور.
بدرود ای كویر بی همتا، بدرود ای شهر ستاره های همیشه روشن
حسن نجاریان
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید