شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


زندگی در ریودوژانیرو


زندگی در ریودوژانیرو
«به پا خیزی فاو لا» اولین اثر بلند مستند جف زیمبالیست و مت موكاری فیلمسازان آمریكایی است و ما را به ریودوژانیرو می برد و با اوصاف و اتفاقات این شهر آشنا می سازد. با این وجود آنها دنیایی را فراروی ما می گذارند كه به لطف كار تحسین شده سال ۲۰۰۲ سینمای برزیل به نام «شهر خدا» پیشتر هم برای ما توصیف شده بود و با آن آشنا هستیم. در عین حال تفاوت ها محسوس است.
در مورد فیلم نخست با تشریح و ترسیم «خلاف»ها و فراز و نشیب های تند زندگی و واقعیات مرگ در قالب یك كار فیچر و داستانی در پایتخت برزیل روبه رو بودیم و یك موسیقی متن كوبنده نیز آن را همراهی و به تبع آن تاثیرگذاری موضوع را بیشتر می كرد، اما این كار مستند جدید در آن مایه ها و در چنان دنیایی حركت نمی كند و حتی موسیقی متن را نیز «اندرسون سا» ارائه كرده است كه موسس یك گروه موسیقی اروپایی - آمریكایی به نام «آفرورگی» بوده و كارهایش همواره ادغامی از این دو فرهنگ به شمار آمده است.شاید هم باید بگوییم كه این فیلم داستان حقیقی كمك هایی است كه «اندرسون سا» به بچه های بی سرپرست در سطح شهر ریو ارزانی داشته و از آنها دستگیری كرده است.
هرچه باشد حاصل كار تركیبی از شو و حركت و زندگی جاری در ریو است و موسیقی جزء لاینفك آن است زیرا «سا» از مجریان طرح بوده است. شاید آنچه می بینیم سینما به معنای كامل و مطلق آن نباشد و حتی به مثابه آن نیز نیست اما «به پاخیزی فاولا» حداقل این را به ما می گوید كه زندگی مردم در شلوغ ترین شهر برزیل چگونه است و اگر دوست داشته باشیم وجوه تندتر و قتل و مرگ برخاسته از فعالیت های غیرقانونی جوانان در شهر ریو را نیز ببینیم كافی است به فیلم «شهر خدا» ساخته ویكتور سالس رجعت كنیم كه پیشتر از آن یاد كردیم.
فیلم بر روی تجربیات شخصی «اندرسون سا» نیز تاكیدی بسیار دارد. از دیدگاه او و به واقع در دوران كودكی و نوجوانی وی خیابان های ریو مظهر هرگونه ناآرامی های ممكن و مقدور بوده است و بچه ها ناگزیر به سمت كژی و تخلف كشیده می شده اند. چون فیلم مستند و حقیقت گرا است، باید در مورد حرف هایی كه از زبان كاراكترها می شنویم، دقت بیشتری را به خرج بدهیم و نگران تر شویم.
یكی از اعضای گروه خلافكاران نوجوان با افتخار و صراحت خطاب به سایر اعضای گروهش می گوید: «امروز جیب چند نفر را زدم و یك نفر را هم كشتم!» مشابه همین حرف ها را از زبان سایر اعضای گروه نیز می شنویم. حتی وقتی یكی از اعضای گروه نوجوان تبهكار كه تازه از زندان آزاد شده است معایب حبس را برای سایرین توضیح می دهد، بارقه ای از تردید و عقب نشینی هم نزد دوستانش دیده نمی شود. آنها برای مرگ و تباهی و نیستی حاضرند حتی با اینكه زیمبالیست و موكاری مرگ آنان را برای ما به تصویر نمی كشد.
آنها تصویر صحیح و دقیقی از قاچاقچیان اصلی به ما ارائه نمی دهند. یك فیلم مستند كه با حقایق سر و كله می زند، نمی تواند چنین كند اما ما خلافكاران جزء را می بینیم و در حرف های آنان متخلفان اصلی را حس و رویت می كنیم.در برخوردهای آنان با نیروهای پلیس ریو كه اصرار در پاكسازی خیابان ها دارند، خشك و تر با هم می سوزند. برادر «سا» یكی از ۲۱ نفری است كه در چنان برخوردهایی طی سال ۱۹۹۸ جان باخته است. «سا» به ما می گوید كه وی بی گناه بوده و قربانی شده است.نمی دانیم راست می گوید یا خیر، اما این مسئله مشخص است كه بعضی خیابان های ریو جای مناسبی برای زندگی نیستند. در این میان فقط شرح فعالیت گروه های موسیقی مورد اشاره فیلمسازان است كه می تواند از غم دیدن این تصاویر حقیقی بكاهد و قدری هم فاكتور رویا را وارد ذهن تماشاگران كند.
در این راستا «اندرسون سا» گروه موسیقی خود را به حركت درمی آورد و «آفرورگی» برای ما می نوازد تا خیابان های ریو و ناامنی موجود در آن را بیشتر حس كنیم. تمیز دادن خوب از بد در این فیلم كار بسیار دشواری است به خصوص به این دلیل كه عناصر مثبت و خوب اصلاً در فیلم یافت نمی شوند و ما با آدم هایی مواجهیم كه گاهی خودشان هم نمی دانند چه سرنوشتی خواهند داشت.برای فیلم مستندی كه می خواهد حرفش را قصه وار بگوید و از حقایق تند و تلخ هم ابایی ندارد، این لحن و توفیق مربوطه، دستاورد كوچكی نیست.
● خلاصه داستان
در زمان حاضر و در شهر ریودوژانیرو به سر می بریم. «اندرسون سا» موسس گروه موسیقی «آفرورگی» برای ما قصه تشكیل و نحوه فعالیت های این گروه را تشریح می كند و از آثار مستند و اسناد و مدارك موجود در این خصوص استفاده می كند و در همین راستا و در خلال قصه موزیكال خود از تمام قانون شكنی ها و تخلف های رایج در شهر می گوید. شاید محل اصلی مورد توجه و تاكید وی محله ویگادیو گرال در ریو باشد. آنجا كه با فقر آمیخته است، در همین نقطه است كه «اندرسون سا» با افراد متخلف آشنا و با واقعیات زندگی آشنا می شود. او به دنبال تشكیل گروه موسیقی مورد نظرش است، اما بقیه چیزهای دیگری را جست وجو می كنند. پلیس ریو به سال ۱۹۹۸ در برخورد با این جوانان ناآرام كه «فاولا»ها خوانده می شوند ۲۱ نفر را به هلاكت می رساند و این را پاسخی بر كشته شدن چهار نفر از نیروهای پلیس در رویارویی با قاچاقچیان موادمخدر توصیف می كند. یكی از كشته شده ها برادر «سا» است.
این واقعه او را از جمع خلافكاران (موسوم به ارتش مواد!) فراری می دهد و او بیش از پیش به موسیقی به عنوان یك عامل تسلی دهنده پناه می برد و در همین راستا گروه «آفرورگی» نیز فزون تر از گذشته مطرح می شود. «سا» به تحصیل و آموزش كودكان بی سرپرست و بچه هایی كه خانه و كاشانه ای ندارند، نیز می پردازد و درس زندگی به آنها می دهد. او می كوشد آنان را از دردسرهایی كه زندگی خود وی را تیره ساخت، رهایی بخشد. صدای موسیقی او می آید، فریاد جنایات حاكم بر شهر نیز همین طور!
● «به پا خیزی فاوه لا» (Favela rising)
▪ محصول: آمریكا (۲۰۰۵)
▪ كارگردانان: جف زیمبالیست و مت موكاری
▪ بازیگران: این فیلم مستند است و در نتیجه بازیگران آن مردم عادی اند
▪ مدت: ۸۱ دقیقه
دنی لی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید