جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


هنوز برای مردن وقت داریم


هنوز برای مردن وقت داریم
عشق به زندگی رابطه ای قدیمی بیش نیست كه نمی دانیم از دستش چگونه خلاص شویم. نیرویش در این است كه دائمی است. اما مرگ این تداوم را قطع و آرزوی نامیرایی مان را علاج می كند. (مارسل پروست- جست وجوی زمان از دست رفته- گریخته)
درباره رمان آلبوم خاطرات دو نكته مهم وجود دارد كه این رمان را میان بسیاری آثار منتشر شده این روزها متمایز می كند. این نكات به همراه حس تكان دهنده ای كه در كلیت روایت به صورت «نوستالژی» رها شده نوشته هانس هرلین را به رمانی تبدیل می كند كه رگه های یك ادبیات اروپایی ناب در آن دیده می شود.
نكته اول و چیزی كه باعث شده تا این رمان را یكی از خوب های این روزها بدانم به مفهوم و موضوعی برمی گردد كه هرلین به دنبال روایت كردن از آن است. این آلمانی - كه هیچ از زندگی اش نمی دانم- جنگ و آدم های آن را از جایی نگاه كرده كه در آن برد و باخت آژیرهای هوایی، تانك های روسی و حتی سربازان درشت آمریكایی محلی از اعراب ندارند. او ذهنیتی ساخته كه طی آن حقارت روزهای جنگ و سال های بعد از آن چنان شاعرانه و گاه خیال انگیز شده كه می توانم بگویم از تمام حسرت ها، افسوس ها و ناكامی هایی كه در متن بوده لذت برده ام. روایت عكاس تحقیر شده میانسالی كه نازی ها عشقش را كشته اند و او مانده با عكس هایش و انتقامی كه می تواند بگیرد.
انتقامی كه تمام رمان - شاید- برای این نوشته شده كه آن را به تعویق بیندازد. نكته اول در این مفهوم است كه «چطور می توان متنفر بود ولی توان كشتن نداشت؟» عكاس میانسال از پای درآمده را می بینیم كه حافظه دیگران شده، خاطراتش گره خورده در سایرین و همین است كه روح خواننده را نشانه می گیرد، اینكه حتی در زمان از دست رفته ای كه خودت از آن عبور كرده ای، مجبور باشی با تصاویر و رفتارهای دیگران شریك شوی.
انسان هرلین را دوست دارم چون حتی در انتزاعی ترین و مجرد ترین وجوه فردی اش هم نمی تواند دیگری را از یاد ببرد و یا تنها در گذشته اش راه برود و قهرمان یك زمان از یاد رفته باشد. جمله ای كه در آغاز این نوشته آورده ام از پروست است و دقیقاً همان چیزی است كه رمان آلبوم خاطرات، راوی تمام و كمال آن بوده است. وصل شدن یك مفهوم به یك روایت، از پروست تا هرلین. شاید به همین دلیل است كه می توان گفت هرلین یكی از ادامه دهندگان ذهنیت پروستی در باب معنا و مفهوم خاطرات است و این تلقی برای كسانی كه دلبسته این نوع ادبیات هستند كم ارزشی نیست.
اما نكته دوم به آن چیزی بازمی گردد كه می شود به آن ادبیات اروپایی ای گفت كه مدت ها است در ایران كمتر ترجمه شده است. این نوع روایت برآمده از فرهنگ و تاریخی است كه به شدت در جان و ذهن این انسان رسوخ و نفوذ كرده است. همان چیزی كه از دلش كالوینو، مالاپارته، كوندرا، گراس، بكت و... درآمده اند. هرلین و روایت اش از همین جنس هستند. از ساختاری كه انسان اروپایی را ناچار به مكث و تامل بر تاریخ و گذشته می كند و نمی تواند همه چیز را در چند دیالوگ و مونولوگ خلاصه كند. ادبیاتی كه به جای حرف زدن بیشتر نگاه می كند و تصویرهایی می سازد كه طی آنها پوسته چسبناك گذشته تاریخی بر ذهن انسان اروپایی بیشتر و بیشتر درك می شود.
«آلبوم خاطرات» فرزند این ادبیات بزرگ است، محلی برای اینكه ببینیم یك انسان اروپایی ضربه خورده تنها رو به پیری و سرشار از گذشته ای شاعرانه و حتی طنزآلود چطور برای علاج نامیرایی اش به سمت مردن می رود. چطور می میرد... این رمان را عباس پژمان به فارسی برگردانده و چند ماهی است كه از انتشارش می گذرد و نشر افق آلبوم خاطرات را منتشر كرده است.
● آدرس های اشتباهی
آلبوم خاطرات» رمان قشنگی است. برای همین یادتان باشد كه نه از اسم رمانتیكش روترش كنید، نه روی جلد صورتی آن را جدی بگیرید و نه به این كار داشته باشید كه چهره خانم دورگه سیاه پوست روی جلد به یك خانم آلمانی نمی ماند. بعد هم كه كتاب را باز كردید و خواندنش را آغاز كردید دو سه نكته است كه باید فراموش كنید تا لذت بیشتری از كتاب ببرید. اول اینكه باید خودتان را آماده كنید كه كتابی به روش داستان پلیسی های درجه دو بخوانید. از آنها كه به خواننده كد اشتباه می دهند و آخر سر كارآگاه ناقلا متوجه همه سرنخ ها می شود و مشت نابكاران را باز می كند. مثلاً شما از ابتدای داستان بارها و بارها به رغم آنكه راوی از همه چیز خبر دارد با نشانه هایی اشتباه، فكرهای اشتباهی به سرتان می زند و از مرحله پرت می شوید تا پنجاه صفحه بعد كه اصل ماجرا را دریابید. نكته دیگری كه باید فراموش كنید سعی نویسنده در ساختن شخصیت عكاس بر مبنای حرفه اش است.
تلاشی كه در ابتدای داستان بیشتر مشهود است و به تدریج كم رنگ می شود. در حالی كه راوی یادداشت هایش را پس از ماجراها نوشته است و قاعدتاً اگر عكاس بودنش خیلی مهم است باید در باقی مطالب هم باشد كه نیست. آخرین چیزی كه باید چشم بر آن ببندید، آخر و عاقبت راوی است. از اینها كه بگذرید، رمان «آلبوم خاطرات» رمان خوبی است. خانواده «لهر»ها خانواده منحصر به فردی هستند كه شناخت آنها به شناختن آلمانی ها و روابط آدم ها در زمان جنگ كمك بسیاری می كند. همه رویدادها حول و حوش همین خانواده روی می دهد و ابعاد مختلف آنها و دستی كه در همه چیز و همه جا دارند، جذاب است. همچنین قصد زندگی هر كدام از آدم ها و نسبتی كه با جنگ داشتند نیز خواندنی است.
آدم هایی كه از جنگ زخم خورده بودند و ناچار بودند كه همه آن زخم ها را فراموش كنند و به زندگی ادامه دهند. بعضی هم بودند كه مانند همسر راوی واداده بودند و خودشان را به حوادث سپرده بودند. بیان این طیف گسترده آدم ها و زندگی آنها از آن چیزهایی است كه كمتر در ادبیات خود ما دیده می شود و اتفاقاً خیلی هم جذاب است.
نویسنده در این اثر با حركت در زمان و جلو و عقب كردن روایت رویدادها حال و هوای ویژه ای به كار بخشیده است. شما كافی است كه در این اثر به شخصیتی بر بخورید و تا زمانی كه تا آخر داستانش را نخوانید، نویسنده شما را رها نمی كند. همین امر گاهی سبب می شود كه خواننده از خواندن خسته شود و درست در لحظه ای كه در تعقیب رویدادی است، آن را نیمه كاره رها كند و به سراغ داستانی برود كه نویسنده می خواهد از یكی از شخصیت ها تعریف كند.
بعدالتحریر: می خواستم از این كتاب تعریف كنم و شما را به خواندنش ترغیب كنم. اما گویا برعكس شد!
هانس هِرلین
ترجمه: عباس پژمان
ناشر: نشرِ افق
چاپِ اوّل: ۱۳۸۴
تعداد: ۲۲۰۰ نسخه
مهدی یزدانی خرم
سام فرزانه
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید