جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


رهایی از دنیای مردگان


رهایی از دنیای مردگان
● درباره «تكه های جنایت»
در برخورد با تكه های جنایت اثر امیر احمدی آریان ابتدا به نظر می رسد مخاطب بین داستان بلند و كوتاه سرگردان است. نویسنده و ناشر نیز در این زمینه كمكی نكرده و تنها به نوشتن واژه داستان روی پشت جلد كتاب اكتفا كرده اند. اما در شناسنامه كتاب از سوی كتابخانه ملی این اثر در رده بندی داستان های كوتاه فارسی جای گرفته كه درست به نظر نمی رسد. به چند دلیل ما با یك داستان بلند روبه رو هستیم: شخصیت های ثابت ارجاعاتی كه داستان ها به هم می دهند و شماره گذاری داستان ها یا بهتر بگوییم بخش ها علاوه بر نام گذاری آنها. خصوصاً شماره گذاری ای كه از صفر شروع شده و به هشت ختم می شود.
در بخش «صفر: تاریكی»، راوی با یك فلاش بك ذهنی به خاطراتی از كودكی خود با والدینش در جاده اهواز ـ اندیمشك برمی گردد و با اشاره به بارداری مادرش معنا و مفهوم تولد را در ذهن تداعی می كند و در بخش «هشت: گور» به مرگی خودخواسته تن می دهد. راوی به دست پدرش كشته می شود و مخاطب را در پایان كتاب با مفهوم مرگ رو در رو می كند.
بنابراین ما با داستان بلندی روبه رو هستیم كه از نقطه ای شروع شده و به نقطه ای دیگر ختم می شود: از تولد تا مرگ. در واقع راوی تنها به روایت این داستان از زوایای مختلف پرداخته است. از این منظر تكه های جنایت از منطق اساطیر و افسانه ها پیروی می كند كه درونمایه اصلی آنها در ملل و اقوام مختلف به صور متفاوتی نقل شده و شكل می گیرد. در هر یك از بخش های این اثر نیز راوی زن خود را به شیوه ای متفاوت به قتل می رساند كه انعكاسی جداگانه نیز در پی دارد. در همان پاراگراف بخش نخست خواننده متوجه وقوع قتل می شود و كم كم درمی یابد مقتول آنیما زن راوی است. در واقع راوی سعی می كند با كشتن زن (آنیما) او را از شر دنیای زندگان نجات دهد و او را همراه خود به دنیای مردگان و تاریكی ببرد تاریكی محض كه خود از آن به عنوان چیزی مستقل و هیجان انگیز و عجیب تر از نور یاد می كند: تاریكی آرامش دهنده گور. در اینجا راوی قصد دارد با كشتن زنی كه عاشق اوست او را از لایه های پایین زنانگی اش به همان آنیمای مقدسی برگرداند كه چون كوهی در تاریكی جای دارد كوهی كه در اساطیر یونانی از آن یاد شده است و یونگ نیز به آن اشاره دارد یا همان ین اساطیر چینی كه همان نیمه سیاه و تاریك دایره است.
در قسمت یك: برنامه قتل توسط كسی صورت می گیرد كه همچون روباتی از پیش برنامه ریزی شده است و كسی از بالا برنامه را برای او می خواند. یكی از نقاط ضعف این مجموعه نیز همین داستان است چرا كه بیشتر، مولفه های یك نظریه فلسفی را دارد تا یك اثر داستانی. و راوی در خلال صحبت های خودمانی و دیالوگ های شكسته با قاتل به صدور نظریه فلسفی خود می پردازد و به غیر از قتل زنش كه محور كل داستان ها است هیچ طرح داستانی مشخصی به چشم نمی آید.
اما افلاطون در مجموع بسیار داستانی تر است: جانورشناسی كه از زلزله كه نماد تغییر در زندگی است، بیش از هر چیز دیگری می ترسد. با آمدن جانوری عجیب و غول آسا به شهر و لرزیدن و تخریب بعضی نقاط از روزمر گی زندگی و روابط والد ـ كودك حاكم بر زندگی زناشویی اش جان سالم به در می برد و آن قدر غرق شناخت و نزدیكی به افلاطون (جانور عجیب) می شود كه در او حل شده و تمامی حصارها را می شكند و همراه او به سفر در قرون و اعصار می پردازد. انتخاب هوشمندانه نام جانور از تكنیك های موثر به كار گرفته شده در داستان است. فراز داستان جایی است كه جانورشناس پس از كتك زدن زنش و قتلش یا به عبارت بهتر فائق آمدن بر والد او و كودك خودش، به باغ وحش می رود و متوجه حفره ای در پشت جانور می شود.
راوی در این حفره جای می گیرد و برای همیشه همراه افلاطون می شود. می توان افلاطون را نماد فلسفه فرض كرد كه در زندگی انسان ها حضور دارد و هم دیده می شود و هم نه. زمانی در میانه این راه پناهگاهی امن پدیدار می شود كه می توان در آن وادی ایمن از هر آسیبی و پنهان از دید عموم به حافظه تاریخی جمعی برگشت و بدون مقتضات مكانی و زمانی زیست. یكی از نكات ظریفی كه در طول داستان به چشم می خورد میل درونی راوی برای مجازات و تنبیه مانده است. برای مثال در افلاطون زمانی كه راوی از رنگ پوست جانور حرف می زند آن را به فضاهای سادیستی و صدای زنانی كه زیر شكنجه جیغ می كشند تشبیه می كند. در بخش هفتم ما با جنازه زنی روبه رو می شویم كه رد شلاق بر چهره اش دیده می شود و دقت مرد برای توصیف آنها نشان از علاقه او به مسئله دارد.
پس راوی قصد دارد تا زن را از آتش مقدس (تنبیه) بگذراند تا تمام ناخالصی های او از بین برود و بعد او را به تاریكی مقدسش راهنمایی كند تا آنجا برای ابد پاك و دست نخورده باقی بماند. هر چند كه در این كار ناموفق است و جنازه زن همه جا نزد او برمی گردد و قصد دست كشیدن از دنیای زندگان و هزارتوی ذهنی راوی را ندارد. (كلان شهر، ص ۶۵)
اما صرف نظر از بحث محتوایی این اثر به لحاظ تكنیك و علم داستان نویسی نیز نقاط ضعف و قدرتی دارد. در این كتاب بسیاری از عناصر داستانی حذف شده اند و از تشبیه و بازی زبانی نیز خبری نیست، اما نویسنده به هر ترتیب توانسته داستان را پیش ببرد. همچنین شخصیت پردازی و توصیف - برعكس واقع نمایی كه با تاكید روی اسامی خیابان ها صورت گرفته - در هیچ كدام از بخش ها به چشم نمی خورد. (به غیر از داستان افلاطون كه راوی كه یك جانورشناس است درباره ترسش از زلزله و زیر آوار ماندن و رابطه زناشویی اش اندكی توضیح می دهد.)در كل تكه های جنایت اثری خواندنی است كه به عنوان كار اول امیر احمدی آریان، نقطه مثبتی در كارنامه او به جا خواهد گذاشت.
بخش های صفر: تاریكی، چهار: كلانشهر، پنج: گرد و شش: حشره و هشت: گور، داستان هایی قوی از آب درآمده اند.
طناز طباطبایی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید