چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


مثلت های عاشقانه


مثلت های عاشقانه
● نگاهی به فیلم «ابله» ساخته آكیرا كوروساوا، پخش شده از سینما چهار
«دو نوع عقل داریم: یكی عقلی كه مهمه. یكی عقلی كه مهم نیست و اینو كسی نمی دونه.» (از متن فیلم)
فیلم «ابله»، ساخته آكیرا كوروساوا فیلمساز ژاپنی از شبكه چهار سیما پخش شد. كوروساوا این فیلم را بر اساس رمان مشهور «ابله» نوشته داستایوفسكی ساخت. این اقتباس كوروساوا بسیار طولانی از كار درآمد. استودیو شوچیكو كه تهیه كننده این فیلم از كوروساوا بود، خواست كه فیلم را كوتاه كند. روسای كمپانی اعتقاد داشتند تماشای فیلمی ۲۶۵ دقیقه ای برای تماشاگر خسته كننده است. كوروساوا نپذیرفت و در پاسخ به این درخواست گفت: «اگر این طور است فیلم را به طور عمودی كوتاه كنید!»
شوچیكو اما بدون جلب نظر كوروساوا، صد دقیقه از فیلم را كوتاه كرده. در فیلم ابله كه محصول سال ۱۹۵۱ است موری ماسایوكی، میفون توشیرو، هاراستسوكو، كوكا یوشیكو و چیاكی مینورو بازی می كنند.
‌● خلاصه فیلم
كامدا سربازی است كه پس از پایان جنگ جهانی دوم با قطار رهسپار هوكایدو در شمال ژاپن است. او در راه با آكاما آشنا می شود. كامدا ادعا می كند كه به بیماری «حماقت» دچار شده است. او به عنوان یك نیروی نظامی محكوم به مرگ می شود. اما در لحظه آخر از مرگ رهایی می یابد، ولی وحشت مرگ سبب می شود به بیماری ای مبتلا شود كه منجر به حماقت او می شود. در هوكایدو او ناسوتائكو را می بیند و در چشمان او گذشته رنجبارش را رصد می كند. ناسو از بین آن همه مردی كه می خواهند با او ازدواج كنند شیفته كامدای «ابله» می شود. اما در نهایت زندگی با آكاما را انتخاب می كند در حالی كه همچنان دل در گروی كامدا دارد. كامدا با دختر اونو آشنا می شود. مردی كه وقتی اعلام شد كامدا مرده است، ۱۲۵ جریب از زمین های او را فروخته است. آیاكو به كامدا عشق می ورزد. اما كامدا باز هم به ناسوتائكو فكر می كند...
●درباره كارگردان
آكیرا كوروساوا فیلمساز مشهور ژاپنی در ۲۳ مارس سال ۱۹۱۰ در توكیوی ژاپن متولد شد. او پس از تلاش در عرصه نقاشی، در سال ۱۹۳۶ به عنوان دستیار كارگردان پا به عرصه سینما نهاد. كوروساوا اولین فیلمش را در سال ۱۹۴۳ ساخت. پس از تجربیات مختلف در ژانرهای مختلف، كوروساوا در سال ،۱۹۵۰ فیلم بسیار موفق «راشومون» را كارگردانی كرد. فیلم، جایزه اول جشنواره ونیز را برد و سبب شد غرب با پتانسیل سینمای ژاپن آشنا شود. او در سال ۱۹۵۱ نیز فیلم «ابله» را ساخت كه اقتباسی از رمانی نوشته داستایوفسكی بود.
سال بعد فیلم «زیستن» او مورد توجه منتقدین غربی قرار گرفت.
كوروساوا در سال ،۱۹۵۴ فیلم مشهور «هفت سامورایی» و در سال ۱۹۵۷ فیلم «سریر خون» را ساخت كه این دومی اقتباسی از یكی از آثار شكسپیر بود. سال های كم حاصل اوایل دهه شصت، در دسامبر سال ،۱۹۷۱ كوروساوا را به سوی خودكشی سوق داد. اما او زنده ماند و با همكاری فرانسیس فورد كاپولاو جورج لوكاس كه از هواداران سینمای او محسوب می شدند، فیلم «كاگه موشا» را ساخت.
پنج سال بعد، او در دومین اقتباسش از آثار شكسپیر فیلم درخشان «آشوب» را ساخت. او در دهه نود ساخت فیلم هایی شخصی همچون «راسپودی در آگوست» و «مادادایو» را تجربه كرد. كوروساوا فیلمسازی است كه اگرچه سینمای ژاپن را با نام او می شناسند اما در كشور خودش فیلمساز چندان محبوبی به شمار نمی رود. در ژاپن به خاطر اقتباس های كوروساوا از نویسندگان غربی چندان به او روی خوش نشان ندادند. اما او فیلمساز محبوب غربی ها و به خصوص فیلمسازان آمریكایی بوده است. علاقه فیلمسازان آمریكایی به او تا حدی بوده كه بارها فیلم های او را بازسازی كرده اند.
آكیرا با قد یك متر و هشتاد و چهار سانتی متری اش در مقایسه با استاندارد قد مردم ژاپن بلندقامت بود و موقع كار یك سر و گردن بلندتر از همكارانش به نظر می رسید. مطبوعات ژاپنی بسیار كوشیدند از او تصویر آدمی مستبد را ارائه كنند. البته همه همكاران و بازیگران فیلم هایش هم عقیده هستند كه او سر كار آدمی سرد و جدی بود.
هفته نامه اینترتینمت، آكیرا كوروساوا را به عنوان ششمین فیلمساز برتر تاریخ برگزید. او تنها كارگردان آسیایی حاضر در فهرست ۵۰ نفره این هفته نامه بود. كوروساوا هشتم سپتامبر سال ۱۹۹۸ در توكیوی ژاپن در گذشت.
● از زبان كارگردان
«انسان ها در مشكلات عمومی با هم شریك هستند. یك فیلم تنها در صورتی درك می شود كه این مسئله را دقیقاً نشان دهد.»
«در كل فیلم هایم، سه یا شاید چهار دقیقه سینمای واقعی وجود دارد.» «اینكه كسی در یك زمینه قوی باشد كافی به نظر می رسد. اگر انسان در زمینه های مختلف توانا باشد برای دیگران شاید خوب نباشد، نه؟» «در جهان دیوانه، تنها دیوانه ها، عاقل هستند.»
«فیلمسازان یا باید بگویم تمام آدم هایی كه كارهای خلاقه انجام می دهند، حریص هستند آنها هیچ وقت نمی توانند ارضا شوند... به همین دلیل است كه به كاركردن ادامه می دهند. مدت های طولانی توانسته ام كار كنم چون فكر می كنم دفعه بعد چیز خوبی می سازم.»
«با یك فیلمنامه خوب، كارگردانی خوب می تواند یك شاهكار بسازد. كارگردانی معمولی، همین فیلمنامه را به فیلمی قابل قبول تبدیل می كند.
اما با فیلمنامه ای بد، حتی یك كارگردان خوب هم نمی تواند فیلمی خوب بسازد. برای بیانی حقیقتاً سینمایی، دوربین و میكروفن باید از آب و آتش عبور كند.»
● ابله داستایوفسكی از چشم كوروساوا
كوروساوا، فیلمسازی است كه در كارنامه اش چندین اقتباس از آثار مهم ادبی جهان به چشم می خورد. این فیلمساز ژاپنی بین دو شاهكارش یعنی «راشومون» و «زیستن»، فیلم «ابله» را كارگردانی كرد. ابله، رمان بلند داستایوفسكی، ماجرایی تراژیك و عاشقانه است. در رمان داستایوفسكی شاهزاده میشكین همان ابلهی است كه عاشق ناستازیا فیلیپنوا می شود. كوروساوا در اقتباس سینمایی اش، كوشیده به رمان داستایوفسكی وفادار بماند. او اگرچه نام شخصیت های كتاب را عوض می كند و داستان را از روسیه به شهری در شمال ژاپن می برد اما سعی می كند داستان داستایوفسكی را مو به مو روایت كند.
شاید یكی از دلایلی كه باعث شد فیلم «ابله» بسیار طولانی شود همین اصرار كوروساوا بر وفاداری به رمان داستایوفسكی باشد.
فیلمساز تمام شخصیت های اصلی كتاب را به فیلم منتقل كرده و تقریباً اكثر داستان های فرعی رمان «ابله» را در فیلمش پی می گیرد. از آنجایی كه ورسیون تصویری یك متن نوشتاری، معمولاً پرحجم تر است، فیلم كوروساوا كمی طولانی و خسته كننده به نظر می رسد. شاید هنر یك فیلمساز در این باشد كه در چند شات یك شخصیت را خلق كند. اگر داستایوفسكی در رمان ابله مجبور شده برای خلق شخصیت ها و فضای پیرامونشان چند صد صفحه بنویسد، كوروساوا فیلمسازی نیست كه بلد نباشد در قالب تصاویر قصه بگوید. اما دغدغه وفاداری به رمان، فیلمساز را مجبور كرده كه بكوشد همه زوایای كتاب را به فیلم دربیاورد.
‌● چالش حماقت و عقل
كامدا در ابتدای فیلم به آكاما می گوید كه به بیماری حماقت مبتلا شده است. او كه در آستانه اعدام، از مرگ رهایی یافته است چنان حالت روحی پیدا كرده كه او را ابله می نامند. عنوان «ابله» سبب می شود كه اطرافیان نسبت به او احساس ترحم داشته باشند. اما آیا بیماری «حماقت» وجود دارد؟
كامدا از همان اول تماشاگر را شوكه می كند. چرا كه او برای حماقت خود نظر پزشكان را مورد استناد قرار می دهد. تماشاگر كه می داند حماقت ریشه فیزیكی ندارد از شنیدن اینكه پزشكان به كامدا گفته اند كه به بیماری حماقت دچار است با او احساس همدردی می كند. از اینجا به بعد یكی از چالش های اصلی فیلم، چگونگی برخورد دیگران با كامدا و حماقتی است كه خود ادعا می كند به آن دچار است.
اگرچه آدم های اطراف سعی می كنند با تكیه بر حس ترحمشان، احترام كامدا را نگه دارند اما در موقعیت های حساس، او را «ابله» صدا می زنند. كامدا وانمود می كند كه از برخورد زننده اطرافیانش ناراحت نمی شود. اما تماشاگر در این صحنه ها با سئوالی اساسی درباره كامدا روبه رو می شود. آیا واقعاً رفتار كامدا «احمقانه» است؟ در طول فیلم هیچ رفتار خارج از دایره عقلی از كامدا سر نمی زند. اما یك ویژگی در رفتارهای كامدا او را از دیگران متمایز می كند. اگر شوك های عصبی هر ازچندگاهی كامدا را كنار بگذاریم، او شخصیتی آرام، دیگرخواه، مهربان و بی آزار دارد. اكثر افراد نیز همین ویژگی های شخصیتی او را دلیلی بر بلاهت او می دانند. در واقع در پس عنوان ابله كامدا حقیقتی تلخ نهفته است.
در جهانی كه كوروساوا روایت می كند انسانی با ویژگی های شخصیتی قابل احترام، ابله نامیده می شود. در جهان فیلم «ابله»، كامدا تنها شخصیتی است كه هیچ گاه از پول حرف نمی زند. در حالی كه اطرافیان او، ناب ترین احساسات انسانی را وارد مناسبات اقتصادی می كنند. در قسمت دوم فیلم وقتی همسر اونو متوجه می شود كه كاملاً صاحب ۱۲۵ جریب زمین شده تصمیم می گیرد به هر ترتیبی كه هست نظر كامدا را تاویل به ابراز عشق به آیاكو كند. در صحنه پایانی فیلم آیاكو نیز با تعریفی كه از كامدا ارائه می كند نقطه افتراق كامدا را با دیگران برجسته تر می كند. آیاكو می گوید: «كاش می توانستم مثل كامدا باشم و دیگران را دوست داشته باشم بی آنكه از آنها متنفر باشم.»
آكیرا كوروساوا با روایت داستان ابله در سال های پس از جنگ جهانی دوم، رویكرد انتقادی اش را به مسئله جنگ حفظ می كند. در فیلم، جهانی نمایش داده می شود كه در آن آدم ها تحت تاثیر فشارهای پس از سال های جنگ، خلق و خوی انسانی را از یاد برده اند.
● مثلث های عاشقانه
«ابله» فیلمی عاشقانه است كه در آن، اصول اساسی قصه های عاشقانه وجود دارد. با این تفاوت كه به جای یك مثلث عاشقانه، در طول فیلم با چند مثلث عاشقانه روبه رو هستیم. در جاهایی از فیلم این مثلث ها شكل می گیرند و در عرض چند دقیقه از هم می پاشند. در یك ساعت اول فیلم مثلث عاشقانه آكاما، ناسو و كایاما جای خودش را به مثلث آكاما، ناسو و كامدا می دهد.
اگرچه در ادامه فیلم كامدا در مثلث دیگری با حضور كایاما و آیاكو نیز شركت دارد. از بین عشق هایی كه در فیلم دنبال می شود، عشق كامدا و آكاما به ناسو برجسته تر از بقیه است. این دو رابطه به عنوان دو تلقی متفاوت از عشق زیر ذره بین قرار می گیرند. عشق آكاما به ناسو، مبتنی بر خودخواهی آكاماست كه ناسو را برای خودش می خواهد. آكاما در جایی از فیلم می گوید كه گاهی از ناسو متنفر می شود وقتی می بیند كه ناسو عاشق مرد دیگری (كامدا) است.
عشق كامدا به ناسو اما مصداق بارز عشقی دیگرخواهانه است. كوروساوا خیلی خوب در فیلمش از قدرت دوربین برای نشان دادن جهان ورای چشم ها استفاده می كند. فیلم با زوم كردن روی مصایبی كه در گذشته ناسو وجود داشته، با عدم بازگو كردن این مشكلات، كنجكاوی مخاطب را برمی انگیزاند. نكته مثبت دیگری كه در فیلم به چشم می خورد حضور موثر كامدا در دو مثلث عشقی است. ضمن اینكه نباید از كنار شخصیت آكاما گذشت كه در یك سوم پایانی فیلم، حضور ظاهراً كم رنگش در صحنه ها در پیشبرد قصه فیلم بسیار تاثیرگذار است. پی گرفتن ماجرای كامدا و آیاكو و پل زدن به عشق كامدا به ناسو باعث می شود كه این عشق دیرین پررنگ تر شود.
پایان فیلم اما از نقاط ضعف فیلم به شمار می رود. اگر فیلم «ابله» با بی مهری منتقدین مواجه شده، شاید یكی از دلایلش همین پایان ضعیف فیلم باشد.
كوروساوا روایتی خیال انگیز و فراواقعی را از مرگ كامدا و آكاما ارائه می كند. روایتی كه هیچ سنخیتی با بقیه فیلم ندارد. این گریز به روایت های فراواقعی در برخی از فیلم های دیگر كوروساوا، به خصوص فیلم های پایانی اش نیز به چشم می خورد. اما در فیلم ابله، انتخاب چنین شگردی درك تماشاگر از فیلم را مخدوش می كند. ضمن اینكه می توان تصور كرد اگر كوروساوا چند داستان فرعی را از فیلم حذف می كرد با فیلم شسته رفته تری مواجه می شدیم. اگرچه برش ۱۰۰ دقیقه از فیلم بدون جلب رضایت كوروساوا، دور از اخلاق حرفه ای به نظر می رسید اما از همین حالا می توان حدس زد كه نسخه ۲۶۵ دقیقه ای فیلم كه فیلمساز ژاپنی آن را شخصی ترین فیلم خود نامیده مطمئناً ملال آور به نظر می رسید.
مجتبی پورمحسن
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید