جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


رودخانه خروشان عشق


رودخانه خروشان عشق
تشلیف محمود حكیمی
شركت انتشارات قلم، ۱۳۸۱
مناسب دیده شد تا در پنجاهمیت سالگرد شهادت دكترسیدحسین فاطمی، از صدیق‌ترین یاران دكترمحمد مصدق، به كتاب "رودخانه خروشان عشق" نوشته آقای محمود حكیمی پرداخته شود كه نگاهی دارد به زندگی، افكار، اندیشه‌‌ها و مبارزات دكترفاطمی؛ تا بدین‌وسیله یادی نیز از آن بزرگ‌مرد تاریخ ایران بشود.
در ابتدای كتاب بخشی از شعر بلند و زیبای ادیب برومند آمده و در آن لحظه‌ای توصیف‌شده كه فاطمی با تنی تب‌دار برای اجرای حكم اعدام برده می‌شود: صبحی است نیمه‌روشن و مردی پریده‌رنگ، بیمار و زار و خسته، ولی باثبات كوه.
پیش از آغاز مطالب كتاب، بخشی از متن مصاحبه دكترسعیدفاطمی خواهرزاده شهیدفاطمی با نشریه چشم‌انداز ایران در مرداد ماه ۱۳۸۰ درج گردیده است: "... فاطمی یكی از شیرمردان روزگار و یكی از معتقدان واقعی به ملت بود. حقوق ملت برای او یك مسئله واقعی بود. او ملت را باور داشت..."
نویسنده در مقدمه كتاب می‌نویسد: "... مطالعه آثار و نوشته‌ها و مقالات دكترفاطمی در روزنامه باختر و باخترامروز و متن سخنرانی‌های پرشور او در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ در میدان بهارستان و نامه‌هایی كه چند روز پیش از شهادتش به‌طور پنهانی برای آن روحانی بزرگ و به‌معنای راستین باتقوا و فرزانه مرحوم آیت‌الله حاج‌سیدرضا زنجانی فرستاده است و یادداشت‌هایی كه در مدت شش‌ماه در مخفی‌گاه، پس از كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نوشته بود، همه و همه حاكی از آن است كه فاطمی رودخانه خروشان عشق به خداوند بود و عشق و محبت به خداوند، عشق به مردم را به‌دنبال دارد..."
براساس آنچه كه خود مولف در مقدمه نگاشته ابتدا قرار بوده وی زندگانی شهید فاطمی را به صورت داستانی برای نوجوانان بنویسد، اما درنهایت این كتاب تاریخچه‌ای می‌شود از زندگی دكترفاطمی، در كنار مجموعه‌ای از یادداشت‌ها و مكتوبات آن شهید در مخفی‌گاه كه نخستین بار در سال ۱۳۵۸ در كتابی باعنوان "با چشمی گریان، تقدیم به عشق" توسط شركت صمدیه انتشار یافت و تعدادی گفت‌وگو و مقاله كه در این باره در نشریات و كتاب‌ها منتشر شده است.
كتاب شامل دو فصل می‌باشد. فصل اول باعنوان "زندگانی دكترفاطمی از دوران كودكی تا كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲" از دوران كودكی حسین فاطمی آغاز شده و به شرح مراحل تحصیل وی در این دوران می‌پردازد و به استعداد دكترفاطمی و نویسندگی از دوران نوجوانی اشاره می‌كند تا جایی‌كه به واسطه نوشتن مقالات ادبی در دوران دبیرستان مورد تشویق ملك‌الشعرای بهار ـ كه در آن سال‌ها در اصفهان در تبعید بود ـ قرار گرفت. سپس فاطمی در تهران در روزنامه ستاره مشغول به كار می‌شود؛ "حسین فاطمی ضمن نوشتن مقالاتی در روزنامه ستاره به‌تدریج به این حقیقت واقف شد كه وجود سانسور مطبوعات یكی از مصیبت‌های بزرگ برای جامعه است و هركس در اندیشه اصلاح جامعه است قبل از هرچیز باید در راه آزادی قلم و بیان بكوشد."
فاطمی در نخستین مقاله خود در روزنامه باختر باعنوان "خدا، ایران، آزادی" این‌گونه می‌نویسد: "... اولین وسیله ما و بهترین اسلحه ما برای حفظ ایران، داشتن آزادی است. ایران را باید ایرانی حفظ كند. یعنی توده ایران، یعنی تمام افراد ایرانی و توده و اجتماع تا آزاد نباشد و آزادی نداشته باشد نمی‌تواند به وظیفه خود عمل كند..."
بخش دیگر كتاب باعنوان "عزیمت به پاریس" به سفر فاطمی به فرانسه در مرداد ۱۳۲۴ برای ادامه تحصیل در رشته حقوق سیاسی می‌پردازد. وی همزمان در مدرسه (هوت اتود انترناسیونال) پاریس در رشته روزنامه‌نگاری نیز تحصیل می‌كرد؛
"سیدحسین در پاریس با تلاش فراوان درس می‌خواند، اما همچنان در اندیشه كشور خویش و سرنوشت هموطنان خود بود. او در زمستان‌های سرد، درحالی‌كه پول كافی نداشت تا اتاق خودش را گرم كند، به كتابخانه مركزی دانشكده حقوق پاریس می‌رفت و چون از خواندن كتاب‌های درسی فارغ می‌شد مقاله‌ای را برای یكی از روزنامه‌های مستقل تهران می‌نوشت..."
اما آن بخش‌هایی از زندگی حسین فاطمی كه در تاریخ سیاسی معاصر ایران بیشتر به آن پرداخته شده و از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است از "دوران نخست‌وزیری دكترمحمدمصدق" آغاز می‌شود؛ "مصدق پس از در دست گرفتن قدرت، دكترفاطمی را به‌‌عنوان معاون سیاسی و پارلمانی انتخاب كرد... او هم به كارهای روزنامه باخترامروز رسیدگی می‌كرد و هم كارهای فوق‌العاده و دشوار معاونت پارلمانی نخست‌وزیری را انجام می‌داد..."
در مورد سوءقصدی كه در ۲۵ بهمن ماه سال ۱۳۳۰ بر سر مزار محمد مسعود ـ روزنامه‌نگار كشته شده ـ نسبت به جان دكترفاطمی صورت گرفت در این كتاب آمده است؛
"... پس از انجام مراسم سنتی، از دكترفاطمی خواسته شد كه درباره محمد مسعود سخن بگوید. وی با اندوه فراوان پشت میكروفون قرار گرفت و سخنان خود را با این جملات آغاز كرد: "گلوله‌ای كه مغز مسعود را پریشان كرد ایران را تكان داد..." اما ناگهان صدای شلیك گلوله دیگری رشته كلام وی را قطع كرد..."
مصدق پس از قیام سی‌تیر ۱۳۳۱ دوره دوم زمامداری خود را آغاز نمود و پس از آن دكترفاطمی را به‌عنوان وزیرخارجه معرفی كرد و فاطمی پیش از هرچیز قطع رابطه ایران با كشور انگلستان را اعلام نمود.
نویسنده كتاب پس از شرح كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و همكاری انگلیس و امریكا با یكدیگر در این كودتا از ویلیام دوگلاس، قاضی امریكایی، نقل قولی بدین مضمون می‌آورد؛
"هنگامی‌كه مصدق، این مرد دموكرات منش كه من به دوستی با او افتخار می‌كنم، اصلاحات اساسی خود را در ایران آغاز كرد، ما به هراس افتادیم و برای براندازی او، با انگلیسی‌ها متحد شدیم و در این كار موفق گشتیم، ولی از آن پس، دیگر نام ما در خاورمیانه، با احترام یاد نشد."
فصل دوم كتاب، مجموعه‌ای است شامل داستانی باعنوان "سلطنت خانم" درباره دستگیری، چاقوخوردن و اعدام دكترفاطمی كه توسط حمیدرضا رئوفی در شماره ۵۳ نشریه ایران‌فردا نگاشته شده است كه البته نویسنده در این كتاب عنوان "ای وای وطنم" را برای این داستان برگزیده است.
بخش‌هایی از مقاله مسعود بهنود در كتاب "كشته‌شدگان بر سر قدرت" با عنوان "... از هر قطره خونش هزار نهال رویید" كه به دكترفاطمی اختصاص دارد نیز در این كتاب درج گردیده است؛
".. یك ماه پیش از آن كه دكترفاطمی وزیرخارجه بشود، خداوند به او و پریوش سطوتی پسری داد كه علی نامش نهاد. پسری كه دكترفاطمی او را عاشقانه دوست داشت، ولی هرگز لذت بازی با او را تجربه نكرد، این كار را برای فردایی نهاد كه هیچ‌وقت پیدا نشد، می‌پنداشت كه فرزندش در ایرانی آباد و آزاد، بزرگ خواهد شد."
در بخش دیگری از همین مقاله، آخرین سخنان دكترفاطمی خطاب به افسران و سربازان آمده كه در سحرگاه ۱۹ آبان‌ماه ۱۳۳۳ او را به قتلگاه می‌بردند؛
"من دیگر در این لحظات در مقام تظاهر و عوامفریبی نیستم و به مرگ خود یقین دارم و آنچه می‌گویم از روی حقیقت است. ما از نهضتی به پیشوایی دكترمصدق حمایت كردیم كه هیچ قصد و غرضی جز عزت و استقلال مملكت نداشت... من برای آن كشته می‌شوم كه اولین اقدامم در وزارت، بستن سفارتخانه و قطع رابطه با انگلستان بود. هیچ مشیوس نیستم از هر قطره خون من هزاران نهال می‌روید و به تشیید خداوند قهار، انتقام این ملت ستمدیده را از استعمار ناپاك خواهد گرفت..."
"... چشم سربازان از اثر سخنرانی محكم دكترفاطمی خیس بود... دقایقی بعد صدای آزموده در تالار پیچید: آمبولانس لازم نیست خودش می‌آید... دكترفاطمی آمد بلند شود اما افتاد. دو سرباز زیر بازویش را گرفتند و او را به قتلگاه بردند. دكتر شایگان شنید كه فریاد زد: بسم‌الله الرحمن الرحیم. پاینده ایران. زنده‌باد دكترمحمد مصدق و صدای مرگبار گلوله در فضا پیچید و در كوه تكرار شد. ستاره‌ای در آسمان نبود..."
این عشق، همچو روح در این خاكدان غریب مانند مصطفاست، به كفار آمــده
پنهــان بود بهـــار، ولــی در اثــــر نگـــــر زو باغ زنده گشته و در كار آمده٭
مطالب بعدی كتاب شامل گفت‌وگویی است با دكترسعید فاطمی، خواهرزاده مرحوم سیدحسین فاطمی، كه در نشریه چشم‌انداز ایران (شماره‌های ۸ و ۹) انتشار یافته است. همچنین قسمت‌هایی از یادداشت‌های دكترفاطمی در مخفی‌گاه ـ كه نخستین‌بار در سال ۱۳۵۸ در كتابی باعنوان "با چشمی گریان تقدیم به عشق" توسط شركت صمدیه منتشر شد ـ بخش بعدی كتاب را دربرمی‌گیرد. در پایان كتاب نیز شرح مختصری از زندگانی حضرت آیت‌الله زنجانی از زبان دختر آیت‌الله زنجانی، به مناسبت هیجدهمین سالگرد درگذشت ایشان ـ كه در نشریه ایران فردا (شماره ۶۶) منتشر شده بود ـ باعنوان "مردی همیشه در كارزار" آمده است. نویسنده در پایان حدود ۲۸ عنوان كتاب برای مطالعه بیشتر خوانندگان به‌ویژه نوجوانان و جوانانی معرفی كرده كه امكان دارد با خواندن این كتاب علاقه‌مند شوند تا به صورت دقیق‌تر و عمیق‌تری با تاریخ معاصر ایران و شخصیت‌های برجسته تاریخ معاصر كشورمان آشنا شوند. ازجمله این كتاب‌ها می‌توان به "خاطرات و مبارزات دكترحسین فاطمی، نوشته بهرام افراسیابی"، "مصدق در محكمه نظامی (دوجلد)، گردآورنده جلیل بزرگمهر"، "به یاد شهید دكترحسین فاطمی، محمد تركمان"، "در كنار پدرم مصدق، خاطرات دكترغلامحسین مصدق"، "خاطرات و تشلمات مصدق، به كوشش ایرج افشار" و "جنبش ملی‌شدن صنعت نفت و كودتای ۲۸ مرداد، سرهنگ غلامرضا نجاتی" اشاره كرد.
نیلوفر سیاوشی
پی‌نوشت:
٭ بخشی از (غزلیات شمس) مولانا كه در آغاز كتاب درج گردیده است.


همچنین مشاهده کنید