جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


فروش نشریات در دکه ها به حاشیه رفته است


فروش نشریات در دکه ها به حاشیه رفته است
● گفت وگو با رئیس اتحادیه توزیع كنندگان و فروشندگان جراید
سیدایرج سعیدی، رئیس اتحادیه توزیع كنندگان و فروشندگان جراید، در یك نیمروز گرم اواخر تیرماه در اتاق ریاست ساختمان اتحادیه واقع در یكی از كوچه های فرعی ۱۲ فروردین، خواسته ای جز كمی توجه بیشتر به این قشر ندارد. می گوید پیش از هر چیز یك روزنامه فروش ام، نه رئیس اتحادیه، و به این كار افتخار می كنم.
«یك دكه ای هست، و یك توزیع سیار كوچك. ساعت ۵/۴ صبح می روم بیرون و ساعت ۵ سر كارم هستم. كارم را انجام می دهم و می آیم اینجا. هر روز از ساعت ۱۰ به بعد اینجا هستم.» نزدیك ۴۰ سال است كه با این شغل زندگی كرده، گرچه می گوید وارد شدن او به این حرفه «بالاجبار» بوده است. اینها در تركیب با سپیدی موها، شكستگی چهره آفتاب خورده، چشم های نگران و مشتاق و دست هایی كه آثار سال ها تماس با كاغذ روزنامه و مجله بر آنها هویداست، حسی جز احترام برنمی انگیزد. «ما مطیع قوانین مملكت هستیم و حفظ قوانین و صیانت از مملكت به عهده فردفرد ما است.
من نمی توانم به خاطر آقای فلانی یا فلانی ها كه به من اجحاف كرده بیایم مصالح مملكتم را نادیده بگیرم. نه من، مخصوصاً این قشر روزنامه فروش كه وابسته به هیچ جناحی نیستند و در چارچوب اساسنامه كشور اسلامی مان فعالیت می كنند.» با این كه در مورد درصد فروش تنها با شرق مشكل دارد، اما در كل از صاحبان نشریات گله مند است.
می گوید: «نشریات هستند كه توزیع كننده و فروشنده هستند، و توزیع كننده ها و فروشنده ها هستند كه نشریات هستند. پس ما لازم و ملزوم همدیگر هستیم.» و اضافه می كند: «ما برای نشریات ارزش و احترام قائل هستیم، ولی آنها به ما بها نمی دهند. نتیجه و عصاره كار كلی خبرنگار، صفحه آرا، چاپچی و... همه می آید دست فروشنده. فروشنده است كه می تواند حاصل تمام این زحمات را به مردم نشان بدهد، به دست آنها برساند. پس باید به او بها داد.» یاد خاطره ای می افتد: «روزنامه فروش ما در خیابان پیروزی رفت زیر تریلی. كف آسفالت صاف شد عین اعلامیه.
یكی از این آقایان [صاحبان نشریات] نگفت چی شد؟ كی بود؟ كی مرد؟ حداقل برمی داشتی به خاطر دلخوشی خانواده اش یك تسلیت در روزنامه ات چاپ می كردی كه یكی از همكارهای ما، یكی از خدمتگزارهای ما، یكی از كارگرهای ما، رفت زیر تریلی و ما متاسفیم كه یك زحمتكش را از دست دادیم. تازه اگر بخواهی پیام تسلیت هم بدهی اول پولش را می گیرند.» پای صحبت حق و حقوق «بچه های روزنامه فروش» كه پیش كشیده می شود، هیچ چیز نمی تواند جلوی فوران احساسات او را بگیرد. گویی واقعاً خانواده اش هستند و بچه هایش. یكی از چهار فرزندش. هشت سالی می شود كه ریاست اتحادیه را دارد، با این همه و بعد از سال ها فعالیت، هنوز حتی یك «دوچرخه» هم ندارد چون «اول منافع دیگران را در نظر می گیرم، منافع شخصی من هم در منافع آنها ادغام است.
هر نفعی آنها ببرند عین آن را من هم می برم.» به این اعتقاد دارد و می گوید به همین خاطر است كه هنوز كه هنوز است هیچ پس اندازی در هیچ بانكی ندارد. ولی به جای همه اینها، «اعتبار دارم. آبرو دارم. خداوند هم همه جا كمكم می كند.» جایی در میانه گفت وگو، از محمود احمدی نژاد یاد می كند و می گوید كه از او بسیار سپاسگزار است. «هر چه ما گفتیم شرعاً، عرفاً، قانوناً تا زمانی كه [شهردار] بود انجام داد. پیش خودشان می رفتم، مستقیم مستقیم. هم شهرداری و هم هر منطقه ای كه برای بازدید می رفت.» می گوید اما هنوز حتی برای عرض تبریك نتوانسته نزد آقای قالیباف برود. و ادامه می دهد: «من می خواهم با آقای رئیس ساماندهی مركز ملاقات كنم. اما شش ماه است كه به ما وقت نداده اند!»
● آقای سعیدی، آیا همه دكه ها زیر نظر اتحادیه شما هستند؟
▪ فقط در تهران. در شهرهای دیگر زیر نظر اتحادیه های خودشان یا شهرداری هستند.
● یعنی هر كس كه می خواهد دكه روزنامه فروشی بزند باید از شما اجازه بگیرد؟
▪ در تهران بله. ضمناً تمام شركت هایی كه توزیع عمده می كنند و از ارشاد و ثبت شركت ها مجوز گرفته اند، باید از اتحادیه مجوز كار بگیرند.
● آیا الان به كسی كه بخواهد در تهران دكه بزند اجازه می دهید؟
▪ اجازه مستقیماً دست ما نیست. درخواست كننده اول باید از شهرداری اجازه نصب كیوسك گرفته باشد، مثل هر مغازه دیگری. ما همین طوری نمی توانیم اجازه صادر كنیم. اما بقیه كارش دست ما است.
● شرایط خاصی وجود دارد برای كسانی كه می خواهند مجوز دكه روزنامه فروشی بگیرند؟
▪ فقط برای خانواده شهدا، جانبازان و ایثارگران امتیاز خاص هست. اما در كل نه، همان شرایط كلی و قانونی را داشته باشند كافی است.
● یعنی اگر كسی جا داشته باشد كار مجوزش در اتحادیه سریع انجام می شود؟
▪ صد درصد. سریع تمام مراحل كاری اش انجام می شود.
● اجاره و سرقفلی دكه ها به چه صورتی است؟
▪ به دلیل این كه زمین متعلق به مردم است و شهرداری متولی آن است، اجازه فروش و واگذاری سرقفلی ندارد و اجاره می دهد. ولی كسی كه از اتحادیه جواز می گیرد، طبق مصوبات مجلس در مورد حقوق مكتسبه، امتیازهایی ناشی از گرفتن جواز به او تعلق می گیرد كه می تواند آن را واگذار كند.
● یعنی دكه ها سرقفلی ندارند؟
▪ سرقفلی نه، حقوق مكتسبه دارند كه می توانند واگذار كنند به دیگران.
● مبالغی كه در مورد واگذاری یا اجاره دكه ها وجود دارد بر چه اساسی تعیین می شود؟
▪ ما سه درجه دكه داریم، كه بسته به محل قرارگیری و پرتردد بودن و... از یك (بهترین) تا سه تقسیم بندی شده اند و البته در جاهایی پایین تر از ۳ هم داریم. می شود گفت درجه چهار.
● مبالغ اجاره یا واگذاری را شما تعیین می كنید؟
▪ با نظر اتحادیه و ساماندهی [شهرداری] تعیین می شود.
● مثلاً اجاره یك دكه درجه یك چقدر است؟
▪ در حال حاضر ده هزار تومان در ماه است كه باید به ساماندهی بپردازد.
● منظورم اجاره دكه به غیر است.
▪ كسی كه نمی تواند دكه اش را به هر دلیلی (ناتوانی جسمی و...) اداره كند، آن را به مباشر واگذار می كند. البته این كار به اتحادیه مربوط است و برای مباشر هم كارت صادر می كند. ولی مبلغ اجاره بین خودشان است، با رضایت طرفین تعیین می شود.
● بعضاً كسانی كه صاحب دكه هستند برای اداره آن كارگر می آورند، اما كارگرها از بیمه نبودن یا نداشتن اضافه كاری و... اغلب گله مندند.
▪ صاحب كیوسك الزاماً طبق قانون كار، اگر كارگر می آورد باید بیمه اش كند و این مسئله به اتحادیه ارتباطی ندارد. چون كیوسك دارها خویش فرما هستند... مگر این كه اهالی نشریات كمك كنند. مثلاً فلان روزنامه تقبل كند كه در ماه از ۴۵ میلیون تومان حق بیمه بچه های ما، ۲ میلیون اش را بدهد. اما مشكل اینجا است كه تضمینی به این قضیه نیست. یعنی معلوم نیست روزنامه پایدار بماند. الان ببینید روزنامه ایران با آن عظمت جمع شد. اتحادیه هم به تنهایی توان پرداخت این مبالغ را ندارد.
● پس این قضیه بسته شدن روزنامه ها به شما هم خیلی فشار وارد می كند.
▪ بالاخره وقتی شما ۱۰ قلم جنس پرمخاطب و پرخریدار دارید، اگر یكی از آنها كم شود فروش شما هم كم می شود. گو این كه روزنامه های دیگر [در سبد خریداران] جایگزین آن می شوند، ولی به آن حد كمال نمی رسد و طول می كشد تا روی روال بیفتد.
● سد معبر چطور؟ ظاهراً شهرداری زیاد به دكه دارها تذكر می دهد.
▪ این قضیه هم به ما مربوط می شود و هم به شهرداری. ما تعهداتی به شهرداری داریم و آنها هم تعهداتی به ما. سد معبر در هیچ كجای دنیا عرف نیست، خلاف قانون است. در كیوسك ها هم برای ما جاهایی گذاشته اند، مثل جلوی پیشخوان و بغل های كیوسك. غیر از این، شما ببینید كه این كالاها فرهنگ یك مملكت است، روزنامه ها و مجلاتی كه در دكه ها عرضه می شود ارزش فرهنگی دارد. نباید جلوی پا باشد، زیر دست وپا برود یا روی زمین رها باشد. این یك مقدار بی حرمتی به كار خود ما [روزنامه فروش ها] است. ما «امانتدار» نشریات هستیم، امانتدار مردم و فرهنگ. باید نشریات را جایی گذاشت كه حداقل پاخور نباشد و سد معبر نكند.
● ولی دكه دارها اغلب مجبورند به این كار، چون جای فیزیكی شان محدود است.
▪ ما همه مسئله مان این است كه این كیوسك، كیوسك عرضه مطبوعات نمی تواند باشد. من چندین سال است دارم این را می گویم. این كیوسك نگهبانی است كه طرف بنشیند تویش. در روز بالای ۱۶۰ روزنامه و نشریه می آید. شما بخواهید ۶۰ تا را جوری بچینید كه فقط لوگوهایش معلوم باشد، باز هم نمی توانید. ما گفته ایم [به شهرداری، به نشریات] تشریف بیاورید نشریات را برای ما بچینید. در چینش اش به ما كمك كنید تا حداقل لوگوها و یك تیتر كامل دیده شود. به همین هم قانع ایم. طرف روزنامه خوان نیست. تیتر را می بیند و جلب می شود. این طوری مخاطب هم ایجاد می شود. با این كه ما نمونه هم پیشنهاد كرده ایم، اما متأسفانه شهرداری همكاری نمی كند.● قضیه فروش سیگار در دكه ها چه شد؟ هر چند وقت یك بار خبر ممنوعیت فروش منتشر می شود و بعد هم هیچ. الان اگر كسی جلوی یك دكه بایستد، به ویژه در ساعت هایی كه اوج فروش روزنامه های روز سپری شده، می بیند كه شاید ۵۰ درصد مراجعان به دكه ها سیگار (معمولاً نخی) می خرند. موضع اتحادیه در این زمینه چیست؟
▪ ما به دخانیات نامه نوشتیم كه عاملیت فروش به ما بدهند تا مجوز قانونی داشته باشد. گفتند نمی شود و فقط باید خواروبارفروش ها و سوپرماركتی ها سیگار بفروشند و آن هم به افراد بالای ۱۸ سال. اولاً فكر نمی كنم این طرح [ممنوعیت فروش سیگار در دكه ها] اصلاً عملی بشود و عملی باشد. شما سیگار بخواهی بخری چند تا سوپرماركت یا خواروبارفروشی می بینی؟ درثانی بیشتر بودجه این مملكت از دخانیات تأمین می شود، اگر راست می گویند و واقعاً مضر است و نمی خواهند، جمع اش كنند! چرا به روزنامه فروش بدبخت كه به جهت امرار معاش مجبور به این كار است بند می كنند؟ من قول می دهم اگر مردم روزنامه زده نشده بودند و اگر نشریات خوب كار می كردند، اینها هرگز سیگار نمی فروختند. وقتی من به جای ۵۰ تا شرق ۱۵۰ تا بفروشم، مگر بیمارم سیگار بیاورم نخ نخ بفروشم؟ شما بروید دخل وخرج این روزنامه فروش ها را ببینید، جور نمی شود اگر این چیزهای جانبی نباشد. الان دكه ها بعضاً نان سه، چهار خانواده را می دهند، آیا نباید صنار سه شاهی درآورند؟ فروش روزنامه و مجله به تنهایی حتی یك خانواده را هم درست تامین نمی كند.
● احتمالاً در مورد فروش تنقلات و آبمیوه و... هم چنین نظری دارید. الان بعضی دكه ها شبیه بقالی هایی هستند كه روزنامه «هم» می فروشند!
▪ ما گفته ایم كه تنقلات باید «در كنار» نشریات باشد. اما بس كه وضع فروش روزنامه ها و مجله ها خراب شده به ناچار به حاشیه رفته اند. روزنامه فروش ها هم چاره ای ندارند. ما گفته ایم بیایید یك چیز دیگر همگن آنها (حتی كمتر) پیشنهاد كنید، اما فقط می گویند جمع كنید! باور كنید اگر روزنامه فروش بتواند خرجش را درآورد، خودش این چیزها را نمی فروشد. الان در تهران شاید ۲۰ درصد روزنامه فروش ها دست شان به دهن شان برسد. اما بقیه بدبخت اند. ندارند. اقلیت را می بینند اما اكثریت قریب به اتفاق را نمی بینند. آن بدبختی كه [دكه اش] در فرعی افتاده را بروید ببینید...
● بین مردم جا افتاده كه كیوسك دارها نان شان توی روغن است!
▪ ببینید شما ۳۰ سال، ۵۰ سال كنار خیابان كار می كنید و پایتان هم روی پوست موز است، روی كف دریا ایستاده اید. شغل شما به هیچ عنوان فونداسیون ندارد. تأمین شغلی ندارید. آن قدر اطمینان ندارید كه شب می روید خانه فردا صبح دكه سرجایش باشد. «حسن رازقی» روزنامه فروش ما بود كه كنار خیابان زیر برف مرد. هیچ كس نیامد بگوید این آدم اصلاً كی بود؟ حتی كیهان و اطلاعات.
● مال قبل از انقلاب بود؟
▪ خاطرم نیست. به هر حال ماهیت واقعه مهم است نه زمانش. من دكه دار الان هستم چهار روز دیگر نیستم. زن و بچه من به هیچ چیز امید ندارند مگر خدا. فردا اگر من مردم كیوسك جواب اینها را نمی دهد. مجبورند به یكی اجاره بدهند. تازه یك عده داریم كه سیارند، یعنی اگر بمیرند نه كیوسك دارند نه هیچی. یك فكری به حال اینها باید كرد... ما از هیچ جا ساپورت نشده ایم، از هیچ جا كمك نگرفته ایم. از این روزنامه فروش ها خیلی كارها ساخته است. میلیاردها تومان بدهند بگویند این اعلامیه را بگذار لای روزنامه، یك كدام شان نمی كنند. (حالا ممكن است مال كامپیوتر و... باشد بكنند.) اما نمی آیند به این قشر محبت كنند، تقویت شان كنند.
● یكی از جاهای عالی برای دكه زدن، ایستگاه های مترو است. شما در این مورد فكری نكرده اید؟
▪ درصدد این كار هستیم. اما شرایطی جلوی پای ما می گذارند كه خیلی مشكل است و در توان ما نیست. باید رعایت كنند، سهل تر بگیرند. ما یك سری توزیع كننده خرده پا در مناطق داریم كه خیلی برایشان واجب است كه در چنین جاهایی دكه داشته باشند. عده خیلی زیادی از خانواده شهدا را از سال ۷۷ در نوبت داریم، ۸۰۰ تا پرونده داریم. بیایند به اینها بدهند. اما شهرداری به هیچ كدام از اینها هنوز جواب نداده.
● الان چند تا دكه در تهران هست؟
▪ حدود ۱۵۰۰ كه تقریباً ۱۰۰۰ دكه مجوز گرفته اند و ۵۰۰-۴۰۰ تا را داریم كارهایشان را انجام می دهیم. در هر دكه هم از یك تا سه نفر كار می كنند، بنابراین حدود سه چهار هزار نفر در دكه های روزنامه فروشی مشغول هستند.
● اینهایی كه گفتید هنوز مجوز ندارند، فعالیت شان اشكال ندارد؟
▪ یك مقدار كارهایش طول می كشد، از ارشاد، از اماكن، سوء پیشینه و... اما چون در حال طی مراحل قانونی گرفتن مجوز هستند، مثل مجوزدارها می مانند.
● و اگر احیاناً به هر دلیلی صلاحیت گرفتن مجوز را نداشته باشند؟
▪ می توانند به نام شخص دیگری كنند، زن، مادر، فرزند. مجاز است.
● چند درصد از فروش نشریات به دكه دارها می رسد؟
▪ تمام روزنامه ها (غیر از شرق!) ۲۰ درصد و مجلات هم ۲۵ درصد. البته روزنامه ها هم قبلاً ۲۵ درصد بود و این رقم عُرف و تثبیت شده بود، ولی بعداً به بهانه این كه قیمت روزنامه ها بالا رفته این درصد را كم كردند.
علی اكبر قزوینی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید