جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


ستایش سکوت


ستایش سکوت
شاید این جمله، زمزمه هرروز شما هم بوده باشد؛ «ای كاش برای یك لحظه هم كه شده، تمام صداها خاموش می شدند و سكوت، همه جا را فرا می گرفت». هر جا كه می رویم، پیش هر كسی كه می نشینیم، از كنار هر گذری كه رد می شویم، چیزی كه تمام فضا را پر كرده است، صداست و صدا؛ در دعوا با داد و بیداد، در دوستی با نجوا، در رفاقت با تعارف، در غربت سؤال و بازخواست، در رابطه ها پچ پچ، در غم و گرفتاری ناله و بیداد و در شادی، هلهله و سرود.
گویی موجی از هیجان و شادی و غم، همه جا و همه كس را فراگرفته است. در این همه پچ پچ و نجوا، ناله و هلهله و تعارف و بازخواست، مگر می شود لحظه ای تأمل و تفكر نمود؟ تازه از گفت و گوهای كلامی كه بگذریم و یك جای خلوت پیدا كنیم، گفت وگوهای ذهنی رهایمان نمی سازند.
یك وقت هایی دوست داریم دكمه ای وجود داشت و صدای این همه گفت وگوی ذهنی را قطع و سكوت را بر همه جا حاكم می كردیم.
با این همه هیاهو، رفتارهای ما هم شده یكی از عكس العمل های محیطی كه با شنیدن صدای یك بوق، به سرعت یا پا روی ترمز می فشاریم یا گاز و بعد از فشاردادن آن، تازه به خودمان می آییم كه كدامیك را باید انتخاب می كردیم و آن بوق، حاكی از چه پیامی بوده است یا اینكه با برداشتن گوشی تلفن و شنیدن صدای سلام و احوالپرسی و اولین كلمه گله و درد دل یا داد و بیداد و ناسزا، به سرعت برق عكس العمل نشان داده و خدای نكرده كم نیاورده و می رویم تا آخرش...
شاید هم بعد از قطع تلفن اگر فرصت كنیم یك بار دیگر مكالمه انجام شده را مرور كنیم، احساس پشیمانی است كه باید با خود تا مدت ها همراه كنیم.
پس برای اینكه خود را از این حلقه معیوب عكس العمل ها نجات دهیم و اینگونه شتاب زده واكنش نشان ندهیم، بهتر است كمی تمرین كنیم تا قبل از هر اقدامی، قدری مكث، یك لحظه سكوت و كمی فكر و تدبیر و بعد، حاصل این فرآیند را تبدیل به یك كنش صحیح و سازنده كنیم.
در دنیای پر از هیاهوی امروز كه همه چیز با سرعت در حركت و تكاپوست و لحظه ای غفلت، كیلومترها تأخیر به همراه دارد، بسیار می شنویم و شاید بیشتر از هر كسی از خودمان می شنویم كه دنبال یك لحظه سكوت و یك جای ساكت هستیم تا بتوانیم- برای مدتی هم كه شده، هر چند كوتاه- از هیاهو دور باشیم و ثانیه ای را با آرامش خلوت كنیم.
پس قبل از نوشتن، لحظه ای سكوت و تأمل جایز است تا با خود خلوت كنم و از خود سؤال نمایم كه قلم را برای چه برداشته ام؟ قصدم از نوشتن چیست؟ چه پیامی و چه نویدی اول برای خودم و دوم برای خواننده دارد؟.. .
چقدر خوب بود تا وقتی كه صبح از خانه خارج می شویم و خود را برای اتوماتیك وار سلام دادن ها و به غفلت گذشتن از كنار دیگران و به سرعت خود را به كارها رساندن، آماده می كنیم، یك لحظه سكوت كنیم و هر سلام را با حضور خاطری و چشم در چشم و یك مكث برای انتقال موجی از سرزندگی و شادابی و عشق به همنوعان و شكر ایزد توانا برای شروع یك زندگی تازه هدیه دهیم.
چقدر خوب بود تا وقتی كه صبح ها همسر خود را بدرقه كار و زندگی می كنیم، به جای دویدن و تندتند طلب كردن وعده و وعیده های همیشه به تاخیر افتاده امور روزانه زندگی و شاید هم یكسری غرولندهای شب گذشته، قبل از جدایی، یك لحظه سكوت كنیم و به چشمان هم خیره شویم، همه خواسته ها و تمناها و سفارشات را فراموش كنیم و با نگاه خویش از هم تشكر كنیم كه تا اینجا برای هم بوده ایم و از اینجا می رویم تا دنیای بهتری را برای هم بسازیم.
چقدر خوب بود راننده ای كه با فشار تمام، پایش را روی پدال گاز می فشارد تا خودش را به خط سرعت كشاند، قبل از اینكه فشار را به حداكثر برساند و مسیر كج كند، یك لحظه سكوت و تأمل می كرد تا ببیند خودش را به كدام مسیر می كشاند؟ آیا تحمل شرایط مسیر را دارد و آیا ماندن در این مسیر، دیگران را به زحمت و واكنش نمی كشاند؟
چقدر خوب بود تا وقتی كه خود را به آب و آتش می زنیم تا اسم و رسم و پست و مقامی كسب كنیم، به این بهانه كه امنیت شغلی پیدا شود و جلوی دوست و آشنا احساس غرور كنیم، یك لحظه سكوت اختیار كنیم تا ببینیم آیا صلاحیت این اسم و رسم را داریم؟ چقدر در این پست مفید خواهیم بود؟ چقدر قدرت مدیریت بهینه این كار را داریم و آیا در این شرایط موجود، مؤثرتر نیستیم؟ و آیا می ارزد كه برای رسیدن به یك نقطه كاذب و هوس آلود، این قدر ارزش های اخلاقی و مذهبی و اجتماعی را زیر پا بگذاریم و پیامد آن را كه به قولی نان حرام در زندگی آوردن و عاقبت كودكان خود را به خطر انداختن است، به جان بخریم؟
چقدر خوب بود تا وقتی كه سراغ ما می آیند تا بر حسب اعتماد، آشنایی، رفاقت یا مراتب حقوقی در مورد یك انسان یا یك كار مشورت كنند یا نظری را بپرسند، قبل از اینكه حرفی بزنیم سكوت كنیم و از خود بپرسیم كه این رای و نظر ما چه عواقب و مراتبی در بر خواهد داشت كه اگر خطا گفته باشیم، قدرت اصلاح آن را نخواهیم داشت و شرمنده خود و یك انسان دیگر و سرنوشت آنها خواهیم شد.
چقدر خوب بود تا وقتی كه كارد به استخوان مان رسیده و عصبانی هستیم و روبه روی ما افرادی هستند كه مطابق میل و خواسته ما عمل نكرده اند و حتی فراتر رفته اند یا طبق نظر خودشان عمل كرده اند و یا خلاف داوری های ما، قبل از اینكه بخواهیم دهن باز كنیم و فحاشی كنیم یا از روی غیظ، آنچه كه نباید بگوییم را بگوییم، یك لحظه سكوت كنیم و برای واژه هایی كه قرار است گفته شود، ارزش قائل شویم و حرمت انسان های دوروبر خود را حفظ كنیم. فكر خدای نكرده آبروی ریخته و عدم بازگرداندن حرف گفته شده را هم بكنیم.
چقدر خوب بود تا اگر امر خیری پیش آمده است قبل از اینكه به هزاران دلیل بخواهیم به این كار سرعت دهیم و حتی برای توجیه خودمان بلندبلند بگوییم «در كار خیر حاجت هیچ استخاره نیست» اولین اقدام كار خیر را سكوت تعریف كنیم تا با تامل، به معرفت تشخیص خیر از شر نائل شویم و با گفتن آن جمله و تسریع در كار، تكرار اشتباهات بشریت را منجر نشویم.
چقدر خوب بود اگر عروس خانم، سر سفره عقد قبل از اینكه از پدر و مادر، عمه، خاله، دایی و... اجازه می گرفت تا بله خود را اعلام كند، از حضار در جمع رخصت می گرفت تا دقایقی را در سكوت به جوابی كه اعلام می كند و عواقبی را كه دامن او و همسرش و خانواده طرفین را در برمی گیرد با چشم دل دیده و آگاهانه به تامل گذارد.
چقدر خوب بود تا وقتی كه از روی تمایل درونی و یا اصرار خانواده های نزدیك و دوست و آشنا و یا در حس رقابت با زن برادر و خواهرشوهر تصمیم می گیریم كه بچه دار شویم، قبل از هر اقدامی ، یك لحظه سكوت كنیم كه آیا فكر فردای آن كودك یا جوان آینده را كرده ایم؟ آیا تصور اینكه او در آینده چه كاره شود و برای رسیدن به آرزوها و موفقیت هایش چه كارهایی باید انجام شود و چه كارهایی نه، را كرده ایم و یا آیا خود را برای اینكه پدر و مادر خوب و لایقی برای او باشیم آماده نموده ایم یا نه...؟
چقدر خوب بود تا وقتی كه با دلی پردرد سراغ همسایه و آشنا می رویم از شوهر و خانواده شوهر به گله و شكایت بنشینیم و این گونه یك تنه راضی از قاضی برگردیم و درد دل خودمان را خالی كنیم، یك لحظه سكوت می كردیم و این وقایع را از ابتدا تاكنون در ذهنمان مرور می كردیم و جوانمردانه و منصفانه و بیرحمانه به قضاوت رفتار خودمان می نشستیم تا بلكه نور امیدی پیدا كنیم كه بتوانیم رفتار و گفتار و احساسمان را نسبت به آنها برای بهتركردن زندگی مان تغییر دهیم و بیخودی سفره دل را پیش هر كسی باز نكنیم كه فردا نتوانیم در چشم او هم نگاه كنیم یا مورد سرزنش آنها قرار گیریم.
چقدر خوب بود وقتی كه گوشی تلفن را برمی داریم تا از بستگان دلجویی كنیم، قبل از گفتن واژه «الو» یك لحظه سكوت نموده و از خود سؤال كنیم كه به چه نیت و قصدی یاد این دوست كرده ایم؛ احوالپرسی، با خبری از اخبار فامیل، رساندن یك خبر داغ فامیلی یا گوش به گوش رساندن یك گله فامیلی... .
چقدر خوب بود زمانی كه در جمع به بهانه شادی و تفریح دور هم جمع می شویم و خنده و مزاح خود را با ذكر خیر دوست و آشنا شروع می كنیم، قبل از اینكه دهان باز كنیم تا با جمله ای عقده دل بگشاییم و انتقامی بگیریم، سكوت اختیار كنیم و ببینیم با گفتن آن جمله چه تلخی و شكنندگی هایی كه بر دل ها نخواهد نشست و چه كدورت های جدیدی كه پا نخواهد گرفت.
چقدر خوب بود تا وقتی كه با هزاران واژه و تبلیغ قشنگ تصمیم می گیریم هدیه ای به یك دوست یا آشنا بدهیم و بیشتر از هر چیز، تمام مدت خود را در رؤیای تقدیم كادو و چشم و هم چشمی های حضار می بینیم، یك لحظه سكوت كنیم و از خود بپرسیم كه چقدر این هدیه با عشق واقعی و درونی همراه است و در درجه اول برای ارضای رضایت درونی است تا برای انجام یك حركت سمبلیك عاطفی و اخلاقی. شاید هم بعد از دادن آن هدیه، روزشماری كنیم تا جواب آن پس برسد، جبران شود؛ چه بسا هدیه داده ایم تا بهتر و بزرگ ترش را بگیریم و به معنایی، یك دهنده قلابی باشیم.
چقدر خوب بود تا وقتی كه پستی و بلندی و ناملایمات زندگی بالا می گیرد و هرچقدر حرف می زنیم، توضیح می دهیم، نصیحت می كنیم، ناسزا و داد و بیداد راه می اندازیم، درست كه نمی شود، بدتر و بدتر هم می شود و این طوری، هم گلوی ما و هم گوش و اعصاب اطرافیان بیزار و شكننده خواهد شد و خلاصه توفانی به وجود آوردیم كه در دریای مهربان و وسیع زندگی، قایق كوچك ما را غرق می كند؛ سكوت می كردیم تا در فضایی خالی از شكایات و قضاوت ها، ذهن ما و ذهن اطرافیانمان در آرامش به مرور مجدد رفتار خود مشغول شود و لحظه ای در فضای خالی از تنش به بازنگری باورها و تصورات خویش بپردازیم.
چقدر خوب، به جای این همه هیاهو، پرحرفی، ادعا و ثابت كردن ها و به جای این همه تكرار طوطی وار صحبت های طرف مقابل و یا به جای تكرار مقابله به مثل حرف های او و خلاصه به جای این همه هجویاتی كه جز خستگی و تنش برای روح و روان ما چیزی به همراه ندارد، لحظه ای هر چند كوتاه، سكوت اختیار كنیم و دنیای اطرافمان را نظاره گر باشیم؛ نگاهی به عقب بیندازیم كه چه كرده ایم .
نیره سادات دیانه
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید