جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


مدیران و شناخت تفاوتهای فرهنگی


مدیران و شناخت تفاوتهای فرهنگی
اگر به زندگی روزانه افراد نگاه شود، بخش عمده ای از فعالیتهای روزمره آنها را ارتباطات تشكیل می دهد و می توان گفت كه بدون ارتباطات، زندگی برای بشر غیرممكن است.
در جهانی كه در آن سازمانها و افراد پر از پیچیدگی و تنوع به سر می برند به طبع كسانی در این محیط پیچیده می توانند باقی بمانند كه خود را با شرایط پیچیده محیطی منطبق كنند. طبیعتاً برقراری ارتباط موثر نقش موثر در انطباق سازمانها با محیط خود دارد و وظایف مدیریت اعم از برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و كنترل سازمان بدون وجود یك سیستـــم ارتباطـی موثر قابل تحقق نیست و می توان گفت بسیاری از مشكلات اجتماعی و سازمانی كه در جوامع وجود دارد از ضعف ارتباطات شكل می گیرد. فرایند ارتباطات وقتی پیچیده می شود كه طرفین برقراركننده ارتباطات به فرهنگها و گروههای زبانی متفاوت تعلق داشته باشد، زیرا روشی كه مردم توسط آن ارتباط برقرار می كنند از جامعه ای به جامعه دیگرمتفاوت است.SANYAL ۲۰۰۱ P۶۲)
● فرهنگ با زمینه بالا و پایین
اولین فردی كه مطالعه بر روی فرهنگهای بازمینه بالا (HIGH CONTEXT CALTURE) و فرهنگهای با زمینه پایین (LOW CONTEXT CULTURE) را مطرح كرد هال(۱۹۷۶) بود كه معتقد است فرهنگهای با زمینه بالا متكی به اشارات غیركلامی هستند. در مقابل در فرهنگهای با زمینه پایین به پیامهای واضح و روشن متكی هستند.
▪ فرهنگ با زمینه پایین: كلماتی كه در این نوع فرهنگها استفاده می شود از بافت كمتری برخوردار است و واضح و روشن است، در انتقال پیام شفافیت وجود دارد و كلمات به دقت انتخاب می شوند تا مفاهیم را به درستی منتقل كنند و از ابهام اجتناب می شود. فرهنگهای آمریكای شمالی، استرالیا و اروپای غربی دارای چنین فرهنگی هستند.
▪ فرهنگهای با زمینه بالا: در چنین فرهنگهای شفافیت در انتقال پیام وجود ندارد، اعضا به علائم و اشارات متكی هستند و محیط خارجی وضعیت كلی و رفتار غیركلامی، زمینه ایجاد ارتباطات هستنـد، فرهنگهای ژاپن، چیـن، اعراب دارای فرهنگ با زمینه بالا هستنـد (SANYAL ۲۰۰۱ P۶۳) .
در فرهنگهای با زمینه پایین معانی كه به كار برده می شود از زمینه كمتری برخوردار است و غالباً به صورت مكتوب است و در پیام ابهام وجود ندارد. در این فرهنگها بیشتر معانی به صورت كدهای تعریف شده است.
ارتباطاتی كه در این نوع فرهنگها وجود داردواضح و روشن است. در این نوع فرهنگها حالات غیركلامی بیانهای كلامی را حمایت می كنند. در فرهنگهای با زمینه بالا معانی در محیط زمینه و وضعیت قرار دارد و معانی در یك شرایطی قابل درك است. در فرهنگهای با زمینه بالا علائم غیركلامی خیلی مهم هستند. در این نوع فرهنگها جواب بله یا نه ممكن است ابهام آمیز باشد. در فرهنگهای با زمینه بالا، معانی به صورت كدهای تعریف شده نیست بلكه به صورت تعریف شده در درون فرد است و در افراد درونی شده است. در این نوع فرهنگها شنونده باید علائم زمینه را بفهمد تا معانی پیام را درك كند. بنابراین، در فرهنگ زمینه بالا، شخص تمایل دارد كه حول یك نقطه صحبت كند و از شنونده انتظار دارد كه منظورش را بفهمد. به طور كلی در فرهنگ با زمینه بالا بیشتر پیام و مسئولیت آن بردوش شنونده است تا گوینده ولی در فرهنگهای با زمینه پاییـن مسئولیت ارائه پیام با گوینـده است كه پیام را بـه طور كامل انتقال دهد. (ZAHARNA ۱۹۹۵)
رویكرد هل می تواند به تحقیقات هــاف استد (۱۹۹۱) كه برروی فردگرایی و جمع گرایی صورت گرفت ارتباط داشته باشد. گدوكانست و تینگ تومی معتقدند كه همه فرهنگهایی كه هال باعنوان زمینه پایین نامگذاری كرده است فردگرا و همه فرهنگهایی كه با زمینه بالا نامگذاری شده اند جمع گرا هستند(KNUTSON & ETAL ۲۰۰۳) .
باتوجه به تعریفی كه از فرهنگهای بازمینه بالا و فرهنگهای زمینه پایین ارائه شد، هریك از عناصر فرهنگی، زمان، كلامی و غیركلامی بودن، مستقیم و غیرمستقیم بودن، انجام دادن و بودن، خطی و غیرخطی بودن و فضا در قالب فرهنگهای بازمینه بالا و فرهنگهای با زمینه پایین مورد بررسی قرار می گیرد.
▪ زمان : از نظر زمان فرهنگهای بازمینه بالا به عنوان فرهنگ چندبعدی (POLYCHRONIC) و فرهنگهای با زمینه پایین به عنوان فرهنگ یك بعدی MONOCHRONIC معرفی می شوند. در فرهنگهای چندبعدی، یك روش كاملاً ساختار یافته و مبتنی بر زمان برای زندگی وجود ندارد و یك روش منعطف و مبتنی بر روابط شخصی در زمانبندیها وجود دارد و در یك زمان ممكن است كارهای متفاوتی صورت بگیرد. در فرهنگهای چندبعدی دیركردن و به تاخیر انداختن قرار ملاقات معقول است و وقت ملاقات به صورت تخمینی بیان می شود. بنابراین، در فرهنگهای چندبعدی شتاب و عجله در برخورد با مباحث بحث انگیز به عنوان یك كار نسنجیده تعبیر می شود و هرجا كه ممكن است از آن اجتناب می شود. در فرهنگهای چندبعدی، در برنامه ریزی و حل مسئله به صورت غیررسمی عمل می كنند، و یك روش تقدیرگرایانه در حل مسئلـه به كار می برند(LOOSMORE ETAL ۱۹۹۹) .
در فرهنگهای تك بعدی، فعالیتهای متفاوت به وضوح از هم متمایز شده اند مثل كار، استراحت و روی یك وظیفه خاص، در یك زمان مشخص متمركز می شوند. در حالی كه در فرهنگهای چندبعدی چنین نیست. به عنوان مثال، یك مدیر آمریكایی ممكن است كه نیم ساعت وقت ملاقات به یك ارباب رجوع بدهد و تمام توجه خود را به آن معطوف كند و بلافاصله به سراغ ارباب رجوع دیگر برود. برخلاف آن یك وزیر كابینه از كشورهای مدیترانه ای محل مخصوص ملاقات در خارج از كار خود دارد كه مردم در این محل منتظـر می مانند و این مقام دولتی ممكن است همزمان با چندنفر صحبت كند. (شرمرهون و دیگران ۱۳۷۹ صص ۵۲ و ۵۳). در فرهنگهای با زمینه بالا قراردادها به آسانی متوقف می شوند ولی در فرهنگهای با زمینه پایین یك ضرب الاجل خاصی در نظر گرفته می شود و برنامــه ریزی به طور جدی صورت می گیرد.
▪ كلامی بودن و غیركلامی بودن: در فرهنگهای با زمینه پــــایین غالباً از ارتباط كلامی استفاده می شود.
عنصر معنایی ارتباطات یك ابزار مهمی را فراهم می كند كه می تواند سهم مهمی را در انتقال یك پیام داشته باشد. درسكی عنصر معنایی را به عنصر سكوت اطلاق می كند كه از چهارطریق منتقل می شود: حركات بدن، همجواری، زبان موازی. زبان شیئی. حركات بدنی به اشارات، حركا ت دست، و تماسهای چشم اشاره دارد. بعضی از این علائم جهانی و قابل درك هستند و بعضی از آنها به طور فرهنگی، خاص هستند. همجواری به نزدیكی افراد در طول ارتباطات اشاره دارد. احساس فضای شخصی از نظر فرهنگی استاندارد شده نیست و فرهنگها در یك پیوستار با تماس بالا یا تماس پایین تقسیم بندی می شوند. زبان موازی اشاره دارد به اینكه چگونه بعضی چیزها به جای محتوا گرفته می شود. تن، نوسان صدا و چگونگی گفتار مهم هستند. برای مثال در جوامع غربی مستقیماً به سراصل موضوع مـــی روند ولی عربها در صحبت كردن قبل از اینكه به موضوع اصلی بپردازند اول پیرامون آن صحبت می كنند. زبان شیئی OBJECTIVE LANGUAGE به پیامهای انتقال یافته از طریق قیافه فرد، لباس و آرایش گفتــــــه می شود. به طور كلی در فرهنگهای با زمینه بالا بیشتر از علائم غیركلامی استفاده می شود و دستها و حالات چهره، خیلی مهم هستنــد و سكوت می تواند نوعی ارتباط باشد ولی در فرهنگ با زمینه پایین بیشتر از ارتباط كلامـــی استفاده می شود و دستها به بیان گفتار كمك می كند و دامنه كمی برای سكوت وجود دارد(LOOSMORE ETAL ۱۹۹۹) .
▪ مستقیم و غیرمستقیم بودن: ابعاد مستقیم و غیرمستقیم بودن به حدی كه یك سخنگو نیاتش را از طریق ارتباطات آشكار می كند، اطلاق می گردد.
سبك مستقیم به بیان روشن احساسات فرد، خواسته ها و نیازهای شخص گوینده اطلاق می شود. از طرف دیگر سبك غیرمستقیم به پیامهای گفتاری كه نیات واقعی گوینده و خواسته ها و نیازهای او پنهـــــان می شود، اطلاق می شود(NELSON ETAL ۲۰۰۲) .
لوین بیان می كند كه در فرهنگهای آمریكایی بیشتر ارتباطات آنها مستقیم و روشن است و شواهدی برای مستقیم بودن، در زبان آمریكایی وجود دارد مانندبگو منظور شما چیست یا حاشیه نرو و یا برو سر اصل مطلب. لوین همچنین بیان می كند كه در سبك مستقیم تلاش می شود كه به دقت حقایق، روشها، یا انتظارات بیان شود و از صحبتهای احساسی و بیانهای حدسی اجتناب می شود. برعكس، ارتباطات غیر مستقیم از بار احساسی زیــادی برخورداراست. (ZAHARNA ۱۹۹۵) در سبك مستقیم پیام دارای سادگی است و ساده بودن پیام ارزشمند است ولی در سبك غیرمستقیم تزئینات در پیام ارزشمند است(SANYAL ۲۰۰۱) .▪ فضا: نحوه استفاده از فضا در فرهنگهای مختلف متفاوت است. فضای شخصی، چون حبابی اطراف افراد را می پوشاند و اندازه مطلوب این حباب در فرهنگهای مختلف متفاوت است. وقتی دیگران به فضای شخصی فرد هجوم می آورند یا آن را تنگ می كنند ناراحت می شود اما وقتی هم كه اطرافیان فرد خیلی دور هستند و ارتباط با آنها مشكل است باز هم احساس ناراحتی می كند. یك عرب سعودی در ملاقات با مدیر كانادایی وقتی راحت است كه به او نزدیك شود اما كانادایی سعی می كند فاصله خود را بیشتر كند. (شرمرهون و دیگران، ۱۳۷۹). به طور كلی در فرهنگهای با زمینه بالا افراد ترجیح می دهند كه فضای شخصی كمتری داشته باشند و بیشتر فاصله گروهی را ترجیح می دهند ولی در فرهنگ بازمینه پایین افراد دوست دارند كه فضای شخصی مخصوصی داشته باشند(SANYAL ۲۰۰۱) .
▪ انجام دادن و بودن: یكی از وجوه تمایزی كه از طرف كلاك هان و استرادبك (۱۹۶۱) پیشنهاد شده است تاكید بر فعالیت و تاكید بربودن یا شدن است. گرایش به فعالیت یعنی اینكه فعالیتهایی كه انجام می شود قابل اندازه گیری است كه استوارت گرایش به فعالیت را انجام دادن می نامد.
فرهنگهای انجام دادن، ویژگی فرهنگهای با زمینه پایین است كه بر موفقیت و دستیابی به موفقیت تاكید دارند و تمایل به انجام دادن در بیانات و گفتاری این نوع فرهنگ وجود دارد. ویژگی مهمی كه به گرایش به انجام دادن ارتباط برقرار می كند این است كه در انجام دادن كلمه ها باید با فعالیتها و اعمال منطبق باشد و باید از بیانات سمبلیك خودداری شود.
عكس فرهنگ انجام دادن، فرهنگ بودن است كه در فرهنگهایی مثل عرب، چین، ژاپن وجود دارد. اوكاب فرهنگ انجام دادن آمریكایی را با فرهنگ بودن ژاپنی مقایسه كرده و به این نتیجه رسیده كه در ژاپن موفقیت مهم نیست، چیزی كه در آنجا بــــــدان اهمیت می دهند، سن، موقعیت خانوادگی و مقام است. فردی كه به فرهنگ بودن تعلق دارد او چه كسی است برای او بیشتر اهمیت دارد تا اینكه بگویند او چه كاری انجام می دهد (ZAHARNA ۱۹۹۵) .
آگاهی از نوع فعالیت فرهنگی و جهتی كه جامعه در پیش رو داردمی تواند دیدگاهی عمیق درباره شیوه كار افراد و گذرانیدن وقت بیكاری به دست دهد و می توان بدان وسیله مشخص كرد كه افراد این جوامع چگونه تصمیم می گیرند و برای دادن پاداش از چه شاخصهایی استفاده می كنند. برای مثال، در فرهنگهایی كه جنبه بودن مطرح است، تصمیمات جنبه احساساتی دارند و برعكس در فرهنگهایی كه به عمل و كار تاكید می شود به هنگام تصمیم گیری مسئله فردگرایی مطرح است (رابینز، ۱۳۷۸) .
▪ خطی بودن و غیرخطی بودن: الگوی فرهنگی خطی بودن كه جزو فرهنگ با زمینه پایین است بر آغاز و پایان حوادث هدفمند تاكید می كند. خطی بودن روی كارهای منفرد تاكید دارد یعنی اینكه كارها یكی پس از دیگری انجام شود.
در روش خطی كارها به صـــورت پله پله انجام می شود یعنی ابتدا روی یك كــــار متمركز می شوند و بعد از اتمام آن به سراغ كار دیگری می روند ولی در غیرخطی، كارها به صورت همزمان انجام می شود. در فرهنگهای غیرخطی روی موضوعهای چندگانه توجه می گردد كه به صورت واژه های شفاهی بیان می شود، در فرهنگ غیرخطی افراد بیشتر روی تصاویر فكر می كنند تا كلمات. (ZAHARNA ۱۹۹۵)
در شكل یك ویژگیهای دو فرهنگ با زمینه بالا و پایین آورده شده است.
●● نتیجه گیری
سیستم اقتصاد جهانی كه یكی از نتایج آن شركتهای چندملیتی است برای مدیران مسایل و مشكلاتی را به وجود آورده است. مدیران در این سیستم، باید تفاوتهای فرهنگی موجود بین كشورها را درك كنند و شیوه مدیریت و سازمانهای خود را براساس آن تعدیل كنند. تفاوتهای فرهنگی تمامی فرایندهای مدیریتی مثل ارتباطات، رهبری و تصمیم گیری را تحت تاثیر قرار می دهد. به عنوان مثال، تفاوتهای فرهنگی می تواند تمامی اجزای فرایند ارتباطات را تحت تاثیر خود قرار دهد. به عنوان مثال در بحث فرستنده پیام، یك شخص از فرهنگ با زمینه بالا ممكن است از پیامی استفاده كند كه كلی باشد و در طرف مقابل، این پیام در منظر یك شخص از فرهنگ بازمینه پایین ممكن است به خوبی درك نشود چون كلماتی برای آنها قابل درك است، كه شفاف و واضح باشد.
همچنین توجه به ساختار زبان، نقش مهمی در نحوه برخورد و درك شخصی در محیط دارد. به عنوان مثال یك فرد از فرهنگ با زمینه بالا دوست دارد كه از زبان اغراق استفاده كند. در مقابل یك فرد با فرهنگ از زمینه پایین از زبان اغراق كمتر استفاده می كند و معتقد است در انجام دادن كارها كلمه ها باید با فعالیتها و اعمال منطبق باشند و باید از بیانات سمبلیك خودداری شود. حالا اگر یك فرد با فرهنگ با زمینه پایین، از یك فرد با زمینه بالا تمجید كند فرد با فرهنگ با زمینه پایین انتظار دارد كه شخص مقابل گفتار خود را به عمل تبدیل كند ولی مشاهده می كند كه بین گفتار و عمل او اختلاف وجود دارد و همین امر موجب عدم اعتماد او به فرد مقابل می شود. درك تفاوتهای بین فرهنگی به مدیران امكان می دهد كه در زمان برقراری ارتباط با فرهنگهای مختلف خصوصیات زبانی، فرهنگ و آداب و رسوم آنها را در نظر داشته باشند و با آگاهی از آنها به تصمیم گیری در مسائل بپردازند. البته قدم اول در شناخت و درك فرهنگهای مختلف، شناخت فرهنگ، شناخت فرهنگ خویش است.
منابع
۱ - رضائیان، علی، مبانی سازمان و مدیریت، تهران، انتشارات سمت ۱۳۸۰.
۲ - شرمرهون. جان آر، هانت. جیمزجی، از بورن. ریچارد ان، مدیریت رفتار سازمانی، ترجمه دكتر مهدی ایران نژاد پاریزی، دكتر، محمد علی بابایی، دكتر علی یبحان اللهی، تهران، موسسه تحقیقات و آموزش مدیریت، ۱۳۷۸.
۳ - رابینز، استیفن، رفتار سازمانی، جلد اول، ترجمه دكتر علی پارساییان و دكتر سید محمد اعرابی، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۷۸.
۴ - هارجی، اون، ساندرز، كریستین، دیكسون، دیوید، مهارتهای اجتماعی در ارتباطات میان فردی، تهران، انتشارات رشد، ۱۳۷۷.
۵ - ZAHRANA,R.S, (۱۹۹۵) UNDERSTANDING CULTURAL PREFERENCE OF ARAB COMMUNICATION PATTERN, PUBLIC RELATION REVIEW, VOL ۲۱, No۳, PP(۲۴۱-۲۵۵).
۶ - LOOSMORE.M,AL MUSLMANI.H.S, (۱۹۹۹), CONSTRUCTION PROJECT MANAGEMENT IN PERSIAN GULF: INTER - CULTURAL COMMUNICATION, INTERNATIONAL JOURNAL OF PROJECT MANAGEMENT VOL ۱۷, NO ۲,PP (۹۵-۱۰۰)
۷ - SANYAL, RAJIB INTERNATIONAL MANAGEMENT, A STRATEGIC PERSPECTIVE, NEWJERSY, PRENTICE HALL ۲۰۰۱.
۸ - NELSON. G.L,AL BATAL.M, ELBAKARY. W, (۲۰۰۲) , DIRECTNESS VS INDIRECTNESS, ARABIC AND US ENGLISH COMMUNICATION STYLE, ELSEVIER SCIENCE LTD.
۹ - KNUTSON. THOMAS J, ROSECHONGPORN KOMOLSEVIN, CHATIKETU PAT, SMITH VAL R, (۲۰۰۳), A CROSS- CULTURAL COMPARISION OF THAI AND US AMERICAN RHETORICAL SENSITIVITY: IMPLICATIONS FOR INTERCULTURAL COMMUNICATION EFFECTIVENESS, INTERNATIONAL JOURNAL OF INTERCULTURAL RELATIONS, VOL ۲۷ PP (۶۳-۷۸).
محمد صادق حسن زاده: كارشناس سازمان مدیریت و دانشجوی كارشناسی ارشد مدیریت دولتی دانشگاه تربیت مدرس
حسن اكبری: دانشجوی كارشناسی ارشد مدیریت دولتی دانشگاه تربیت مدرس
منبع : ماهنامه تدبیر


همچنین مشاهده کنید