شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


کودکانی که ناپدید می شوند


کودکانی که ناپدید می شوند
● بررسی رمان صید قزل آلا در آمریكا اثر ریچارد براتیگان
ریچارد براتیگان در سال ۱۹۵۰ به سانفرانسیسكو رفت و در دهه ۶۰ به «جنبش بیت» پیوست. او با پیوستن به این جنبش و بهره گیری درست از نبوغ خود سبكی نو و بی همتا كه زاییده ذهن خلاق و تخیل تجربی اش بود در ادبیات پسامدرن آفرید. نگاه براتیگان به زندگی ساده و تهی از اسطوره های اجتماعی است. برخلاف ماركسیست های دهه ۳۰ و چپ های نوین دهه ۶۰ او و دیگر هیپی ها درصدد تغییر جهان برنیامدند بلكه به تغییر و اصلاح خود پرداختند تا به رهایی و خودآگاهی برسند.
كتاب صید قزل آلا در آمریكا ۴۸ داستان كوتاه و جدا از هم دارد. گستردگی اطلاعات و غنای فرهنگی نویسنده در به كارگیری صناعات ادبی حتی پیش از ورود به صفحه اول در صید قزل آلا در آمریكا نمایان است. براتیگان با قرار دادن عكس خود روی بیشتر رمان هایش فضا، زمان و حافظه را با هم تركیب می كند. عكس ها زمان را در مكان های معینی متوقف می كنند و ما را به فكر وا می دارند. جلد كتاب عكسی از براتیگان را در كنار یارش مایكلاكلارك لوگراند نشان می دهد كه در میدان واشینگتن سانفرانسیسكو در برابر مجسمه بنجامین فرانكلین ایستاده است. او با جلیقه ای راه راه، كلاه تاجدار و سبیل آویزان ظاهر مردی شوخ طبع را دارد كه سعی می كند جدی به نظر برسد. براتیگان با این شكل و شمایل آمریكایی داستان ماهی ای را آغاز می كند كه نه فقط به زندگینامه نوشت بنجامین فرانكلین بلكه به یك سری نوشته های تخیلی آمریكایی در دو سده گذشته درباره صید ماهی و ماهیگیری در نهرها و رودها اشاره می كند.
صید قزل آلا در آمریكا سوگنامه ای برای آمریكا است. پوسیدگی و انحطاط در ذهن براتیگان از همان آغاز كتاب آشكار می شود. او با گزارش بی پیرایه خود جامعه آمریكا را نقد می كند و احساسی نوستالژیك برای آمریكایی ساده تر و انسانی تر را در داستا ن هایش باز می تاباند.
در فصل دیگر كتاب به نام «به چوب زدن» براتیگان تشبیه ها و استعاره های عجیب و غریب را چنان با مهارت به كار می برد كه اشیا و اجسام را در ذهن خواننده جان می بخشد. یك روز در دوران كودكی او از دور آبشاری را می بیند كه حتی می تواند افشانه های سردش را احساس كند. صبح روز بعد زود از خواب بیدار می شود، یك تكه نان سفید برای طعمه برمی دارد و راهی می شود. ولی نزدیك آبشار كه می رسد می بیند آبشار و نهری در كار نیست و آبشار تنها یك رشته پله چوبی است كه انتهاش به یك خانه بین درخت ها می رسد. بعد ضربه ای به نهر می زند و صدای چوب می شنود. سرانجام به ناچار خودش قزل آلای خودش می شود و آن تكه نان را می خورد. (صص ۱۸ ، ۱۹و۲۰)
صید قزل آلا در آمریكا نماد كودكانی است كه چشم به جهان می گشایند و به زودی ناپدید می شوند. پسر الكلی دارای شخصیت مثبت و منفی است، از طرفی به مواد مخدر معتاد است و از طرف دیگر می تواند كل ایده مخصوص به خودش را فراهم كند. (ص۲۷) براتیگان تصاویر استعاری درباره غذا دارد. ارزش های از دست رفته آمریكا را تحسین و از وضعیت كنونی انتقاد می كند. از همان فصل اول وقتی فقرا با یك ساندویچ حاوی یك برگ اسفناج فریب داده می شوند تا پایان رمان كه با كلمه مایونز خاتمه می یابد غذا در نظریه اقتصادی براتیگان فرآورده ای نمادین است.
در فصل «صید قزل آلا بین دو بلندی» تشبیه گورستان ثروتمندان به قهرمان نمایشنامه «پیترپن» كه گذر زمان او را پیر نمی كند و علف های خشك گورستان فقرا به لاستیك های پنچر آفتاب سوخته انتقادی آشكار به فاصله طبقاتی در آمریكا است. (ص۴۱) در «درآمد فصل مایونز» براتیگان با اشاره به سه اثر وزین «یك میلیون سال نخست انسان» نوشته ام.اف. اشلی مونتگیو و «انسان در طبیعت» نوشته مارستون بیتس و «سپیده دم انسان» نوشته ارنست آلبرت هوتون بر نیاز انسان به خلق واژه ها برای گفت وگو تاكید دارد. (ص۱۸۱)
مثل بسیاری از انسان های امروزی راوی داستان می كوشد واقعاً آزاد زندگی كند. برای بقا او باید به صید قزل آلا بپردازد. اما برای خوردن قزل آلا باید آنها را بكشد. بنابراین فرق بین كشتار صنعتی قزل آلا و كشتن قزل آلا به وسیله ماهیگیر چیست؟ براتیگان نشان می دهد كه متوجه این پارادوكس هست. او تحقیقی روی ۲۱ كتاب انجام می دهد. (ص۵۴)
راوی داستان و دوستش قزل آلایی می گیرند و آن را روی یك تخته سنگ بزرگ می گذارند. دوستش به جای شكستن گردن قزل آلا نوشیدنی در حلق آن می ریزد. قزل آلا دچار انقباض عضلانی می شود. تنش مثل تلسكوپی در هنگام زمین لرزه به سرعت شروع به لرزیدن می كند. دهنش كاملاً باز می ماند و دندان قروچه می كند، انگار كه دندان آدمیزاد دارد و سرانجام می میرد. داستان های براتیگان ریشه در ادبیات كلاسیك آمریكا به ویژه در كارهای ملویل، ثورو، تواین و همینگوی دارند. این نقیضه ها در سنگ نبشته جان تالبوت (ص ۴۴)، به تالبوت ملویل در فصل هفت «موبی دیك»، مرگ قزل آلا با نوشیدنی به مرگ غیرمعمول مارلین بزرگ در «پیرمرد و دریا»، شباهت های شخصیت پردازی راوی و رفیق ماهیگیرش (ص۵۸) به جیك بارنز و بیل گورتن در فصل دوازده «خورشید هم چنان می دمد» و جنگ داخلی اسپانیا در فصل «دریا، دریاداران» به «زنگ ها برای كه به صدا در می آیند» نهفته اند.
در فصل «آخرین باری كه صید قزل آلا در آمریكا را دیدم» راوی درباره خودكشی همینگوی در كنار «رود بزرگ جنگلی» می گوید: «البته من آن وقت از مرگ او خبر نداشتم... صید قزل آلا در آمریكا فراموش كرده بود در این باره چیزی به من بگوید. مطمئنم خبر داشت حتماً یادش رفته بگوید.» (ص۱۴۹)
در صید قزل آلا در آمریكا به نظر می رسد بیشتر جویبارهای قزل آلا از بین رفته اند. در «اوراق فروشی كلیولند» یك نهر خشك به حراج گذاشته می شود. راوی داستان می گوید كه هر كسی می تواند با بهایی ارزان یك جویبار قزل آلا بخرد. همه به تكه های كوچك تقسیم شده اند. فروشنده آنها را به اندازه یك فوت هم می فروشد به هر اندازه كه شما بخواهید و یا همه آنچه را كه باقی مانده است. فروشنده می گوید كه امروز صبح مردی آمد و ۵۶۳ فوت خریداری كرد. هر فوت آبشار ۱۹ دلار به فروش می رسد. پرنده ها و حشرات در غرفه های دیگر عرضه می شوند. (ص۱۷۱)
صید قزل آلا در آمریكا عمیق تر از آن است كه منتقدین اولیه تصور می كردند. در فصل «اتاق ۲۰۸ ، هتل صید قزل آلا در آمریكا» براتیگان كنجكاوی راوی را برمی انگیزد تا به جست وجوی بچه گربه موسوم به اتاق ۲۰۸ بپردازد كه در هتل صید قزل آلا در آمریكا زندگی می كند اما نه در اتاق ۲۰۸ بلكه در اتاقی در طبقه سوم. این اسم ۲۰۸ از كجا می آید؟ چه معنایی دارد؟ او یك سال بعد خیلی تصادفی معنای واقعی اتاق ۲۰۸ را می فهمد: «من به دادسرا رفتم تا دوستم را به قید ضمانت آزاد كنم و كشف كردم كه ۲۰۸ شماره اتاق دفتر وثیقه سپاری است. قضیه خیلی ساده بود.» (ص ۱۱۸)
اما این قضاوت به سبب بافت و ساختار تلمیحی صید قزل آلا در آمریكا زودرس است. اهمیت واقعی اتاق ۲۰۸ نه تنها تصادفی نیست بلكه مظهر كدی دیگر است كه ریشه در ادبیات معاصر آمریكا دارد. شخصیت های براتیگان همانند شخصیت های ناتانیال وست در فصل دوم «روز ملخ» در هتلی زندگی می كنند كه آكنده از بوی گند ضدعفونی كننده است. بنابراین براتیگان در پی ریشخند تلاش های حاكمیت برای پوشاندن بوی گند پوسیدگی جامعه آمریكایی با انواع مواد ضدعفونی كننده است. صید قزل آلا در آمریكا از نظر موضوعات صحنه آرایی و تصویرسازی به سبك وست نزدیك است اما لحنی كاملاً متفاوت دارد. «روز ملخ» با اعلان خطر آتش سوزی بعدی به پایان می رسد در حالی كه براتیگان با خونسردی تمام كتابش را با كلمه مایونز خاتمه می دهد.
درونمایه رمان شبیه كتاب «مقدمه» اثر ویلیام وردزورث است كه در آن انسان هنوز برای نزدیكی با طبیعت و نجات از نگرانی های شهری راه گریزی دارد حتی از آمریكای توسعه یافته صنعتی كه فرار به سوی رستگاری به شدت سخت تر شده است. او اشاره می كند: «خیل ماشین ها، هواپیماها، جاروبرقی ها، یخچال ها، وسایلی كه مال دهه ۱۹۲۰ بودند به نظر می رسیدند مال دهه ۱۹۸۰ باشند. زیبایی سرعت ما بود كه این بلا را سر آنها آورده بود بلوغ زودرسی را برایشان رقم زده بود، تا به ظاهر و باطن آدم های قرنی دیگر درآیند.» (ص۱۳۵) براتیگان بلوغ زودرس، شتاب تكنولوژی و هر عاملی را كه روال طبیعی حیات را به هم بزند آفت زندگی و محیط زیست می داند.
او همچنین بر این باور است كه هر هنرمندی باید از الگوهای ادبی گذشته دست بكشد و به دنبال خلق روشنگری ویژه خود باشد. به كاربردن نوك قلم طلا، استعاره ای از مقصود هنری او است. در داستان «سرقلم صید قزل آلا در آمریكا» فروشنده خودنویس را نشانش می دهد و می گوید: «با این بنویس ولی خیلی بهش فشار نیار چون نوكش طلاس، و نوك طلا خیلی حساس و تاثیرپذیره. یه چن وقت كه بگذره شخصیت نویسنده رو به خودش می گیره. هیچ كی دیگه نمی تونه باهاش بنویسه. این خودنویس عینهو سایه آدم می شه. تنها خودنویس یه كه باس داشت. ولی مراقب باش.» راوی می گوید: «با خودم فكر كردم یك صید قزل آلا در آمریكا سرقلمی نازنین فقط با یك چرخش درختان سبز سردی كنار رودخانه می كارد، گل های وحشی و كفش غواصی سیاهی كه به كاغذ دوخته شده اند.» (ص۱۸۰)
در فصل دیگر، براتیگان از یك ماهیگیر به نام آلونسوهیگن نام می برد. سنگ نبشته او می گوید: «این كارنامه من بود. من تا این زمان هفت سال است كه می روم ماهیگیری و حتی یك قزل آلا هم صید نكرده ام... با همه این ناكامی ها، معتقدم كه این تجربه جالبی از باخت كامل بود. اما سال بعد یكی دیگر باید به صید قزل آلا برود. یكی دیگر باید از خانه بیرون بزند.» (ص۱۴۳)
ریچارد براتیگان
ترجمه: پیام یزدانجو
نشر چشمه
چاپ دوم ۱۳۸۵
علیرضا پوردانا
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید