پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


تاریخ اوش


تاریخ اوش
یكی از تازه ترین كتاب های مركز اسناد و تاریخ دیپلماسی كتاب «تاریخ اوش» نوشته دو نویسنده روسی به نام های «گالیتسكی و پلوسكیخ» است كه از سوی میترا نظریان ترجمه شده است. كتاب ترجمه ای است از كتابی به همین نام به زبان روسی كه در سال ۱۹۸۷ در شهر بیشكك چاپ شده است. منطقه اوش، مركز ایالتی در جمهوری قرقیزستان و قدیمی ترین شهر آن است. در هزاره اول یكی از شاخه های جاده معروف ابریشم (كه شرق را به غرب متصل می ساخت) از اوش عبور می كرده و این شهر از لحاظ بزرگی و وسعت در فرغانه، سومین شهر به شمار می آمده است.
اوش در مركز كوچ نشین قرقیزستان جنوبی قرار داشته و مركز تجاری- گلوگاهی جاده در مسیر آسیای مركزی به چین و هند بوده است.
پیش از ۱۹۱۷ میلادی برای گردآوری اطلاعاتی درباره تاریخ سرزمین اوش، كار تخصصی و ویژه ای صورت نگرفت، تنها در بروشورهای سرزمین شناسی، درباره گذشته طولانی و چندقرنی این شهر به مختصر مطالبی اشاره شده است. تا ۱۹۱۷ این بروشورها اولین كوشش ناچیز برای بازسازی صفحات تاریخ اوش باستانی، اوش قرون وسطایی و اوش كنونی بود كه تنها صورتی از گزارش داشت. در منطقه ای از شهر هرساله فعالیت های باستان شناسی آن گسترشی روزافزون دارد. كتاب شامل چهار فصل است. كتاب تاریخ اوش در ۱۳۲ صفحه در ۵۰۰ جلد انتشار یافته است.
● بحران زندگی اجتماعی
▪ نقطه عطف- علم، جامعه و فرهنگ بالنده
«نقطه عطف» نام كتابی است به قلم فریتیوف كاپرا كه در ۳۴۴ صفحه توسط محمد گوهری نایینی تلخیص و ترجمه شده و انتشارات روشنگران و مطالعات زنان آن را منتشر كرده است. كاپرا در این كتاب بحران نظامی گری، آلودگی محیط زیست، بیكاری، تورم و آسیب های اجتماعی را از دو جهت ریشه یابی می كند: طرز فكر آدمیان و ساختار شبكه های روابط اجتماعی. به عقیده كاپرا از هنگامی كه فرهنگ یگانه راه شناخت حقیقی جهان را در علم خلاصه كرد و علم نیز نگاهی مكانیكی به جهان افكند و تنازع بقا را شرط حیات انسان و حیوان دانست، بحران در متن زندگی ریشه دوانید. از یك جهت بنا به اعتقاد كاپرا می توان مبانی بحران جهان معاصر را در قالب نظام مردسالار جست وجو كرد. مردسالاری زن را مظهر طبیعت دانست و فرهنگ را نماد مردانگی، مامور تسخیر و اعمال سلطه بر طبیعت ارزیابی كرد.
در این صورت هماهنگی با طبیعت از میان رخت بربست و عقل مذكر با نگاه جزیی نگر خود، جهان را به سوی عدم توازن و تخریب پیش برد. كاپرا معتقد است حتی نظریه ماتریالیسم تاریخی كه در ادامه تكامل گرایی داروین تضاد طبقاتی را عامل انقلاب و دگرگونی و نوسازی مناسبات اجتماعی می داند، دچار بدفهمی است. از این رو او به نظریه صلح آمیز فلاسفه چینی تمایل می یابد كه وفق آن، حقیقت خلقت جهان به جنب و جوش و تحرك متقابل دو قطب ظاهراً متضاد و باطناً هم پار یعنی «یانگ مذكر» و «یین مونث» وابسته است. به باور فلاسفه چین، هنگامی كه چرخش یانگ به درجه اعلای شكوفایی برسد، یین عقب نشینی می كند و نوبت شكوفایی یین می رسد و متقابلاً وقتی یین به حد اعلای قدرت دست یابد، به نفع یانگ میدان را خالی می كند و این همكاری و چرخش دائماً استمرار می یابد. به نظر كاپرا بحران زندگی اجتماعی- انسانی ناشی از ترجیحی است كه طی قرن ها برای یانگ قائل شده ایم و در نتیجه بی توجهی به یین، فرهنگ را به عدم توازن و زندگی را به عدم تعادل كشیده ایم.
به این جهت تامین مصالح بشری در گرو آن است كه جهان خلقت را در تمامیت اش به عنوان وجودی كلی در نظر آوریم. كاپرا از دو جهت با منطق حاكم بر فرهنگ مردسالاری به بررسی و نقد علم، جامعه و فرهنگ می پردازد: اول او الگوی انتروپی را به فلسفه چینی تعامل یانگ و یین تحمیل می كند و ثانیاً تخریب ناشی از نه به شكلی سیستمی كه به نحو انتزاعی را مدنظر قرار می دهد. نتیجه چنین تحلیلی نیز دریافت نارسا از تكامل زندگی انسانی- اجتماعی است. در واقع كاپرا در جایگزینی یانگ و یین با انتزاع اثرات منفی عقل مذكر توجه نمی كند كه اولاً دگردیسی خصایص مذكر و مونث در نهاد آدمی با شرایط اجتماعی می تواند برهه ای از بلوغ بشریت باشد و ثانیاً عقل مذكر در این بلوغ بی حمایت و تربیت خرد زنانه در شرایط عینی و تاملات ذهنی راه به جایی نمی برد.
به علاوه این انتزاع گرایی حاكم بر فرهنگ مرد سالار است كه كاپرا را وا می دارد عقلانیت را مخرب بداند و دستاورد عقل را نه طلوع بلوغ خرد كه نابودی هستی بینگارد. این با وجودی است كه می توان به مدد اساطیر پیش تاریخ به شالوده شكنی همین عقل و فرهنگ مبادرت كرد. در این نگاه سیستمی می توان دریافت كه چگونه خرد زنانه فرصت تكامل به عقل مذكر اعطا نمود و در طول حاكمیت ظاهری مردسالاری، روحیه حمایت و پرورندگی كودك بشریت را هیچ گاه از دست ننهاد. همچنین اگر از تجلی مدیریت های كلان تاریخی زنان در سطوح مختلف ملی بگذریم، اما نمی توانیم خودآگاهی عقل مذكر را در تامین منافعش از رهگذر به كارگیری همین نیمه فراموش شده جامعه در فرآیند توسعه پایدار مورد غفلت قرار دهیم. این بدان معنا است كه در پویش تاریخ، عقل مذكر برهه ای از خودآگاهی را پشت سر گذاشته تا به خرد مورد نظر روح زنانه هستی تقرب یابد. دستمایه این گذار همان عقلانیت بوده است و در این صورت دیگر نمی توان به جنبه منفی و تخریبی عقل حكم كرد، بلكه باید از دستاوردهای مثبت این دگردیسی در پرتو خردمندی زنانه زندگی خبر داد.
نویسنده:فریتیوف كاپرا
ترجمه: محمد گوهری نایینی
ناشر: روشنگران و مطالعات زنان
سال چاپ: ۱۳۸۵
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید