پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


مردی، شهروند جهان


مردی، شهروند جهان
● در معرفی دو رمان از رومن رولان
رومن رولان در ایران با نام دو كتاب «ژان كریستف و جان شیفته» شناخته می شود و شهرتش را مدیون نگارش آن است. دو كتاب كه شاید بتوان آن را یك مجموعه در نظر آورد. ژان كریستف حقیقتاً یك رمان موزیكال است.
رمانی كه گام ها و اصوات موسیقی را لابه لای سطورش پنهان ساخته و هنگامی كه سطر های آن خوانده می شود گویی همه چیز در فضایی مه آلود فرو می رود و تنها موسیقی به گوش می رسد. رولان در این كتاب با زبان موسیقی سخن می گوید و گاه كه كلامش از سخن گفتن باز می ایستد تنها می نوازد و نت ها و اصوات موسیقی را در قالب كلمه ها و واژگان درمی آورد. موسیقی ای كه گاه آدمی را به شور و هیجان وامی دارد و گاه متاثر می سازد.
ژان كریستف موسیقیدان آلمانی است كه پس از درگیری با پلیس مجبور به ترك كشور شده و به فرانسه مهاجرت می كند. ژان كه طی دوران بلوغ فكری اش دست خوش تحولاتی فراوان بوده و تا حدودی دارای روحی چند شخصیتی است، شخصیت اصلی و با دوامش به آرامی شكل می گیرد و به یك ثبات معقول و منطقی می رسد. زندگی ژان كریستف كرافت تا حد زیادی به زندگی و اندیشه های بتهوون، موتسارت و واگنر شبیه است اما از آنچه معلوم است ژان بیشتر به خالق خود مانند است تا به فردی دیگر. موسیقی در ژان نیاز شدیدی به دوست داشتن برمی انگیزد و كسی كه خوب دوست می دارد، دیگر كم و بیش نمی شناسد. خود را به تمامی در راه همه كسانی كه دوست می دارد ایثار می كند.
این عشق افلاطونی نصیب كسی نمی شود جز روح الیویه فرانسوی كه روانش چون پناهگاهی است نرم و اطمینان بخش تا ژان سراسر هستی خود را به او بسپرد. ژان در دوستی با الیویه جهان را از منظرگاه دوست می نگرد و هستی را با حواس دوست در آغوش می كشد غافل از آن كه طبیعت بی رحم در جدا كردن دو قلب كه به یكدیگر عشق ورزیده اند هرگز عشق را در یك زمان از هر دو قلب برنمی كند بلكه چنان می كند كه یكی از آن دو زودتر از دوست داشتن باز ایستد تا همیشه آن یك كه بیشتر دوست دارد فدا شود و این ژان است كه هرگز نمی تواند در دوست داشتن لحظه ای به خود مجال سستی و اهمال راه دهد.
شباهت های زیادی بین زندگی خود نویسنده و ژان كریستف وجود دارد. برای مثال به گفته خود رومن رولان شخصیت پدربزرگ ژان تا حد زیادی شبیه به پدر بزرگ خود او بوده است. ژان شخصیت صلح جویی دارد اما الیویه تا حدی ناسیونالیست است. رولان در طول زندگی خود با فردی به نام لویس ژیله دوستی داشت كه تضاد فكری اش با او شبیه به اختلاف سلیقه های فكری ژان و الیویه است. رولان به جنگ نمی رود و ژیله در مقابل در نبرد شركت می كند. اما جدایی خبر نمی كند. لویس در یك برهه زمانی از دوست خود جدا می شود و باز به وی می پیوندد. همان سرنوشتی كه بر سر الیویه و ازدواجش می آید. دوستی آن دو هیچ گاه به پایان نمی رسد و لویس پس از ۲۷ سال سكوت در نامه ای علاقه وصف ناپذیرش را به رولان یادآور می شود. نگارش كتاب ژان كریستف هشت سال به طول انجامید و می توان گفت كه نویسنده در طول این سالیان شخصیت های داستان خود را به بلوغ می رساند.
در خواندن این كتاب آدمی گاه خود را به جای شخصیت های داستان می انگارد، گاه این تصور پیش می آید كه رولان شخصیت های متفاوتی را در قالب یك نفر آفریده است. ژان كریستف منعكس كننده اندیشه ها و گرایشات صلح طلبانه رولان است تا جایی كه جایزه نوبل ادبیاتی كه به خاطر نگارش این كتاب به وی اهدا شد بیشتر جایزه صلح است تا ادبیات. رولان در این كتاب وقوع جنگ بین دو كشور آلمان و فرانسه را پیش بینی می كند و درست دو سال پس از اتمام كتاب است كه جنگ جهانی اول رخ می دهد. ژان كریستف رمانی ده جلدی است كه رولان آن را در مجله دوست قدیمی خود چالز پگی به چاپ رساند.
و اما- جان شیفته- كه گویی رونوشتی دیگری است از ژان كریستف در قالب شخصیت مونث آنت. آنت همانند ژان شخصیتی بخصوص و استثنایی دارد. شخصیتی كه در مقایسه با ژان از دوام و ثبات روحی بیشتری برخوردار است. جان شیفته نیز همانند ژان كریستف نمونه كاملی است از كتابی كه آن را به فرانسه رومن فلو می نامند، چرا كه هر فصلش به تنهایی ماجرایی جداگانه دارد و در عین حال مكمل جریان اصلی داستان است. داستان با گذر زمان شكل می گیرد و آنت نیز در ذهن نویسنده به بلوغ می رسد.
هر دو كتاب را مرحوم به آذین به پارسی برگردانده است. محمود اعتمادزاده متخلص به م.ا. به آذین از بنیانگذاران كانون نویسندگان، مترجم قدری است كه قلم شیوا و توانایش كاری در حد معجزه می كرد. گویی كه داستان را دوباره می آفریند. ژان و آنت هر دو به همان میزان به رولان تعلق دارند كه به این مترجم گرانقدر پارسی زبان.
اشرافش به زبان فرانسه همچون محمد قاضی شگفت انگیز است و از ترجمه های بنام دیگرش می توان به رمان روسی دن آرام اشاره كرد. او خوب با موسیقی متن كتاب های رومن رولان آشنا است و تلاشش در اجرای دوباره آن در قالب موسیقی پارسی و گنجاندنش در ربع پرده های موسیقی ایرانی تحسین برانگیز است.
رومن رولان نمرده و مرگ همان دروغ است. چرا كه با عشق در تماس بود و هر چیز كه با عشق تماس یابد از مرگ می رهد. او تنها در گورستان كوچكی در قلب آنانی كه دوستش می دارند خفته است و منتظر روزی است كه گودال شكافته شود و مردگان از گور های خود بیرون بیایند تا به عاشق و معشوقی كه خاطره شان مانند بچه ای در شكم مادر در سینه اش آرامیده است، لبخند بزند. زندگی برایش غم انگیز نبود اما ساعات غمناكی داشت و با تمام رنجی كه می كشید سعی داشت همانی باشد كه باید: انسان.
سعید كمالی دهقان
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید