جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


کشتن هم یک راه برای ذله کردن است


کشتن هم یک راه  برای ذله کردن است
● نگاهی به كتاب صد و یك راه برای ذله كردن معلم ها
دو سه سال پیش انتشارات كیمیا كتابی منتشر كرد به اسم «صد و یك راه برای ذله كردن پدر و مادرها». لی وارد لاو نویسنده كتاب، در قالب دانش آموز مخترعی ظاهر شده است كه برای تحقق ایده های خارق العاده اش با مشكلات فراوانی روبه رو است.
بزرگ ترین مشكل او وجود دو انسان به نام پدر و مادر است كه توجهی به اختراعات فوق العاده او ندارند و چنین اعصابی از او خرد می كنند كه مجبور شود فهرست بلندبالایی برای ذله كردن آنها فراهم كند:
۱- خودم را به كر و لالی بزنم.
۲- دستمال كاغذی های مچاله و خیس را همه جا پخش كنم.
۳- دائم آه بكشم.
۴- لباس زیرم را عوض نكنم.
۵- دیر از خواب بلند شوم.
۶- همه آب داغ حمام را مصرف كنم.
۷- سیفون توالت را نكشم.
۸- سوپم را هورت بكشم .
۹- بعد از آروغ زدن نگویم «معذرت می خواهم».
۱۰- اصلاً مسواك نزنم و فقط مسواك را خیس كنم.
همین طور بگیرید و بروید تا بخشنامه شماره صد و یك.كتاب لی وارد لاو در فرنگستان با استقبال فراوانی روبه رو شد كه بالاخره دلیلش قابل فهم است. اما نمی دانم چرا این كتاب در كشور ما هم به چاپ چهارم رسید؛ آن هم با تیراژ پنج هزار نسخه. از شما تقاضا می كنم یك بار هم كه شده فهرست بلندبالای این بابا برای ذله كردن پدر و مادرها را بخوانید.
یك مشت توصیه لوس و ننر كه احتمالاً فقط به درد همان نیویورك نشین های شش من یك غاز می خورد. اولاً پدر و مادری كه با این كارهای بی مزه ذله شوند بیخود كرده اند بچه دار شده اند. بهتر بود می رفتند روحیه رمانتیك شان را در سواحل هاوایی به محك تجربه نسیم بهاری و جلوه های ویژه ساحل آنجا می گذاشتند.ثانیاً در سرزمین ما هر فرزندی، چون آزارگری بالفطره، توان آن را دارد كه با یكی دو توصیه سردستی دودمان پدر و مادر محترم را به آتش بكشد و اول و آخرشان را یكی كند.
مثلاً آقا فرموده اند وقتی پدر و مادرتان مزاحم تماشای برنامه مورد علاقه شما می شوند به آنها بگویید «ساكت». نشكند النگوهایت آقای لی وارد لاو! بلند شو یك سر بیا اینجا ببین كدام پدر و مادری وجودش را دارد هنگام تماشای برنامه به قول شما «مورد علاقه»، مزاحم فرزندش شود. گذشت آن روزگاری كه پدرها اخم می كردند و بچه ها می چپیدند داخل پستو و زیرپتو. بعد هم در زبان فرخنده و مبارك پارسی چنان تعابیر عطرآگین و طربناكی برای مواجهه با چنین موقعیت هایی وجود دارد كه گفتن كلمه ساكت، نهایت بی ذوقی به شمار می رود.
كافی است كودك عزیز و دوست داشتنی چاك دهان مبارك را بگشاید و آن الفاظ برخاسته از گنجینه لغات پارسی را با اوزان عروضی همراه كند و پدر و مادر عزیز را چنان شرمنده كند كه از درون ناله برآورند كه به گور اجداد طاهرینمان خنده فرمودیم كه این موجود یك وجبی را از جهان عدم به عالم امكان فرستادیم.
تنها نتیجه ای كه از تامل در این باب نصیب حقیر شد این بود كه احتمالاً به دلیل تنوع خرده فرهنگ ها در سرزمین ما و عدم پیوستگی جغرافیایی در كشورمان هنوز هم در امكنه ای مانند جردن و الهیه و فرشته، ممكن است فرزندانی یافت شوند كه برای ذله كردن پدر و مادرهایشان به صورتی كاملاً مدنی رفتار كنند و مثلاً «با قفل در ماشین و شیشه بالابر برقی بازی كنند.»تعجب من از این است كه اگر این كتاب چهار مرتبه در تیراژ پنج هزار نسخه منتشر شده پس چرا یكی از این تیتیش طلاهای مودب در حوالی ما یافت نمی شود.
حالا همه این حرف ها به كنار گویا آقای لی وارد لاو از روهم نمی روند.چند روز پیش آقای ساغروانی عزیز مدیر انتشارات هرمس كه كتاب های كودك و نوجوانش را در قالب مجموعه كتاب های كیمیا منتشر می كند، كتاب دیگری از همین نویسنده برایم فرستاد با عنوان «صد و یك راه برای ذله كردن معلم ها» یك یادداشت عجیب هم رویش گذاشته شده بود. ساغروانی نوشته بود انتشارات هرمس (یا كیمیا، چه می دانم) قصد دارد به مخاطبان این كتاب اعلام كند اگر راه دیگری جدا از این صد و یك راه برای ذله كردن معلم ها سراغ دارند، به آدرس انتشارات هرمس ارسال كنند تا در چاپ بعدی كتاب، به نام خودشان منتشر شود و احتمالاً جایزه ای هم به آنها تعلق گیرد.
دیگر واقعاً از كوره فرار كردم. جان همان پدر و مادر ذله شده تان بیایید این توصیه ها را با هم مرور كنیم:«وقتی معلم می گوید «بگیر بنشین» جواب بدهید چی رو بگیرم.» مرد حسابی فكر این را كرده ای كه در مقابل تعبیر «بتمرگ احمق»، گفتن جواب «چی رو بگیرم» نه فایده ای دارد نه معنایی؟
آخر معلمی كه به شاگرد خاطی اش بگوید «بگیر بنشین» خودش را مضحكه كلاس نكرده است؟
بعدی:«وقتی معلم سئوالی كرد، دستتان را بلند كنید. بعد كه از شما خواست جواب بدهید، اجازه بگیرید و به دستشویی بروید.» چنان لگدی پس از این رفتار بامزه نثار پك و پهلوی شما می شود كه احتمالاً باید به پزشك قانونی بروید تا دستشویی.یكی دیگر: «روی میزتان را خط خطی كنید.» وای چقدر تو بامزه ای آقای لی وارد لاو! مثل اینكه تو اصلاً نمی فهمی میز یعنی چه. میز تحریری كه جایی برای خط خطی كردن رویش باقی مانده باشد كه میز تحریر نیست.
الحمدلله نیاكان ما از این روش، نه برای ذله كردن معلم، كه برای تمرین خراطی در سر كلاس و پیشگیری از حوصله سر روی بهره جسته اند و از آنجا كه میزهای مدارس، قدمتی به درازای تاریخ آموزش و پرورش دارند، قاعدتاً توصیه شما اصلاً امكانی برای عملی شدن ندارد. همین حقیر در كلاس سوم ابتدایی زمانی حدود هشت روز درسی معادل ۲۴ فقره كلاس را صرف این كرد تا با مغار و اسكنه ای كه از جعبه ابزار عمویش كف رفته بود، اسم شخصی اش را روی نیمكت كلاس سوم هشت، به یادگار، حك كند (مدرسه ما بیش از ۱۵كلاس ۴۰نفره، فقط در رده سوم ابتدایی داشت.)
حمیدرضا ابك
نویسنده: لی وارد لاو
ترجمه: بهزاد یزدانی- كامران فلاح
ناشر: كیمیاچاپ اول: ۱۳۸۵
۲۹۴ صفحه
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید