جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


آرمانشهر هسه


آرمانشهر هسه
همچون كولاكوفسكی كه در توصیف ماركس از عبارت «فیلسوف آلمانی» استفاده كرده بود، در مورد هرمان هسه هم باید به چنین تعبیری پناه ببریم و او را نویسنده ای آلمانی بنامیم. صدالبته در پس این تعبیر بدیهی، چندین و چند ویژگی نهفته است كه اشاره به برخی از آنها می تواند از بار بدیهی بودن تعبیرمان بكاهد. وقتی نویسنده ای را آلمانی خطاب می كنیم، پیش از آنكه جغرافیای زیست او در ذهنمان زنده شود، منش و شخصیتی به خاطرمان می رسد كه پوپر در تعبیری انتقادی از آن با عنوان خصلت پیامبرانگاری یاد می كند.
خود را چونان پیغامبران دیدن و به مردمان امر و نهی كردن، خصلتی است كه در غالب نویسندگان آلمانی یافت می شود و بنابراین آلمانی بودن را محدود به جغرافیا نمی كند. اگر در فیلسوفان قرن نوزدهمی همچون هگل، ماركس و نیچه این آلمانی بودن بروز آشكار دارد، در میان متفكران قرن بیستم این كشور هم می توان رد پای این خصیصه را در آثار هایدگر و البته هسه مشاهده كرد. آن علاقه مرگ آور به خلق آرمانشهری از آن خود و مخالفت با مظاهر مدرنیته همچون تكنولوژی در داستان های هسه به اوج می رسد و مجموعه «گورزاد» نشان بارزی از چنین گرایشی است. هسه دلتنگ «سرچشمه» است.
«سرچشمه»ای كه بازگشت به آن، ملال امروز را پایان می دهد و «بهشت» را تحقق می بخشد. برای تحقق این بهشت باید به سراغ شورش رفت. شورشی كه ماركس در پرولتاریا می بیند و نیچه در ابرمرد و هگل در روند تاریخ و در تاریخ و در نهایت، هسه در سفر. شخصیت های داستان های هسه مسافر هستند. مسافرانی كه با هدفمندی، سفر آغاز می كنند و چون به پایان می رسند، سفر، هدف شده است و بنابراین باید همچنان ادامه داد. پسر داستان خواب نی لبك به عشق ترانه خوانی، سفر آغاز می كند و در میانه راه، آن هنگام كه می خواهد بازگردد به این نتیجه می رسد كه بازگشت تحقق رویا نیست و آغاز كابوس است. آن پسر داستان «خبری عجیب از ستاره ای دیگر» هم وقتی در جست وجوی گل برای جسد عزیزانش روانه سفر می شود، در حین سفر سودای خود را خام و بچگانه می بیند و مسافر باقی می ماند. داستان «جنگلی» هم تحقق چنین ایده ای از هسه است.
پسری علیه پیر نابینای جنگل سر به شورش برمی دارد و پس از طی وقایعی او را می كشد. به سودای فتح عالم از جنگل بیرون می رود و در آنجا به قدرتی قاهر و غالب ایمان می آورد و سودای آغازین را با سودای سفر عوض می كند. سفر نه از كنشگری كه از انفعال است و سرنوشت تمامی شخصیت های هسه، انتخاب چنین خصلتی است. در آرمانشهری كه هسه ترسیم می كند شخصیت های كنشگر به شخصیت های كنش پذیر تبدیل می شوند و ناگفته پیدا است كه آرمانشهر او شاید بیش از آنكه سودای آفرینش و خلق طرحی نو را در سر بپروراند به واكنشی شبیه است كه یك نویسنده ضدسیستم بروز می دهد.
نویسنده ای كه آرمانشهر او «ضدشهر» است و آرمان خود را در نابودی «شهر» فعلی می جوید. اما این نابودی برای هسه در جنگ و خونریزی تجلی پیدا نمی كند (چه این را می توان از خصلت ضدجنگ بودن او دریافت) بلكه تحقق آرمانشهر هسه ای در گرو سفر است، سفری كه انتهایی ندارد و اسطوره مسافر است. مسافری كه خصلت اصلی او مخالفت با هر نوع ثبات است و می دانیم كه این خصلت چگونه «هر شهری» را به نابودی می كشاند و اشتیاق رسیدن به آرمانشهر را شعله ور می كند. هسه راوی چنین آرمانشهری است.
هرمان هسه
ترجمه: سروش حبیبی
انتشارات ققنوس
چاپ اول -۱۳۸۵
تعداد: ۲۲۰۰ نسخه
حسین یاغچی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید