جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

حکومت ملی دکتر مصدق


حکومت ملی دکتر مصدق
در آغاز این سال، دكتر عبدالحمید زنگنه رئیس دانشكده حقوق كه در ۲۸ اسفندماه گذشته، هدف گلوله نصرت الله قمی واقع شده بود در گذشت. در خوزستان نیز چون شركت نفت ایران و انگلیس پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، مزایا و امتیازات كارگران را قطع كرده بود، اعتصاب و شورش پدیدار و حكومت نظامی اعلام شد. روز ۱۸ فروردین، میان كارگران اعتصابی و نیروهای نظامی زد وخورد خونینی در گرفت كه عده ای انگلیسی و تعدادی دانشجو و كارگر كشته و زخمی شدند.
۲۳ فروردین ماه برای روشنفكران و اهل فرهنگ روز سوگواری بود. صادق هدایت نویسنده چیره دست و مردمی ایرانی در این روند در پاریس خودكشی كرد. وی سال ها بود كه از سیاست و اجتماع دوری كرده بود و در پاریس در اوج تنهایی و غربت می زیست. پس از هدایت، یك هفته بعد نوبت ملك الشعرای بهار بود كه در نخستین روز اردیبهشت ماه ، اهل فرهنگ و ادبیات را سوگوار خویش نماید. پس از ترور رزم آرا، حسین علاء نخست وزیری را برعهده گرفت و در ۱۸ فروردین ماه پس از ترمیم كابینه، آن را به مجلس معرفی كرد. روز ۶ اردیبهشت ماه انبار مهمات لشكر فارس منفجر شد كه در این انبار ۵۷ هزار قبضه تفنگ برنو، ۱۸ میلیون فشنگ، انواع بازوكا و توپ های ساحلی نگهداری می شد. سرلشكر نصرت الله معتضدی فرمانده لشكر فارس و سرلشكر عطارپور رئیس اداره تسلیحات در این رابطه بازداشت و تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند. در همان روز از سفارت انگلستان در تهران نیز اطلاعیه ای صادر شد كه اقدام مجلسین ایران را مبنی بر ملی شدن صنعت نفت شتابزده ارزیابی می كرد و از نتایج وخیم چنین كاری كه دامنه بسیار وسیعی دارد، دولت ایران را بر حذر داشت! در پی این اطلاعیه تهدیدآمیز، دولت علاء در همان روز- ۶ اردیبهشت- از كار كناره گیری و استعفای خود را به شاه تقدیم كرد. فردای آن روز جمال امامی كه از نمایندگان هوادار دربار به شمار می آمد، در جلسه فوق العاده مجلس به دكتر محمد مصدق پیشنهاد قبول پست نخست وزیری را كرد. شناختی كه امامی و سایرین از دكتر مصدق داشتند این بود كه هرگاه به دكتر مصدق پیشنهاد نخست وزیری می كردند یا قید و شرطی به كار می برد و یا شانه خالی می كرد.
اما در حالی كه سیدضیاء الدین طباطبایی در دفتر شاه منتظر فرمان نخست وزیری نشسته بود، در میان بهت و حیرت نمایندگان، این بار دكتر مصدق بدون هیچ پیش شرطی، اعلام پذیرش كرد! بلافاصله رای گیری شد و دكتر مصدق از ۱۰۰ رای حاضر، با كسب ۷۹ رای به نخست وزیری رسید. وی كه از جنبش مشروطه خواهی به این سو، همواره در صف مردم قرار داشت و مبارزات مردمی را پیگیری و رهبری می كرد، اكنون خود در راس قوه اجراییه كشور قرار گرفته بود. نخستین اقدام دكتر مصدق بازدید از زندان قصر بود. وی در آنجا ضمن ادای احترام به زندانیان سیاسی و كشته شدگان در زندان گفت: اینجا قتلگاه بسیاری از صاحبان فكرهای روشن و آزاد بوده است. وی سپس دست به كار راه اندازی كابینه شد و هنگام معرفی آنان به مجلس برنامه دولت خود را این گونه اعلام كرد: ۱- اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر كشور ۲- اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداری ها. اقدام بعدی دكتر مصدق، لایحه عفو زندانیان بود كه در ۱۵ اردیبهشت ماه به مجلس برد. همچنین دكتر مصدق، دكتر سید حسین فاطمی مدیر روزنامه باختر امروز- كه به تازگی از زندان آزاد شده بود- را به معاونت خویش برگزید. در ۲۲ اردیبهشت مجلس شورای ملی هیات مختلطی را برای نظارت بر كار خلع ید از شركت نفت ایران و انگلیس، انتخاب و معرفی كرد. دكتر عبدالله معظمی، دكتر علی شایگان، اللهیار صالح، حسین مكی و ناصر قلی اردلان اعضای این هیات بودند.
مجلس سنا نیز هیات مختلطی را به این شرح انتخاب و معرفی كرد: مرتضی قلی بیات سهام السلطنه، دكتر متین دفتری، محمد سروری، ابوالقاسم نجم و دكتر شفق. از سوی دولت نیز هیات نمایندگی ایران برای خلع ید معرفی شد. محمدعلی وارسته، مهندس كاظم حسیبی، محمد بیات، دكتر عبدالحسین علی آبادی و مهندس مهدی بازرگان نمایندگان معرفی شده از سوی دولت بودند. در ۲۴ همان ماه، دكتر مصدق طی بخشنامه ای انحلال شركت نفت ایران و انگلیس را به كلیه ادارات و نهادهای دولتی اعلام كرد. سه روز بعد، سفیر انگلیس در تهران طی هشداری به دولت مصدق، ملی شدن صنعت نفت را مخالف قوانین بین المللی دانست و دولت ایران را از این كار برحذر داشت. دولت آمریكا نیز در بیانیه ای اعلام كرد ملی شدن صنعت نفت ایران، تصمیمی یك جانبه و خلاف عرف و مقررات بین المللی است.
اكنون مصدق در برابر استعمار پیر انگلستان و امپریالیسم نوپای آمریكا ایستاده بود و جای شگفتی این جا است كه حزب توده كه قاعدتاً می بایستی ضدامپریالیست و ضد استعمارگری باشد، مصدق را نوكر امپریالیسم می خواند! به هر روی، مصدق پاسخ تندی به سفیران انگلستان و آمریكا در ایران داد و یادآور شد كه ملی شدن صنعت نفت ناشی از حق حاكمیت ملت ها است و هیچ مقام بین المللی ای صلاحیت رسیدگی به این كار را ندارد. در این میان دكتر مظفر بقایی حزبی به نام «حزب زحمتكشان ایران» را بنیاد نهاد كه هسته اولیه این حزب، افراد سازمان نظارت بر آزادی انتخابات بودند كه پیش از این تاسیس شده بود. چند تن از تئوریسین های حزب توده نیز به حزب زحمتكشان بقایی پیوستند.
در ۶ خرداد ماه، دولت انگلستان و مقامات شركت نفت ایران و انگلیس، از دولت ایران به دیوان داوری بین المللی لاهه شكایت بردند. اكنون كه در اثر همبستگی و اتحاد نیروهای ملی و مذهبی، كار مبارزه به خوبی پیش می رفت و دولت به دست آنها افتاده بود، وسوسه های خناس و دست های آلوده و ناپاك به كار افتادند تا این دو نیروی متحد و قوی را از هم بگسلند. روز ۱۳ خردادماه، سید مجتبی نواب صفوی رهبر فداییان اسلام به دست ماموران آگاهی شهربانی دستگیر و زندانی شد. وی به هنگام دستگیری گفت كه حكومت ایران باید توسط خلیفه مسلمین اداره شود. در پی بازداشت نواب صفوی، فداییان اسلام اعلامیه تندی صادر و تهدید كردند چنانچه یك مو از سر نواب كم شود، خیلی ها را خواهیم كشت. در همین حال آیت الله كاشانی در مصاحبه ای با خبرنگاران به دشمن اصلی جنبش یعنی انگلستان پرداخت و گفت چنانچه انگلیسی ها خودشان خلع ید نكنند، حكم جهاد علیه آنان خواهم داد. استعمار انگلستان به خوبی او و پدرش را می شناخت كه در عراق بی هیچ ترسی در برابر نظامیان انگلیسی پایمردی از خود نشان داده بودند و رودرروی آنان ایستاده بودند.
۱۸ خرداد هنگامی كه هیات نظارت بر خلع ید با راه آهن به خوزستان رفت، بیش از یكصد هزار نفر از ایرانیان آنها را مشایعت كردند و با شور و شوق چشم به راه اقدام آنان ماندند. هیات عامل اجرایی نیز كه دكتر محمود حسابی، دكتر علی آبادی و مهندس بیات اعضای آن بودند در میان شور و هیجان عمومی در خرمشهر مستقر شد. همزمان با استقرار هیات مدیره شركت ملی نفت ایران، هیاتی نیز از انگلستان به ریاست جاكسن برای مذاكره با دولت ایران، وارد تهران شد. جاكسن اعلام كرد آمادگی دارد نوعی از ملی شدن را كه شركت سابق نیز در آن سهیم باشد و سود حاصله از فروش نفت نیز ۵۰ ۵۰، باشد را به رسمیت بشناسد. دشمنی كه از در بیرون رانده بودند اینك از پنجره آویزان بود و می خواست به هر نحوی كه شده، دوباره به داخل بیاید! دكتر مصدق بی درنگ واكنش نشان داد و در اعلامیه ای به آگاهی مردم رساند كه پیشنهادات هیات جاكسن را منافی با قانون ملی شدن صنعت نفت می داند و به عملیات اجرایی خلع ید ادامه خواهد داد. وی همچنین در سی ام خردادماه به مجلس رفت و طی نطقی خاتمه عملیات خلع ید و قطع گفت وگو با نمایندگان انگلستان را به آگاهی مجلسیان رساند و تقاضای رای اعتماد كرد. از ۹۲ نماینده حاضر در مجلس، ۹۱ نفر به دولت دكتر مصدق رای اعتماد دادند! دولت انگلستان نیز بی كار ننشست. در ۴ تیرماه وزیر خارجه انگلیس درباره اقدامات دولت ایران، در مجلس عوام سخنانی تهدیدآمیز بیان كرد و گفت برای حفظ جان اتباع انگلیسی در آبادان، دستور داده تا رزمناو موریتس در آب های ساحلی ایران پهلو بگیرد. مهندسان و كارگران انگلیسی شاغل در شركت نفت نیز آبادان را به سوی بندر بصره ترك كردند.
شرایطی بس خطیر و دشوار پیش آمده بود و جالب اینكه همسایه شمالی ضد امپریالیست ما نیز در این ماجرا به جای اینكه قاتق نانمان باشد، قاتل جانمان بود! از دید كمونیست های دو آتشه، مصدق و جنبش ملی او ساخته و پرداخته بورژوازی بود و خصلتاً و ماهیتاً نمی توانست «جنبش» و «مبارزه» به شمار آید. آنان تنها راه و روشی كه از مبارزه می شناختند، مبارزه قهرآمیز و «طبقاتی» بود كه رهبری آن را پرولتاریا در دست داشته باشد. در ۱۷ تیرماه هاری ترومن رئیس جمهور آمریكا طی پیامی كه برای دكتر مصدق فرستاد، نماینده خود اورل هریمن كه برای فراهم آوردن فضای گفت وگوی سیاسی میان ایران و انگلیس به تهران می آمد را به او معرفی كرد. درست در همان روز- ۲۳ تیر-كه اورل هریمن و دو تن از همراهانش وارد تهران شدند، نزدیك به ۲۰ هزار تن از كارگران كارخانجات تهران تظاهرات و راهپیمایی كردند. آنان هرچند كه به بهانه گرامیداشت سالروز اعتصاب كارگران شركت نفت خوزستان دست به اعتصاب و تظاهرات زدند، اما تنها خواجه حافظ شیرازی بود كه نمی دانست امروز هریمن نماینده رئیس جمهور آمریكا به تهران می آید. كارگران به تحریك رفقای توده ای با این راهپیمایی در حقیقت می خواستند چوب لای چرخ دولت بگذارند. و از آن سو به آمریكایی ها هم بفهمانند كه اوضاع داخلی ایران متزلزل و بحرانی است و دكتر مصدق نیز كنترل اوضاع را در دست ندارد. اما مظفر بقایی و حزبش كه مثل خواجه حافظ شیرازی نبودند و می خواستند از این نیرنگ توده ای ها جلوگیری كنند، به یاری دكتر مصدق آمدند.با درگیری خونین میان افراد دو حزب زحمتكشان و توده كار به جایی رسید كه پلیس ناگزیر از تیراندازی و جداسازی نیروهای سیاسی و روشنفكری شد كه داشتند یكدیگر را می دریدند. آنچه به جا ماند، ۲۰ كشته و صدها زخمی بود! این هم از دومین برش كیك آزادی ما ایرانیان! از پیروزی مشروطه به این سو ایرانیان دو زنگ تفریح داشتند كه اولی از ۱۲۸۸ بود تا سوم اسفند ۱۲۹۹ كه پیش از این شرح جانسوز آن را خواندیم و حالا نوبت دومین زنگ تفریح بود كه از ۱۳۲۰ تا كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به درازا كشید. اكنون گاه آن بود كه میوه های زنگ دوم آزادی را بچینیم! چهار روز بعد - ۲۷ تیر- دكتر مصدق كه میان «اخلاق» و «حكومت » اولی را برگزیده بود دستور داد تا سرلشكر بقایی رئیس شهربانی كه به روی مردم آتش گشوده بود را از كار بركنار و تحت پیگرد قانونی قرار دهند. بقایی بیچاره دستور آتش را از شاه كه فرماندهی كل نیروهای مسلح را بر عهده داشت، گرفته بود و حالا چوب دو سر طلا شده بود! در تابستان هرچه هوا گرمتر می شد، شدت حرارت رودررویی دولت ایران با انگلستان نیز بیشتر می شد. در ۴ مردادماه و در پی تهدید دولت انگلستان، كشتی های جنگی بریتانیا در بندر آبادان به ۹ فروند رسید. چهار روز بعد اورل هریمن كه برای مشاوره به آمریكا رفته بود، دوباره به تهران آمد و زمینه های گفت وگوی دو كشور ایران و انگلستان را فراهم كرد.
سرانجام تلاش های هریمن به بار نشست و در ۱۲ مردادماه نمایندگان دولت انگلستان به سرپرستی لرد ریچارد استوكس وزیر مشاور انگلستان وارد تهران شدند. مصدق پیش از این یادآور شده بود كه به شرطی مذاكره با این هیات انگلیسی را می پذیرد كه آنها قانون ملی شدن صنعت نفت ایران را به رسمیت شناخته باشند. لرد استوكس در نامه ای به دكتر مصدق نوشت كه این قانون را قبول دارد و به رسمیت می شناسد. پیشنهادات ۸ ماده ای استوكس مورد قبول دكتر مصدق واقع نشد و وی طی گزارشی به مجلس شكست مذاكرات را اعلام و تقاضای رای اعتماد كرد. سنا با ۴۱ رای و شورا به اتفاق آرا به دولت ابراز اعتماد كردند. همین كه معلوم شد دكتر مصدق اهل سازش و نیرنگ بازی های سیاسی معمول نیست، بر عملیات خرابكارانه خویش افزودند، به طوری كه دكتر مصدق طی نطقی ضمن تشكر از ملت ایران گفت كه انگلیس می خواهد از نظر اقتصادی دولت را زیر فشار بگذارد و با دوستان ایرانی خود مشغول نفاق اندازی شده است.
چند دستگی از مجلس آغاز شد و كار به جایی رسید كه میان نمایندگان موافق و مخالف دولت كشمكش هایی پدید آمد. در ۱۵ شهریورماه دولت انگلستان به جهانیان اعلام كرد هر كشوری كه از ایران نفت بخرد در دادگاه های صالحه مورد پیگیری قرار خواهد گرفت و بدین ترتیب تحریم خرید نفت ایران، آغاز شد. در دوم مهرماه به دستور نخست وزیر، هیات مدیره موقت شركت ملی نفت ایران به آن عده از كارشناسان و كاركنان انگلیسی شركت نفت سابق كه مدیریت جدید را نپذیرفته و در سر كارشان حاضر نمی شدند یك هفته مهلت داد تا خاك ایران را ترك كنند.
هنگامی كه در ۴ مهرماه دكتر مصدق به مجلس رفت تا گزارش عملیات اجرایی قانون ملی شدن صنعت نفت را به مجلسیان ارائه دهد، با شیطنت برخی نمایندگان جلسه اكثریت نیافت و ناگزیر دكتر مصدق به میدان بهارستان رفت و در میان انبوه جمعیت مردمی كه در آنجا گرد آمده بودند، گفت: من برای شما سخن می گویم، هر جا كه مردم هستند، مجلس همان جا است! و سپس گزارش كار خود را در میان شور و هلهله مردم برایشان خواند.
۵ مهرماه رادیو تهران اعلام كرد كه دولت انگلستان به شورای امنیت شكایت برده است و دو روز بعد بنا به فراخوان آیت الله كاشانی به منظور پشتیبانی از دكتر مصدق و ابراز انزجار از رفتار نمایندگان مجلس، تعطیل عمومی اعلام شد. در ۱۴ مهرماه، دكتر مصدق در راس هیاتی به آمریكا رفت تا در شورای امنیت سازمان ملل متحد از خواسته قانونی ملت ایران دفاع كند. وی ضمن این كه هیچ گاه از بودجه دولت حتی حقوق نخست وزیری خود را دریافت نكرد، هزینه این سفر خود و پسرش دكتر غلامحسین مصدق را نیز از حساب خود پرداخت! وی و هیات همراهش در نیویورك با استقبال چشمگیری روبه رو شدند. افكار عمومی جهان متمدن، می دانست كه او چه می گوید و چه می خواهد، بنابراین احترام در خور شأن یك رهبر آزادیخواه و مسئول را برای او قائل شدند. وی در سخنرانی خود در شورای امنیت، از پیشینه قراردادهای نفتی و ستمی كه در این سالیان دراز از سوی دولت انگلستان نسبت به حقوق ملت ایران رفته بود، سخن گفت. شورای امنیت پس از شنیدن سخنان دكتر مصدق، قطعنامه انگلستان را در مورد نفت ایران مسكوت گذاشت تا حكم دیوان لاهه صادر شود. در این سفر همچنین دكتر مصدق با هاری ترومن رئیس جمهور آمریكا دیدار و گفت وگو كرد. هنگامی كه دكتر مصدق در نیویورك بود، اوضاع داخلی بحرانی تر و وخیم تر شد. بین پلیس و گروه های گوناگون سیاسی همچنان زد و خورد جریان داشت. گروهی به شورای دانشگاه هجوم بردند و اعضای شورا را با بی شرمی از ساعت ۱۱ صبح تا ۷ بعدازظهر در گروگان خود نگه داشتند. جمال امامی نیز كه موقعیت را مناسب دیده بود، به دلیل رویدادهای دانشگاه، مصدق را در صحن علنی مجلس به انتقاد كشید.
آهسته آهسته، نیت های درونی كه از ترس افكار عمومی نمی توانستند آشكارا به مصدق و جنبش ملی او بتازند، از پرده بیرون می افتادند و هر روز به بهانه ای مصدق را مورد حمله و دشنام قرار می دادند و اكنون كه مصدق در كشور نبود، تا می توانستند پرده دری كردند. روز ۲۸ مهرماه دكتر محمد مصدق و هیات همراه، وارد مصر شدند و مورد استقبال بی سابقه دولت و ملت مصر قرار گرفتند. رهبری ملی او اینك از مرزهای جغرافیایی ایران بیرون رفته بود و مطبوعات عربی و مصری، وی را رهبر ضداستعماری منطقه به شمار می آوردند و خواهیم دید كه ملی شدن كانال سوئز در مصر و ایجاد موج ملی كردن صنایع و معادن بزرگ در منطقه خاورمیانه، همه گرته برداری و الگوپذیری از دكتر مصدق بود. در ۱۴ آذرماه، میتینگ بزرگی در میدان فوزیه - امام حسین - برگزار شد كه در آن كشاورز صدر، حسین مكی، شمس قنات آبادی، علی زهری و مصطفی كاشانی- فرزند آیت الله كاشانی- برای مردم سخنرانی كردند. آنان چنان مردم را به پشتیبانی از دولت دكتر مصدق بر سر شور آوردند كه پس از پایان مراسم، مردم به شهر هجوم آوردند و در خیابان فردوسی، دفتر تشكیلات خانه صلح- وابسته به حزب توده- و دفاتر روزنامه های به سوی آینده، بدر، تئاتر سعدی، روزنامه نوید، آزادی، فرمان، آتش، سیاسی و طلوع را مورد هجوم و تخریب قرار دادند.
پلیس به ناگزیر دخالت كرد و زد و خورد خونینی آغاز شد. در این برادركشی ایرانی نیز عده ای كشته و زخمی به جا ماند. سرتیپ دانش پور معاون شهربانی به شدت زخمی و سرهنگ نوری شاد رئیس كلانتری نیز همراه با چند پاسبان و درجه دار در میان كشته شدگان بودند. و در همان روز مجلسیان به دلیل آزادی فعالیت های ویرانگر حزب توده، دكتر مصدق را به باد انتقاد گرفتند. در پاسخ به ناسزاها و كارشكنی های مجلسیان، به دعوت آیت الله كاشانی در ۲۱ آذرماه میتینگ بزرگی از حامیان دولت برگزار شد كه در آن به مخالفان دولت، به ویژه نمایندگان مخالف حمله و انتقاد شد.
بنا به دستور دكتر مصدق، انتخابات دوره هفدهم مجلس كه با وسواس مصدق و ملیون تلاش می شد آزادترین و سالم ترین انتخابات دوره مشروطه باشد، برگزار شد. مصدق در نطقی رادیویی اعلام كرد انتخابات این دوره، برای اولین بار در تاریخ مشروطیت، بدون دخالت و نفوذ عوامل خارجی و داخلی انجام می گیرد و مردم باید آزادانه رای خود را به صندوق ها بریزند. مصدق برای درك سیاسی مردم، چك سفید امضا كشیده بود و خواهیم دید كه همین مجلس هفدهم، بلای جان مصدق و جنبش ضداستعماری و ضداستبدادی او شد! هنوز سال به پایان نرسیده، كفگیر دولت مصدق به ته دیگ خورد و خزانه دولت كه بر اثر نخریدن نفت ایران، تهی شده بود، چنگ و دندان نشان داد. به ابتكار دكتر مصدق، اوراق قرضه ملی چاپ و در میان مردم مشتاق فروخته شد و از این راه، توان مالی دولت به طور موقت برقرار شد.
با آغاز انتخابات، درگیری های خیابانی در تهران و شهرستان ها به اوج رسید و دولت را با بحران تازه ای دست به گریبان كرد. از آن سو دولت دكتر مصدق تصمیم به بستن كنسولگری های انگلستان- كه آشوب از آنجا سرچشمه می گرفت- گرفت و نخستین روز بهمن ماه در تهران و شهرستان ها تعطیل عمومی اعلام شد و شور و شوق ملی به خاطر این تصمیم، سراسر كشور را فرا گرفت. در ۲۵ بهمن ماه، هنگامی كه به مناسبت سالگرد قتل محمد مسعود، مراسمی در گورستان ظهیرالدوله برپا بود و دكتر سیدحسین فاطمی در آن سخن می گفت، محمدمهدی عبدخدایی نوجوان ۱۴ساله عضو فدائیان اسلام، وی را هدف گلوله قرار داد.
حسن مرسل وند
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید