جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


بخار دهان و گِل خیابان ها


بخار دهان و گِل خیابان ها
● درباره مجموعه پاندروسا و گفت وگو با بعضی از عوامل آن
پاندروسا دنباله ای است برای مجموعه وسترن كلاسیك بونانزا كه ماجرای خانواده مزرعه داری به نام كرت رایس را بازگو می كند؛ با این تفاوت كه ماجرای پاندروسا ۱۰ سال قبل از ماجرای بونانزا رخ می دهد.
بن پدری است جدی و سختگیر و در عین حال دوست داشتنی كه به تنهایی از سه پسر جوانش مراقبت و به كارهای مزرعه رسیدگی می كند. مردی است باهوش و حلال مشكلات خانواده كه بین رویای بازگشت به كالج و وفاداری به خانواده گیر افتاده است. او سه بار ازدواج كرده و هر سه بار همسرانش را از دست داده و از هر كدام یك پسر دارد. ادم پسر درونگرا و خوش فكر بن از همسر اولش الیزابت است، هاس پسری تنومند و مهربان از همسر دومش اینگر، و جو كوچیكه پسر عجول از همسر سوم بن، ماریا است؛ پسری عاطفی با روحیه مستقل كه به تازگی مادرش را از دست داده و حاصل این ضربه رفتارهای عجیب و غریب اوست. از این رو همه در مورد او گوش به زنگ هستند.
پاندروسا مجموعه ای است شبیه به وسترن های كلاسیك و بزرگ دهه ۱۹۶۰ و درست مثل بونانزا برخی قسمت هایش كمدی، برخی ماجراجویانه و بعضی قسمت هایش ملودرام است. نقطه مشترك همه قسمت های مجموعه هم پیام دلگرم كننده و شوق انگیزی است كه در هر كدام به چشم می خورد. پاندروسا همزمان سختی زندگی در غرب قدیم را نشان می دهد كه ساكنینش برای بقا ناچار بودند به یكدیگر و به كارشان تكیه كنند. این مجموعه نمایی واقع گرایانه و احساساتی از پیشینیان این نسل به تصویر می كشد؛ كسانی كه به استقبال خطر رفتند و سرزمین فرصت را در آغوش كشیدند.
پاندروسا در ویكتوریای استرالیا فیلمبرداری شده اما قرار است منطقه بیابانی نوادا را تداعی كند. چند بازیگر اصلی از جمله دنیل هیوكلی و برد دوریف آمریكایی اند و اكثر نقش های مكمل را بازیگران استرالیایی بازی می كنند. البته حتی بعضی از همین بازیگران استرالیایی نیز برای مخاطبین آمریكایی آشنا هستند؛ از جمله مارك لی كه در یكی از قسمت های مجموعه در نقش مهم لوییس فیتزجرالد ظاهر می شود. او پیشتر همراه با مل گیبسون در گالی پولی، فیلم كلاسیك پیتر ویر درباره جنگ جهانی اول، بازی كرده است.
بونانزا نخستین مجموعه تلویزیونی وسترن بود كه به صورت تمام رنگی ساخته شد و پس از مجموعه گان اسموك موفق ترین و طولانی ترین وسترن تلویزیون آمریكا به شمار می رود. بونانزا طی سال های ۱۹۵۹ تا ۱۹۷۳ به مدت ۱۴ فصل از شبكه ان بی سی پخش می شد و در دهه ۶۰ همیشه در نظرسنجی ها جزء محبوب ترین سریال های تلویزیونی انتخاب می شد. این محبوبیت باعث شد كه آن را به ۱۲ زبان دنیا ترجمه و برای پخش مجموعه آماده كنند. بر اساس آمار گزارش شده رقم تماشاگران آن از مرز ۲۸۰ میلیون نفر هم گذشته است. در واقع ساخته شدن پاندروسا حاصل موفقیتی بود كه شبكه كابلی تی وی پكس از پخش مجدد بونانزا حاصل كرده بود. هم پاندروسا و هم بونانزا تفاوت جدی دیگری نیز با آثار متداول وسترن دارند كه آن تفاوت در استفاده از خشونت و درگیری و اسلحه است.
در این دو مجموعه مشكلات از طریق گفت وگوی میان شخصیت ها حل می شوند؛ مشكلاتی از قبیل تبعیض نژادی، رای دادن، مذهب و... به علاوه بونانزا نخستین برنامه ای بود كه به طور كلی مزرعه (و در اینجا مزرعه هزار هكتاری پاندروسا) را به عنوان یك عنصر مهم روایی وارد ماجرا كرد و به قول تهیه كننده های آن تكه ای زمین سمبلی است از تغییر یك زندگی كولی وار و آواره به سكون و مالكیت و آرامش.
یكی از تفاوت هایی كه بین پاندروسا و مجموعه قبلی اش بونانزا به چشم می خورد فضای واقعی در پاندروسا و فضای استودیویی در بونانزا است كه این مسئله باورپذیری این مجموعه را چند برابر كرده است. بخاری كه از دهان بازیگران در روزهای سرد خارج می شود و خیابان های گلی شهر پس از باران بیننده را بیشتر از شرایط ثابت و تغییرناپذیر بونانزا با خود همراه می كند. شاید اگر به خاطر وقایع فاجعه انگیز
۷۳- ۱۹۷۲ نبود مجموعه بونانزا هیچ وقت تمام نمی شد. این وقایع ناگوار یكی تصمیم ان بی سی در جابه جایی زمان پخش برنامه از یكشنبه شب به سه شنبه شب و دیگری مرگ دان بلاكر بازیگر همیشگی نقش هاس است. پس از این دو واقعه بود كه سریال با كاهش شدید مخاطب مواجه شد و در نتیجه روز ۱۶ ژانویه ۱۹۷۳ پخش آن ناگهان به اتمام رسید.
پس از این ماجرا تلاش های زیادی برای احیای آن صورت گرفت كه مهمترین آن فیلم های سه گانه ای است كه در سال های ۱۹۸۸ ، ۱۹۹۳ و ۱۹۹۵ برای تلویزیون ساخته شد. دو فیلم آخر پس از مرگ لورن گرین (به نقش بن) و مایكل لندن (به نقش جوكوچیكه) ساخته شدند. و پس از اینها بود كه در سال ۲۰۰۱ تولید سریال پاندروسا آغاز شد.
● كنفرانس مطبوعاتی عوامل پاندروسا
پاندروسا در سال ۲۰۰۲ نامزد دو جایزه شد؛ یكی جایزه بهترین فیلمنامه تلویزیونی آلما برای ریك ناجرا و دیگری جایزه بهترین بازیگر جوان نقش مكمل برای جرد دپریس در رقابت هنرمندان جوان. كنفرانس زیر به همین مناسبت برگزار شده است.
●● دنیل هیوكلی (بن)
● قبل از هر چیز بیشتر خودت را معرفی كن.
▪ متولد نیوجرسی هستم. در كالج وینسنت در پنسیلوانیا و در رشته هنرهای نمایشی درس خواندم. همان موقع ها بازیگری را در تلویزیون تجربه كردم ولی كارم به این حوزه محدود نماند و مدتی بعد بود كه دیدم دارم در تئاتر و سینما هم بازی می كنم!
● نخستین كار مهمت را یادت هست؟
▪ در تلویزیون بود كه به شهرت رسیدم. در نقشی به اسم رایان در سریال امید رایان كه از ای بی اس پخش می شد.
● در سریال داستان شیكاگو هم نقش محبوبی داشتی؟
▪ بله، سال های روشن و خوبی بود. داستان شیكاگو را بازی كردم بعد كلی مجموعه پربیننده دیگر: با دورا ازدواج كرده ام، نوح دوم، پنج ساعت ناامید كننده و كسی كه از برادرم مراقبت می كند.
● انگار سینما را به اندازه تلویزیون دوست نداری؟
▪ خب شاید برای سینما ساخته نشده ام. ولی از كجا به این عقیده رسیدی؟
● كارنامه سینمایی ات خیلی پراثر نیست؛ چیز زیادی یادم نمی آید غیر از كوجو، چهره دوم، به خاطر عشق و نظم و قانون: امپراتور. فیلم مهم دیگری هست؟
▪ همین نظم و قانون دو قسمت دیگر هم دارد كه در جفتش بازی كرده ام یكی در ۱۹۹۵و بعدی در ۲۰۰۱.
● با توجه به سن و سالت باید زمان پخش بونانزا نوجوان بوده باشی. تو هم از طرفداران این سریال بودی؟
▪ آن موقع تقریباً ۱۱-۱۰ ساله بودم و ۵سالی می شد كه این سریال را به طور مرتب تماشا می كردم. جذابیت این سریال وسترن مرا شیفته كرده بود. درست یادم است با اعضای خانواده می نشستیم و با حیرت به صفحه تلویزیون زل می زدیم. در مدرسه همیشه حرف از چهار مرد بونانزایی بود. آن موقع تازه تلویزیون رنگی آمده بود و بچه هایی كه در خانه تلویزیون رنگی داشتند حسابی پز می دادند و مرا كلافه می كردند. هیچ وقت تصور نمی كردم روزی دنباله ای بر این مجموعه محبوب ساخته شود و من در آن بازی كنم. آن هم در نقش پدر خانواده یعنی آن موقع اصلاً فكر نمی كردم روزی این قدر بزرگ شوم كه بتوانم یك پدر باشم. در كودكی و حتی نوجوانی دنیا آن قدر بزرگ است و دور كه هیچ گاه خودت را در كسوت آرزوهایت تجسم نمی كنی.
● لابد علاقه ات به بونانزا باعث شد چشم بسته بازی در پاندروسا را بپذیری.
▪ موقع بستن قرارداد كه چشم هایم كاملاً باز بود!
گذشته از شوخی باید بگویم بله. دوست داشتم با بازی در پاندروسا به دنیای عجیب و غریب نوجوانی بازگردم. حضور در خانواده ای كه سال ها شاهد زندگی شان روی صفحه تلویزیون بوده ام مرا به عمق خاطرات آن دوران می برد.
● كدام شخصیت سریال را بیشتر دوست داری؟
▪ بچه كه بودم با جوكوچیكه همذات پنداری می كردم و شاید بی شباهت هم به او نبودم. هنوز هم او را دوست دارم و تحسینش می كنم.
● استرالیا چطور بود؟
▪ خوب و سخت. آرزو می كردم برای كار دیگری به آنجا رفته بودم كه قطعاً آن موقع با خیال راحت از استرالیا تعریف می كردم. اما خانواده ام در آمریكا بودند و این دوری آزاردهنده بود فیلمبرداری هم كه شب و روز نمی شناخت و اینها باعث شد دیگر جایی برای «استرالیا» نماند.
● میانگین فیلمبرداری هر قسمت از این ۲۰ قسمت چقدر طول می كشید؟
▪ قرارهایی داشتیم اما در عمل میانگینی وجود نداشت. یادم هست فیلمبرداری بعضی قسمت ها دو سه روزه تمام می شد. گاهی هم كار یك قسمت به شكل غیرقابل تصوری طولانی می شد. یكی از مسائلی كه گه گاه به طولانی شدن كار می انجامید تغییر دكور یا لوكیشن بود. دكورهای اصلی دو ماه قبل از فیلمبرداری مستقر و تكمیل شده بود اما سر كار صاحب یكی از لوكیشن های اصلی توافقش را زیر پا گذاشت و گروه ناچار شد بعد از تغییر لوكیشن، كلبه اصلی را از نو بسازد.
●● درو پاول (اریك هاس)
● زمان بازی در سریال چند سال از نقشت بزرگتر بودی؟
▪ حدود شش، هفت سال. متولد ۱۹۷۶ هستم.
● رشته تحصیلی ات كه بازیگری نبود؟
▪ نه. در گرین كسل رشته ادبیات انگلیسی خواندم.
● چطور وارد این حوزه شدی؟
▪ از كودكی به بازیگری و خوانندگی علاقه داشتم. در ۱۹۸۷ در یك نمایش مدرسه ای به اسم رقص بهاره حیوان بازی كردم. طی دوران دبیرستان هم در چند نمایش موزیكال از جمله گربه روی شیروانی داغ بازی كردم و همزمان عضو چندین گروه كر بودم.
● پس هنر سرگرمی اصلی ات بوده؟
▪ هنر و ورزش.
● چه جالب، دو پادشاهی كه معمولاً در یك اقلیم نمی گنجند! حالا چه نوع ورزشی دوست داشتی؟
▪ بیش از همه گلف و تنیس.
● بهترین خاطره ات چیست از بازی در پاندروسا؟
▪ حضور در طبیعت بكر استرالیا خودش بهترین خاطره بود. كشوری كه هر دو خواسته انسان یعنی تمدن و تكنولوژی را در كنار طبیعت وحشی فراهم می كند. هر وقت محتاج مظاهر تمدن باشی به شهر می روی و هر وقت بخواهی حس اصیل و دست نخورده دشت را تجربه كنی كمی، فقط كمی، از شهر فاصله می گیری.● یك سئوال كه همیشه در مورد سریال های طولانی به ذهنم می رسد به تعدد كارگردان ها مربوط می شود، هماهنگ شدن با تعداد زیادی كارگردان كار بازیگران را سخت نمی كند؟
▪ داشتن چند كارگردان مثل داشتن چند معلم برای یك درس در مدرسه است. اگر معلم ها با هم هماهنگ باشند و مطالب ضد و نقیض به خورد شاگردانشان ندهند، می توان همزمان از همه آنها درس گرفت كه در چنین سریال هایی تهیه كننده به عنوان هماهنگ كننده كارگردان ها می تواند كار را برای بازیگر راحت تر كند.
● سئوالی از هر سه بازیگر جوان سریال دارم. چطور توانستید برای بازی آماده شوید در حالی كه وقایع داستان به یك قرن و نیم پیش برمی گردد(۱۸۴۹)، زمانی كه حتی پدرانتان هم به دنیا نیامده بودند؟
▪ مت كارموت (نقش ادم): اولین كاری كه انجام دادم یاد گرفتن اسب سواری بود چون وقتی در تست انتخاب بازیگر شركت می كنی هر سئوالی از توانایی هایت بپرسند می گویی بله، قطعاً بلدم، مطمئن باشید كه اسب سواری بلدم! بعد به خانه می روی و با خودت می گویی: خب... كار را گرفتم حالا چه كار كنم؟ رفتم و با بت صحبت كردم (بت سولیوان، تهیه كننده و فیلمنامه نویس) من با این سریال آشنا بودم اما با آن بزرگ نشده بودم به همین دلیل آنها بعضی قسمت های بونانزا را به ما دادند تا ببینیم و بررسی كنیم و به ایده ای درباره سریال برسیم. به عنوان بازیگر باید متخصص بونانزا شوی تا بتوانی این نقش ها را بازی كنی. بعد فیلمنامه را می گیری با تهیه كننده ها و نویسندگان صحبت می كنی و آنها هر چه لازم داری در اختیارت می گذارند و از همانجا است كه شروع می كنی.
▪ درو پاول (نقش هاس): در مورد من هم همین طور. لازم نبود كار زیادی انجام دهم. منتظر فرصت بودم تا كسی از من بپرسد مشغول چه كاری هستی؟ جواب می دادم قرار است سریال جدیدی بسازیم كه دنباله بونانزا است. با تعجب می پرسیدند همان بونانزا؟ می گفتم بله و بعد به آرامی ریكوردر كوچكم را روشن می كردم و اجازه می دادم با خیال راحت درباره خاطراتشان صحبت كنند. این كه چطور با پدر ها و پدربزرگ هایشان یكشنبه شب ها به تماشای بونانزا می نشستند. خیلی جذاب بود و كلی ایده به دست آمد.
▪ جرد دپریس (جو كوچیكه): كاری كه من باید علاوه بر كارهای مت و درو انجام می دادم این بود كه لهجه آمریكایی ام را تقویت كنم. به طور طبیعی كمی لهجه داشتم اما نه مثل یك آمریكایی اصیل قرن ۱۸. (دپریس متولد استرالیا است.)
▪ درو: راه می رفتیم و روخوانی می كردیم.
▪ بت سولیوان: كار جرد عالی بود.
● بت! ترانه بونانزا یكی از محبوب ترین و آشنا ترین ترانه های تاریخ تلویزیون است؛ به نظر می رسد شما با خلق ترانه جدید یك جورهایی با آتش بازی كرده اید. امتیاز پخش آن ترانه را نداشتید یا این كه دوست داشتید همه چیز از نو ساخته شود؟
در واقع امتیاز همه چیز را از همان اول در اختیار داشتیم، اما بروس رولند آهنگسازی جهانی است. او جان ویلیامز استرالیا است و دوست داشتیم از قابلیت های او در خلق اثری تازه استفاده كنیم. در این سریال ما زیاد به منشاء و مبداء مسائل پرداختیم. اسم جو كوچیكه از كجا می آید؟ چرا فلان اتفاق رخ داد؟ چطور شد كه نقشه سوخت؟ و چیزهایی از این قبیل چیزهای شگفتی كه واقعاً نیاز بود از آنها شروع كنیم. و با توجه به همه این مسائل حواسمان بود كه موسیقی متن حال و هوای این فضا را داشته باشد و اگر كسی باشد كه بتواند روح یك چیز را در اختیار بگیرد و به نمایش بگذارد كسی جز بروس نخواهد بود. او واقعاً خلاق است و در اثری كه آفریده ذره ذره بونانزا احساس می شود. همان طور كه هدف همه مان همین بود؛ این كه بونانزا را زنده كنیم و آن را یك گام به جلو ببریم و دیوید (دیوید دورتروت؛ مدیر تولید) در این زمینه بهترین الهام بخش، مشاور و راهنما بود. تمام حواسش جمع این مسئله بود كه همان روحی كه از آن سخن گفتیم در صحنه حاضر باشد و مطمئنم كه موسیقی جدید بازتاب همه اینها بوده است.
● بت! چه كسی نقش هاپ سینگ آشپز را بازی می كند؟ اسمی از او...
یك بازیگر استرالیایی فوق العاده. بازیگر جوانی به نام گرت یوئن. او یكی از كشف های بزرگ ما بود. شخصیتی جذاب، خوش قیافه و چینی- استرالیایی. حضور ما در استرالیا واقعاً رضایت بخش بود. استعدادهای زیادی را اینجا كشف كردیم و در انتخاب بازیگران نقش های استرالیایی یك لحظه هم تردید نداشتیم؛ می دانید كه دو سوم بازیگران ما استرالیایی اند و آدم های فوق العاده ای برای انتخاب در اختیار داشتیم و گرت یكی از اینها بود.
● فضای كلی گروه را چگونه ارزیابی می كنید؟
▪ بت: مجموعه ای بسیار شاد بودیم و روابط و پیوندهای خانوادگی را می توانستی بین بازیگران و دیگر عوامل ببینی و به نظرم این احساس از طریق لنز دوربین به خانه همه تماشاچیان منتقل شده است. و باز هم به نظر من این احساسی است كه در هر جایی نمی توان به آن رسید شاید فقط در فضای گرم استرالیا قابل دسترسی باشد.
● برویم سراغ دیوید دورتروت كه خالق و تهیه كننده اصلی هر ۴۷۹ یا ۴۳۶ قسمت بونانزا است و در پاندروسا هم مدیر تولید است. خوب دیوید! شبكه ان بی سی طی چندین سال گذشته براساس بونانزا سه فیلم ساخت كه هیچ كدام از اقبال چندانی برخوردار نبودند. شما در پاندروسا چه كردید كه بدل به ناكامی دیگری نشد؟
▪ علت اصلی تا حد زیادی به تاریخ كالیفرنیا مربوط می شود. سریال اولیه اساساً دوره هیجان انگیز كشف نقره را پوشش می داد و در طول ۱۴ سالی كه مجموعه پخش می شد ما خود را با تغییرات تاریخی به پیش می بردیم. یعنی در هر سال از تولید مجموعه همزمان با تغییرات واقعی پیش می رفتیم، جهان وسترن در این مدت به خوبی كشف شده و به كالیفرنیا، ایالتی كشاورزی، تبدیل شده بود. جنگ با مكزیك به پایان رسیده بود و سرخپوستان و بومیان آمریكا به قرارگاه های مخصوص منتقل شده و دیگر در مسیر جنگ قرار نداشتند.
و من احساس می كردم ساخت این سریال در آینده، هر آینده ای فراتر از این دوره مثلاً در دهه های ۱۸۸۰ یا ۱۸۹۰ دیگر این جذابیت را نخواهد داشت. برعكس دوره زمانی جذاب آن چیزی است كه قبل از بونانزای قدیمی رخ داده است؛ همان زمانی كه ما مجموعه جدید یعنی پاندروسا را در آن ساخته ایم. زمانی كه با كشف طلا در كالیفرنیا تقارن دارد: سال ۱۸۴۸. در این صورت ۱۲-۱۰ سال تاریخ واقعی را در اختیار داریم كه جذاب ترین دهه آمریكای مرزی است؛ حداقل در این بخش از منطقه مرزی چنین است. بنابراین می بینید كه فرصت استفاده از دوره ای دراماتیك را در اختیار داشتیم، شخصیت های جوان تر داستان هم كه هر كدام باید با مشكلات زیادی دست و پنجه نرم كنند عناصری دراماتیك در اختیار داستان می گذارند. اینها باعث شد ما موفق تر از فیلم هایی باشیم كه شما نام بردید.
● علاوه بر همه مسائلی كه ذكر شد انگیزه های مالی چقدر در ساخت پاندروسا مهم بود؟ امید به این كه از ساخت آن درآمد زیادی حاصل شود چقدر مشوق تان بود؟
خب! هیچ وقت نمی شود نقش انگیزه های مالی كار را نادیده گرفت و كاملاً هم طبیعی است. هیچ كس دوست ندارد كاری بكند و سرمایه ای صرف كند كه متضرر شود اما هدف اصلی ما چیز دیگری بود؛ هدفی كه در شعارمان متجلی است: در حالی كه سرگرم می كنی تعلیم هم بده.
ترجمه: مهرناز مصباح
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید