شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


نوای درویش‌خان با صدای بوق اتومبیل مظفرالدین‌شاه گم شد


نوای درویش‌خان با صدای بوق اتومبیل مظفرالدین‌شاه گم شد
صدای برخورد شیهه اسبان درشكه درویش‌خان نوازنده با چرخ‌های اتومبیل بنز آلمانی مظفرالدین شاه، در شهر پیچید و آرامش كوچه پس‌كوچه‌های پر از اقاقی تهران درهم فرو ریخت و رنگ از رخ فرفره‌های هشت رنگ بچه‌های مشغول بازی در خیابان سپه پرید.
نخستین تصادف رانندگی در پاییز سال ۱۳۰۵ هجری قمری به وقوع پیوست و سرانجام تكنولوژی نوین و پدیده نوظهور اتومبیل نخستین قربانی خود را از میان فرهیخته‌ترین مردان ایران گرفت. شوفر فرنگی مظفرالدین شاه كه همراه اتومبیل به ایران فرستاده شده بود بر اثر بی‌احتیاطی، درویش‌خان نوازنده را محكوم كرد به سكوت ابدی.
و خیابان سپه كه جز نخستین خیابان‌های سنگفرش شده تهران قدیم بود به خون درویش‌خان آغشته و نوای دلكش مردی كه تار او دل‌های خسته و عاشق را تا ملكوت می‌برد، برای همیشه خاموش شد. هر چند این خون‌بهای بزرگی بود برای بنیان‌گذاری نخستین قوانین راهنمایی و رانندگی در تهران!
پس از این واقعه بود كه سرتیپ «درگاهی» آیین‌نامه‌ای به نام نظامنامه درشكه های عمومی تهیه كرد و نخستین نظامنامه عبور و مرور تدوین شد.
در این نظامنامه تمامی مقررات مربوط به رانندگی انواع وسایل نقلیه درج شده بود كه تنها ۲۰ رقم از علایم راهنمایی _ رانندگی را دربرمی‌گرفت.
در این سال همچنین گواهینامه‌ها نیز درجه‌بندی شده و سه نوع گواهینامه صادر شد.
وزیر‌الوزراء نیز بعد از آن دستور داد كه اداره پلیس نظمیه، شعبه‌ای به نام «وسائط ناقله» تاسیس كند كه مقرش در خیابان باب همایون بود. ایجاد این تشكیلات در تهران همه در مقابل خون‌بهای مردی بود كه حتی سیم‌های تار سنتی او قادر نبود رازهای گلوی دل آشفته‌اش را بنوازد و از آن رو بود كه او سیمی به تارش افزود تا شاید رویاهای عاشقانه‌اش دل شب‌های تار را روشن كند.
مردی كه درد زمان پراضطراب خود را می‌فهمید، این گونه در خیابان‌های خلوت شهر تهران كه اتومبیل‌ها سرعت بالایی نداشتند، در یك چهارراه، كه حتی یك چراغ راهنمایی هم نداشت، مرگ را تجربه كرد.
مردی كه ضرب را وارد موسیقی یكنواخت سنتی كرد تا شاید این تحول در موسیقی دل ایرانی را برای همیشه در پیچ و خم نوای آن نگه‌ دارد، او كه آهنگ ضربی با نام پیش‌درآمد را وارد موسیقی ایران كرد سال‌ها این آهنگ سرمشق و راهبر، نوازنده‌های تار بود، در شهری كه حتی ۱۰ نفر پاسبان نداشت كه كار عبور و مرور را انجام دهند. بعد از این واقعه نامنتظر بود كه تعداد پاسبان‌ها افزایش یافت و سرانجام‌ پاسبان‌ها در چهارراه‌ها با بازوبند سفید و چراغ راهنمایی بر دوش دیده شدند كه با دست رنگ چراغ‌ها را تغییر می‌دادند.
درویش‌خان حتی هنگام مرگ نیز تحول در تاریخ معاصر تهران به وجود آورد. زیرا مرگ او تلنگری برای تغییر وضع قوانین رانندگی بود تا دیگر بار مردم شاهد این حوادث دل‌خراش نباشند.
آن زمان هیچ كس نمی‌توانست تصور كند روزی در تهران فرا خواهد رسید كه صدها نفر بر اثر تصادف و رعایت نكردن قوانین راهنمایی و رانندگی جان خود را از دست دهند.
درویش‌خان نابغه موسیقی ایران بود كه در فضای استبداد و بی‌قانونی زیر چرخ‌های اتومبیل مظفرالدین شاه رفت، تا شاید با وضعیت قوانین، بنیاد مرگ‌های ناشی از تصادف رانندگی برای همیشه در تهران ریشه‌كن شود.
او كه دغدغه‌های زمان پیرش كرده بود و خط سنگین شده تاریخ را از حركت به سوی صنعت و تكنولوژی درك می‌كرد؛ خود قربانی صنعت جدید شد در حالی كه در خاطر هیچ كس خطور نمی‌كرد كه این وسیله كه تا این اندازه جذاب و هیجان‌آور است، بتواند مرگ را به ارمغان آورد. ولی مرگ، ارمغان تحفه فرنگ مظفرالدین شاه به درویش خان بود كه او را برای همیشه ساكن گورستان ظهیرالدوله كرد تا سمفونی سكوت را مرور كند هر شب و هر روز.
درویش‌خان تحصیل كرده دارالفنون بود و خط موسیقی و نواختن شیپور و طبل كوچك را در همین مكان و در نزد استاد حسین‌قلی‌خان فرا گرفت و خود نیز ابتكارات بسیاری را در موسیقی ایرانی گنجاند.
اما نتوانست هیچ‌گاه غم خود را پنهان كند از شهری كه داشت پر از چراغ‌های نئون می‌شد و ترافیك چون یك گیاه خزنده تمام شهر را می‌پوشاند، چراغ موشی و بلال فروشی و نذری پزون كنار باغ‌های چنار از یاد می‌رفت و جای آن توسعه چون چتری برفراز آسمان شهر گسترده می‌شد و دود اتومبیل‌های شهر، شمردن ستاره‌ها روی پشت‌بام خانه‌ها را به افسانه بدل می‌كرد.
بدینسان بود كه شهر فرنگی آمد و درویش‌خان گاوی كه مردم كهنسال تهران هنوز به یادش می‌آورند؛ با كشكول و منتشا و لباس درویشی كه در باغ‌های تهران می‌گشت و تغییرات نامنتظر شهر را در گوش مردم زمزمه می‌كرد؛ از یادها رفت.
او تار ۶ سیمی درویش‌خان را در دست گرفته بود و می‌خواست برود به سوی غروب سرخ فام شهر، در حالی كه پشت سر او، شهر را هجوم اتومبیل‌ها فرا گرفته بود.
فاطمه علی‌اصغر
منبع : پایگاه خبری هنر ایران


همچنین مشاهده کنید