سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


مرگ و توهم


مرگ و توهم
وقتی می شنویم كه دومینیك مول در موقع ساخت «لمینگ» از استنلی كوبریك خط فكری گرفته و از او تقلید كرده متعجب می شویم، زیرا فضایی كه او ارائه داده با هیچ یك از فیلم های او همخوانی ندارد و معلوم نیست تاثیرپذیری فوق را كجا می توان سراغ كرد. او ما را به جنوب فرانسه و خانه ها و زندگی خاص آنجا می برد كه در نهایت شبیه به زندگی در حومه لس آنجلس است و آنجا مكانی است كه امكان نداشت مرحوم كوبریك حتی از ۱۰۰ كیلومتری آن رد شود. شاید هم منظورمان این باشد كه در ترسیم ترس مثلاً از تلألو شاهكار سال ۱۹۸۰ كوبریك الهام گرفته و یا به طرز كار شیریكو نگاه و از آن كپی برداری كرده است و در آن صورت شاید بتوان نشانه هایی - ولو سست- را در «لمینگ» دید.
از این دیدگاه مول به جای گرفتن تصاویر و اتفاقات ترسناك فیلمش در تاریكی شب این كار را در وسط ظهر انجام می دهد تا شبیه به دوشیریكو شود و یا مخصوصاً از نورپردازی های مصنوعی «تلالو» سود می جوید كه كوبریك با لنزهای اختصاصی اش به آن درخشش هولناكی می بخشید. هرچه هست كاراكترهای «لمینگ» به وضوح و صراحت درباره سمبل ها و نشانه های ترس كه به سمتشان می آیند صحبت می كنند اما مهمترین موفقیت مول ایجاد و ابقای ترسی است كه در متن قصه حس می شود بدون اینكه واقعاً وجود داشته باشد اما شاید برای موفق خواندن یك فیلم سبك «تریلر» (دلهره آور) این به تنهایی كفایت نكند. ما با یك زوج طبقه متوسط با نام های آلن و بنه دیكت گتی مواجه ایم و زندگی آنان و چیزهایی كه پیرامون آنها می گذرد دستمایه كار مول برای ساخت «لمینگ» قرار گرفته و بدیهی است كه بسیاری از این اتفاقات غیرعادی باشد.
در سكانس های آغازین فیلم آنها یك مهمانی برای ریشار رئیس آلن (با بازی آندره دوسولیه) و همسرش آلیس «شارلوت رامپلینگ» می گیرند و در چنین جمعی آلیس دست همسرش را نزد كارمندش رو می كند و از برخی عادات و سلایق او می گوید كه قانوناً نباید می گفت. از آن پس شك و بدبینی بر قصه حاكم می شود و رفتار كاراكترهای قصه حاكی از این است كه آنها حتی نسبت به كنش نزدیك ترین كسان خود احساس تردید می كنند و تماشاگر مجبور است از خود بپرسد كه در زندگی اش به چه كسانی می تواند واقعاً اعتماد كند.
مول با نگه داشتن دیالوگ ها در كمترین حد عملاً بر ابهام قضایا می افزاید و كاری می كند كه آدم ها مرموزتر و غیرعادی تر به نظر برسند. بعداً رفتار این كاراكترها سئوالاتی را ایجاد می كند و به عنوان مثال به نظر می رسد كه شاید ۲۰ سال پیش و در اوایل زندگی مشترك ریشار و آلیس ریشار می خواسته است سر همسرش را زیر آب كند. آیا واقعه می خواسته است؟ «لمینگ» حیاتش را از طریق این پرسش ها استمرار بخشید، بدون اینكه لزوماً جوابی بدهد.
مشكل وقتی بالا می گیرد كه آلیس در خانه «گتی »ها خودكشی می كند و بنه دیكت به همسرش شك می كند و گمان می برد كه شاید ارتباطی پنهان بین آلن و آلیس وجود داشته باشد. ما بیشتر وقایع را از دیدگاه آلن می بینیم و در نتیجه جواب برخی سئوال ها و منجمله احتمال فوق را نمی گیریم و فقط درمی یابیم كه برخی از وقایع زندگی افراد مرتبط با او بسیار عجیب است و یا از نظرگاه وی چنین می نماید.
بین شارلوت گینزبورگ كه نقش بنه دیكت را بازی كرده و شارلوت رامپلینگ كه در هیئت آلیس ظاهر شده، بیش از ۳۰ سال تفاوت سنی وجود دارد اما آنها از پاره ای جهات بسیار شبیه اند و همین مسئله نیز به مول یاری رسانده تا فیلمش مرموزتر شود. با این حال مول فیلمش را به سامان نمی رساند و بدون روكردن نتیجه نهایی و محصول نهایی شك و تردید كاراكترها به یكدیگر، آلن و بنه دیكت را به شرایط عادی برمی گرداند، تو گویی اصلاً اتفاقی نیفتاده و از آغاز همه چیز امن بوده است. خیلی ها معتقدند اگر در سكانس اول یك تپانچه نشان دادید باید حداكثر در سكانس آخر نتیجه نهایی و حاصل آن را بر بیننده ها روشن گردانید و بگویید اسلحه كجا رفته است اما مول به نوعی دیگر فكر می كند و كاری می كند كه شما در برخی نماها حتی به یك ضبط صوت شك كنید بدون اینكه دلیلی برای این كار نزد خود حس نمایید.
ریشار كه آن همه درباره فواید گاز و كار و پختن غذا با آن سخن می ر اند در نهایت توسط همین فرآیند از پای درمی آید. ما اینجا با هر پدیده ای مواجه ایم و قضیه از اشارات ناقص به «تلالو» كوبریك و یا استعاره های دوشیریكو فراتر می رود و حتی گاه احساس می كنیم مول می خواسته مثل برخی كارهای سبك تر آلفرد هیچكاك به ما بگوید كه هر اتفاقی، هر چیزی فقط در تصورات ما ممكن است ولی متاسفانه یكی از تصورات ما این است كه لمینگ یك كار ارژینال و به تبع آن یك فیلم خوب نیست.
● خلاصه داستان
در زمان حاضر به سر می بریم و اینجا جنوب فرانسه است. در نگاه اول آلن و بنه دیكت گتی یك زوج مناسب نشان می دهند. آلن یك «نیمه مخترع» بااستعداد است و بنه دیكت یك همسر دلسوز و حتی خانه جدید مسكونی شان هم ایده آل نشان می دهد.
با این حال آلن یك نشانه و اثر بریدگی عجیب در پشت در آشپزخانه پیدا می كند و هیچ توضیحی را بر آن نمی یابد. رئیس او ریشار پولوك و همسر خشمگین اش آلیس یك شب برای صرف شام به نزد آنها می آیند و رفتار تند آلیس در این مهمانی همه را متعجب می كند. چند روز بعد آلیس دوباره به آن جا سر می زند اما خودكشی می كند و پس از آن رفتارهای بنه دیكت هم عجیب تر می شود و با آلیس شباهت های زیاد و غیرقابل انكاری می یابد.
حالا آلن هم دچار كابوس هایی می شود. او خواب می بیند كه بنه دیكت رفته و نشانه بریدگی پشت در آشپزخانه به تمامی خانه بسط یافته است. وقتی بیدار می شود خودش را مجروح و در یك بیمارستان می یابد و به او می گویند كه در خواب راه افتاده و به زیر یك ماشین رفته است. آلن دوران نقاهت اش را در خانه ریشار می گذراند اما بنه دیكت باز در هیئتی تازه و این بار مهر بان تر از همیشه به پرستاری از او برمی خیزد. با این حال آلن شك می كند كه مبادا بنه دیكت با ریشار ارتباط دارد و جای آلیس را برای او گرفته است و در نتیجه ریشار را در یك حادثه انفجار گاز كه شبیه به خودكشی نشان می دهد، می كشد. در پایان قصه آلن و بنه دیكت دوباره متحد و همراه می شوند انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است اما، آیا مرگ هم توهم است؟!
● «لمینگ» (Lemming)
▪ محصول: فرانسه (۲۰۰۵)
▪ كارگردان: دومینیك مول
▪ بازیگران اصلی: لوران لوكاس، شارلوت گینزبورگ و شارلوت رامپلینگ
▪ مدت: ۱۳۰ دقیقه
كوین جكسن
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید