چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

تنش های درون حکومت


تنش های درون حکومت
این سال با اعدام قاضی محمد، صدر قاضی و سیف قاضی رهبران حزب كومله كردستان به حكم دادگاه صحرایی ارتش آغاز شد. آنان به جرم قیام مسلحانه و تجزیه كردستان و تشكیل حكومت خودمختار در آن ناحیه، محاكمه و محكوم شدند. در خردادماه این سال نخستین كنگره كارگران ایران گشایش یافت. همچنین در این ماه به دستور احمد قوام نخست وزیر، حكومت نظامی در تهران برچیده شد. از تیرماه این سال شهرداری تهران لوله كشی آب تهران را- كه در سال پیش شركت انگلیسی الكساندر گیپ نقشه برداری آن را با شهرداری قرارداد بسته بود- آغاز كرد. هنوز یك ماه از لغو حكومت نظامی تهران نگذشته، در ۱۶ تیرماه قوام السلطنه اعلامیه ای منتشر كرد و در آن یادآور شد كه در اثر لغو حكومت نظامی، برخی از مطبوعات تندرو، به نشر و جعل اكاذیب و اهانت به شخصیت ها پرداخته و با درج مقالات تحریك كننده و فسادانگیز در امر حكومت و مملكت اخلال ایجاد می كنند.
وی اعلام كرد كه طبق تصویب هیات دولت، از ۱۷ تیرماه دوباره مقررات حكومت نظامی در تهران به اجرا در خواهد آمد. به هنگام طرح موضوع برقراری دوباره حكومت نظامی در تهران، مشاجره تندی در هیات دولت میان قوام السلطنه و سپهبد امیراحمدی وزیر جنگ كابینه كه مخالف برقراری حكومت نظامی بود، درگرفت كه در پایان نخست وزیر خواهان استعفای او شد. سپهبد امیراحمدی استعفا داد و سرتیپ مظفری فرماندار نظامی تهران شد. اما كار به همین جا خاتمه نیافت، سر لشگر آقا اولی نیز كه از مخالفان برقراری حكومت نظامی بود، از پست وزارت كشور كناره گیری كرد. نظامیان كه به تجربه دریافته بودند میان دو قطب قدرت دربار و دولت همیشه دولت ها رفتنی اند و دربار ماندنی؛ این بار نیز بین شاه و قوام السلطنه، رفتن به سوی شاه را به مصلحت خود نزدیك تر دیدند.
از این سو قوام السلطنه نیز كه خود در دامان خودكامگی پرورش یافته بود و هر چند كه گاهی منشاء خدماتی نیز شده بود، اما جز روش های دیكتاتورمآبانه، راهی برای حكومت كردن نمی شناخت، خود را با افكار عمومی و مطبوعات منتقد دست به گریبان كرد. با دستور دستگیری حسن صدر مدیر روزنامه قیام ایران، سیدمهدی میراشرافی مدیر روزنامه آتش و عباس خلیلی مدیر روزنامه اقدام، اكنون قوام السلطنه خود را در دو جبهه قدرتمند دربار و افكار عمومی درگیر جنگی بدسرانجام كرده بود. به دستور وی تعداد زیادی از نشریات توقیف و مدیران، سردبیران و نویسندگان آنها تحت پیگرد قرار گرفتند.
قوام السلطنه در میان این همه دشمنی كه با آنها دست به گریبان بود، به مهارت های سیاسی خود چشم امید بسته بود. وی كه پیروزی سیاسی را در داشتن حزب و روزنامه و تبلیغات می دید، با برپایی حزبی بركشیده از قدرت به نام «حزب دموكرات ایران» و چند نشریه وابسته تلاش می كرد كه به جای «مردم»، نهادهای حكومتی را فراچنگ آورد. وی مجلس پانزدهم را در حالی افتتاح كرد كه رضا حكمت- سردار فاخر- دوست و همكار وی و از اعضای موسس حزب دموكرات ایران به ریاست آن برگزیده شده بود. به باور قوام السلطنه او اینك هم قوه مجریه را در دست داشت و هم قوه مقننه را! وی نیز سیاستمداری بود كه به جای تسخیر دل مردم، ترجیح می داد نهادهای سیاسی و كانون های قدرت را یكی پس از دیگری تسخیر كند!
با گشایش مجلس پانزدهم، دوباره مخالفت با اعتبارنامه ها به مبارزه ای حساس در مجلس تبدیل شد. اعتبارنامه سیدحسن تقی زاده با مخالفت عباس اسكندری روبه رو شد كه تقی زاده را به قتل آیت الله بهبهانی متهم می كرد و پناهنده شدن وی به سفارت انگلستان را در دوران مشروطه مورد نكوهش قرار می داد. هرچند كه سرانجام اعتبارنامه تقی زاده به تصویب مجلس رسید، اما بحث داغ مخالفت با اعتبارنامه ها، بسیاری از كدورت ها و دشمنی های پیشین را دامن زد.
در مردادماه این سال، سرزمین هندوستان پس از سالیان دراز به استقلال دست یافت. گاندی رهبر استقلال طلبان هندوستان كه در مبارزه خود برای استقلال خواهی از شیوه ای نوین، اما ریشه دار در آئین سنتی هندوان سود جسته بود، به عنوان چهره ای جهانی مورد احترام و ستایش قرار گرفت. وی در مبارزه سیاسی خود از تز «اهیمسا»، یعنی «عدم خشونت» و روزه گیری های طولانی و راهپیمایی های آرام بهره برد و سرانجام ملت خود را به یگانگی و استقلال رساند. در همان روز استقلال هند- ۱۷ مرداد- منطقه مسلمان نشین هندوستان جدا شد و كشور مستقلی به نام پاكستان تشكیل یافت.
از رویدادهای زشت تاریخ روزنامه نگاری در ایران، یكی هم سرمقاله ای بود كه محمد مسعود مدیر روزنامه مرد امروز در شماره ۲۵ مردادماه این سال نوشت. وی كه مردی خوش نیت، اما تندرو و بدآموز بود، در شماره این روز گراورسندی رسمی و محضری را چاپ كرد و زیر آن نوشت: «اینجانب به موجب این سند، برای خدمت به مملكت و جامعه تعهد می نمایم مبلغ ۰۰۰/۰۰۰/۱ ریال به خود یا ورثه كسی بپردازم كه قوام السلطنه را در زمان زمامداری، یعنی قبل از سقوط كابینه اش، معدوم نماید»! و این روش، یعنی تشویق به ترور سیاسی و آدم كشی از شیوه های مبارزاتی جدیدی بود كه از همسایه شمالی به ما رسیده بود و توسط توده ای ها به شدت تبلیغ می شد و جا می افتاد. ورود ادبیات سیاسی خشن روسی به حوزه سیاست در ایران، آثار بسیار زیانباری بر تاریخ و سرنوشت ایرانیان بر جای نهاد كه جبران آن شاید سده ها به طول انجامد. پیش از این دیدیم كه به رغم مخالفت شدید دكتر مصدق با سیدضیاءالدین طباطبایی از روز آغاز كودتای سوم اسفند ،۱۲۹۹ تا طرح اعتبارنامه سیدضیاء در مجلس چهاردهم- سال ۱۳۲۲- و به رغم اینكه دكتر مصدق، سیدضیاءالدین را پادوی سیاسی انگلستان می دانست و آشكارا وی را ساخته و پرداخته انگلستان معرفی می كرد، نخستین كسی بود كه تصویب اعتبارنامه سید را به وی تبریك گفت! و این در حالی بود كه دكتر مصدق و سیدضیاءالدین در حوزه سیاست، همواره در دو قطب رودرروی هم قرار داشتند و تا آخرین روز زندگی شان نیز چنین بودند!
پس از شهریور ۲۰ و پیدایش حزب توده ایران، ادبیاتی وارد حوزه سیاست در ایران شد كه بومی نبود و چندان نیز با خلق و خوی ایرانی سازگار نبود! نگارنده بر سر آن نیست كه این ادبیات خشن روسی را به پای جنبش سوسیالیستی جهانی بنویسد، چون می داند كه ایدئولوژی ها مظروفی هستند كه در ظرف فرهنگ ملت ها ریخته می شوند. همین سوسیالیسم در فرانسه ژرژ مارشه را می زاید و در روسیه استالین را! مظروف یكی است، ظرف ها متفاوتند! شاید اگر ما سوسیالیسم را از اروپا می شناختیم، داستان به گونه دیگری می شد تا اینكه از روسیه شناختیم!
به هر روی، محمد مسعود پس از چاپ این مقاله، خود نیز متواری و پنهان شد و دولت قوام السلطنه نیز چند روز بعد - ۶شهریور- استعفا داد، اما با زیركی های سیاسی ای كه قوام پایه ریزی و پیش بینی كرده بود، مجلس دوباره به زمامداری او تمایل نشان داد.
ترفند سیاسی ای كه قوام السلطنه با روس ها به كار برده بود، در مهرماه این سال از پرده بیرون افتاد. وی كه به استالین قول داده بود موضوع واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی را به مجلس پانزدهم خواهد برد، اكنون به اشاره او ۱۰۲ نفر از ۱۰۴ نماینده مجلس، رای كبود به طرح نخست وزیر دادند. در واكنش به این رویداد، سادچیكف سفیركبیر شوروی در ایران، اطلاعیه تند و زننده ای صادر كرده و دولت ایران را به عهدشكنی و نقض پیمان مودت متهم كرد. وی همچنین نسبت به ادامه قرارداد نفتی دولت ایران با انگلستان نیز به شدت اعتراض كرد. اكنون كه جنگ جهانی دوم به پایان رسیده بود، متفقین سابق در عرصه تحولات بین المللی، هر یك در پی سود خویش بود و رقابت های چشمگیری پدیدار می شد. و نكته مهم تر اینكه آن چسبی كه كاپیتالیسم و كمونیسم را به طور موقتی به هم چسبانده بود، یعنی دشمنی با فاشیسم، اكنون چسبندگی اش را از دست داده بود. جهان آهسته آهسته به سویی می رفت كه میان دو اردوگاه كاپیتالیسم در غرب و سوسیالیسم در شرق بخش بندی شود و دوران جهان دوقطبی پدیدار شود. دورانی كه سالیانی دراز از آن به «جنگ سرد» سپری شد، كودتاها، شورش ها و انقلابات خونینی در آن روی داد و سرنوشت جهانیان را به گونه ای دیگر رقم زد. در صحنه سیاست ایران نیز تو گویی همه آن رقابت ها و كشمكش ها را همانند صفحه شطرنجی طراحی كرده اند. نیروهای سیاسی ایران را در سال های میان ۱۳۲۰ تا ،۱۳۳۲ به جز نیروهای مذهبی و ملی - كه ریشه در فرهنگ بومی داشتند- بقیه را به خوبی می توان به سه بخش: ۱- نیروهای سیاسی هوادار انگلستان از جمله سیدضیاء الدین و حزب اراده ملی اش، ۲- نیروهای سیاسی هوادار آمریكای نوپا از جمله احمد دهقان و روزنامه تهران مصورش و ۳- نیروهای سیاسی هوادار اتحاد جماهیر شوروی - از جمله حزب توده و مطبوعاتش- بخش بندی كرد. جالب توجه اینكه هر حادثه ای در صحنه كشمكش های جهانی میان آن سه كشور بزرگ روی می داد، از جمله نزدیكی یكی از ضلع های این مثلث به دیگری، در ایران نیز همان واكنش و بازتاب را داشت، بدون اینكه گردانندگان احزاب و گروه ها حتی بداند كه چرا بایستی با حزبی كه تا دیروز دوست بوده اند، امروز می باید دشمنی كنند و یا به عكس!
سرانجام احمد قوام كه در دو جبهه دربار و افكار عمومی می جنگید از پا درآمد. همه وزیران او به جز سیدجلال تهرانی به طور دسته جمعی استعفا دادند. قوام كه این رفتار را نیرنگ سیاسی دربار ارزیابی می كرد واكنش تندی نشان داد، اما دیگر كار از كار گذشته بود. او اكنون یكه و تنها در میدان مانده بود و شگفت آور اینكه حتی فراكسیون حزب خودساخته دموكرات در مجلس نیز پشتیبانی خود از قوام را پس گرفت! آیا قوام السلطنه تا این اندازه تیزهوشی و كاردانی سیاسی نداشت كه بداند دربار نهادی مادام العمر و ماندگار است، در حالی كه دولت ها متغیرند و در رفت وآمد؟ آیا قوام السلطنه، خوی دولتمردان و سیاسیون ایرانی را نمی شناخت كه آنان هرگز رضایت خاطر و خرسندی نهادی همیشگی مانند دربار را رها نمی كنند تا با دولتی همكاری كنند كه به هر حال عمری محدود و معمولاً كوتاه دارد؟
قوام السلطنه گیج و حیرت زده در جلسه خصوصی مجلس كه در ۲۲ آذرماه برگزار شد، به خدمات خود از مشروطه به این سو اشاره كرد و گفت كه رفع غائله آذربایجان و كردستان بزرگترین خدمتی بوده است كه وی به كشورش كرده و هیچ كس دیگری در آن شرایط نمی توانست چنین نقشی را عهده دار شود. وی سپس از مجلسی كه روی آن سرمایه گذاری فراوانی كرده بود و از فراكسیون حزبی كه خود ساخته و پرداخته بود، تقاضای رای اعتماد كرد. نتیجه این تقاضا حیرت انگیز بود. از ۱۱۲ نفر عده حاضر، ۴۶ رای سفید و ۳۸ رای كبود و ۲۸ رای ممتنع به گلدان های رای گیری ریخته شد تا سیاستمدار كهنه كاری همانند قوام السشلطنه نیز از بدعهدی و پیمان شكنی یاران و همكاران و بركشیدگان خود، انگشت حیرت به دندان بگزد!
چند روز بعد، مجلس به رضا حكمت- سردار فاخر- رای تمایل داد و فرمان نخست وزیری او نیز از سوی شاه صادر شد، اما وی زیر بار نرفت و ریاست تضمینی مجلس برای مدت دو سال را به زمامداری كوتاه مدت در آن شرایط بحرانی و پر از دسیسه ترجیح داد. در ۲۹ آذرماه، دوباره مجلس برای انتخاب نخست وزیر آینده تشكیل جلسه داد. این بار از ۱۱۳ نماینده حاضر، ۵۴ نفر به نخست وزیری ابراهیم حكیمی - حكیم الملك- و ۵۳ نفر به زمامداری دكتر مصدق ابراز تمایل كردند. شاه فرمان نخست وزیری حكیمی را صادر كرد، اما آنچه كه در این رای گیری مجلسیان به چشم آمد، سنگین شدن كفه مبارزان ملی بود كه به رهبری دكتر محمد مصدق رفته رفته جای پایی در میان آن همه سیاسیون وابسته به شرق و غرب، برای خود باز می كرد. پس از جنبش مشروطه، اكنون ایرانیان در آستانه جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران قرار داشتند كه دوره جنینی خود را سپری كرده و در آستانه زایش بود.
این سال پرماجرا را با دو قتل سیاسی به پایان می بریم، یكی ترور مهاتما گاندی رهبر جنبش استقلال طلبی هندوستان بود كه به دست یكی از عوامل افراطی هندو انجام شد تا به جهانیان بفهماند كه هنوز هم در این كره خاكی هستند كسانی كه پاسخ نظریه «عدم خشونت» را با گلوله داغ می دهند و دیگری ترور محمد مسعود مدیر روزنامه «مرد امروز» به دست كمیته ترور حزب توده بود، تا بیانگر این ضرب المثل فارسی باشد كه «چاه مكن بهر كسی/ اول خودت، دوم كسی»!
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید