جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


اتفاق خودش می افتد


اتفاق خودش می افتد
▪ فیلمنامه نویس و كارگردان: بیله اوگوست
▪ بازیگرها: جرمی آیرونز، مریل استریپ، گلن كلوز، وینونا رایدر، آنتونیو باندراس، ونسا ردگریو
▪ محصول: پرتغال و آلمان و دانمارك، ۱۹۹۳
● یك: جمله های مربوط و نامربوط زیادی را در طول تاریخ به «كنفوسیوس»، حكیم باستان، نسبت داده اند. بین این جمله ها یكی هست كه ظاهری معقول دارد و بعید نیست كه از جناب حكیم صادر شده باشد. جمله این است كه «آدمیزاد برای دو چیز زاده می شود، یكی برای عاشق شدن، و یكی برای مردن». قبول دارم كه ممكن است چنین جمله هایی شما را از دیدن فیلمی كه قرار است این جا دیدنش را به شما پیشنهاد كنیم منصرف كند، ولی باور بفرمایید كه راه دیگری نداریم.
وقتی قرار است درباره عشق و مرگ حرف بزنیم و برسیم به این كه هردوی آنها دو روی یك سكه هستند و این سكه در جیب هر آدمی پیدا می شود، كار به این آسانی ها نیست. همه یك روز چشم باز می كنند و متولد می شوند. یك روز كه قد كشیده اند، دل می بندند و قید عقل را می زنند و روزی دیگر چشم باز می كنند و می بینند كه مرده اند. به همین سادگی. اما این همه داستان نیست، بقیه ماجرا به آدم هایی ربط پیدا می كند كه وقتی چشم ها را روی هم می گذارند، آینده را می بینند و گاهی آن را با صدای بلند برای همه می گویند. بدی ماجرا زمانی به چشم می آید كه پیشگو، بعد از تبدیل رویا به حقیقت، دچار عذاب وجدان می شود. و این، همان اتفاقی است كه در «خانه ارواح» هم می افتد.
● دو: «بیله اوگوست» (كه بهش می گویند بیل آگوست) پیش از ساختن خانه ارواح، «بهترین نیت ها» را در سوئد ساخته بود، یعنی در سال ۱۹۹۲. فیلم، از روی فیلمنامه ای از «اینگمار برگمان» ساخته شد. برگمان كبیر، در فیلمنامه اش رابطه پدر و مادرش را تا حد ممكن به تصویر كشید. نتیجه كار، البته، قابل تامل بود. اما با خانه ارواح بود كه بیله اوگوست اسم و رسمی به هم زد. فیلم، محصول مشترك پرتغال و آلمان و دانمارك بود و عملاً یك محصول اروپایی خوش آب و رنگ و دوست داشتنی كه «قصه عاشقانه »اش، چیزی از فیلم های مشهور آمریكایی كم ندارد.
جحهذفچ
● سه: شاید توجه به این نكته بد نباشد كه بخشی از اهمیت فیلم، به منبع اقتباسش برمی گردد، یعنی به یكی از مشهورترین رمان های «ایزابل آلنده»، نویسنده اهل شیلی. خانه ارواح، یكی از خواندنی ترین و دوست داشتنی ترین داستان هایِ او است و اوگوست برایِ خوب از آب درآمدن فیلم، بازیگرهای خوبی را انتخاب كرد. تركیب غریب بازیگرهای مشهور (جرمی آیرونز، مریل استریپ، گِلِن كلوز، وینونا رایدر، آنتونیو باندِراس، وَنِسا رِدگِریو و دیگران) هم یكی دیگر از دلایل موفقیت فیلم است. كم پیش می آید كه این همه بازیگر مشهور، كنارِ هم بایستند. دلیلش چیست؟ شاید خود اوگوست، یا داستان آلِنده. شاید هم اروپایی بودن فیلم؟
● چهار: داستان فیلم، در ۱۹۷۳ اتفاق می افتد، در شیلی. بلانكای جوان، پدر پیرش استبان را به روستایی دوردست می برد و بعد از خواندن خاطرات مادرش كلارا، به یاد او می افتد. چهل وهفت سال برمی گردیم عقب. كلارا دختری عادی و معمولی نیست. قدرتی غیرعادی دارد و می تواند آینده را پیش بینی كند، همچنان كه با چشم هایش اشیا را جابه جا می كند. پدرش مردی است صاحب ثروت و مقام، و خواهرش رزا، دل به استبانِ جوان سپرده است.
استبان در كارِ استخراج طلا است از معدن ها و پول روی پول می گذارد تا رزا را از پدرش خواستگاری كند. در یك جشن عمومی، كلارا، مرگ یكی از نزدیكانش را پیشگویی می كند و از بخت بد، رزا همان شب، مسموم می شود و می میرد. كلارا، سكوت می كند و هیچ نمی گوید. چند سال بعد، در ۱۹۴۴ استبان كه ثروتی فراهم آورده، در مراسمِ دفنِ مادرش، كلارا را می بیند و دل به او می سپارد. این همه داستان نیست، ماجرا تازه از همین جا شروع می شود. بعید است از تماشای خانه ارواح لذت نبرید، این درجه از مهرورزی را در كم تر فیلمی می شود دید. داستان هایی درباره دلدادگی دوباره پرطرفدار شده اند.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید